نمود مؤلّفههای ناتورالیستی در آثار داستانی دفاع مقدّس (مطالعۀ موردی: «زمستان 62» و «سفر به گرای 270 درجه»)
الموضوعات :محبوبه بانیمهجور 1 , منوچهر اکبری 2
1 - دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
2 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: ادبیّات داستانی, دفاع مقدّس, ناتورالیسم, اسماعیل فصیح, احمد دهقان.,
ملخص المقالة :
ناتورالیسم، مکتبی ادبی است که رفتارها، گرایشها و افکار انسانها را برخاسته از غرایز درونی و امیال طبیعی میداند. طبق نظریۀ ناتورالیستها، تمام واقعیّتها و پدیدههای موجود در طبیعت در دایرۀ معارف علمی قرار دارد و با قوانین علوم طبیعی قابل توجیه است. به عبارت دیگر ناتورالیسم، فرمول کاربرد علم جدید در ادبیّات است. ناتورالیسم در ادبیّات بر جنبههای توارث، محیط، تقدیر محتوم، مشاهدۀ زندگی به دور از آرمانگرایی و نفی مسائل ماورایی تأکید دارد و در این راه به ترسیم جزئیات -عموماً- زشت و ناخوشایند میپردازد. ناتورالیسم ادبی از طریق ترجمۀ آثار ادبی صدر مشروطه به این طرف در حوزۀ داستاننویسی فارسی وارد شد و نویسندگانی مانند صادق چوبک، صادق هدایت، احمد محمود، محمد مسعود، اسماعیل فصیح و... را تحت تأثیر قرار داد. بررسی آثار ادبیّات داستانی دفاع مقدّس، حاکی از وجود برخی از مؤلّفههای برجستۀ ناتورالیسم مانند عینیّتگرایی، بدبینی، سیاهاندیشی، شرح مبسوط فجایع جنگ، کاربرد کمسابقۀ برخی از تعابیر غیر مرسوم دربارۀ رزمندگان، توجّه به علم فیزیولوژی و... در شماری از اینگونه آثار است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با کمک منابع کتابخانهای، برخی از شاخصههای ناتورالیسم را در دو رمان «زمستان 62» از اسماعیل فصیح و «سفر به گرای 270 درجه» از احمد دهقان واکاوی نموده است. نتیجۀ بررسی با توجّه به شواهد متنی نشان میدهد که در این دو اثر، برخی از مؤلّفههای ناتورالیستی نمود بارزی دارد. میتوان گفت که آنچه آثار ناتورالیستی را از سایر نوشتهها متمایز مینماید، در این دو رمان قابل شناسایی است.
اسداللهی، خدابخش و ایمان مهری بیگدیلو (1398) «سبک¬شناسی داستانهای اسماعیل فصیح»، فصلنامۀ بهار ادب، سال دوازدهم، شمارۀ دوم، شمارۀ پیاپی (44)، صص 253-272.
پارسینژاد، کامران (1384) جنگی داشتیم، داستانی داشتیم، تهران، صریر.
ثروت، منصور (1390) آشنایی با مکتبهای ادبی، چاپ سوّم، تهران، علم.
حنیف، محمّد (1386) جنگ از سه دیدگاه، تهران، صریر.
حسنزاده میرعلی، عبدالله (1388) سیر ناتورالیسم در ایران، سمنان، دانشگاه سمنان.
خادمیکولایی، مهدی و نسیم حسنپور ایلالی (1397) «بررسی جلوههای ناتورالیسم در ادبیّات داستانی جنگ (مورد پژوهی: احمد دهقان)»، نشریۀ ادبیّات پایداری، سال دهم، شمارۀ 18، صص 121-148.
دهقان، احمد (1393) سفر به گرای 270 درجه، چاپ بیستم، تهران، سورۀ مهر.
رادفر، ابوالقاسم و عبدالله حسنزادۀ میرعلی (1383) «نقد و تحلیل وجوه تمایز و تشابه اصول کاربردی مکتبهای ادبی رئالیسم و ناتورالیسم»، فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، سال اول، شمارۀ 3، صص 29-44.
سلیمانی، بلقیس (1380) تفنگ و ترازو (نقد رمانهای جنگ)، تهران، روزگار.
سیّدحسینی، رضا (1389) مکتبهای ادبی، جلد 1، چاپ شانزدهم، تهران، نگاه.
شریفیان، مهدی و فرامرز رحمانی (1392) «تحلیل عناصر ناتورالیستی در داستانهای محمود دولتآبادی»، فصلنامۀ ادب فارسی، دورۀ سوم، شمارۀ 1 (پیاپی 11)، صص 148-168.
شوهانی، علیرضا (1389) «سیری در رمان جنگ دهۀ 60»، مجلۀ تاریخ ادبیّات، شمارۀ 3/65، صص 153-171.
صادقی شهپر، رضا و سیما پورمرادی (1392) «یک گام به سوی بومیگرایی: نقد داستانهای اسماعیل فصیح، حرکت از ناتورالیسم به سوی رئالیسم»، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیّات فارسی، دورۀ دوم، شمارۀ 29، صص 173-199.
فصیح، اسماعیل (1396) زمستان 62، چاپ نهم، تهران، ذهنآویز.
فورست، لیلیان و دیگران (1376) ناتورالیسم، ترجمۀ حسن افشار، چاپ دوّم، تهران، مرکز.
مقالات سمینار بررسی رمان جنگ (1373) بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی، تهران.
میرصادقی، جمال (1380) ادبیّات داستانی و صادق چوبک، یاد صادق چوبک، به کوشش علی دهباشی، تهران، ثالث.
میرعابدینی، حسن (1380) نوشتن از اعماق مردم، یاد صادق چوبک، به کوشش علی دهباشی، تهران، ثالث.
------------ (1386) فرهنگ داستاننویسان ایران از آغاز تا امروز، تهران، چشمه.
------------ (1387) صد سال داستاننویسی ایران، جلد 2، چاپ پنجم، تهران، چشمه.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصت و سوم، زمستان 1400: 139-117
تاريخ دريافت: 25/06/1398
تاريخ پذيرش: 12/07/1401
نوع مقاله: پژ.هشی
نمود مؤلّفههای ناتورالیستی در آثار داستانی دفاع مقدّس
(مطالعۀ موردی: «زمستان 62» و «سفر به گرای 270 درجه»)
محبوبه بانیمهجور 1
منوچهر اکبری2
چکیده
ناتورالیسم، مکتبی ادبی است که رفتارها، گرایشها و افکار انسانها را برخاسته از غرایز درونی و امیال طبیعی میداند. طبق نظریۀ ناتورالیستها، تمام واقعیّتها و پدیدههای موجود در طبیعت در دایرۀ معارف علمی قرار دارد و با قوانین علوم طبیعی قابل توجیه است. به عبارت دیگر ناتورالیسم، فرمول کاربرد علم جدید در ادبیّات است. ناتورالیسم در ادبیّات بر جنبههای توارث، محیط، تقدیر محتوم، مشاهدۀ زندگی به دور از آرمانگرایی و نفی مسائل ماورایی تأکید دارد و در این راه به ترسیم جزئیات -عموماً- زشت و ناخوشایند میپردازد. ناتورالیسم ادبی از طریق ترجمۀ آثار ادبی صدر مشروطه به این طرف در حوزۀ داستاننویسی فارسی وارد شد و نویسندگانی مانند صادق چوبک، صادق هدایت، احمد محمود، محمد مسعود، اسماعیل فصیح و... را تحت تأثیر قرار داد. بررسی آثار ادبیّات داستانی دفاع مقدّس، حاکی از وجود برخی از مؤلّفههای برجستۀ ناتورالیسم مانند عینیّتگرایی، بدبینی، سیاهاندیشی، شرح مبسوط فجایع جنگ، کاربرد کمسابقۀ برخی از تعابیر غیر مرسوم دربارۀ رزمندگان، توجّه به علم فیزیولوژی و... در شماری از اینگونه آثار است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با کمک منابع کتابخانهای، برخی از شاخصههای ناتورالیسم را در دو رمان «زمستان 62» از اسماعیل فصیح و «سفر به گرای 270 درجه» از احمد دهقان واکاوی نموده است. نتیجۀ بررسی با توجّه به شواهد متنی نشان میدهد که در این دو اثر، برخی از مؤلّفههای ناتورالیستی نمود بارزی دارد. میتوان گفت که آنچه آثار ناتورالیستی را از سایر نوشتهها متمایز مینماید، در این دو رمان قابل شناسایی است.
