مطالعۀ جامعهشناختی پدیدۀ همباشی در شهر تهران
محورهای موضوعی : پژوهش مسائل اجتماعی ایران
1 - استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک
2 - دانش آموخته کارشناسی¬ارشد مطالعات زنان، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران
کلید واژه: همباشی, خانواده, مدرنیسم, گسست نسلی و نظریه زمینهای,
چکیده مقاله :
هدف این پژوهش، مطالعه و تحلیل جامعهشناختی پدیدۀ همباشی در شهر تهران است. در سالهای اخیر نهاد خانواده، تغییرات زیادی را تجربه کرده است؛ از آن جمله میتوان به همباشی به عنوان سبک نوظهور زندگی مشترک پرداخت. با توجه به ماهیت و موضوع تحقیق و به منظور بررسی دقیق دادهها از رویکرد کیفی استفاده شده است و با به کارگیری روش نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی و رسیدن به معیار اشباع نظری 60 نفر از افرادی که در منطقه 17 تهران تجربه همباشی داشتهاند، برای گردآوری اطلاعات مورد مطالعه قرار گرفتهاند. همچنین برای تحلیل اطلاعات از روش نظریۀ زمینهای استفاده شده است. در مدل پارادایمی پژوهش، شرایط علی و مداخلهگر پدیده زمینه راهبرد و پیامدها تحلیل شده است. عوامل مؤثر در پدیدۀ همباشی را می توان در سه مقوله طبقه بندی کرد. طبق نتیجۀ این پژوهش عوامل اقتصادی (بیکاری و نداشتن امنیت شغلی، هزینههای ازدواج و...)، عوامل حقوقی و قانونی (مسئولیت در ازدواج و ناعادلانه بودن قرارداد ازدواج و مهریه سنگین و ضمانت اجرای حقوقی) و عوامل اجتماعی (تغییرات اجتماعی: تعارضهای نسلی، ناهنجارهای جنسی و افزایش تضاد در سطح جامعه و...)، بیشترین تأثیر را در پدیدۀ همباشی دارند.
The purpose of this research is the sociologically study of cohabitation phenomenon in Tehran city. In recent years, family institution has experienced many changes which one of them is known cohabitation as a new emerging style of common life. According to nature and subject qualitative research is considered and a purposeful method of sampling and snowball sampling are applied for achieving to theoretical saturation; therefore, in this research 60 person of that experienced cohabitation in 17th Area of Tehran were interviewed. The analyzing of data is based on grounded theory method. The impact factors in the phenomenon of cohabitation can be classified in three categories. The findings show that the following factors have the most impact, including; economic factors (unemployment, lack of job security, costs of marriage) legal factors (the responsibility of marriage, unfair contract between partners and so on) social factors (social changes, generation oppositions, sexual abnormalities and the increasing of conflicts in the society).
جانآبادی، سعید (1395) مطالعه مقایسهای نوع و میزان خشونت خانگی تجربه شده توسط زنان و مردان متأهل شهرزابل، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه خوارزمی.
جلائی فر، سعید و حمید فکور راد (1390) مروری برخشونت خانوادگی و پیامدهای اجتماعی آن، مسائل اجتماعی ایران، شماره چهارم.
خیرخواهزاده، احسان (1390) مطالعه جامعهشناختی تجربه زیسته مردان از خشونت خانگی علیه آنان، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
شایان، آرزو و سیده زهرا معصومی و معصومه کاویانی (1394) بررسی رابطه همسرآزاری و سلامت روانی در زنان دچار خشونت خانگی ارجاعشده به پزشکی قانونی شهر شیراز، مجله آموزش و سلامت جامعه، 1 (4)، صص 51-57.
فاطمی، سید مسعود و ریحانه داودی و محمد فشارکی و اصغر گلافشانی (1390) ارتباط مهارتهای زندگی با همسر آزاری، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، 11 (43)، صص51-69.
