سیر تحولات فضایی شهر سیرجان در دوران اسلامی با اتکاء به شواهد باستان شناختی و منابع مکتوب تاریخی
الموضوعات :حسن کریمیان 1 , احمد پوراحمد 2 , زینب افضلی 3
1 - دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، ایران
2 - استاد جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه تهران، ایران
3 - دکتری باستان شناسی دوران اسلامی، دانشگاه تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: شهرهای اسلامی, شهر قدیم سیرجان, قلعه سنگ, باغ بمید, سعید آباد,
ملخص المقالة :
سیرجان یکی از شهرهای مهم ایالت کرمان از دورۀ ساسانی تا به امروز به دلیل قرارگیری بر سر راه های ارتباطی و موقعیت جغرافیایی مناسب، نقش بسیار کلیدی در تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جنوب شرق ایران ایفاء نموده است. هر چند منابع مکتوب اطلاعات ذیقیمتی از این شهر ارائه می دهند، لیکن پرسش های زیادی درباره شکل یابی، توسعه و جابجایی ها مکانی آن در دوره های مختلف باقی مانده است. در پاسخ پرسش هایی از این دست نگارندگان بر آن شدند تا ضمن بهره گیری از منابع مکتوب و نتایج بررسی های میدانی فشرده دشت سیرجان، روند شکل گیری و تحولات شهر سیرجان را معلوم و جابجائی های این شهر در دوران اسلامی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. در نتیجه پژوهش حاضر مشخص گردید که موقعیت مکانی شهر سیرجان در دوران اسلامی چند بار تغییر کرده تا آن که در دوره قاجار در جای فعلی مستقر شده است. بنا بر شواهد موجود هستۀ اولیه این شهر به احتمال در دوره اشکانی در محوطه شهر قدیم شکل گرفته و در دوره ساسانی اهمیت یافته و طی چند سدۀ اولیه اسلامی به عنوان مرکز ایالت کرمان بوده تا این که در اواخر دورۀ سلجوقی از رونق افتاده و بتدریج محوطه قلعه سنگ جای آن را گرفته است. شواهد باستان شناسانه همچنین مؤید آن است که قلعه سنگ در سده های 7 تا اواخر سده 9 ﻫ..ق مهم ترین استقرارگاه دشت سیرجان بوده، لیکن با خرابی آن به دست آق قویونلو ها از رونق افتاده و مرکزیت شهر به مکانی که امروز به باغ بمید شهرت دارد، منتقل شده است. اگرچه باغ بمید در دورۀ صفوی مهم ترین استقرار دشت سیرجان بوده، لیکن با عمران سعیدآباد در دورۀ قاجار، حاکم نشین و مرکز شهری به اینجا منتقل و تا به امروز استمرار یافته است.
ابن خردادذبه، عبیدالله (1371)، مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند تهران: میراث ملل.
ابن خلدون، عبدالرحمن (1352)، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ابن خلدون، عبدالرحمن (1363)، العبر، ترجمه عبدالمحمد آبتی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ابن حوقل، محمدبن حوقل (1366)، سفرنامه، ترجمه جعفرشعار، تهران: امیرکبیر.
ابوالفداء، اسماعیل (1349)، تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ابن رسته، احمدبن عمر (1365)، اعلاق النفیسه، مترجم حسین قره چانلو، تهران: امیر کبیر.
اصطخری، ابواسحاق (1373)، مسالک و ممالک، ترجمه محمد بن تستری، تهران: انتشارات افشار.
ابوریحان بیرونی، محمد (1352)، تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، ترجمه احمد آرام، تهران: دانشگاه تهران.
عبد الحق بغدادى، صفى الدين (1412ه.ق)، مراصد الإطلاع علي أسماء الأمكنة و البقاع، بیروت: دار الجيل.
افضل الدین کرمانی، حمید الدین (1326)، بدایع الازمان فی وقایع کرمان؛ تصحیح مهدی بیانی؛ تهران: دانشگاه تهران.
افضل الدین کرمانی، حمید الدین (2536)، عقد العلی للموقوف العلی، تصحیح عامری نائینی و باستانی پاریزی، تهران: روزبهان.
ادریسی، محمد (1388)، ایران در کتاب نزهة المشتاق فی الاختراق و الافاق، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: بنیاد ایرانشناسی.
امیرحاجلو، سعید و حسین صدیقیان، 1395، «کاوش قلعه سنگ شهر کهن سیرجان، استان کرمان»، گزارش های پانزدهمین گردهمایی سالانه باستان شناسی ایران، به کوشش حمیده چوبک، تهران، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری: صص 16-22.
امینی، امین (1392)، سکه شناسی آخرین شاهان ساسانی، تهران، پازینه.
باستانی پاریزی، محمد ابراهیم (1357)، حماسه کویر، تهران: امیر کبیر.
باستانی پاریزی محمد ابراهیم (1378)، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران: صفی علیشاه.
بلاذری، احمد (1319)، فتوح البلدان، طبع کتب العربیه، مصر: طبع بمطیعه الموسوعات.
بروسوی، محمد (1397)، اوضح المسالک الی معرفه البلدان و الممالک، ترجمه حسین قرچانلو، تهران: نگارستان اندیشه.
تاریخ شاهی، ناشناخته (2535)، تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
تَتَوی، قاضی احمد (1378)، تاریخ الفی، تصحیح علی آل داود- تهران: فکر روز.
جیهانی، ابوالقاسم (1363)، اشکال العالم، ترجمه علی بن عبدالسلام کاتب، مشهد: آستان قدس رضوی.
حاج ولیئی، مهدی؛ محمدی فر، یعقوب؛ قیاسی، کی آرش؛ لامعی رشتی، محمد؛ اولیائی، پروین (1388)، «مطالعه و تحلیل 30 سکۀ نقره ای دوره ساسانی موزۀ همدان با استفاده از روش PIXE»، مجله مطالعات ایرانی، شماره 16، صص 140-150.
حاتمی، ابوالقاسم (1380)، سیرجان قدیم مرکز صنعت و هنر اسلامی، کرمان: کرمان شناسی.
حاتمی، ابوالقاسم (1374)، بررسی تحلیلی باستان شناسی سیرجان قدیم، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس: منتشر نشده.
حافظ ابرو، عبدالله (1378)، جغرافیای حافظ ابرو، جلد دوم، تهران، آینۀ میراث.
حمدالله مستوفی، حمدالله (1396)، نزهه القلوب، تصحیح میرهاشم محدث، جلد دوم، تهران: سفیر اردهال.
حسینی، خورشاه (1965)، تاریخ قطبی، دهلی: جامعه ملّیه اسلامیه نئی دهلی.
حموى، ياقوت بن عبد الله (1380)، معجم البلدان، جلد اول، تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور.
حمیری، محمد (1984)، الروض المعطار فی خبر الاقطار، بیروت: مکتبه لبنان، الطیعه الثانیة.
حدود العالم من المشرق الی المغرب (1340)، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران.
خوافی، فصیح احمد (1339)، مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، مشهد: کتابفروشی باستان.
چوبک، حمیده (1391)، «سفالینه های دوران اسلامی شهر کهن جیرفت»، مطالعات باستان شناسی، دوره 4، ش 1، صص: 83-112.
رضایی باغ بیدی، حسن (1393)، سکه های ایران در دورۀ اسلامی، تهران: سمت.
روزبهان اصفهانی، فضل الله (1382)، عالم آرای امینی، تصحیح محمد اکبر عشیق، تهران: میراث مکتوب.
روملو، حسن (1349)، احسن التواریخ، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
سایکس، سرپرسی (1336)، سفرنامه، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران: ابن سینا.
سایکس، سرپرسی (1391)، تاریخ ایران، ترجمه فخر داعی گیلانی، جلد 1 و 2 تهران: نگاه.
سهرابی نیا، احمد (1396)، مطالعۀ باستان شناختی سفال های دورۀ ایلخانی شهر قدیم سیرجان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران، منتشر نشده.
شبانکارهای، محمد (1381)، مجمع الأنساب، مصحح میر هاشم محدث، جلد 1 و 2، تهران: امير کبير.
شرف الدین علی یزدی (1387)، ظفرنامه، تهران : کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
شیروانی، حاجی زین العابدین (1339)، ریاض السیاحه، تصحیح: اصغر حامد ربانی، تهران: سعدی.
طبری، محمد بن جریر (1375)، تاریخ طبری، ترجمه ابولقاسم حالت، جلد پنجم و هشتم، تهران: اساطیر.
طبری، محمد بن جریر (1368)، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد چهارم، تهران: اساطیر.
طوسی همدانی، محمد (1382)، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، تهران: علمی و فرهنگی.
عبدالرزاق سمرقندی، کمال الدین (1383)، مطلع سعدین و مجمع بحرین، جلد 1، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.
فرهنگ جغرافیائی ایران (2535)، استان هشتم کرمان و مکران، جلد 8، تهران: سازمان جغرافیایی کشور.
قدامه بن جعفر (1981م)، الخراج و صناعة الكتابة، 1جلد، بغداد: دار الرشيد للنشر.
کتبی، محمود (1364)، تاریخ آل مظفر، به اهتمام دکتر عبدالحسن نوائی، تهران: امیرکبیر.
کریمیان، حسن، افضلی، زینب (1398)، «سیرجان قدیم یکی از مراکز مهم شیشه گری جنوب شرق ایران»، مجله مطالعات باستان شناسی، زیر چاپ.