واژههاي کلیدی: ادبیّات داستانی، دفاع مقدّس، ناتورالیسم، اسماعیل فصیح، احمد دهقان.
مقدمه
ناتورالیسم یا طبیعتگرایی، مکتبی ادبی است که در اواخر قرن نوزدهم در اروپا پدید آمد. این اصطلاح که از فلسفه به ادبیّات راه یافته، ثمرۀ رئالیسم و در بسیاری از موارد مترادف با آن مورد استفاده قرار گرفته است. «برای تفهیم نسبت آنها با یکدیگر شاید بتوان آنها را به دوقلوهای به هم چسبیده تشبیه کرد که هم اعضایی مجزا دارند و هم اعضایی مشترک» (فورست و دیگران، 1376: 16).
مفهوم هنری و ادبی ناتورالیسم مبتنی بر این اندیشه است که آنچه در جهان وجود دارد، بخشی از طبیعت است و میباید از همین راه، یعنی از طریق دلایل مادّی و طبیعی، شرح و توصیف شود. به عبارت دیگر این مکتب، تلاشی برای به کار بستن یافتهها و روشهای علمی در ادبیّات است. آنچه نظریۀ ناتورالیستی را ویژگی میبخشد، اعتقاد راسخ و صریح آن به علم و روشهای مشاهده و آزمایش است. به زبان سادهتر، ناتورالیسم فرمول کاربرد علم جدید در ادبیّات است. «رمان ناتورالیستی، رمانی است که میکوشد این نظر تازه دربارۀ انسان را که او موجودی متعیّن از وراثت و محیط و فشارهای لحظه است، با حداکثر عینیگرایی علمی به نمایش بگذارد» (ثروت، 1390: 150).
ناتورالیسم به عنوان یک تحوّل فکری همراه با تحوّل اقتصادی و سیاسی، مکتبی فلسفی است که در نتیجۀ تغییرات سریع و ریشهدار حاصل از انقلاب صنعتی در اروپای غربی و آمریکای شمالی، به همراه انتشار فرضیّۀ تنازع بقای داروین، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نخست در فرانسه و سپس در آمریکا و انگلستان و سایر کشورهای اروپایی به وجود آمد. امیل زولا3 نویسنده فرانسوی، یکی از سرآمدان و پایهگذاران جنبش ناتورالیسم شناخته شده است. او، منش و روش نویسندگی خود را «تمرینهای علمی» مینامید. این مکتب در حقیقت تجزیه و تحلیل طبیعت آدمی و تأثیر محیط طبیعی در حالات و روحیّات هر کس است.
پیروان او معتقد بودند که در هر رمان یا نوشته باید تجزیه و تحلیلهای علمی صورت پذیرد و همانگونه که در علوم طبیعی مشاهده میشود، در اعمال و روحیّات انسانی نیز مطالعه به عمل آید. نویسندگان ناتورالیست، اعتقاد به جبر بیولوژیکی را از چارلز داروین4، اعتقاد به اسارت بشر در تنگنای غرایز جنسی را از زیگموند فروید5 و به کارگیری شیوههای علمی در نقد ادبی را از هیپولیت تن گرفتند6. «نویسندگان مکتب ناتورالیسم، حوادث و رویدادهای زندگی را تشریح میکنند و به علّت ماورای پدیدههای علمی برای توجیه حوادث و رویدادهای زندگی اعتقادی ندارند» (شریفیان و رحمانی، 1392: 150).
ناتورالیسم اروپایی و آمریکایی از راه ترجمۀ آثار ادبی صدر مشروطه به این طرف در حوزۀ داستاننویسی فارسی وارد شد. به تأثیر از این مکتب، آثاری چند به قلم نویسندگانی مانند صادق چوبک، صادق هدایت، محمد مسعود، احمد محمود، اسماعیل فصیح و... نوشته شد. «چوبک با شکستن حرمت کاذب کلمات و مفاهیم، رکیکترین دشنامها و بیپردهترین گفتوگوها را بر اساس دیدگاه ناتورالیستی خود در آثارش وارد میکند» (میرصادقی، 1380: 145).
طرح مسئله
با وقوع انقلاب اسلامی و در پی آن، شروع جنگ تحمیلی دولت عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، نویسندگان ابتدا با هدفی تبلیغی و تهییجی به خلق داستان جنگ پرداختند. عرصۀ داستانها، میدانی برای تبلیغ و اشاعۀ عقاید و آرمانهای مذهبی بود. ادبیّات داستانی دفاع مقدّس در سالهای نخست، ساحتی تنزّهطلب داشت و عموماً مضامین ارزشی و اعتقادی مطرح میگردید و از دشواریها و تلخیهای جنگ، کمتر سخن گفته میشد. امّا برخی از نویسندگان این حوزه تنها به نگاه باورمند اکتفا نکردند و به طرح دشواریها و فجایع جنگ در آثار خود پرداختند. رگههایی از ناتورالیسم در آثار جنگی دهۀ 60 از جمله آثار اسماعیل فصیح (ثریا در اغما: 1362، زمستان 62: 1366)، مهدی سحابی (ناگهان سیلاب: 1368)، تقی مدرّسی (آداب زیارت: 1368)، منصور کوشان (محاق: 1369) و... قابل مشاهده است.
نگاه قدسی و ارزشی نویسندگان به جنگ در نیمۀ دوم دهۀ 70 و دهۀ 80، جای خود را به نگاهی واقعگرا داد. داستاننویسان در برخی از آثار خود در کنار دلاوریها و ایثارهای رزمندگان، دشواریها، فجایع و زشتیهای جنگ را به نمایش گذاشتند. تعدادی به بیان سختیها نیز اکتفا نکرده، به انتقاد از اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود کشور در زمان جنگ پرداختند. بیپردهگویی از خشونت جنگ، اعتراض به وضع موجود، نفی ارادۀ شخصیّتها، تأثیر جبر محیط بر انسان و... از مضامینی است که در آثار این دسته از نویسندگان قابل مشاهده است. بعدها در آثار نویسندگانی مانند احمد دهقان مثل سفر به گرای 270 درجه (1375)، من قاتل پسرتان هستم (1384)، پرسه در خاک غریبه (1388) و حسین مرتضائیان آبکنار عقرب روی پلّههای راهآهن اندیمشک (1385)، رگههای ناتورالیسم روشنتر و جدّیتر قابل مشاهده است.