کار، مهرانگیز (1385) همسرآزاری در خانواده، چاپ سوم، تهران، کارورزان.
کار، مهرانگیز (1387) پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، چاپ چهارم، تهران، روشنگران و مطالعات زنان.
مجیدی، زهره و پروانه دانش و کبری راهزانی (1392) بررسی جامعهشناختی پدیدۀ خشونت خانگی علیه مردان و برخی عوامل مرتبط با آن از دیدگاه مردان و زنان متأهل اراک در نیمه اول سال 91، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه پیام نور.
محبی، فاطمه (1380) آسیبشناسی اجتماعی زنان، مطالعات راهبردی زنان، شماره 12.
نیکوکار، غلامحسین و محمود فرهادی محلی و علی فرهادی محلی و یاسر علیدادی تلخسانی (1392) تبیین و جامعهشناختی خشونت شوهران علیه زنان: آزمون تجربی دیدگاه نظری ترکیبی، فصلنامه زنان و خانواده، سال هفتم، شماره 23.
وامقي، مروئه و محمدرضا خدائي اردكاني و حميرا سجادي (1392) خشونت خانگي در ايران: مرور مطالعات 1387- 1380، فصلنامة رفاه اجتماعي، 13 (50)، صص 37-70.
Al Dosary, A. H. (2016) Health impact of domestic violence against Saudi women: cross sectional study. International journal of health sciences, 10(2), 165.
Hogan, K. (2016) Men’s experiences of female-perpetrated intimate partner violence: A qualitative exploration (Doctoral dissertation, University of the West of England).
Kamrani, A. (2008) Review and understand the prevalence of domestic violence against women and its influencing factors in families living in Dare Shahr.
Kohulat, N. (2011) The relationship between metacognition beliefs and personality traits with believed to chance in women victims of domestic violence in Shiraz city.
Kumar, A. (2012) Domestic violence against men in India: A perspective. Journal of Human Behavior in the Social Environment, 22(3), 290-296.
Sorenson, S. B., & Spear, D. (2018) New data on intimate partner violence and intimate relationships: Implications for gun laws and federal data collection. Preventive medicine, 107, 103-108.
فصلنامه علمي «پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی»
شماره پنجم، پاییز 1401: 69-31
تاريخ دريافت: 23/07/1401
تاريخ پذيرش: 26/11/1401
نوع مقاله: پژوهشی
مطالعۀ جامعهشناختی پدیدۀ همباشی در شهر تهران
معصومه مطلق1
مهدیه قریشی2
چکیده
هدف این پژوهش، مطالعه و تحلیل جامعهشناختی پدیدۀ همباشی در شهر تهران است. در سالهای اخیر نهاد خانواده، تغییرات زیادی را تجربه کرده است؛ از آن جمله میتوان به همباشی به عنوان سبک نوظهور زندگی مشترک پرداخت. با توجه به ماهیت و موضوع تحقیق و به منظور بررسی دقیق دادهها از رویکرد کیفی استفاده شده است و با بهکارگیری روش نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی و رسیدن به معیار اشباع نظری 60 نفر از افرادی که در منطقه 17 تهران تجربه همباشی داشتهاند، برای گردآوری اطلاعات مورد مطالعه قرار گرفتهاند. همچنین برای تحلیل اطلاعات از روش نظریۀ زمینهای استفاده شده است. در مدل پارادایمی پژوهش، شرایط علی و مداخلهگر پدیده زمینه راهبرد و پیامدها تحلیل شده است. عوامل مؤثر در پدیدۀ همباشی را میتوان در سه مقوله طبقهبندی کرد. طبق نتیجۀ این پژوهش عوامل اقتصادی (بیکاری و نداشتن امنیت شغلی، هزینههای ازدواج و...)، عوامل حقوقی و قانونی (مسئولیت در ازدواج و ناعادلانه بودن قرارداد ازدواج و مهریه سنگین و ضمانت اجرای حقوقی) و عوامل اجتماعی (تغییرات اجتماعی: تعارضهای نسلی، ناهنجارهای جنسی و افزایش تضاد در سطح جامعه و...)، بیشترین تأثیر را در پدیدۀ همباشی دارند.