گابریل، آلفونس (1381)، مارکوپولو در ایران، ترجمه پرویز رجبی، تهران: اساطیر.
گیبونز، ریچارد، 1395، سفرنامه، مترجم امید شریفی، تهران: ایران شناسی.
محمد بن ابراهیم (1343)، تاریخ کرمان، به تصحیح باستانی پاریزی، تهران: طهوری.
مرتضایی، محمد و محمدیوسف کیانی (1385)، «مطالعه و تحلیل سفالینه های مکشوفه از کاوش های باستان شناختی سا ل های 1381 تا 1384 محوطه تاریخی جرجان»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دوره 57، شماره 5، صص. 129-112.
مرعشی صفوی، میرزا محمد (1362)، مُجمع التواریخ، تصحیح عباس اقبال، تهران: کتابخه سنائی و طهوری.
مسکویه، ابوعلی (1376)، تجارب الامم، جلد 5 و 6؛ ترجمه علی نقی منزوی، تهران: توس.
مقدسی، ابوعبدالله (1385)، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی، تهران: کومش.
معلم یزدی، معین الدین (1326)، مواهب الهی، تصحیح سعید نفیسی، تهران: اقبال.
منشی کرمانی، محمد امین (1391)، جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی.
منشی کرمانی، ناصرالدین (1394)، سمط العلی للحضرة العلیا، تصحیح مریم میرشمسی، تهران: محمود افشار.
مؤمن کرمانی، ملامحمد (1384)، صحیفه الارشاد، تصحیح باستانی پاریزی، تهران: نشر علم.
میرخواند، میر محمد خواوندشاه (1338)، روضة الصفا، جلد اول، تهران: خیام و پیروز.
وزیری، احمدعلی خان (1352)، تاریخ کرمان، به تصحیح باستانی پاریزی، تهران: ابن سینا.
وزیری، احمد علی خان (1376)، جغرافیای کرمان، تصحیح باستانی پاریزی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
هدایت، رضا قلی خان (1339)، روضه الصفای ناصری، جلد نهم و دهم، تهران: خیام و پیروز.
یزدی، تاج الدین حسن (1987)، جامع التّواریخ حسنی، کراچی: مؤسسه تحقیقات علوم آسیای میانه و غربی و دانشگاه کراچی.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (1342)، البلدان، دکتر محمد آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
Azarnoush, M. (1994), The Sasanian Manor house at Hājīābād, Iran. Florence.
Bivar, A. D. H., Fehervari, G., Baker, P. L., Errington, N., Shokoohy, M., Errington, E., & Tyler-Smith, S. (2000). Excavations at Ghubayrā, Iran. School of Oriental & African Studies.
Kervran. M. (1984). Les niveaux islamiques du secteur oriental du tepe de IApadana,III. Les objets en verre, en pierre et metal. Delegation Archeologiqus Francaise en Iran, pp 211- 237.
Markwart, J. (1931). A Catalogue of the Provincial Capitals of Eranshahr, Pahlavi Text, Version and Commentary, ed. G. Messina, Rome: Pontificio Istiuto Biblico.
Morgan, P., & Leatherby, J., (1987), “Excavated Ceramics from Sirjan”, Syria and Iran, Tree Studies in Medieval Ceramics, Edited by James Allan and Caroline Roberts, Oxford Studies in Islamic Art IV, University of Oxford, pp 23-172.
Whitcomb, D.S. (1985). Before the Roses and the Nightingales. Excavations at Qasr-i Abu Nasr, Old Shiraz. Metropolitan Museum of Art: New York.
Whitehouse. D. (2009), Sīrāf. History; topography and environment. The British Institute of Persian Studies Archaeological Monographs Series I. Oxbow: Oxford.
سیر تحولات فضایی شهر سیرجان در دوران اسلامی با اتکاء به شواهد باستانشناختی و منابع مکتوب تاریخی
چکیده
سیرجان یکی از شهرهای مهم ایالت کرمان از دورۀ ساسانی تا به امروز به دلیل قرارگیری بر سر راههای ارتباطی و موقعیت جغرافیایی مناسب، نقش بسیار کلیدی در تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جنوب شرق ایران ایفاء نموده است. هر چند منابع مکتوب اطلاعات ذیقیمتی از این شهر ارائه میدهند، لیکن پرسشهای زیادی درباره شکلیابی، توسعه و جابجاییها مکانی آن در دورههای مختلف باقی مانده است. در پاسخ پرسشهایی از این دست نگارندگان بر آن شدند تا ضمن بهرهگیری از منابع مکتوب و نتایج بررسیهای میدانی فشرده دشت سیرجان، روند شکلگیری و تحولات شهر سیرجان را معلوم و جابجائیهای این شهر در دوران اسلامی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. در نتیجه پژوهش حاضر مشخص گردید که موقعیت مکانی شهر سیرجان در دوران اسلامی چند بار تغییر کرده تا آنکه در دوره قاجار در جای فعلی مستقر شده است. بنا بر شواهد موجود هستۀ اولیه این شهر به احتمال در دوره اشکانی در محوطه شهر قدیم شکل گرفته و در دوره ساسانی اهمیت یافته و طی چند سدۀ اولیه اسلامی به عنوان مرکز ایالت کرمان بوده تا این که در اواخر دورۀ سلجوقی از رونق افتاده و بتدریج محوطه قلعهسنگ جای آن را گرفته است. شواهد باستانشناسانه همچنین مؤید آن است که قلعهسنگ در سدههای 7 تا اواخر سده 9 ﻫ..ق مهمترین استقرارگاه دشت سیرجان بوده، لیکن با خرابی آن به دست آققویونلوها از رونق افتاده و مرکزیت شهر به مکانی که امروز به باغبمید شهرت دارد، منتقل شده است. اگرچه باغبمید در دورۀ صفوی مهمترین استقرار دشت سیرجان بوده، لیکن با عمران سعیدآباد در دورۀ قاجار، حاکمنشین و مرکز شهری به اینجا منتقل و تا به امروز استمرار یافته است.
واژگان کلیدی: شهرهای اسلامی، شهر قدیمسیرجان، قلعهسنگ، باغبمید، سعیدآباد.
مقدمه:
شهر سیرجان از جمله شهرهای کهن ایران، در سدههای اولیه اسلامی به عنوان مرکز ایالت کرمان بود که با قرارگیری بر سر مسیر شبکه ارتباطی جنوب شرق، همچنانکه زمینه رشد و توسعه آنرا فراهم میساخت، سبب آن بود که در حملههای مکرر آسیب دیده و از رونق افتاده، سپس دوباره جان گرفته و گسترش یابد. مطالعه چگونگی شکلیابی، توسعه و جابجایی مکانی این شهر در دوران اسلامی از اهداف پژوهش حاضر است. مهمترین هدف پژوهش حاضر مکانگزینی شهر سیرجان در دوران اسلامی و جابجاییهای آن در موقعیتهای مکانی مختلف از منظر باستانشناسی است. در نیل به این هدف تلاش گردید تا با اتکاء به منابع مکتوب و نتایج مطالعات میدانی سیر تحولات این شهر و جابجایی آن در دورههای مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. به عبارت دیگر، در این پژوهش که نتایج آن در نوشتار حاضر ارائه میشود، تلاش گردید تا به پرسشهایی در زمینه شکلیابی، توسعه و تحولات شهر سیرجان در دوران اسلامی پاسخ گفته شود. بدین منظور بررسیهای فشرده میدانی در محدودهای دایرهای شکل به شعاع 15 کیلومتر از سه کیلومتری جنوب شرقی شهر کنونی سیرجان صورت گرفت تا تمام محوطههای مربوط به تحولات شهری سیرجان را پوشش دهد و تمامی دادههای میدانی مورد تحلیل و مطالعه قرار گرفتند1. در شهر قدیم سیرجان، اولین بار ویلیامسون کاوشهایی را انجام داد (Morgan & Leatherby,1987) و بعد از آن این محوطه توسط حاتمی مورد بررسی و گمانهزنی قرار گرفت (حاتمی، 1374). محوطه قلعهسنگ اولین بار توسط گیبونز شناسایی و بعد از آن جیبنز وکیتآبوت و سایکس از آن بازدید کردند (گیبونز، 256:1395؛ گابریل، 1381: 327؛ سایکس، 1336: 431). همچنین کاوشهایی در سال 1394 در محوطه قلعهسنگ انجام پذیرفت (امیرحاجلو و صدیقیان، 18:1395). به دلیل ناچیز بودن مطالعات صورت گرفته پیشین دربارۀ تحولات شهر سیرجان این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفت که دادههای آن به روش میدانی و اسنادی گردآوری و در ادامه، با اتکاء به نتایج مطالعات میدانی تحولات و جابجاییهای مکانی این شهر پراهمیت دوران اسلامی مشخص گردیده است.
تحولات شهر سیرجان در دوران اسلامی
در بررسی میدانی و فعالیتهای باستانشناسی دشت سیرجان، محوطهها بر اساس اولویت شناسایی و مورد بررسی قرار گرفتهاند و به منظور سهولت در امر تحقیق، دادهها از نظر ماهیت و نوع به «دادههای غیر منقول» اعم از بقایای معماری و شهرسازی و «دادههای منقول» از قبیل سفال، کاشی، شیشه و بقایای کارگاهی و غیره تقسیم شدند. از آنجایی که سفال نقش عمدهای در مطالعات باستانشناسی و گاهنگاری نسبی محوطههای باستانی دارد، تلاش شد تا با استخراج اطلاعات باستانشناختی از این دادهها، برای سنجش و تحلیلهای کمی و کیفی از آن استفاده گردد.