در این پژوهش، دو رمان «زمستان 62» اسماعیل فصیح مربوط به دهۀ 60 و «سفر به گرای 270 درجه» احمد دهقان مربوط به دهۀ 70 از این دیدگاه بررسی میشود، در کنار آن به این نکته تجه شده است که ظهور یک دیدگاه مادّی و منکر مسائل ماورایی در کنار دیدگاهی معنوی و موافق با مسائل ماورایی، پدیدهای جدید است که میتواند در مضمونسازی ادبیّات داستانی جنگ و دفاع مقدّس مورد نظر قرار گیرد.
البتّه برخی از صاحبنظران، اینگونه آثار را در ردیف آثار ضد جنگ و رئالیستی افراطگرایانه قرار میدهند که در دستهبندی عمومی کارهای مرتبط با این حوزه، تفکیکی معقول است. امّا به نظر نویسنده، وفور تعدادی از شاخصههای ناتورالیستی مانند شکستن حرمت قراردادی واژگان، بیپردهگوییهای افراطی از زشتیها و خشونت جنگ، توجّه بیش از حد به جزئیات و... در این دسته از آثار میتواند این دستهبندی را گسترش داده، به سوی ناتورالیسم سوق دهد. در کنار هم قرار دادن ادبیّات دفاع مقدّس با رویکردی ارزشی و اعتقادی با ناتورالیسم که بر مبنای دینگریزی، نفی مسائل ماورایی و بیپردگیهای اخلاقی پایهریزی شده، یعنی سازگار نمودن دو مقولۀ متضاد با هم، کاری سخت و طولانی است؛ لیکن نتیجۀ آن میتواند ظهور مضامین تازه و نگرشهای جدید در این حوزه باشد.
این پژوهش درصدد پاسخگویی به دو پرسش زیر است:
1. دو رمان «زمستان 62» و «سفر به گرای 270 درجه» چگونه در دستهبندی آثار ناتورالیستی قرار میگیرند؟
2. شاخصههای بارز ناتورالیسم در رمانهای مورد بررسی کدامند؟
پیشینۀ تحقیق
آثار پژوهشی مرتبط با این مقاله به دو دستۀ کلّی قابل تقسیم است:
1- کتابها، مقالات و پایاننامههایی که با موضوع نقد و تحلیل آثار داستانی جنگ نوشته شدهاند، مانند: «جنگ از سه دیدگاه» از محمّد حنیف (1386)، «تفنگ و ترازو» از بلقیس سلیمانی (1380)، «جنگی داشتیم، داستانی داشتیم» از کامران پارسینژاد (1384)؛ مقالات سمینار بررسی رمان جنگ (1373)، «سبکشناسی داستانهای اسماعیل فصیح» از اسداللهی و مهری بیگدیلو (1398)، «سیری در رمان جنگ دهۀ 60» از شوهانی (1389) و... .
2-آثاری که در زمینۀ ناتورالیسم به چاپ رسیده، مانند: «سیر ناتورالیسم در ایران» اثر عبدالله حسنزاده میرعلی (1388)، «مکتبهای ادبی» از رضا سیّدحسینی (1389)، «آشنایی با مکتبهای ادبی» از منصور ثروت (1390)، «فرهنگ داستاننویسان ایران از آغاز تا امروز» از حسن میرعابدینی (1386) و... که نویسندگان برای آشنایی بیشتر با مکتب ناتورالیسم، به آنها مراجعه نمودهاند و مقالههای «یک گام به سوی بومیگرایی (نقد داستانهای اسماعیل فصیح)» نوشتۀ رضا صادقی شهپر و سیما پورمرادی (1392)، «تحلیل عناصر ناتورالیستی در داستانهای محمود دولتآبادی» نوشتۀ مهدی شریفیان و فرامرز رحمانی (1392)، «نقد و تحلیل وجوه تمایز و تشابه اصول کاربردی مکتبهای ادبی رئالیسم و ناتورالیسم» نوشتۀ ابوالقاسم رادفر و عبدالله حسنزاده میرعلی (1383) و «بررسی جلوههای ناتورالیسم در ادبیّات داستانی جنگ» نوشتۀ مهدی خادمی کولایی و نسیم حسنپور ایلالی (1397). نویسنده از بخشهایی از مقاله اخیر تأثیر پذیرفته است. نویسندگان برای ترسیم خطوط کلّی طرح مقاله، بیشتر به مقالۀ آخر تأسّی نمودهاند.
ضرورت تحقیق
نگرش دینگریز ناتورالیستی به آثار ادبیّات داستانی جنگ که دارای صبغۀ مذهبی و باور اعتقادی است، موضوعی جدید است. درکنار هم قرار دادن اضداد یا ایجاد ارتباط بین دو دیدگاه متفاوت میتواند موجب خلق آثاری بدیع و بیسابقه شود؛ زیرا با توجّه به گذشت حدود 39 سال از شروع جنگ تحمیلی در ایران، خطر نسیان و پاشیدن غبار فراموشی بر خاطرات جنگ، این حماسۀ بزرگ را تهدید میکند. ایثارگران و نامآوران جبهههای حقّ علیه باطل کمکم از این دنیای فانی رخت برمیبندند و خاطرات خود را به همراه میبرند. ایجاد انگیزه در خلق مضامین بکر و نو و نگارش آثار ماندگار در جاودانه نمودن هشت سال دفاع مقدّس، کاری است که هر دم نیاز به فکری تازه دارد.
معرّفی نویسندگان و آثار برگزیده
اسماعیل فصیح
«اسماعیل فصیح» در اسفند ماه 1313 هجری شمسی در تهران زاده شد. در سال 1335 به آمریکا رفت و در رشتۀ شیمی و ادبیّات انگلیسی تحصیل کرد. پس از بازگشت به ایران، به کار ترجمه برای مؤسّسۀ انتشارات فرانکلین و شرکت نفت پرداخت. تا سال 1359 در دانشکدۀ نفت آبادان تدریس میکرد. وی در سال 1388 چشم از جهان فرو بست. این نویسنده هیچگاه در جبهههای جنگ تحمیلی ایران حضور نداشته و جنگ را به صورت ملموس درک نکرده است. تصویرسازی او از جنگ عراق علیه ایران، بیشتر بیان آثار مخرّب جنگ و نوعی انتقاد اجتماعی است. رمانهای فصیح، ساختی ادواری دارند. «فصیح برای اینکه توصیفی عینی و بسیار دقیق و موشکافانه از واقعیّتها ارائه کند، به گونهای افراطی خود را درگیر جزئیّات میکند که همین امر وجههای ناتورالیستی به آثار او بخشیده است» (میرعابدینی، 1387، ج1: 647-648). رمان «زمستان 62»، خاطرات سه ماه از زندگی جلال آریان را بازگو میکند.
احمد دهقان
«احمد دهقان» خرداد سال 1345 در کرج متولد شد و در تهران پرورش یافت. نوجوانی او مصادف با حملۀ ارتش عراق به ایران بود. دوّم فروردین 1361، بدون آموزش نظامی به جبهه رفت. در عملیات فتحالمبین شرکت کرد. پس از آن در عملیات بزرگ بیتالمقدّس حضور یافت. دهقان در مدت شصت ماه حضور در صحنههای نبرد، سیزده عملیات جنگی را تجربه نمود و چند بار مجروح شد. بنابراین از نویسندگانی است که واقعیّت جنگ را به خوبی لمس کرده است. توصیفات دقیق و موشکافانۀ او گواه این مدعاست.