واژههاي کلیدی: همباشی، خانواده، مدرنیسم، گسست نسلی و نظریه زمینهای.
مقدمه
خانواده، نخستين و پايدارترين نهاد انساني و سنگ بناي جامعه، اولين مكان براي رشد و بالندگي انسانها و بنابراين زمينهساز تكامل بشر است. کارکردهای مختلفی برای خانواده مطرح شده است. در نگاه سنتی، کارکرد خانواده بیشتر در حوزۀ تولید و پرورش نیروی انسانی دانسته شده (ر.ک: گلچین، 1379) و جامعهپذیر نمودن و انتقال ارزشها و هنجارهای بین نسلی را میتوان از دیگر کارکردهای خانواده دانست؛ هرچند عوامل مختلفی سبب میشود که كاركردهاي خانواده تحت تأثیر قرار گیرد و الگوهای جدید رفتاری در جامعه مشاهده شود. خانواده، مفهومي پويا و سرشار از تغيير و تحول است. شدت و ميزان و زمان بروز اين تغيير و تحولات در تمامي جوامع يكسان نيست؛ اما به لحاظ ارتباطات جهاني، تحولات و دگرگونيهاي جوامع بر يكديگر اثرگذار است و قرار گرفتن خانواده به عنوان موضوع شناخت، يكي از تحولات مهم است. امروزه در جوامع صنعتي با اينكه ضرورت وجود خانواده پذيرفته شده، ساختار و نقش آن با پرسش و ترديد روبهرو شده است (شيخ الاسلامي، 1390: 99).
دگرگوني نهاد و ساختار خانواده و به عقيدة برخي نظريهپردازانِ غربي، فروپاشي آن به عنوان پيامد مدرنيته در غرب طي دهههاي اخير كانون توجه بسياري از نظريهپردازان قرار گرفته است (ر.ک: ميشل، 1385). اما اهميت اين موضوع محدود به كشورهاي پيشرفتة غربي نيست. در جوامع غير غربي و در حال توسعه نيز دگرگونيهاي اجتماعي- اقتصادي و فرايند مدرنسازي بهويژه در محيطهاي شهري و گسترش فرهنگ مدرن، در ميان لايههاي مختلف جامعه، ساختار خانواده را تحت تأثير قرار داده است. شايد اولين اثرات مدرنيته بر نهاد خانواده، تغيير ساختار گستردة آن به خانوادة هستهاي بوده است. اما اين ساختار جديد نيز به تدريج متناسب با الزامات و مقتضيات جامعة مدرن، دچار تحولاتي شده است كه وضعيت آن را از شرايط چند دهة گذشته به كلي متمايز ساخته است. وضعيت جديد به سست شدن پيوندهاي خانوادگي، روابط عاري از قدرت درون خانواده، كاهش پايداري خانواده، كمتوان شدن هنجارهاي خانوادگي در كنترل و سامانبخشي به رفتارها و روابط اعضاي خانواده، تضعيف روابط عاطفي میان اعضاي خانواده، درهم ريختن نظام سنتي، تقسيم نقشها بدون جايگزيني و مقبوليت يافتن نظامي نوين و كارآمد و بروز بسياري عوارض و پديدههايي منجر شده است كه رصد نمودن دائمي آثار و آسيبهاي احتمالي ناشي از اين تحولات را گريزناپذير مينماياند (جمشيديها و دیگران، 1392: 184). تغييرات ارزشي در سالهاي اخير نيز بر مناسبات اجتماعي در ايران تأثيرگذار بوده است؛ تغييراتي كه تبعات متعددي براي جامعه به همراه داشته است. ورود و گسترش رسانههاي ارتباط جهاني مانند ماهواره و اينترنت، در ايران سبكهاي زندگي متفاوتي را آفريده و ارزشهاي گوناگوني را شكل داده است.