1- شهر قدیم سیرجان در دوره تاریخی و قرون اولیه اسلامی
منابع مکتوب و دادههای باستانشناختی و سکهشناسی نشاندهنده اهمیت سیرجان در دوره ساسانی هستند. سیرجان جزو اولین سرزمینهایی بود که به تصرف اردشیر بابکان درآمد (طبری،1375: 580) و در دورۀ ساسانی یکی از ضرابخانههای معتبر بود که با کشف سکههایی با ضرب سیرجان از تپه آسیابی ایزدآباد و سکههای خسرو دوم در موزه همدان (حاتمی، 1380: 28؛ حاجولیئی و همکاران، 1388: 141-150) و همچنین ضرب سکههای این شهر در اواخر این حکومت (امینی، 1392: 35) نشان از اهمیت آن در دوران ساسانی دارد.
در بررسیهای میدانی و فشرده سطح محوطه «شهر قدیمسیرجان» 1184 قطعه سفال شاخص برداشت شد. مطالعه این قطعهها روشن ساخت که بیشترین آنها (53/71 درصد) به سدههای اول اسلامی (1-5 ﻫ..ق) تعلق دارند و بعد از آن سفالهای سدههای 5 و 6 ﻫ..ق (با 54/15 درصد) بیشترین دادههای حاصل از مطالعات میدانی هستند. در این میان، تنها 1/5 درصد از یافتهها به دوران اشکانی و ساسانی و 2/7 درصد نیز سفالهای دوران انتقالی (ساسانی- اسلامی) و 5/0 هم سفالهای سدههای 7-9 ﻫ..ق هستند (نمودار 1).
نمودار1: توزیع زمانی سفالهای مکشوفه از شهر قدیمسیرجان
با اتکاء به این شواهد باستانشناسانه میتوان دریافت که این استقرارگاه به احتمال زیاد از دورۀ اشکانی شکل گرفته و این خود تأییدی است بر گفته میرخواند که سیرجان را از بناهای خسرو بن بلاش اشکانی میداند (1338: 1/ 731) و در زمان قیام اردشیر، ولخش اشکانی بر کرمان حکومت میکرده است (Markwart,1931: 18). سفالهای متعلق به ادوار اشکانی و ساسانی شهرقدیم سیرجان قابل مقایسه با سفالهای قصر ابونصر (Whitcomb, 1985)، حاجیآباد (Azarnoush, 1994)، شوش (Kervran, 1984)، غبیرا (Bivar et al. 2000) و سیراف (Whitehouse, 2009) هستند. بدین ترتیب، تردیدی نیست که شهر سیرجان در تعامل کامل با سایر شهرهای مشهور ایران قرار داشته و به دلیل مهیا بودن زیرساختهای لازم (آبرسانی، ارتباطی، تجاری و ...) در سدههای اولیه اسلامی به عنوان کرسی ایالت کرمان انتخاب گردید (ابنرسته، 1365: 111). امیرحاجلو معتقد است که شهر سیرجان در پنج مرحله شکل گرفته است که مرحله نخست آن مربوط به دوره ساسانی و شهری کوچک پیرامون تپه شاه فیروز و قلعه یحیی2بوده است (سهرابینیا، 1396: 9)، ولی با توجه به بررسیهای میدانی نگارندگان و بدست آمدن سفالهای اشکانی و ساسانی از محوطه شهر قدیم و همچنین بر اساس منابع تاریخی این نظر را میتوان رد کرد، زیرا با توجه به سفالهای بدست آمده از تپه شاه فیروز مربوط به دوره تاریخی که کاملاً قابل مقایسه با سفالهای شهر قدیم هستند، به احتمال بسیار زیاد میتوان گفت که در آن دوره بناهایی روی بستر صخرهای این تپه وجود داشته که در ارتباط با شهر قدیم سیرجان بوده است، نه این که هسته اولیه شهر در این محل شکل گرفته باشد و بعد در دوره اسلامی به شهر قدیم منتقل شده باشد. در واقع باید گفت هسته اولیه شهر سیرجان بر اساس دادههای باستانشناختی و منابع مکتوب تاریخی در خود شهر قدیم سیرجان شکل گرفته و در سدههای اولیه اسلامی توسعه یافته است.
مطابق منابع مکتوب اولین فتح سیرجان توسط مسلمانان به سال 23 ﻫ..ق (طبری، 1368: 4/ 2014) و فتح دوم مربوط به فرار یزدگرد سوم به کرمان است (بلاذری، 1319: 398-399). در سدههای سوم و چهارم ﻫ..ق جغرافیدانانی همچون یعقوبی (1342: 62)، ابنحوقل (1366: 78-77)، جیهانی (1363: 131) و مسکویه (1376: 5/ 463) از سیرجان به نام بزرگترین شهر کرمان و مرکز این ایالت یاد کردهاند و حتی برخی از جغرافیدانان، سیرجان را در مرکز راههای ایالت کرمان که تمام راهها از این شهر منشعب میشوند، آوردهاند (اصطخری، 1373: 167-168؛ مقدسی، 1385، 686-688؛ قدامهبن جعفر، 1981: 90-90). آنگونه که از این منابع برمی آید، در این دوره سیرجان، شهری با هشت دروازه و حصاری محکم با مسجد جامع و دو بازار پررونق که محل دادوستد بازرگانان و دارای صنایعی مانند پارچهبافی بوده است (مقدسی، 1385: 685-686، ادریسی، 1388: 53-51، حمیری، 1984: 352؛ حدود العالم، 1340: 126) از طرفی دیگر وجود صنایع سفالگری و شیشهگری این محوطه در بخش صنعتی آن که طی بررسیهای باستانشناسی بدست آمده، نشان از اهمیت این محوطه در تولیدات صنعتی داشته است (کریمیان و افضلی،1398). با توجه به گفتههای جغرافیدانان و سکههایی که در حدفاصل سالهای 361 تا 407 ﻫ..ق در سیرجان ضرب گردیده، تردیدی نیست که این شهر به عنوان مرکز مهم سیاسی و اقتصادی ایالت کرمان در دورۀ دیلمیان عملکرد داشته است (رضایی باغبیدی، 1393: 296، 500 -503) چنانکه مقدسی نیز از ساخت بناهایی توسط عضدالدوله دیلمی در این شهر یاد کرده است (مقدسی، 1385: 685). دادههای بدست آمده از بررسیهای باستانشناسی نیز مؤید اهمیت سیرجان در قرون اولیه بخصوص سدههای 3 تا 5 ﻫ..ق است؛ چنان که بیش از 71 درصد مجموع سفالهای بدست آمده از محوطه شهر قدیم مربوط به این دوران است. بنابراین، شهر قدیم که بر اساس نقشههای جغرافیدانان به عنوان کرسی ایالت کرمان در مرکز چهارراههای ارتباطی مهم غرب به شرق3 و جنوب به شمال4 قرار داشت، در تعامل کامل تجاری و فرهنگی با اکثر شهرهای مشهور ایران قرار داشته است. تشابه مواد فرهنگی، بخصوص یافتههای سفالی و شیشهای شهر سیرجان با آثار مکشوفه از نواحی دیگر مؤید موقعیت ممتاز مکانی آن در زنجیره ارتباطات سیاسی، فرهنگی و مبادلات تجاری نیمه جنوب شرقی کشور است.