همانگونه که زولا7 بر این باور بود که نویسنده باید تخیّل را کنار بگذارد و از واقعیّتها سخن بگوید، نوشتههای دهقان نیز عمدتاً برخاسته از متن واقعه، با کمترین رویکرد به سمت و سوی تخیّل است. او پس از خاتمۀ جنگ تحمیلی، ادامۀ تحصیل داد و در رشتۀ مهندسی برق فارغالتحصیل شد. کارشناسیارشد را در رشتۀ مردمشناسی به پایان رساند و پایاننامۀ خود را به موضوع دفاع مقدس و خاطرههای آن اختصاص داد. دهقان سالهاست که به عنوان کارشناس ادبی در دفتر ادبیّات و هنر مقاومت و دفتر آفرینشهای هنری فعالیّت دارد. رمان «سفر به گرای 270 درجه» را در سال 1375 منتشر نمود. این رمان بازگویی چند روز از خاطرات او در نبرد سنگین کربلای 5 است. این رمان را «پال اسپراکمن8»، نایبرییس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز آمریکا به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.
خلاصۀ رمان «زمستان 62»
جلال آریان، استاد بازنشسته شرکت نفت در دی ماه سال 1362 عازم اهواز میشود تا ادریس -پسر بسیجی خدمتکارش را که در خلال جنگ مفقود شده است- بیابد. هنگام گرفتن مجوز برای رفتن به اهواز، با جوانی به نام منصور فرجام آشنا میشود که در تصادف اتومبیل، نامزد مورد علاقۀ خود را از دست داده و از آمریکا به ایران بازگشته است. او برای راه اندازی مرکز تکنولوژی کامپیوتر شرکت نفت، مسافر اهواز است. از جلال میخواهند با او همسفر شود. این سفر، باب آشنایی با فرجام است. جلال آریان پس از یافتن ادریس، با مریم جزایری همسر کورش شایان - اعدامی انقلاب- به صورت مصلحتی ازدواج میکند تا مریم و دختر کوچکش بتوانند به انگلستان بروند. فرجام پس از مدّت کوتاهی از کار دلسرد میشود و سرانجام برای نجات جان فرشاد - سربازی که چشمان نامزدش شبیه چشمان نامزد فوتشدۀ اوست- به جبهه میرود و شهید میشود. در پایان، جلال آریان با ادریس آل مطرود که یک دست و یک پایش را در دفاع از کشور از دست داده و یک طرف صورتش زخمی و بدشکل شده است، به تهران بازمیگردد.
خلاصۀ رمان «سفر به گرای 270 درجه»
ناصر -راوی داستان- تلگرافی از دوستش علی به دستش میرسد. علی نوشته: «بچّهها
سلام میرسانند. میخواهیم برویم خانۀ عمّۀ میرزا. هرچه زودتر خودت را برسان». خاطرات جبهه در ذهن ناصر زنده میشود. به سراغ دوستانش میرود. همگی به جبهه رفتهاند. بیقرار میشود. ولی پدر موافق رفتن او نیست. همان شب، علی به منزل آنها میآید و اجازۀ رفتن او را از پدر میگیرد. روز بعد با علی، راهی اندیمشک میشوند و از آنجا به موقعیّت استقرار گروهان میروند تا در عملیّات کربلای پنج شرکت کنند. در عملیّات پاکسازی تانکهای دشمن، علی به شهادت میرسد. عملیّات پاکسازی با موفّقیّت انجام میشود. امّا در ادامه، شدّت درگیری از حدّ متعارف خارج میشود و دشمن، نیروهای رزمنده را محاصره میکند. در این درگیری سخت، بیشتر رزمندگان شهید میشوند و فقط شش نفر از دستۀ ناصر باقی میماند. ناصر از ناحیۀ صورت و فک مجروح میشود و به خانه بازمیگردد و به سراغ درس میرود. در بازگشت از امتحان آخر به خانه، تلگرافی از دوستش رسول به دستش میرسد که متن آن، رمز عملیّات بعدی است.
بررسی شاخصههای ناتورالیستی در رمانهای برگزیده
در ادامه به بررسی و تحلیل وجوه و شاخصههای بارز ناتورالیسم و شواهد متنی آنها در دو اثر برگزیده از اسماعیل فصیح و احمد دهقان میپردازیم. کاربرد این ویژگیها در هر دو اثر، یکسان نیست. برخی از مؤلّفهها مانند مخالفت با قراردادهای اخلاقی و عرفی، جدّی نگرفتن باورهای اصیل اعتقادی و تأثیرپذیری از شرایط جسمانی در «زمستان 62» نمودی بارز دارد و قابل مقایسه با کاربرد آن در «سفر به گرای 270 درجه» نیست. اشارۀ دهقان به این ویژگیها، نامحسوس و زودگذر است.
نفی ارادۀ افراد در رفع نقصانهای مَنِشی یا جبر محیط
مکتب ادبی ناتورالیسم نسبت به اینکه فرد بتواند از عهدۀ تصمیمگیری دربارۀ سرنوشت و هستی خود برآید، تردید دارد. «ناتورالیستها معتقدند که انسان در مسیر جبر تاریخی قرار گرفته است؛ مسیری که همۀ عوامل از جمله اجتماع، وراثت و تکامل زیستشناختی، او را به سوی یک سرنوشت محتوم به پیش میراند» (رادفر و حسنزاده میرعلی، 1383: 34).
«یک عاشق در اوج خوشی و سعادت درجا کشته میشه، یک عاشق باقی میمونه و رنج میبره... باید از دریای خشک بخت، سینهخیز و با چنگ و دندان گذشته باشه» (فصیح، 1396: 251).
«منصور فرجام میگوید: تعداد نفسهای هر کس، جیرهبندی شده است. هر نفسی که میکشیم، به مرگ نزدیکتر میشیم. بقیّهش حرف مفته» (همان: 343).
«رفیقی داشتم که یه روز نوشت ما همه با پاکتهای مهر و موم شدۀ تقدیر حرکت میکنیم و نمیدانیم چه باید بکنیم و چه به سرمان میآید» (همان: 386).
«الهی اوسّا کریم بخواد اتّفاقی نیفته» (همان: 430).
«یکهو زمین و زمان به هم میریزد... میریزیم پایین جادّه و بیدفاع پناه میگیریم. جایی نداریم تا به آن پناه ببریم. گلّۀ رمیدهای هستیم که گرگ بهمان زده» (دهقان، 1393: 113).
«جنگ ناگهانی و بیمقدّمه به ما هجوم آورده و ما دست و پا بسته در مقابلش ایستادهایم» (همان: 129).
«ذرّهای هستم که اگر این بند اتّصال نیز قطع شود، هیچچیز ندارم، هیچچیز» (همان: 155).
«خدا میداند با این آغاز، چه پایانی خواهیم داشت» (همان: 218).
همسان پنداری انسان و حیوان
برخی از مضامینی که در رمانهای دفاع مقدّس مطرح میشود، از شاخصههای مکتب ناتورالیسم غربی نیست؛ امّا وجود آنها در آثار ادبیّات دفاع مقدّس که فضایی ارزشی دارد، میتواند نوع خاصّی از ناتورالیسم را در این گونۀ ادبی رقم بزند. تنزّل جایگاه انسان و نادیده انگاشتن حرمت او را میتوان از مولّفههای ناتورالیسم در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس دانست.
«او دربان یا مأمور حراست یا هر دو است، با قیافۀ نه چندان جوان، چشمان سیاه نافذ، ریش و سبیلی خیلی دراز فلفل نمکی. کمی شکل راسپوتین، امّا با تسبیح» (فصیح، 1396: 13).