ازدواج، عامل پیدایی خانواده است و خانواده از دیدگاهی، یک نماد یا نشان اجتماعی شمرده میشود و برآیند و انعکاسی از کل جامعه است (ر.ک: فرامرزی و دیگران، 1396) در اين میان با بغرنج شدن مسائل اقتصادي، افزايش سن ازدواج و همچنين ورود ارزشهاي جهاني از طريق ابزار جديد ارتباطي، به تدريج رفتارهاي جديدي نيز در میان جوانان ايراني شكل گرفته كه از مهمترين آنها، روابط جنسي پيش از ازدواج است (گرمارودي و ديگران، 1388: 52 و خلجآبادي فراهاني و مهريار، 1389: 64). هرچند روابط پيش از ازدواج در ايران با انگيزههاي گوناگون و در قالب الگوهاي متفاوتي صورت ميپذيرد (آزاد ارمكي و ديگران، 1391: 25)، در اين میان يكي از افراطيترين شكلهاي روابط پيش از ازدواج، پيدايش الگوهاي زندگی مشترک بدون ازدواج است. همباشي، زندگي زناشويي بدون ازدواج رسمي يا زندگي مشترك بدون ازدواج است كه از ديد برخی ديگر، «ازدواج سفيد» نام گرفته است. ازدواج سفيد، نوعي زندگی مشترک است كه در نهادهاي دولتي مربوطه و يا سازمانهاي ديني ثبت نميشود (چيل، 1388: 87).
این نوع ارتباط هرچند در دنيا پديدۀ جديدي نيست، در ايران مسئلهاي جديد و شوكی فرهنگي است. به گواه بسياري از محققان (علي احمدي، 1391: 49 و ارمكي، 1389: 79)، زندگي مشترك بدون ازدواج در ايران و بهویژه در تهران، روندي رو به رشد دارد (با توجه به حساسيت موضوع، آمار دقيقي از فراواني اين نوع خانواده در ايران در دست نيست). این نوع از الگوي ارتباطی، ريشههاي عميق غربي دارد و ناشي از تحولات اجتماعي و اقتصادي میانه قرن بيستم در اين كشورهاست. منظور از همباشی، زندگي مشترك زن و مرد بدون ازدواج رسمي است. يعني به گونهاي كه زن و مرد بدون اينكه خطبۀ عقد يا صيغه محرميت بينشان جاري شود، براي زندگي زير يك سقف ميروند و از آنجايي كه در ایران چنين پديدههايي كاملاً مخالف با شرع، عرف و قوانين كشور محسوب ميشود، از اینرو اين عمل به صورت پنهانی انجام ميشود.
گیدنز نیز ویژگی این سبک زندگی را همباشی بدون ازدواج رسمی و با داشتن رابطه جنسی میداند. گاهی همباشی، مقدمهای بر ازدواج رسمی نیز میتواند باشد، اما از پیش شرطی بر آن حکایت نمیکند. الگوهای همباشی طبق دیدگاه مکلین شامل پنج مدل است: رابطۀ موقت، آشنایی و همراهی عاطفی، ازدواج آزمایشی، ازدواج موقت و جانشین ازدواج (ر.ک: Macklin, 1980). اما میتوان گفت که اگر در همخانگی، تعهد به شریک زندگی وجود داشته باشد، باز چنین شیوهای از پشتوانه و تعهد قانونی برخوردار نیست. شکل متفاوت و نوظهور این نوع ازدواج به بروز پدیدۀ خانواده غیر نکاهی/ غیر شرعی منجر خواهد شد که چالشی بنیادی برای خانوادۀ سنتی ایرانی است. با توجه به افزایش طلاق، بالا رفتن سن ازدواج و همچنین بروز پدیدۀ مجرد قطعی و همچنین نابسامانیهای اقتصادی و افزایش بیکاری در بین جوانان بهویژه تحصیلکردهها و دانشجویان، بهنظر میرسد که گرایش به همباشی در سالهای اخیر گسترش یافته است.
