«نافرمانی مدنی» ایدهای برای عبور از بنبست نظری لیبرالیسم
الموضوعات :
1 -
2 -
الکلمات المفتاحية: نافرمانی مدنی تعهد سیاسی فلسفۀ سیاسی مدرن لیبرالیسم جامعهگرایی,
ملخص المقالة :
نافرمانی مدنی در مقام شیوة مبارزه، تاریخی طولانی دارد. مبارزۀ سیاسی مهاتما گاندی، مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا در سده بیستم، نمونههای بارزی از نافرمانی مدنی محسوب میشوند. البته این مفهوم در حد یک تاکتیک و شیوة مبارزة سیاسی باقی نماند، بلکه در نیمۀ دوم قرن بیستم مورد تأمل نظری و فلسفی برخی از اندیشمندان همچون هانا آرنت، یورگن هابرماس، رونالد دورکین، جان رالز و بسیاری دیگر قرار گرفت و عملاً به حیطة فلسفۀ سیاسی مدرن وارد شد. در این مقاله تلاش میشود به درک این مطلب بپردازیم که چرا و چگونه تاکتیک نافرمانی مدنی مورد تأمل نظری فیلسوفان واقع شد و به بحثی جدی در حوزۀ فلسفه سیاسی بدل گردید؟ دیدگاه مطرح در مقاله حاضر این است که با دریافتی آرنتی از مفهوم نافرمانی مدنی و با استناد به صورت بندی سنت فکری جامعه گرایی از بحران ها و تنش های آموزۀ لیبرالیسم (که آموزهای غالب در فلسفۀ سیاسی مدرن به شمار میرود)، میتوان زمینۀ اهمیت یابی مفهوم نافرمانی مدنی در اندیشۀ سیاسی مدرن را نشان داد. بحران سنت لیبرال در حوزۀ نظر و قابلیتهای موجود در اندیشة نافرمانی مدنی در تاکتیک و نقد فکری، پیوند این مفهوم با حوزۀ اندیشه سیاسی مدرن را به وجود آورد.