«در آن لحظه، من چشمهای مسعود مارمولک را میبینم که حالا مثل قلّابهای چنگولک خرچنگ به دهان منصور فرجام قفل شده» (همان: 291).
«لاله در آخرین ساعات دیروز ظاهراً تمام پولهای لازم را در دست این بوزینه مسعود عدالتفر گذاشته تا مخارج را بدهد... ولی مسعود مارمولک... غیبش زده. ... پدرسگ با برادر بزرگتر خودش هم همین کار را کرده» (همان: 295).
«لالۀ جهانشاهی مثل گربۀ کتکخورده، انگار مشرف به دیدار ملکالموت است» (همان: 380).
«تقی در دشت میدود... و مثل خروس تازه بالغی جیغ میکشد» (دهقان، 1393: 166).
«میرزا مثل سموری هراسان، از ته گودال سنگرشان سر بالا میآورد» (همان: 182).
«حیدر دیوانهوار فریاد میکشد و میدود. غبغبش مثل غبغب وزغ، پر و خالی میشود» (همان: 223).
بیان جزءنگارانه واقعیّات تلخ و خشونتهای تکاندهنده
از اصول مکتب ناتورالیسم، توجّه وسواسآمیز به تصویر کردن جزئیّات تلخ و خشونتهای تکاندهنده است. ناتورالیسم مکان و زمان حوادث را با جزئیّات دقیق به تصویر میکشد.
«به سوی محلّ انفجار میروم. جسدها را تندتند یا ریزهریزه یا تکّهتکّه بیرون میکشند. شب شوم و مرگبار لختهلخته میگذرد... نصف جسد مردی را درآوردهاند و نصف دیگرش نیست» (فصیح، 1396: 227).
«دور تا دور کف زمین سمنتی سردخانه، جنازهها درازند... بعضی سوخته، بعضی لهشده، بعضی دست و پا از دست داده، بعضی هم شدیداً خونآلود و پوشیده با خون خشکیده و سیاه...» (فصیح، 1396: 412).
«سر یک انسان را برداشته بودند، لهکرده بودند، سوزانده بودند، بعد با پنبه و پودر سدر و کافور حنوط کرده بودند و گذاشته بودند توی قبر» (همان: 449).
«تانک از رو کمر او رد شده... او نصف شده؛ نصفنصف... از کمر به پایین در ردّ شنی تانک پخش شده... ردّ دردی عظیم، دردی به اندازۀ تمام دنیا بر چهرۀ او نشسته...» (دهقان، 1393: 165).
«دو نفر مجروحی را میبندند... رودهاش ریخته بیرون و مادّهای لزج، خاک را به خود میکشد... یکی از امدادگرها... زور میزند تا رودهها را تو پوست شکم فرو کند... عرق صورتش میپاشد رو رودههای عریان و آن که زخمی شده، صورتش را درهم میکشد» (همان: 205).
«همان که ناله میکرد، دراز به دراز افتاده. میروم بالای سرش. انگار که یک قصّابِ ناشی سرش را بریده باشد؛ نصف گردنش قطع شده و خون گرم با فشار از تو شاهرگش میزند بیرون» (همان: 229).
شرایط جسمانی در اثر ناتورالیستی
در آثار ناتورالیستی «آثار، حالات و وقایع از دیدگاه زیستشناسانه تحلیل میشوند و نیازهای غریزی و حتّی فساد و فحشا... به دلیل غلبۀ خواستههای جسمانی بر فرد تحقّق مییابد» (میرعابدینی، 1380: 523). در واقع آنها به انسان از موضع طبیعتش مینگرند، نه از موضع فرهنگیاش. فصیح در «زمستان 62» بیشتر به نیازهای غریزی توجّه نموده، در حالی که دهقان در «سفر به گرای 270 درجه» بیشتر به نیازهای اوّلیّۀ جسمانی توجّه داشته و نیاز غریزی را در پرده بیان نموده است.
«چشمهایم را میبندم و سعی میکنم خودم را بگذارم لب پلاژ اقیانوس
کبیر، یا خیابان 1603 سنخوزه، آنجا که جانیس آپارتمان داشت. در رختخواب با هم امیلی دیکنسون میخواندیم...» (فصیح، 1396: 125).
«زمانی برای خرحمّالی جلال آریان، زمانی برای عشق و حال نامبرده... زمانی برای کلنجار رفتن با جانیس و بردوی سفید در رختخواب. من از نور و ایمان ساخته نشدهام، من اهل خاکم و... صحنۀ مبارزهام جاهای دیگر است، مثلاً رختخواب...» (همان: 287).
«... او اصلاً دیوونه و آدمکش و سفّاکه. اوایل جنگ که هنوز توی جنگ بود، هر وقت عراقیها رو تو بیابون میگرفت، سرشون رو فوری میبرید» (همان: 317).
«کمکم آرام میشود و من تازه میفهمم که خواب دیده و به دنیای ناشناختهای پا گذاشته و برای اوّلین بار به بلوغ رسیده» (دهقان، 1393: 119).
«رو دژ، سنگرهایی هست که قبلاً کمین نیروهای دشمن بوده و حالا آنهایی که زور بهشان میآید، میروند تو آنها و خودشان را راحت میکنند» (همان: 136).
«پاهایش را میگیرم و تکانش میدهم که یکهو احساس میکنم دستم خیس شده. مثل بید میلرزد» (همان: 171).
تأکید بر واقعیّت (به تصویر کشیدن زشتی، فقر و فلاکت موجود در جامعه)
دیدگاه افراطی ناتورالیستها این بود که تلاش میکردند وقایع را به صورت رئالیستی به تصویر بکشند و البتّه در این کار تأکیدشان بیشتر بر فقر و بدبختی و به طور کلّی جنبۀ زشت و کریه واقعیّت بود. آنها در آثار خود، چیزی جز فلاکت، فقر، بیعدالتی و پلیدی را نمیدیدند. در این شاخصه، فقر در کلام دهقان و احساس یأس و پوچی در فحوای کلام فصیح، نمود بیشتری دارد.
«قبر محمّد، نه سنگ سفید مجلّل بزرگ دارد، نه تابلوی شیک تصویر و نه پرچم بلند سر به فلک کشیده... یک گلیم روی آن انداختهاند و مقداری میوه و شیرینی در یک گوشهاش چیدهاند... یک خانوادۀ فارس اهوازی، ولی شندر پندری هم آن طرف دیگر همین حال را دارند» (فصیح، 1396: 153).
«امروز یکی از مراکز اسکان مجروحین و معلولین جنگ را میبینی. درد، خون، زخم، قطع عضو، چرک، پارگی، فلجی، آماس، کبره، شکستگی، بدون یک پا، بدون یک دست... ناله، ضجّه...» (همان: 244).
«اینجا و آنجا، کپههای خودروهای سوخته یا تیر برق یکوری غش کرده یا لاشههایی از اسکلت دام مرده توی چشم میخورد» (همان: 283).
«چهرۀ مادر تو چارچوب در قاب میشود... روسری رنگ و رو رفتۀ زرد از زیر چادر بیرون زده و چند لاخ موی مشکی ریخته روی پیشانی» (دهقان، 1393: 6).
«ستاد بسیج اقتصادی اعلام کرد: کوپن... پدر و مادر تمام حواسشان میرود پی تلویزیون. پدر دستش را طوری گرفته که همهمان ساکت باشیم» (همان: 15).