هرچند طبق تحقیق انجامشده درباره همباشی در سه کلانشهر ایران (تهران، مشهد و اصفهان)، عمر آن بین یک تا سه سال گزارش شده است (ر.ک: احمدی، 1397)، این نوع ازدواج میتواند با پیامدهای آشکار و پنهان زیادی روبهرو باشد. افزایش نرخ طلاق میتواند باعث ترس از ازدواجهای رسمی و قانونی شود و در نتیجه سوقدهندۀ جوانان به سوی سبک دیگر زندگی مشترک باشد؛ سبکهایی که دستکم از سوی طرفین به عنوان مقدمهای برای اطمینان از پایداری رابطه در نظر گرفته میشود (ر.ک: گلچین و صفری، 1396).
در کشور ايران، تنها ازدواجهايي به رسميت شناخته ميشوند كه در دفاتر ازدواج ثبت شوند. در اين نوع ازدواجها (ازدواجهای قانونی)، تكاليف دو طرف مشخص است و هر اتفاقي كه پس از ازدواج بيفتد، قانون مسئوليت دو طرف را مشخص كرده است. همچنين در صورت بروز اختلاف يا موارد جرم، با مراجعه به قانون ميتوان مسئله را پيگيري و حل كرد. در کشور ایران به تبع دين اسلام، همباشی به رسميت شناخته نشده و جرم محسوب ميشود. طبيعتاً وقتي قانون، اصل اين رابطه را جرم ميداند، هيچگاه مسئوليت پيگيري تبعات آن را بر عهده نميگيرد و با تبعات آن نيز همانند جرم برخورد ميكند.
اين روابط که مشروعيت ديني، قانونی و اجتماعي ندارند، با چالشهاي زیادی مواجه هستند. اين نوع زندگي، پيامدهاي آسیبزایی نیز دارد. مثلاً اينكه اگر فرزندي به دنيا بيايد، آيندهاش چگونه خواهد بود؟ چشمانداز این همباشی در اين شيوۀ زندگي با توجه به سنت اجتماعی چگونه است؟
با توجه به موارد مطرحشده و فقدان آگاهی و شناخت پدیده و زمینههای آن، مسئله اصلی مقاله حاضر، شناخت پدیدۀ همباشی و زمینهها و پیامدهای آن است. به دلیل ماهیت موضوع و به منظور شناخت عمیق مسئله، از روش کیفی در اين مطالعه استفاده شده و به صورت کیفی به علل پدیدۀ همباشی در كلانشهر تهران پرداخته ميشود.
چیستی چالشبرانگیز پدیده همباشی در ایران
شايد اولين تصور و پيشانگارهايی كه هر كدام از افراد جامعه نسبت به تشكيل خانواده و ايجاد زندگي مشترك داشته باشند، ازدواج، آن هم به شيوۀ قانوني و عرفي باشد. اين در حالي است كه به گواه بسياري از محققان، «زندگي مشترك بدون ازدواج در تهران، (گرچه کم شمار است) روندي رو به افزايش دارد و تمايل به مناسبات جنسي غير از زندگي زناشويي در بين مجردان و متأهلان به چشم ميخورد. اين موضوع به افزايش بيماريهاي مقاربتي و پيمانشكني در مناسبات خانوادگي منجر شده است» (علي احمدي، 1389: 29).