در بعضی از منابع مکتوب آمده است که در اوایل دوره سلجوقی، به دلیل تغییر در مسیر راههای تجاری سیرجان به جیرفت، این شهر منزوی و رکودی عظیم در آثار هنری و صنعتی آن ایجاد شد؛ به حدی که در سدۀ 6 هجری به صورت شهری قحطی زده، ویران و بیارتباط با سایر مراکز هنری و صنعتی درآمد (حاتمی، 1380: 147). با بررسیهای که در شهر قدیم صورت گرفت، گونههای شاخص سفال زرینفام، فیروزهای و لاجوردی با خمیرۀ شبهچینی از این محوطه بدست آمد که نشاندهندۀ استمرار این محوطه در دورۀ سلجوقی است. لیکن به جهت آنکه از مجموع کل سفالهای بدست آمده از شهر قدیم 15 درصد به سدههای 5 و 6 ﻫ..ق تعلق داشتند، به صراحت نمیتوان این گزاره تاریخی مبنی بر رکود عظیم این شهر در دورۀ سلجوقی را تأیید نمود. بویژه آنکه سفالهای مکشوفه قابل مقایسه با نمونههای کشف شده از مراکز مهم آن روزگار همچون جیرفت (چوبک،1391)، جرجان (مرتضایی و کیانی 1385)، غبیرا (Bivar, 2000) و غیره میباشند که این خود نشاندهنده ارتباطات و روابط فرهنگی با دیگر مراکز آن زمان بوده است. بعلاوه، تعدادی از منابع تاریخی به اهمیت سیرجان در دوره سلجوقی اشاره و آنرا یکی از چهار شهر بزرگ ایالت کرمان در این دورۀ ذکر کردهاند (افضلکرمانی، 1326: 28،29؛ محمدبن ابراهیم،1343: 35). طوسی در بین سالهای 551 و 562 ﻫ..ق و حموی در سده 6 ﻫ..ق سیرجان را جزو دو شهر بزرگ این ایالت میدانند (1382: 264، 263؛ حموی، 1380: 1/ 686). همچنین افضلالدینکرمانی به سال 584 ﻫ..ق درباره شهر سیرجان مینویسد: «...و از شهرهای کرمان سیرجان است که دارالملک قدیم بردسیر بوده است، ولایتی معظم، بسیار ارتفاع و در عهد آل سلجوق اکثر اقطاع و ادرار لشکر از آنجا بوده است و پیوسته امیری بزرگ و لشکری انبوه در آن شِقّ مقیم ...» (2536، 131- 132) و همچنین در سال 596 ﻫ..ق سیرجان یکی از چهار شهر بزرگ کرمان بوده است (باستانیپاریزی، 1357: 246)، در واقع، از رونق افتادن شهر قدیم سیرجان با مرگ طغرلشاه سلجوقی و جنگهای بیست سالهای که بین پسران او در گرفت، همزمان شد. این جنگها خسارات زیادی به شهرهای کرمان و بویژه سیرجان وارد آورد و سبب تسلط اتابکان فارس و شبانکارگان بر سیرجان شد تا جایی که در سالهای آخر حکومت سلجوقیان، این شهر به تصرف اتابک تکلهبن زنگی حاکم فارس درآمد که بعد از آن در سال 575 ﻫ..ق حملۀ غزها به ایالت کرمان شروع شد (افضلالدینکرمانی،1326: 92؛ 2536: 67-66). منشیکرمانی درباره حمله غزها به سیرجان مینویسد: «... از جیرفت به سیرجان رفتند و آن شهر را اُسوةَ أمثالِها خراب و بیآب گردانیدند» (1394: 25-26). در نتیجه حمله غزها و تخریب عمدی قناتها این شهر هرگز نتوانست به حیات خود ادامه دهد تا آنکه با توسعهطلبی مداخلهجویانه اتابکان و شبانکارگان و تصرف سیرجان توسط اتابک زنگی و در سال 585 ﻫ..ق توسط قطبالدین مبارز حاکم ایج (محمدبن ابراهیم،1343: 127-201)، ضربه نهایی به این شهر وارد شد و ساکنان آن ناگزیر به اسکان در سکونتگاهی دیگر شدند که در ادامه با آن آشنا خواهید شد (شکل 1).
2- سیرجان در قرون میانی اسلامی (محوطه قلعهسنگ)
با توجه به منابع مکتوب، محوطهای باستانی که امروزه با عنوان «قلعهسنگ» شناخته میشود، در سدههای اولیه اسلامی به عنوان دژ و ارگ حکومتی در غرب شهر قدیمسیرجان عمل میکرده و جایگاه لشکریان و حاکمان بوده که در مواقع جنگ به آن پناه میبردهاند (بیرونی، 1352: 19؛ مسکویه، 1376: 6/ 306؛ مؤمن کرمانی، 1384: 18؛ وزیری، 1352 :262). از آنجائیکه این قلعه بر فراز صخرهای سنگی و مرتفع قرار دارد به سهولت میتوانستند هر گونه جابجایی در دشت را نظارهگر باشند. بعلاوه، با داشتن موقعیت دفاعی مناسب، همیشه ملجاء و پناه سلاطین کرمان بوده است (وزیری، 1376: 260) (شکل2). از دورۀ آلبویه یک کتیبه مربوط به ساخت حمامی در آن وجود دارد که تاریخ آن بین 410 تا 420 ﻫ..ق است و با توجه به مندرجات تاریخی تردیدی نیست که از جایگاه دفاعی ممتاز آن تا سده 7 ﻫ..ق استفاده بهینه گردیده است. آنچنانکه افضلکرمانی در سال 584 ﻫ..ق درباره قلعهسنگ آورده: « ...آنجا قلعهای است که بروج او با بروج فلک مناصی و حصانت اطراف بر جهان گشایان معاصی، در عهد ارسلان شاه چند نوبت آن را عمارت فرمودهاند و باز خراب کرده و این ساعت معمور است..» (2536، 131- 132). علاوه بر منابع مکتوب، دادههای باستانشناسی نیز گویای اهمیت این قلعه در دوره سلجوقیان است. از مجموع سفالهای بدست آمده از این محوطه، 40/20 درصد مربوط به سدههای 5 و 6 ﻫ..ق است. در اواخر دورۀ سلجوقی به دلیل جنگهای مداوم جانشینان طغرل و حمله غزها و آمدن اتابک زنگی به سیرجان برای کمک به تورانشاه سلجوقی (محمدبن ابراهیم،1343: 35) قلعهسنگ اهمیت مضاعف یافت. به هر روی، اتابکان فارس از اختلافات جانشینان طغرل استفاده کرده و سیرجان را به تصرف خود درآورند (افضلکرمانی، 1326: 75- 88). آنچنانکه آورده شد، در حدفاصل سالهای 575 ﻫ..ق تا 668 ﻫ..ق ایالت سیرجان بین اتابکان فارس و ملوک شبانکاره دست به دست میشد که این خود رکود و از رونق افتادن شهر قدیم را به ارمغان آورد و قلعه سنگ جای آن را گرفت.
در منابع مکتوب از جنگهای قراختاییان با ملوک شبانکاره و بویژه جنگی که به سال612 بین براقحاجب و قطبالدین شبانکاره و جنگی که در سال 637 ﻫ..ق بین قتلغ سلطان قراختایی و مظفرالدین شبانکاره بر سر ولایت سیرجان روی داده، توضیحاتی ارائه گردیده است (حافظ ابرو، 1378: 3/ 53-58؛ شبانکارهای، 1381: 2/ 158). این مطالب نشان میدهد که این شهر بالغ بر نیم قرن در دست شبانکارگان بود تا آنکه در سال 668 ﻫ..ق ترکان خاتون با شکایتی برای بازپسگیری سیرجان به دربار خان مغول به تصرف قراختاییان در آمد (تاریخ شاهی، 2535: 192). با آنچه آوردیم معلوم شد که از سال 575 ﻫ..ق تا سال 668 ﻫ..ق که حکومت سیرجان به قراختائیان واگذار گردید، این ولایت از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده است. شکوفایی اقتصادی و تجاری سیرجان بعد از سلجوقیان، از زمان حکومت قراختاییان بر این منطقه آغاز میشود، زیرا پیوسته یکی از شاهزادگان قراختایی بر سیرجان حکومت میکرده است (منشیکرمانی، 1394: 68؛ وزیری، 1352 :353، 354). در این دوره سپاهی برای محافظت از ولایت سیرجان شکل گرفت و ساختمانهای دارالضرب، دارالنقد، مدرسه و خانقاهی در این شهر ساخته شد (منشیکرمانی، 1394: 120؛ حافظ ابرو، 1378، 3/89). شواهد باستانشناسانه مربوط به سده 7و 8 ﻫ..ق بدست آمده از عرصه قلعهسنگ نیز گویای شکوفایی این محوطه در دورۀ قراختایی و بعد از آن است، زیرا شناسایی گونههای مختلف سفال لاجوردینه، زرین فام، نقاشی زیرلعاب، قلم مشکی، سلادن و ... و همچنین کاشیهای زرینفام که از نمونههای شاخص این دوره بودهاند، بیانگر اهمیت این محوطه و همچنین مبادلات فرهنگی سیرجان با مناطق داخلی ایران و سرزمینهای همجوار دیگر بوده است.
قلعهسنگ در سال 744 ﻫ..ق به تصرف امیر مبارزالدین مظفری درآمد (کتبی، 1364: 49) و تا سال 795 هجری، که شاهزادگان مظفری به دست تیمورگورکانی قتلعام شدند، در دست آلمظفر اداره میشد. از این دوره منبری سنگی در ضلع شمالی ارگ وجود دارد که در نوع خود بینظیر است. در این دوره نیز حوادث زیادی در سیرجان رخ داده که از آن جمله میتوان به حمله ابواسحاق اینجو به سال 748 ﻫ..ق به سیرجان و غارت شهر (معلمیزدی،1326: 158)، خیانت علینصر حاکم سیرجان به سلطان احمد و تصرف خزاین قلعه توسط سلطان احمد (حافظ ابرو، 1378، 3/ 175)، واگذاری حکومت سیرجان با قلعه آن به سال 789 ﻫ..ق به سلطان ابواسحاق توسط تیمورگورکانی (حسینی، 1965: 114- 115)، محاصرۀ قلعه سنگ توسط سلطان احمد و اسیر شدن شیخ ابواسحاق (کتبی، 1364: 127- 126) اشاره کرد. با این همه، مستوفی در سده 8 ﻫ..ق سیرجان را یکی از یازده شهر مهم ایالت کرمان ذکر کرده که در قسمت داخلی شهر قلعهای مستحکم وجود دارد (مستوفی، 1396: 2/ 902- 904). ابن خلدون سیرجان را جزو پنج شهر مهم (ابن خلدون، 1352: 116) و حافظ ابرو دومین شهر بزرگ ایالت کرمان معرفی کرده که در داخل شهر قلعهای محکم بر روی صخره قرار دارد (حافظ ابرو، 1378: 3/12، 16). این گفته حافظ ابرو و مستوفی نشان میدهد که سیرجان در موقعیت دوم، در اطراف قلعهسنگ و حول محور آن قرار داشته است. با آمدن تیمور و قتل شاهزادگان آلمظفر، سیرجان و قلعۀ آن به سال 795 ﻫ..ق به محاصره لشکریان او درآمد (سمرقندی، 1383: 2/ 772-774). در سال 796 ﻫ..ق با شیوع وبا در سیرجان طی جنگی شهر تصرف و قلعه نیز دو سال بعد در سال 798 ﻫ..ق فتح و تخریب گردید (حافظ ابرو، 1378، 3/ 188؛ شرف الدینیزدی، 1387: 1/835، 753-754؛ منشیکرمانی، 1391 :26-261).