«زیر پایمان تشکهای ابری گذاشتهاند. تشکهایی که پر هستند از خون و استفراغ و ادرار... یکی عقب اتوبوس عق میزند. مایع زردرنگی بالا میآورد. صورتش سفید شده و آب دهانش از زیر چانهاش شره میکند» (همان: 232).
احساس یأس و پوچی و بدبینی
بیشتر داستانهای ناتورالیستی، حال و هوایی یأسزده و اندوهناک دارند. غم و احساس پوچی و یأس در سرتاسر این نوع داستانها موج میزند.
«شبی که مرگ پشت پنجرۀ جوانی زد، شبی که عشق درهای خانۀ دل را گشود، شبی که عقد ما در گور بسته شد، شبی که به لقای خداوندگار رسیدیم... جواب زندگی را چه دهیم؟» (فصیح، 1396: 242).
«وقتی سرطان مرگ، مغزت را مثل خوره میخورد، چکار میشود کرد؟
وقتی فکر مرگ و مردن جزء کسب و کار روزانه میشود، چکار میشود کرد؟... سرطانی است که میجود و میمکد و میخورد» (فصیح، 1396: 363).
«چقدر باید رنج کشید؟ چقدر باید منتظر بود؟ ایثار یعنی چه؟ تا چه حد باید داد؟ کی؟ چی؟ آیا مثل منصور فرجام باید یک زمستان از زندگی را داد؟» (همان: 383)
«حالا چادر خالی شده؛ خالیِخالی... و دیگر چیزی نیست، جز کاغذپاره و مقوّاهای خالی مهمّات. احساس میکنم که آب سردی میریزند تو رگهایم که تا نوک انگشتان پایم میرود» (دهقان، 1393: 103).
«... همه مثل اعدامیها آسمان را میکاوند و حیران و سرگردان هستند و انگار در دنیای ناشناخته و خوفانگیزی پا گذاشتهاند» (همان: 114).
«نگاهش میکنم و میبینم که گردنش را کج گرفته و انگار که جلوی خدایان هندی قرار گرفته باشد و چیزی را طلب کند، پایم را ول نمیکند. صورتش رنگ مرگ گرفته» (همان: 189).
توجّه به علم فیزیولوژی
در بیان ناتورالیستی برای پی بردن به مشخّصات روحی و اخلاقی یک شخصیّت، ارائۀ مشخّصاتی از وضعیّت مزاجی او، نتیجهگیری درباره تشخیص حالات روحی و یا خصوصیّات اخلاقیاش به عهدۀ خواننده گذاشته میشود.
«بیژن جزایری شروع میکند به حرف زدن از پول و ارز و قاچاق و مبادلۀ فیلم ویدئو با طاعتیان و زنش هم شروع میکند به مبادلۀ دل و قلوۀ چشمی با مردها» (فصیح، 1396: 184).
«قلب لامسّبم عملاً شروع میکند به شلوغ کردن، انگار به دیدار ژاژگابور هالیوود میروم» (همان: 274).
«... [ادریس] از اینکه آن عقب، بغل دو تا زن نامحرم و یک بچّه پولدار نقنقو نمینشیند خوشحال» (همان: 395).
«علی لحظهای کم نمیآورد. میخندد، میخورد و یکریز حرف میزند» (دهقان، 1393: 22-23).
«مادر یکجا بند نمیشود. به هر سو میرود» (همان: 30).
«تمام عضلاتش منقبض شده. میلرزد. عینهو کسی که تب و لرز داشته... دست بر زمین میگذارد تا بلند شود... مثل برقگرفتهها دستش را میکشد» (همان: 69).
مخالفت با قراردادهای اخلاقی و عرفی
به اعتقاد ناتورالیستها، انسان جزئی از نظام مادّی طبیعت است که هیچ ارتباطی با عالم غیر مادّی که در مذهب یا اعتقادات اساطیری مطرح میشود، ندارد. ناتورالیستها عملاً ارتباط داستانهای خود را با امور معنوی و در نتیجه خدا قطع میکنند. طرح مسائلی مانند ارتباط نامشروع، مصرف مواد الکلی یا مخدر، قتل عمد سربازان، ترس فرماندهان و... در مضامین دفاع مقدّس غیر معمول است و عبور از خطّ قرمزها محسوب میشود. فصیح در این اثر به طور محسوس از این شاخصه بهره برده و از مصرف موادّ الکلی و ارتباط نامشروع بیپرده سخن گفته است؛ در حالی که دهقان ترس فرماندهان را در لابهلای کلام گنجانده و در پرده، به خاموش کردن رزمندگان برای جلوگیری از آگاهی دشمن از حضور آنها اشاره میکند.
«دکتر باقیماندۀ شیشۀ افسنطین دیشب را میآورد. کمی از آن را با آب پرتقال برای منصور فرجام تجویز میکند» (فصیح، 1396: 68).
«از مشروب پشروب خبری نیست، اگرچه مسعود عدالتفر... از جیب میخورد و لحظه به لحظه پاتیلتر میشود» (همان: 85).
«تو میخوای بگیریش تا بتونه راه بیفته بره انگلستان؟... مزایای جنبی چی؟... کسب میکنی؟ - من مزایای جنبی رو از جاهای دیگه کسب میکنم» (همان: 230).
«یکی بلندبلند فریاد میکشد و صدای کشمکش میآید و بعد صدای خفهای که آرامآرام خاموش میشود... صداهای گنگ و دردآلود ته ستون فروکش میکند، منطقه یکپارچه سکوت میشود» (دهقان، 1393: 159).
«رسول میپرسد: جنازهها چی شدن؟ - میگویم: نیاوردنشون که! خجالت میکشم بگویم نیاوردیمشان. خودم هم در میان کسانی بودم که گریختم... و مهدی را نیاوردیم؛ و اصغر را...» (دهقان، 1393: 201).
«حیدر... یقهها را میگیرد و میخواهد به زور برخیزاند. بهام که میرسد، هراس را از تو صورت عرقآلودش به وضوح میبینم» (همان: 212).
جدّی نگرفتن باورهای اصیل اعتقادی
آثار مرتبط با جنگ و دفاع مقدّس غالباً رنگ مذهبی دارند و وجود مضامینی که نشان نفی باورهای اعتقادی باشد یا با رویکردی طنزآمیز با آن برخورد کند، در آنها غیر قابل انتظار است. فصیح در اثر خود با نگاهی تمسخرآمیز به موضوع پرداخته و دهقان از این مؤلّفه برای ایجاد طنز کلامی بهره برده است.
«روی طول موج شهادت و شهید نیستی؟ -مگه تو هستی؟ -کنجکاو شدهم. -نشو، اومد نیومد داره» (فصیح، 1396: 139).
«در سایهروشن فلق، یک مرغ عشق کوچک... روی شاخهای از بید مجنون نشسته... این یکی تک و تنهاست... جفت مربوطه باید همین حوالی باشه... شاید او هم رفته خس و خاشاک جمع کند یا رفته جبهه... یا معلول شده و در یک نقاهتگاه بیتوته کرده. شاید هم مثل محمّد، بچّۀ ننهبوشهری شهید شده» (همان: 143).
«گاز میدهم و میپیچم توی جادّۀ باز طرف جسر، که عین جادّۀ آخر زمان، ولنگ و واز و پر از دود و مه و خاک است» (همان: 281-282).
«اگه امام حسین میرفت درس میخوند و دکتر میشد، بهتر کارش پیش میرفت!... تو مطب مینشست و برای هر مریضی که میاومد از اسلام میگفت و کار به دعوا و کتککاری هم نمیکشید» (دهقان، 1393: 23-24).