در واقع اكثر اين تغيير و تحولات در نتيجه ورود مدرنيته و جهاني شدن، فرصت بروز و ظهور مييابد كه ابتدا در غرب رخ داده است. تغيير و تحولاتي كه در غرب به واسطه جهاني شدن، پيشرفتهاي تكنولوژيكي و فرايند مدرنيته روي داده، پيامدهايي را از طريق دنياي اطلاعات و ارتباطات بر ساير نقاط جهان به جاي گذاشته است. در صورتي كه در جوامع براي اين تغيير و تحولات، بسترسازي و فرهنگسازي نشده باشد، زمينه براي بروز بحرانها مهيا ميشود. شواهد و نتايج تحقيقات صورتگرفته نشان ميدهد كه بعد از خانوادههاي غربي و اروپايي، خانوادههاي ايراني با چالشهای نوظهوری روبهرو شدهاند. امروزه در سراسر دنيا شاهد شكلگيري خانوادههايي هستيم كه به صورت غير رسمي، غير مجاز و فردگرايانه ايجاد شده است و سالها به زندگي مشترك ميانجامد. به عبارت ديگر، از ديگر مصاديق مهم فردگرايي به مثابه امري پسامدرن كه خانواده را تحتالشعاع قرار ميدهد، شكلگيري گونه جديدي از زندگي مشترك است كه خانواده سفيد نام دارد (آزاد ارمكي، 1391: 44).
اين شكل از مناسبات، بسيار اندك و كمشمار است، اما به دليل تعارضات شديدي كه با مناسبات سنتي خانواده ايراني دارد، داراي اهميت است. يكي از جوهرههاي خانواده ايراني اين است كه مناسبات جنسي دو جنس، رابطهاي شرعي و از لحاظ اجتماعي پذيرفتهشده است. اما خانوادۀ همبالين (سفيد) فاقد اين دو وجه است. در اين خانوادهها اولاً توليد نسل وجود ندارد و ثانياً به صورت علني و آشكار نيست.
فردگرايي و الگوهای جدید زندگی در كلانشهر تهران
توسعۀ ارزشهاي فردي و فردگرايي در جامعۀ معاصر ايران، امري فراگير و قابل شناسايي است. منظور از فردگرايي اين است كه افراد به جاي اولويت دادن به خواستها و علايق جمعي، سنتي و خانوادگي، به ارزشها و خواستهاي فردي خود اولويت ميدهند. در فردگرايي، همه قوانين و احكام جمعي برحسب احكام فردي (انگيزه، قدرت، اعتقاد، قابليتهاي فردي و...) توصيف ميشود (ليتل، 1373: 316.( انسان در برابر تمام جبرها، موجودي آزاد، صاحب اختيار و اراده و مسئول اعمال خويش است و اين اعمال را آزادانه، آگاهانه و بنا به تصميم شخصي انجام ميدهد (نقادان، 1376: 55-56). در فردگرايي، فرد در پي نفع شخصي خود در كنار نفع اجتماعي سايرين است كه به عنوان فردگرايي و شاخصي مهم براي توسعۀ اجتماعي تلقي ميشود (ميرزايي، 1385: 91).
فردگرايي به طور مشخص از جمله فرايندهايي است كه باعث شكلگيري حيات ذهني ويژه شهر تهران شده است؛ زيرا انواع جديدي از خانواده را در شهر تهران ميبينيم كه به شدت مبتني بر فردگرايي بوده، تنها بر دوش يك فرد استوار است. مصاديق گسترش فردگرايي در شهر تهران، بسيار فراوان و قابل توجه است. براي مثال 74 درصد مردم در شهر تهران معتقدند كه بيشتر مردم فقط به خودشان فكر ميكنند و 79 درصد نيز اشاره كردهاند كه نميتوان چندان به ديگران اعتماد كرد (محمدي شكيبا، 1379: 114).