در بررسیهای پیمایشی فشرده باستانشناسانه عرصه محوطه قلعهسنگ 1137 قطعه سفال برداشت شد. مطالعه سفالها مشخص ساخت که بیشترین آنها ( 11/64 درصد) به سدههای میانی اسلامی (سده 7-9 ﻫ..ق) تعلق دارد و بعد از آن، سفالهای سدههای 5 و 6 ﻫ..ق با 40/20 درصد جزء بیشترین سفالهای شناسایی شدهاند. این در حالی است که سفالهای سدههای اولیه (1 تا 5 ﻫ..ق) با 43/11 درصد، سدههای 10- 14 ﻫ..ق با بیش از 2درصد و دوران تاریخی (اشکانی- ساسانی) 7/0 درصد بودهاند (نمودار2).
نمودار2: توزیع زمانی سفالهای مکشوفه از عرصه قلعهسنگ
دادههای سفالی نشان داد که این استقرارگاه به احتمال از اواخر دورۀ اشکانی و یقیناً در دوره ساسانی مورد استفاده بوده و سفالهای دورۀ تاریخی این محوطه کاملاً با سفالهای شهر قدیمسرجان و شاهفیروز قابل مقایسه است. با اتکاء به این آمار میتوان اذعان داشت، قلعه سنگ نیز استقرارگاهی است که از دوران ساسانی به دوران اسلامی انتقال یافته و در سدههای اولیه اسلامی به عنوان ارگ حکومتی شهر قدیم عمل میکرده، ولی در سدههای 5 و 6 هجری بهتدریج رونق یافته تا آنکه در بین سدۀ 7 تا اواخر سدۀ 9 هجری اوج شکوفایی خود را طی نموده است. سفالهای بدست آمده از سدههای 7 تا اواخر سده 9 ﻫ..ق نیز بر اساس مقایسه با مناطق دیگر مورد طبقهبندی و تاریخگذاری قرار گرفتند. در نتیجه مشخص گردید که که سفالهای قالبی، استامپی، لعابدار تکرنگ ساده و منقوش، لعابدار قالبی با خمیره شبهچینی، فیروزهای و لاجوردی تکرنگ با خمیره چینی، سلادن، آبیوسفید، نقاشی زیر لعاب و نقاشی روی لعاب این محوطه با سفالهای این دوران مکشوفه از سایر مراکز تمدنی مشهور شرق، جنوب شرق و جنوبی ایران قابل مقایسه هستند. جالب آنکه نتایج مطالعات باستانشناسانه، کاملاً در توافق با مکتوبات تاریخی قرار میگیرند. آنگونه که منابع تاریخی آوردهاند، این قلعه تا سال 884 ﻫ..ق، کاملاً از رونق برخوردار بوده است. مورخان در این دوران به شرح رویدادهایی نظیر حمله امیرزاده اسکندر تیموری به سال 814 ﻫ..ق و محاصره قلعه (سمرقندی، 1383: 2/: 126)، آمدن شاهرخ تیموری در سال 818 ﻫ..ق به سیرجان و محاصره قلعه (خوافی، 1339: 223)، تصرف قلعه بین سالهای 855تا 857 ﻫ..ق توسط شاهزادگان تیموری (یزدی، 1987: 81-86-107-111)، حمله سلطان سنجر تیموری در سال 858 ﻫ..ق به این شهر و غارت آن (روملو، 1349: 342) پرداختهاند. تا آنکه در سال 884 ﻫ..ق قلعهسنگ توسط قراقویونلوها (تَتَوی، 1378: 308-309) فتح و متعاقب حمله آققویونلوها فاتحان جدید قلعه (روزبهان اصفهانی، 1382: 173-178) و فتح مجدد قلعه توسط آنها دیگر نامی از قلعه سیرجان در منابع مکتوب به میان نمیآید و این امر نشاندهنده این است که تخریبهای مکرر قلعه توسط فاتحان بیرحم ادامه حیات در آنجا را غیر ممکن ساخته است. با تخریب این قلعه؛ ساکنان آن نیز نقل مکان کرده، شهر سیرجان عصر صفوی در موقعیت مکانی جدیدی که به «محوطه باغ بمید» شهرت دارد، شکل میگیرد. امیرحاجلو معتقد است که شهر سیرجان در قلعه سنگ و پیرامون آن مربوط به مرحله سوم جابجایی شهر سیرجان میباشد که از سده 6 ه.ق تا اوایل دورۀ تیموری ادامه داشته است (سهرابینیا، 1396: 9)، که با توجه به بررسیهای میدانی نگارندگان و منابع مکتوب این نظر را میتوان رد کرد، زیرا قلعه سنگ علاوه بر این که همزمان از دوره تاریخی استقرار داشته و در سدههای اولیه ارگ حکومتی شهر قدیم سیرجان بوده، بعد از متروک شدن شهر قدیم در اواخر دوره سلجوقی بتدربج اهمیت مییابد و در واقع میتوان گفت مرحله دوم از جابجاییهای شهر سیرجان بین سدههای 7 تا اواخر سده 9 هجری قمری را در برمیگیرد (شکل 1).
سیرجان در قرون متأخر اسلامی
الف)- سیرجان عصر صفوی (محوطه باغ بمید/بیمند)
یکی از محوطههای استقراری مهم در ارتباط با روند تحولات شهر سیرجان در دوران اسلامی محوطه باغبمید یا بر اساس نوشتههای جغرافیدانان اسلامی چون مقدسی و اصطخری، بیمند است. در حال حاضر بقایای این استقرارگاه به عنوان یکی از محلههای حومهای شمالغربی شهر سیرجان با نام باغبمید قابل شناسایی است و مورد بررسی فشرده نگارندگان قرار گرفته است (شکل 3-4). آنچنانکه یافتههای میدانی گواهی میدهند، این استقراگاه در سدههای نخستین اسلامی همزمان با شهر قدیم حیات داشته و آنگونه که جغرافیدانهای سدههای اولیه نوشتهاند، این محوطه در مسیر سیرجان به شیراز قرار داشته و تمام راههای شیراز از آن به سیرجان ختم میشده است (مقدسی، 1385: 698؛ اصطخری، 1373: 162-168؛ ابنخرداذبه، 1371: 40-42). اولین بار در منابع تاریخی بلاذُری از شهر بیمند و قصر آن یاد کرده که ابنخلدون این قصر را کاخ همید مینامد (1319: 399؛ 1363: 1/ 565). در منابع جغرافیایی این محوطه یکی از شهرهای قصبه سیرجان معرفی شده است (یعقوبی، 1342: 62؛ ابنحوقل، 1366: 74-79؛ قدامهبنجعفر، 1981: 90،91). مقدسی اطلاعات بیشتری در سده 4 ﻫ..ق میدهد و مینویسد: «...بیمند، دژی استوار با درهای آهنین بر آن است. جامع در میان بازار و از کاریزها میآشامند...» (1385: 686).
در بررسیهای پیمایشی در عرصه این محوطه 1346 قطعه سفال مطالعه شد و مشخص ساخت که بیشترین آنها (با 32/47 درصد) به سدههای 10 تا 12 ﻫ..ق یعنی دورۀ صفوی تعلق دارد و بعد از آن، سفالهای سدههای 13 و 14 ﻫ..ق دورۀ قاجار (با 06/22 درصد) بیشترین تعداد را دارند. در مجموع، سفالهای سدههای متأخر با 34/77 درصد بیشترین سفالهای این محوطه را به خود اختصاص میدهند. کشف سفالهای سدههای اولیه (72/18%)، سفالهای سدههای میانی (01/4 %)، و سفالهای سدههای 5 و 6 ﻫ..ق (93/3 %) مؤید آن است که همزمان با رونق شهر قدیمسیرجان و قلعهسنگ، این محوطه نیز استقرار داشته، تا آنکه پس از تخریب قلعهسنگ، در دوره صفوی به اوج رونق خود رسیده است (نمودار3).
نمودار 3: توزیع زمانی سفالهای مکشوفه از استقرارگاه باستانی باغبمید
نتایج مطالعه مواد فرهنگی مکشوفه از عرصه استقرارگاه باغ بمید کاملاً با منابع مکتوب تاریخی همخوانی دارد و اطلاعات این منابع را تکمیل میکند. حمیری از دروازهای به نام بیمند، به عنوان دروازه غربی شهر قدیمسیرجان یاد کرده است (1984: 352) و تردیدی نمیماند که این محوطه در سدههای اولیه اسلامی به عنوان یکی از شهرکهای اقماری سیرجان قدیم ایفای نقش مینموده تا آنکه با گذر قرنها و تخریب شهرقدیم و قلعهسنگ، به مرکز سیرجان تبدیل شده است.