«ایشالا تو صف محشر پشت سرشون یزید باشه و جلو روشون صدّام. فرشتهها امثال آقارو دیدن که گفتن ساخت کارخونۀ آدمسازی بیفایدهاس!» (همان: 35).
«اینو باش تو هیچ میدونی توفان نوح، فوت منه!» (دهقان، 1393: 125).
استفاده از زبان محاوره
ناتورالیستها معتقدند که جملهها باید طبیعی و متناسب با شخصیّتهای رمان انتخاب شود. شخصیّت میتواند با حرف زدن و ادای خاصّ کلمات، خود را غیر مستقیم به خواننده بشناساند.
«امّا به شرطی که بذاری مثل آدم حسابی کرایه بدم. -ای آخای مهندس، این فرمایشا چیه؟» (فصیح، 1396: 62).
«هیچیشون نیست، ایشالا... دکترهام چی میفهمن؟ هی قرص میدن، هی کَفسول میدن؟» (همان: 98).
«میگوید: ساختمان دست راست دانشگاه کمفیوتره، ساختمان دست چپ دانشگاه زبون انگلیسی...» (همان: 108).
«دیگه زوارم در رفته، این کمردرد لاکتاب عمر رو ازم گرفته. میگیرد و ول میکند. بادش از این پایین کمر شروع میکنه و از بالای دوتا کتفم در میره» (دهقان، 1393: 15).
«شرمندۀ اخلاقتونم، بقیّهاش رو باید با خطّ یازده برین» (همان: 40).
«اَی خدا آقایی کنه و این هوتول بیفته، با همین گوشاشونرو میذارم کف دستشون» (همان: 185).
تغییر مفاهیم قراردادی کلمات
در داستانهای ناتورالیستی واژهها و مفاهیمی به کار میرود که پیش از آن استفاده نمیشده یا کاربرد آنها نادر بوده است؛ کاربرد این ویژگی در کلام فصیح، جدّیتر از دهقان است. دهقان با کاربرد این ویژگی، کلام خود را با طنز میآمیزد.
«دلم میخواد برم یه خورده توی شهر خاطراتی اهواز قدم گوگیجه بزنم...» (همان: 32).
«آره، امّا دزفول از شهرهایییه که اون مادرسگ، هر وقت اُبنهش عود
میکنه یا ویسکی زیاد میخوره، یه نه متری به وزن دو تن ول میکنه...» (دهقان، 1393: 175).
«فقط مطرود حالش زاره. اگه دفعۀ دیگه که برمیگردم ادریس رو نبرم، ریغ رحمتو سرمیکشه» (همان: 261).
«میدونی چیه، من میگم گور بابای جبهه! وقتی اینجا خودش یه سنگر باشه، مگه آدم دیوونهس پاشه بره اون سر دنیا تو یه سنگر دیگه! اونم وسط آتیش توپ و تفنگ! خون دادن که کاری نداره، هر عملهای میتونه خون بده...» (همان: 23).
«به حرضت عباس خشتکشونو رو سرشون عمّامه میکنم. به ابوالفضل عصمتشونو گچی میکنم... عروس منو آبکش کردن...» (همان: 183).
«زیر لب فحش چارواداری میدهد. -ای ننهتون رو شمر... که کلامش را نیمه تمام میگذارد و یکهو سر بلند میکند و انگشت شستش را حواله میدهد...» (همان: 204).
پایان ناخوشایند و دردناک
در داستانهای ناتورالیستی، پایانبندی داستانها ناخوشایند است و جبر تاریخی و اجتماعی بر سرنوشت آدمها غلبه مییابد. غم نهفته در «زمستان 62» تلخ است. غمی که در «سفر به گرای 270 درجه» موج میزند، دردناک است.
«مرگ مادر لاله در شب سرد و متشنّج 22 بهمن اتّفاق میافتد و تشییع جنازه و خاکسپاری روز 22 بهمن انجام میگیرد» (فصیح، 1396: 294).
«نیم قرن پیش از این، یک شب زمستانی دیگر توی پسکوچههای خوابآلود خیابان شاهپورم، شبی که مادرمان سر زاییدن یوسف مرد. هنوز خیلی جوان بود، خیلی زیبا بود» (همان: 387).
«تنهاییم، با هم، ولی تنها. کمابیش همان نقطهای که حدود سه ماه پیش...، با منصور فرجام آمدیم... او حالا توی قبرستان شهیدآباد خوابیده – در گوری از عشق - وسط هزارها گور دیگر از عشق...» (همان: 450-451).
«تانک از رو کمر او رد شده... نصف شده؛ نصفِ نصف... از کمر به پایین، در ردّ شنی تانک پخش شده... ردّ دردی عظیم، دردی به اندازۀ تمام دنیا بر چهرۀ او نشسته...» (دهقان، 1393: 165).
«انگار سالهاست که از هم دور افتادهایم و حال که به هم رسیدهایم، داغ هزاران عزیز را در سینه داریم» (همان: 169).
«منگم و همهچیز در ذهنم تار مینماید. آی کجایید! علی، مهدی، اصغر و همۀ کسانی که در یک روز و در یک بیست و چهار ساعت جلوی چشمهایم دست و پا زدید و از دنیا رفتید. مگر چقدر زمان میگذرد از آن وقتی که دست بر دست هم نهادیم و همقسم شدیم» (همان: 213).
نتیجهگیری
ناتورالیسم عنوان یک جنبش ادبی است که در اواخر قرن نوزدهم از فرانسه آغاز شد. بنیانگذار این مکتب امیل زولا9، نویسندۀ فرانسوی بود. نویسندگان مکتب ناتورالیسم، حوادث و رویدادهای زندگی را تشریح میکنند و به علّت ماورای پدیدههای علمی برای توجیه حوادث و رویدادهای زندگی اعتقادی ندارند. ناتورالیسم ادبی از طریق ترجمۀ آثار ادبی صدر مشروطه به بعد وارد ادبیّات داستانی ایران شد و برخی از نویسندگان ایرانی را تحت تأثیر قرار داد.
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در سالهای آغازین نبرد، خلق آثار داستانی با دیدگاه ناتورالیستی دور از انتظار بود؛ زیرا جنگ ما بر مبنای اصول اعتقادی و ارزشی استوار بود و با ناتورالیسم که یک دیدگاه مادّی و منکر مسائل ماورایی است، همخوانی نداشت. با گذشت زمان و ظهور آثار مخرّب جنگ، نارضایتیها و انتقادها گسترش یافت و جنبۀ معنوی جنگ به سوی مسائل مادّی تمایل یافت. به مرور نشانههایی از این نگرش در برخی از آثار داستانی دفاع مقدّس ظاهر شد. از جملۀ این آثار، دو رمان «زمستان 62» و «سفر به گرای 270 درجه» را میتوان نام برد.
اسماعیل فصیح در رمان «زمستان 62»، آثار مخرّب جنگ را بر جامعه و مردم اهواز
به تصویر کشیده و احمد دهقان در «سفر به گرای 270 درجه»، با شکستن برخی از قراردادهای عرفی و خطّ قرمزها، صحنههایی از لحظات جانگداز شهادت رزمندگان را در برابر چشمان مخاطب قرار میدهد. نمود مؤلّفههای ناتورالیسم در هر دو اثر یکسان نیست. نگاه فصیح به موضوع جنگ منفی است و این نگاه منفی را با به کارگیری برخی از شاخصههای ناتورالیسم به نمایش میگذارد. هدف دهقان، سیاهنمایی نیست؛ بلکه او با هدف بیان واقعیّات جنگ و جبهه، رمان خود را نگاشته است. در مقایسۀ چگونگی به کارگیری مؤلّفههای ناتورالیستی این دو رمان، موارد زیر قابل ذکر است:
- نفی ارادۀ فرد در «زمستان 62» به شکل بارزتری مشهود است. فصیح به گونهای ملموس و قطعی انسان را در برابر تقدیر، تسلیم و بیدفاع نشان میدهد. این قطعیّت در کلام دهقان کمرنگتر است.