دانستن وضعيت سرمايه اجتماعي در شهر تهران نيز ميتواند عاملي مهم در تخمين ميزان فردگرايي باشد؛ چراكه سرمايۀ اجتماعي از دريچۀ اعتماد به ديگران و قبول تعهدات اجتماعي در قبال سايرين به وجود ميآيد. بنا بر تحقيقاتی که در گذشته نیز انجام شده، سرمايه اجتماعي در شهر تهران در مقايسه با ساير شهرها بهويژه شهرهاي كوچكتر، بسيار پايينتر گزارش شده است. در كل استانهاي ايران، استان ايلام، بالاترين رقم سرمايه اجتماعي را كسب كرده و استان تهران و ساير استانهاي بزرگ و مهاجرپذير مانند اصفهان و فارس، پايينترين ميزان را. در تحقيقي ديگر آمده است كه ممكن است بخشي از نسل متولدان 1355-1365 در ايران، بهویژه گروهي كه داراي تحصيلات دانشگاهي بيبازده و كمبازده هستند، بيشتر داراي خصوصيات فردگرايانه باشند؛ زيرا اولويت اين گروه خودشان هستند؛ احساس ميكنند توسط نسل والدينشان فريب خوردهاند؛ ماديگرا هستند...؛ به دشواري خود را متعهد ميكنند؛ در قبول مراجع قدرت و نفود مرددند و براي سلسلهمراتب وزني قائل نيستند. اين شباهت هرچند صوري ميتواند براي خانواده و تحولات آتي آن در وهله اول در بخشي از جامعه به لحاظ تشكيل خانواده، دوام خانواده و بچهآوري تأثيرگذار باشد (سرايي، 1385: 52 -53(.
يكي از شاخصههاي بروز فردگرايي و زوال اقتدار سنتي در خانواده ايراني، تغييرات در نحوۀ انتخاب همسر است. تا آنجا كه آمارها نشان ميدهد، در دهه قبل از 1340 حدود 5/82 درصد خانوادهها در انتخاب همسر براي فرزندانشان مشاركت داشتهاند و فقط 5/17 درصد، خودشان همسرگزيني كردهاند. در دهه 1380 حدود 8/31 درصد از طرف خانوادهها و خويشاوندان و 2/68 درصد با انتخاب شخصي بوده است (تنهايي و شكربيگي 1387: 46).
به عبارتی خانواده ايراني كه در چارچوب سنتي خود، خانوادهاي جمعگرا و آيينمحور بود، در حال حاضر بيش از پيش فردگرا ميشود. اين فردگرايي در زمينۀ مراسم و گردهماييها نيز وجود دارد. براي مثال تجمع افراد خانواده كه در گذشته در مورد اعياد ملي مانند نوروز و يا عزاداريهاي مذهبي صورت ميگرفت، جاي خود را به گردهماييهاي فردگرايانه مانند جشن تولد، جشن فارغالتحصيلي، ولنتاين و... ميدهد كه كاملاً جنبه فردي دارند و موضوع اصلي گردهمايي، فرد و گراميداشت اوست و نه خانواده. بنابراين اين نوع از خانواده جديد ايراني عليرغم وجود آيينهاي متعدد، ديگر آييني و مناسكي نيست؛ بلكه فردگرا و آيينزداست (فاضلي، 1387: 63).
محققین فردگرایی را عامل عدم تداوم روابط همباشی می دانند : «البته تعداد زيادي از روابط همباشي نيز به ازدواج نينجاميده، به جدايي ختم ميشود، زيرا همان ويژگيهاي فردي كه بر انتخاب اين نوع از ازدواج مؤثرند، بر خطرات منجر به جدايي نيز اثرگذارند؛ زیرا كساني كه همباشي را تجربه كردهاند، نسبت به افراد ديگر جامعه از ارزشها، تمايلات و پيشينۀ متفاوتي برخوردارند و به همين دليل در زمينۀ طلاق و جدايي نيز ممكن است مستعدتر باشند». هرچند اين شكل از زندگي مشترك در حال حاضر در شهر تهران كمشمار است، به دليل تعارضات شديدي كه با مناسبات سنتي خانوادۀ ايراني دارد، داراي اهميت است (علي احمدي، 1389: 97(.