در سدههای میانی اسلامی ادریسی باغبمید را شهری نام برده که دارای بازار پررونق، چشمهها، باغهای بسیار، باروی خاکی و خانههای آباد و بازار و صنایع بسیار بوده است (1388: 53-54). حموی میمند نوشته که شهری به کرمان یا فارس است (1380: 1/ 686). ولی ابوالفداء آورده: « بیمند: از بلاد کرمان است...از آنجاست ابوالحسن بیمندی وزیر محمود بن سبکتکین» (1349: 381). عبدالحقبغدادی هم آن را به صورت بیمند و میمند از شهرهای کرمان نام برده است (1412: 1/ 245). بروسوی نیز در سده 10 ﻫ..ق بیمند را شهر کوچکی از ولایت کرمان میداند که دارای آبادیهایی است (1397: 216؛ 1427: 241). در مجمع التواریخ ضمن ذکر اتفاقات سالهای 1133 و 1134 ﻫ..ق و حمله محمود افغان به کرمان از میمند (باغبمید)، سیرجان و راههای آن سخن به میان آورده است (مرعشیصفوی، 1362: 53-54-55). مرعشی همچنین در ذکر وقایع قیام سید احمدخان صفوی به سال 1138 ﻫ..ق، از جنگ او با لشکر کرمان و سیرجان در شمال شهر میمند یاد کرده (مرعشیصفوی، 1362: 68- 69). اطلاق «شهر میمند» در گزارش مرعشی نشاندهنده رونق این استقرارگاه در جایگاه یک شهر در این دوران است. استاد فقید باستانیپاریزی میمند را همان باغبمید سیرجان میداند (باستانیپاریزی، 1378: 613). در منابع دورۀ قاجار از باغبمید به عنوان یکی از روستاهای سعیدآباد در وسط دشت سیرجان یاد شده (وزیری، 1376: 258؛ منشیکرمانی، 1391: 247) و سایکس از این محل با نام شهر «بیامیدی» نام میبرد که در فتنۀ افعانها خراب و میرزا سعید شهر سعیدآباد را در نزدیک آن میسازد (سایکس، 1336: 428- 429).
از آنجائیکه در بررسیهای فشرده محوطه باغبمید سفالهای زیادی (34/77 %) مربوط به سدههای متأخر (قرون 10 تا 14 ﻫ..ق) بودند، و با توجه به گستردگی محوطه که در حدود 300 هکتار را شامل میشود، تردیدی نیست که باغ بمید (مرکز سیرجان عصر صفوی) یکی از استقرارگاههای مهم ولایت کرمان در این روزگار بوده است. هرچند منابع مکتوب اطلاعات چندانی از وسعت و سازمان فضایی سیرجان عصر صفویه ارائه نمیکنند، ولی دادههای بدست آمده از بررسیهای باستانشناسی مشخص ساخت که در این هنگام مرکزیت شهر سیرجان در اطراف امامزاده احمد و زمینهای اطراف آن گسترده بوده است. اگرچه در عهد قاجار، شهر سعیدآباد حاکمنشین سیرجان بود، لیکن در باغ بمید خانههای ییلاقی وجود داشته که در فصل تابستان خوانین و بسیاری از ساکنان سیرجان بدانجا میرفتند. از جمله این بناها خانههای صدر، ناظم و شوکتسعیدی بودند که تا به امروز نیز از مواریث ارزشمند شهر سیرجان میباشند (شکل 1).
ب)- سیرجان عهد قاجار (سعیدآباد)
ولایت سیرجان در زمان آقا محمدخان قاجار توسط علیقلیخان فتح شد (هدایت، 1339: 9/ 253). این ولایت در این دوره دارای 360 روستا بود و ساکنان شهر از خاندانهای بزرگ، مهماننواز و با اخلاق معرفی شدهاند (شیروانی، 1339 :531). سعیدآباد در دورۀ قاجار در مرکز شهر امروزی سیرجان با بافت تاریخی و بازار آن شکل گرفت. آنگونه که وزیری (متوفی به 1295 ه.ق) آورده است، 80 سال قبل از تحریر کتاب وی، میرزا سعید کلانتر، در وسط دشت و در نزدیکی باغبمید، روستایی به نام سعیدآباد را آباد کرد و به دلیل آنکه بر سر راه شیراز، فارس، کرمان، بندرعباس و یزد قرار داشت، به مرور آباد گشت و رونق گرفت و در آن بازارها و کاروانسراهایی ساختند و تجاری از شیراز، یزد، کرمان و لارستان در آنجا استقرار یافتند (وزیری، 1376: 258). وزیری همچنین در سال 1291 ﻫ..ق سعیدآباد را شهر نامیده و آن را از نظر جمعیت و آبادی با سطانآباد عراق و دولتآباد ملایر مقایسه و اعتقاد دارد که این شهر از آن دو هم بهتر است، زیرا پنبههای آنجا به بندرعباس و بمبئی صادر میشده است (همان: 260-258). از مکتوبات وزیری میتوان دریافت که سعیدآباد در حدود سال 1211 ﻫ..ق معمور گشته و بتدریج رونق یافته که هشتاد سال بعد از آن به عنوان دارالملک و شهری بزرگ یاد میشود. دیگر آنکه، موقعیت ارتباطی سعیدآباد از دلایل عمده توسعه و پیشرفت آن ذکر شده است. چنان که سایکس نوشته، شهر سیرجان در بهترین نقطه در محل تقاطع راهها قرار داشت (سایکس،1391: 2/ 665-664). قبل از وزیری، منشیکرمانی در سال 1267 ﻫ..ق سعیدآباد را مرکز ولایت سیرجان میداند و از آن به عنوان قصبهای آباد نام برده که بیش از چهارصد خانوار جمعیت دارد که بیشتر آنها از مردم فارس بودند. او نیز به قرار گرفتن این شهر در مسیر راه بندرعباس و فارس اشاره میکند و از 150 تا 200 مغازه، دو سه بازار و کاروانسرا، حدود 40 خانه اعیانی خوب، 4 حمام، 3 مسجد و 2 حسینیه نام برده و تاجران این شهر را افرادی ثروتمند و معتبر معرفی میکند (1391: 246-245). به نظر میرسد با گذشت سه دهه، سعیدآباد تا بدان حد پیشرفت میکند که نویسنده رساله دهات کرمان، سیرجان را بزرگترین بلوک کرمان که دارای چهارصد خانه، سه حمام و یک کاروانسرا با 50 تا 60 مغازه بوده، ذکر کرده است (1376: 414). سایکس این شهر را دارای حدود 3 هزار خانوار و قراء و قصبات زیادی نام میبرد(1336: 428-429). گابریل نیز آن را آبادی بزرگی با بازار و باغهای زیبا معرفی کرده است (گابریل،283:1381). در کتاب فرهنگ جغرافیائی ایران از سعیدآباد به عنوان مرکز سیرجان نام برده شده است که دارای چهار خیابان، دو بازار، چهار دبستان و یک بیمارستان بوده است (2535 :253). با آنچه آوردیم معلوم شد که سعیدآباد به روزگار قاجار در مرکزیت شهری توسعه یافته قرار می گیرد که امروزه سیرجان نام دارد. هسته مرکزی این شهر بر پیرامون مجموعه بازاری شکل گرفته که اصلیترین کانون اقتصادی و تجاری شهر سیرجان به شمار میآمد (شکل 5-6). در این بافت تاریخی خانههای زیادی از دورۀ قاجار باقی مانده بود که متأسفانه طی چند سال اخیر کاملاً تخریب شدهاند. فقط چند خانه از جمله خانه حاج رشید و خانه دیانی و خانه دکتر صادقی در مرکز شهر سیرجان باقی مانده است که به همراه بادگیر چپقی و مسجد جامع (سبزعلی) و مجموعه بازار بافت تاریخی شهر سیرجان را تشکیل میدهند (شکل1).