- فصیح بیشتر برای تحقیر افراد، آنها را به حیوان تشبیه نموده است؛ لیکن دهقان با ذکر وجه شبه، توجّه خواننده را به نوع رفتارها جلب میکند.
- هر دو نویسنده، جزئیّات تلخ حوادث را به دقّت ترسیم میکنند.
- فصیح در ویژگی تأثیرپذیری از شرایط جسمانی، به غرایز جسمانی بیشتر توجّه داشته، در حالی که تأکید دهقان در این ویژگی به نیازهای جسمانی بیشتر است و از غرایز در لفافه سخن گفته است.
- نوع واژههای به کار رفته در رمان «سفر به گرای 270 درجه»، فقر و فلاکت را قویتر از «زمستان 62» به خواننده انتقال میدهد.
- احساس یأس و پوچی با کلام فصیح، قویتر به مخاطب منتقل میشود. در کلام دهقان، حسّ ناامیدی بر پوچی غلبه دارد.
- مخالفت با قراردادهای اخلاقی در رمان فصیح به وفور به چشم میخورد. مصرف موادّ الکلی و گاهی قرص مخدّر و روابط نامشروع در اثر او، موضوعی عادی است. نگرش دهقان کاملاً متفاوت است. او در کلام خود به ترس فرماندهان و قتل عمد سربازان سربسته اشاره کرده که اینگونه رفتار در «دفاع مقدّس»، امری نامتعارف است.
- فصیح در «زمستان 62» با نگاهی تمسخرآمیز به باورهای اصیل اعتقادی پرداخته، لیکن هدف دهقان، ایجاد طنز در کلام بوده است.
- هر دو نویسنده، زبان محاوره را در خلق پروتوتیپ طبقاتی(1) به کار گرفتهاند.
- فصیح در «زمستان 62»، حرمت قراردادی کلمات را میشکند و به روال عادی ناسزا میگوید. دهقان کمتر از فصیح و در ایجاد طنز از این شاخصه بهره برده است.
- غم نهفته در رمان «زمستان 62»، کام خواننده را تلخ میکند؛ امّا در «سفر به گرای 270 درجه» حسّ دردی که از شهادت رزمندگان در قلب خواننده مینشیند، قویتر است.
هر دو نویسنده در این دو اثر، گونهای از ناتورالیسم را رقم میزنند که در بسیاری از موارد چارچوب کلّی آن با اصول این مکتب همخوانی دارد؛ امّا یادآوری این نکته ضروری است که در این دو اثر، نمود آشکاری از دینگریزی که از مبانی اصلی مکتب ناتورالیسم است، دیده نمیشود و این امر همسو با مبانی اعتقادی دفاع مقدّس است. برخی از تحلیلگران، اینگونه آثار را در زمرۀ آثار ضدّ جنگ قرار میدهند؛ در حالی که با توجّه به دلالتهای متنی ارائهشده در متن مقاله، میتوان با کمی اغماض، اینگونه آثار را در گروه آثار ناتورالیستی جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس جای داد و با پیوند دو دیدگاه متفاوت، به مضامین نو و تازه دست یافت.
پینوشت
1. پروتوتیپ یا پیشین تیپ، شخصی است که نویسنده آن را الگو و سرمشق قرار میدهد و با توجّه به آن، دست به شخصیّتآفرینی میزند.
منابع
اسداللهی، خدابخش و ایمان مهری بیگدیلو (1398) «سبکشناسی داستانهای اسماعیل فصیح»، فصلنامۀ بهار ادب، سال دوازدهم، شمارۀ دوم، شمارۀ پیاپی (44)، صص 253-272.
پارسینژاد، کامران (1384) جنگی داشتیم، داستانی داشتیم، تهران، صریر.
ثروت، منصور (1390) آشنایی با مکتبهای ادبی، چاپ سوّم، تهران، علم.
حنیف، محمّد (1386) جنگ از سه دیدگاه، تهران، صریر.
حسنزاده میرعلی، عبدالله (1388) سیر ناتورالیسم در ایران، سمنان، دانشگاه سمنان.
خادمیکولایی، مهدی و نسیم حسنپور ایلالی (1397) «بررسی جلوههای ناتورالیسم در ادبیّات داستانی جنگ (مورد پژوهی: احمد دهقان)»، نشریۀ ادبیّات پایداری، سال دهم، شمارۀ 18، صص 121-148.
دهقان، احمد (1393) سفر به گرای 270 درجه، چاپ بیستم، تهران، سورۀ مهر.
رادفر، ابوالقاسم و عبدالله حسنزادۀ میرعلی (1383) «نقد و تحلیل وجوه تمایز و تشابه اصول کاربردی مکتبهای ادبی رئالیسم و ناتورالیسم»، فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، سال اول، شمارۀ 3، صص 29-44.
سلیمانی، بلقیس (1380) تفنگ و ترازو (نقد رمانهای جنگ)، تهران، روزگار.
سیّدحسینی، رضا (1389) مکتبهای ادبی، جلد 1، چاپ شانزدهم، تهران، نگاه.
شریفیان، مهدی و فرامرز رحمانی (1392) «تحلیل عناصر ناتورالیستی در داستانهای محمود دولتآبادی»، فصلنامۀ ادب فارسی، دورۀ سوم، شمارۀ 1 (پیاپی 11)، صص 148-168.
شوهانی، علیرضا (1389) «سیری در رمان جنگ دهۀ 60»، مجلۀ تاریخ ادبیّات، شمارۀ 3/65، صص 153-171.
صادقی شهپر، رضا و سیما پورمرادی (1392) «یک گام به سوی بومیگرایی: نقد داستانهای اسماعیل فصیح، حرکت از ناتورالیسم به سوی رئالیسم»، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیّات فارسی، دورۀ دوم، شمارۀ 29، صص 173-199.
فصیح، اسماعیل (1396) زمستان 62، چاپ نهم، تهران، ذهنآویز.
فورست، لیلیان و دیگران (1376) ناتورالیسم، ترجمۀ حسن افشار، چاپ دوّم، تهران، مرکز.
مقالات سمینار بررسی رمان جنگ (1373) بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی، تهران.
میرصادقی، جمال (1380) ادبیّات داستانی و صادق چوبک، یاد صادق چوبک، به کوشش علی دهباشی، تهران، ثالث.
میرعابدینی، حسن (1380) نوشتن از اعماق مردم، یاد صادق چوبک، به کوشش علی دهباشی، تهران، ثالث.
------------ (1386) فرهنگ داستاننویسان ایران از آغاز تا امروز، تهران، چشمه.
------------ (1387) صد سال داستاننویسی ایران، جلد 2، چاپ پنجم، تهران، چشمه.
[1] * نویسنده مسئول: دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، ایران
[2] ** استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، ایران makbari@ut.ac.ir
[3] . Emile Zola
[4] . Darwin
[5] . Froid
[6] . Tain
[7] . Zola
[8] . Paul Strakman
[9] . Emile Zola