تحلیل و نتیجهگیری
در نوشتار حاضر تلاش گردید تا با اتکاء به منابع مکتوب و شواهد مطالعات میدانی در عرصه و حومه شهر سیرجان به پرسشهای مطروحه در خصوص روند توسعه و تحولات شهر سیرجان در دوران اسلامی پاسخ گفته شود. در مطالعه و تحلیل دادههای میدانی مشخص گردید که هسته اولیه شهر سیرجان در مکانی که امروز با عنوان «محوطه شهر قدیم» شناخته میشود، به احتمال در دورۀ اشکانی شکل گرفته و در دورۀ ساسانی بخصوص در نیمۀ دوم حکومت ساسانیان توسعه و گسترش یافته است. وجود ضرابخانه سیرجان در نیمه دوم حکومت ساسانیان بر اهمیت سیاسی و اقتصادی این شهر در این دوره حکایت دارد. آنچنانکه از منابع مکتوب مورد استناد برمیآید، این شهر در قرون اولیه اسلامی (تا اوایل سده 5 ﻫ..ق) به عنوان مهمترین شهر ایالت کرمان ایفای نقش کرده، تا اینکه شهر کرمان توسط سلجوقیان کرمان به عنوان پایتخت انتخاب گردیده است. اگرچه در این دوران نیز شهر سیرجان به عنوان یکی از چهار شهر مهم این ایالت از رونق زیادی برخوردار بوده، لیکن در اواخر حکومت سلجوقیان در مناقشات شاهزادهگان سلجوقی صدمات زیادی بدان تحمیل گردید. تسلط اتابکان فارس بر این شهر نیز نتوانست رونق از دست رفته آنرا برگرداند، تا آنکه با حمله غزها در اواخر سده 6 هجری به طور کلی نابود و متروک شد و آنگونه که از شواهد باستانشناسی برمیآید، ساکنان آن به مکانی در همان نزدیکی که امروزه به نام قلعهسنگ شناخته میشود، نقل مکان نمودند. این قلعه بین سالهای 575 هجری قمری تا 668 هجری بین شبانکارگان و اتابکان فارس دست به دست میشد. اهمیت قلعهسنگ با پس گرفتن سیرجان از شبانگارگان توسط قراختائیان شروع میشود تا جایی که در دورۀ مولانا تاجالدینالحق و پسرش این شهر دارای دارالنقد و دارالضرب میگردد و در این دوره یکی از شهرهای مهم دورۀ ایلخانی محسوب میشده است. این اهمیت تا حدودی در دورۀ آلمظفر تثبیت میشود، ولی در اواخر این دوره و با آمدن تیمور که تمام شاهزادگان آلمظفر را قتل عام و شهرهای آنها را تصرف نمود، قلعهسنگ نیز - پس از سه سال محاصره - توسط لشکریان تیمور تصرف و تا سال 884 ﻫ..ق حیات شهر سیرجان در آنجا استمرار مییابد. آخرین ضربه به این مرکز شهری توسط ترکمانان آققویونلو وارد میشود و بعد از آن دیگر نامی از قلعهسنگ در متون آورده نمیشود. دادههای باستانشناسی نیز بر گزارشات تاریخی دایر بر متروک شدن قلعهسنگ در اواخر سده 9 ﻫ..ق صحه میگذارند. آنچنانکه از شواهد باستانشناسانه مستفاد میگردد، متعاقب متروک شدن قلعهسنگ و در زمانی معادل آغاز سلسله صفویان، محوطه باغبمید از اهمیت زیادی برخوردار میشود. مطالعات میدانی نشاندهنده یک محوطه استقراری (باغبمید) نزدیک به300 هکتار است که شاخصترین سفالهای آن مربوط به دورۀ صفوی است. اگرچه بررسیهای باستانشناسی و مطالعۀ منابع مکتوب نشانگر آنند که نخستین مرحله استقرار در محوطه باغبمید در سدههای اولیه اسلامی شکل گرفته بود، لیکن تردیدی نیست که در سدههای میانی به عنوان یک استقرار کوچک در مقیاس روستا و یا شهرک بوده است. با خرابی قلعهسنگ به دست لشکریان تیمور، تعدادی از ساکنان قلعهسنگ نیز به باغبمید نقل مکان نموده و بدین سبب بتدریج رونق گرفته و با تخریب و متروک شدن قلعهسنگ در سال 884 هجری توسط لشکریان آققویونلو، مرکزیت شهر سیرجان به این مکان منتقل میگردد. مرکزی که در دوره صفوی به عنوان مهمترین استقرار دشت سیرجان ادامه حیات داده است. در دورۀ قاجار با آباد شدن روستایی در جنوب باغ بمید (توسط سعید کلانتر) مرکزیت شهر سیرجان به این مکان منتقل و شهر جدید سیرجان با مرکزیت سعیدآباد شکل میگیرد و به صورت مرکز ایالت سیرجان درمیآید. هر چند که محوطه باغبمید نیز تا دورۀ معاصر دارای سکونت بوده است، ولی مرکز اصلی و حاکم نشین شهر در دورۀ قاجار سعیدآباد بوده است، و بازار و بافت تاریخی اطراف آن یه عنوان نقطه مرکزی شهر سیرجان در دورۀ قاجار بوده است. در نتیجه تحقیق حاضر معلوم گردید که شهر باستانی سیرجان، در دوران اسلامی چند بار نقل مکان نموده و از سیرجان قدیم به قلعه سنگ، از آنجا به باغبمید و در نهایت به سعیدآباد جابجا گردیده است.
فهرست منابع:
- ابن خردادذبه، عبیدالله (1371)، مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند تهران: میراث ملل.
- ابن خلدون، عبدالرحمن (1352)، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- ابن خلدون، عبدالرحمن (1363)، العبر، ترجمه عبدالمحمد آبتی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- ابنحوقل، محمدبنحوقل (1366)، سفرنامه، ترجمه جعفرشعار، تهران: امیرکبیر.
- ابوالفداء، اسماعیل (1349)، تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- ابنرسته، احمدبن عمر (1365)، اعلاق النفیسه، مترجم حسین قرهچانلو، تهران: امیر کبیر.
- اصطخری، ابواسحاق (1373)، مسالک و ممالک، ترجمه محمد بن تستری، تهران: انتشارات افشار.
- ابوریحان بیرونی، محمد (1352)، تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، ترجمه احمد آرام، تهران: دانشگاه تهران.
- عبد الحق بغدادى، صفى الدين (1412ه.ق)، مراصد الإطلاع علي أسماء الأمكنة و البقاع، بیروت: دار الجيل.
- افضلالدینکرمانی، حمیدالدین (1326)، بدایع الازمان فی وقایع کرمان؛ تصحیح مهدی بیانی؛ تهران: دانشگاه تهران.
- افضلالدینکرمانی، حمیدالدین (2536)، عقد العلی للموقوف العلی، تصحیح عامری نائینی و باستانی پاریزی، تهران: روزبهان.
- ادریسی، محمد (1388)، ایران در کتاب نزهة المشتاق فی الاختراق و الافاق، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: بنیاد ایرانشناسی.
- امیرحاجلو، سعید و حسین صدیقیان، 1395، «کاوش قلعه سنگ شهر کهن سیرجان، استان کرمان»، گزارشهای پانزدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران، به کوشش حمیده چوبک، تهران، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری: صص 16-22.
- امینی، امین (1392)، سکه شناسی آخرین شاهان ساسانی، تهران، پازینه.
- باستانیپاریزی، محمد ابراهیم (1357)، حماسه کویر، تهران: امیر کبیر.
- باستانیپاریزی محمد ابراهیم (1378)، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران: صفی علیشاه.
- بلاذری، احمد (1319)، فتوح البلدان، طبع کتب العربیه، مصر: طبع بمطیعه الموسوعات.
- بروسوی، محمد (1397)، اوضح المسالک الی معرفه البلدان و الممالک، ترجمه حسین قرچانلو، تهران: نگارستان اندیشه.
- تاریخ شاهی، ناشناخته (2535)، تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
- تَتَوی، قاضی احمد (1378)، تاریخ الفی، تصحیح علی آل داود- تهران: فکر روز.
- جیهانی، ابوالقاسم (1363)، اشکال العالم، ترجمه علی بن عبدالسلام کاتب، مشهد: آستان قدس رضوی.
- حاجولیئی، مهدی؛ محمدیفر، یعقوب؛ قیاسی، کیآرش؛ لامعیرشتی، محمد؛ اولیائی، پروین (1388)، «مطالعه و تحلیل 30 سکۀ نقرهای دوره ساسانی موزۀ همدان با استفاده از روش PIXE»، مجله مطالعات ایرانی، شماره 16، صص 140-150.
- حاتمی، ابوالقاسم (1380)، سیرجان قدیم مرکز صنعت و هنر اسلامی، کرمان: کرمانشناسی.
- حاتمی، ابوالقاسم (1374)، بررسی تحلیلی باستانشناسی سیرجان قدیم، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس: منتشر نشده.
- حافظ ابرو، عبدالله (1378)، جغرافیای حافظ ابرو ، جلد دوم، تهران، آینۀ میراث.
- حمدالله مستوفی، حمدالله (1396)، نزهه القلوب، تصحیح میرهاشم محدث، جلد دوم، تهران: سفیر اردهال.
- حسینی، خورشاه (1965)، تاریخ قطبی، دهلی: جامعه ملّیه اسلامیه نئی دهلی.
- حموى، ياقوت بن عبد الله (1380)، معجم البلدان، جلد اول، تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور.
- حمیری، محمد (1984)، الروض المعطار فی خبر الاقطار، بیروت: مکتبه لبنان، الطیعه الثانیة.
- حدود العالم من المشرق الی المغرب (1340)، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران.
- خوافی، فصیح احمد (1339)، مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، مشهد: کتابفروشی باستان.
- چوبک، حمیده (1391)، «سفالینههای دوران اسلامی شهر کهن جیرفت»، مطالعات باستانشناسی، دوره 4، ش 1، صص: 83-112.
- رضایی باغبیدی، حسن (1393) سکههای ایران در دورۀ اسلامی، تهران: سمت.
- روزبهان اصفهانی، فضلالله (1382)، عالم آرای امینی، تصحیح محمد اکبر عشیق، تهران: میراث مکتوب.
- روملو، حسن (1349)، احسن التواریخ، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- سایکس، سرپرسی (1336)، سفرنامه، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران: ابنسینا.
- سایکس، سرپرسی (1391)، تاریخ ایران، ترجمه فخر داعی گیلانی، جلد 1 و 2 تهران: نگاه.
- سهرابینیا، احمد (1396)، مطالعۀ باستانشناختی سفالهای دورۀ ایلخانی شهر قدیم سیرجان، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران، منتشر نشده.
- شبانکارهای، محمد (1381)، مجمع الأنساب، مصحح میر هاشم محدث، جلد 1 و 2، تهران: امير کبير.
- شرفالدین علی یزدی (1387)، ظفرنامه، تهران : کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
- شیروانی، حاجیزین العابدین (1339)، ریاض السیاحه، تصحیح: اصغر حامد ربانی، تهران: سعدی.
- طبری، محمد بن جریر (1375)، تاریخ طبری، ترجمه ابولقاسم حالت، جلد پنجم و هشتم، تهران: اساطیر.
- طبری، محمد بن جریر (1368)، تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد چهارم، تهران: اساطیر.
- طوسی همدانی، محمد (1382)، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، تهران: علمی و فرهنگی.
- عبدالرزاق سمرقندی، کمالالدین (1383)، مطلع سعدین و مجمع بحرین، جلد 1، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.
- فرهنگ جغرافیائی ایران (2535)، استان هشتم کرمان و مکران، جلد 8، تهران: سازمان جغرافیایی کشور.
- قدامه بن جعفر (1981م)، الخراج و صناعة الكتابة، 1جلد، بغداد: دار الرشيد للنشر.
- کتبی، محمود (1364)، تاریخ آل مظفر، به اهتمام دکتر عبدالحسن نوائی، تهران: امیرکبیر.
- کریمیان، حسن، افضلی، زینب (1398)، «سیرجان قدیم یکی از مراکز مهم شیشهگری جنوب شرق ایران»، مجله مطالعات باستانشناسی، زیر چاپ.
- گابریل، آلفونس (1381)، مارکوپولو در ایران، ترجمه پرویز رجبی، تهران: اساطیر.
- گیبونز، ریچارد، 1395، سفرنامه، مترجم امید شریفی، تهران: ایرانشناسی.
- محمدبنابراهیم (1343)، تاریخ کرمان، به تصحیح باستانیپاریزی، تهران: طهوری.
- مرتضایی، محمد و محمدیوسف کیانی (1385)، «مطالعه و تحلیل سفالینههای مکشوفه از کاوشهای باستانشناختی سالهای 1381 تا 1384 محوطه تاریخی جرجان»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دوره 57، شماره 5، صص. 129-112.
- مرعشیصفوی، میرزا محمد (1362)، مُجمع التواریخ، تصحیح عباس اقبال، تهران: کتابخه سنائی و طهوری.
- مسکویه، ابوعلی (1376)، تجارب الامم، جلد 5 و 6؛ ترجمه علی نقی منزوی، تهران: توس.
- مقدسی، ابوعبدالله (1385)، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی، تهران: کومش.
- معلم یزدی، معین الدین (1326)، مواهب الهی ، تصحیح سعید نفیسی، تهران: اقبال.
- منشیکرمانی، محمد امین (1391)، جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی.
- منشیکرمانی، ناصرالدین (1394)، سمط العلی للحضرة العلیا، تصحیح مریم میرشمسی، تهران: محمود افشار .
- مؤمنکرمانی، ملامحمد (1384)؛ صحیفه الارشاد، تصحیح باستانیپاریزی، تهران: نشر علم.
- میرخواند، میر محمد خواوندشاه (1338)، روضة الصفا، جلد اول، تهران: خیام و پیروز.
- وزیری، احمدعلیخان (1352)، تاریخ کرمان، به تصحیح باستانیپاریزی، تهران: ابنسینا.
- وزیری، احمدعلیخان (1376)، جغرافیای کرمان، تصحیح باستانیپاریزی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- هدایت، رضا قلیخان (1339)، روضه الصفای ناصری، جلد نهم و دهم، تهران: خیام و پیروز.
- یزدی، تاجالدینحسن (1987)، جامع التّواریخ حسنی، کراچی: مؤسسه تحقیقات علوم آسیای میانه و غربی و دانشگاه کراچی.
- یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب (1342)، البلدان، دکتر محمد آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- Azarnoush, M. 1994, The Sasanian Manor house at Hājīābād, Iran. Florence.
- Bivar, A. D. H., Fehervari, G., Baker, P. L., Errington, N., Shokoohy, M., Errington, E., & Tyler-Smith, S. (2000). Excavations at Ghubayrā, Iran. School of Oriental & African Studies.
- Kervran. M. (1984). Les niveaux islamiques du secteur oriental du tepe de IApadana,III. Les objets en verre, en pierre et metal. Delegation Archeologiqus Francaise en Iran, pp 211- 237.
- Markwart, J. (1931). A Catalogue of the Provincial Capitals of Eranshahr, Pahlavi Text, Version and Commentary, ed. G. Messina, Rome: Pontificio Istiuto Biblico.
- Morgan, P., & Leatherby, J., (1987), “Excavated Ceramics from Sirjan”, Syria and Iran, Tree Studies in Medieval Ceramics, Edited by James Allan and Caroline Roberts, Oxford Studies in Islamic Art IV, University of Oxford, pp 23-172.
- Whitcomb, D.S. (1985). Before the Roses and the Nightingales. Excavations at Qasr-i Abu Nasr, Old Shiraz. Metropolitan Museum of Art: New York.
- Whitehouse. D. 2009, Sīrāf. History; topography and environment. The British Institute of Persian Studies Archaeological Monographs Series I. Oxbow: Oxford.
شکل1: جابجاییهای شهر سیرجان در دورههای مختلف :1- شهر قدیم، 2- قلعهسنگ، 3- باغبمید 4- سعیدآباد.
شکل 2: پلان محوطه قلعهسنگ و آثار قابل رویت در عرصه آن
شکل3: محدودۀ باغبمید در مجاورت بافت قاجاری سیرجان
شکل4: محدوده محوطه باغبمید و بناهای ارزشمند تاریخی آن
شکل5: موقعیت قرارگیری شهر سعیدآباد در نقشه بافت شهری سیرجان کنونی (شهرداری سیرجان: 1398)
شکل7: مجموعه بناهای شاخص در بازار تاریخی سیرجان (نصرآبادی، 1387: 15، با تغییراتی از نگارندگان)
Spatial Developments of Sirjan During Islamic Period Based on the Archaeological Evidences and the Written Historical Resources
Abstract
One of the major cities of Kerman province since the Sasanian period, Sirjan has played a key role in the political, economic, and cultural developments of southeastern Iran due to its geographical location and adjacency to trade routes. Written sources provide detailed information about Sirjan during the period; however, issues such as formation, development and decline, and settlements in different periods, as well as the social structure and the economic and cultural activities of the inhabitants have remained mostly neglected, which calls for archaeological studies and evidence. Despite its importance in the Islamic period, Sirjan has received little attention from archaeologists, and there are many uncertainties about its formation and relocations in different periods. Surprisingly, there is no archaeological information about the city even from an period as recent as the Safavid period.
This study attempts to examine the process of Sirjan's formation, development, and decline during the Islamic period, using written historical sources and archaeological evidence obtained in field research. The study also tries to explore the city's site selection during the Islamic period and the causes of these relocations from an archaeological viewpoint, using archaeological excavations in Sirjan plain and analysis of the resulting data. The finding of the present study indicated that Sirjan, which was one of the strategic centers in southeastern Iran during the historical period, flourished in the early Islamic centuries and was of great importance as the center of Kerman province for several centuries. However, the city declined and was later abandoned in the late Seljuk period until Ghal’eh Sang gradually replaced the Shahre Qhadem. Evidence also showed that Ghal’eh Sang was the most important settlement in the Sirjan plain from the 13th to the late 15th century. After the destruction of the castle by the Aq Qoyunlu rulers in the late 15th century, this area lost its appeal and was replaced by Bagh Bamid Garden. During the Safavid period, Bagh Bamid was the most important settlement on the Sirjan plain. However, the governor’s seat and the urban center were transferred to Sa’iid Abad after its development and expansion.
Keywords: Islamic Cities, Shahre Qhadem e Sirjan , Ghal’eh Sang, Bagh-e Bamid, Sa’iid Abad
[1] طرح بررسی«شهر سیرجان در دوران اسلامی و راههای ارتباطی آن» طی بهار سال 1397 با شماره مجوز 4689/00/962141 به تاریخ 26/12/ 1396 پژوهشگاه میراث فرهنگی و حمایتهای مالی و معنوی شرکت معدنی و صنعتی گلگهر سیرجان به اجرا درآمده است. نگارندگان بر خود لازم میدانند از ریاست سابق و کنونی پژوهشکده باستانشناسی خانم دکتر حمیده چوبک و آقای دکتر روحالله شیرازی و همکاران محترمشان برای اخذ مجوز بررسی و همچنین از شرکت معدنی و صنعتی گلگهر سیرجان به دلیل حمایتهای همهجانبه و بیدریغ مسئولان این شرکت برای تأمین مالی و اسکان اعضاء هیئت خصوصاً مدیریت پشتیبانی وقت جناب آقای دکتر محمد حاتمی نهایت تشکر و سپاسگزاری را نمایند.
[2] قلعه یحیی در غرب شهر قدیم سیرجان قرار دارد که تنها دروازهای باقیمانده از یک قلعه تاریخی مربوط به دوره قاجار است. در واقع قلعه نزدیک تپه شاه فیروز بنایی بزرگ با دو حیاط است که قلعه علیآباد نام دارد.
[3] راههایی که از بصره و عراق شروع میشد و با گذشتن از شهرهای خوزستان و ایالت شیراز به سیرجان آمده و از آنجا به بم، سیستان، مکران، خراسان، سمرقند و هند ادامه مییافت.
[4] مسیری که به یزد، اصفهان، ری، گرگان و قسمتهای مرکزی فلات ایران میرفت.