مطالعة تحولات ايران از تغييرات اجتماعي گستردهاي در سالهاي اخير خبر ميدهد. امروزه فاصلة بين «بلوغ جنسي» و «بلوغ اقتصادي» در ايران بهویژه تهران به بيش از ده سال رسيده است؛ فاصلهاي كه به نظر ميرسد روزبهروز در حال افزايش است. اين در حالي است كه ازدواج تنها راه مشروع رابطة جنسي در ايران است و اكنون اين راه، موانع بسياري در پيش دارد. مشكل بيكاري جوانان از اساسيترين مسائل سالهاي اخير در ايران و تهران بوده است؛ مسئلهاي كه خود زمينهساز بسياري از مشكلات ديگر شده است. سیر تغییرات در خانواده ایرانی با توجه به درک شرایط حاکم در بطن جامعه قابل بررسی و تحلیل است. بیشک هر تغییری در نهاد خانواده، منفک و مجزا از روند، فرایند و پیامد تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیست و این امر نهتنها متأثر و در تعامل با عوامل داخلی در ایران، بلکه به واسطه جهانی شدن در عرصههای مختلف و دیجیتالی شدن زندگی امروزه از نظام جهانی نیز تأثیر پذیرفته است.
برای مثال در تحقیقات دهه گذشته نیز این تغییرات و چالشهای پیش رو را میتوان یافت. بدین ترتیب که در ايران بهویژه در پايتخت آن، معضل بيكاري و شفاف نبودن آينده، آنچنان واهمهاي در دل جوانان ايجاد كرده است كه بسياري از آنان، تحصيلات عالية دانشگاهي را به مثابه تنها روزنة اميد براي رسيدن به شغل مناسب و مطمئن انتخاب ميكنند؛ غافل از آنكه اين تصميم، انتخاب گزينة بدتر در دو راهي چاله و چاه است؛ زیرا طبق گزارشهاي رسمي دولت، بيکاري فارغالتحصيلان دانشگاهي در ايران ده برابر بيكاري دانشگاهنرفتگان است و ظرفيت بخشهاي اداري كشور به «فوق اشباع» رسيده است (رفيعپور، 1378: 19؛ افقي و صادقي، 1388: 25). اين در حالي است كه تعداد دانشجويان در سالهاي اخير (1393-1384) بيش از دو برابر شده و در سال 1393 با بيش از پنج ميليون دانشجو در كشور مواجهايم. نتيجة اين امر، گسترش نااميدي جوانان از يافتن شغل درخور و در پي آن، نااميدي از ازدواج در سن مناسب شده است؛ احساس شكستي كه با پيدايش حالتهاي آنوميك همراه بوده است (لطيفينيا، 1388: 51).
از سوي ديگر، تغييرات ارزشي در سالهاي اخير نيز بر مناسبات اجتماعي در تهران تأثيرگذار بوده است؛ تغييراتي كه تبعات متعددي براي جامعه ما هم به همراه داشته است (گرمارودي و ديگران، 1388؛ خلج آبادي فراهاني و مهريار، 1389). پدیدۀ جهانی شدن از طریق رشد دادن فردیت و وارد کردن زنان به فعالیت اقتصادی و اجتماعی، تقویت استقلال اقتصادی افراد و به تبع آن کاهش بردباری آنان نسبت به یکدیگر، شناخت و تثبیت و افزایش حقوق زنان، قانونی کردن حق طلاق، گسترش شهرنشینی، خشونت خانوادگی، اشتغال زنان و پیامدهای آن، مهاجرت از روستا به شهر، تحرک اجتماعی و اقتصادی و محلی بیشتر و کاهش نفوذ مردسالاری در خانواده و بسیاری از عوامل دیگر از این قبیل، بر ساختار نهاد خانواده و سبک زندگی زنان تأثیر گذاشته است. در واقع جامعۀ مدرن و صنعتی ضمن حل بسیاری از تضادهای جوامع ماقبل خود، موجب بروز تضادها و تنشهای جدیدی بهویژه در ساختار خانواده و سبک زندگی زنان شهری شده است (ر.ک: بااوش و دیگران، 1395).
بنابراین ورود و گسترش رسانههاي ارتباط جهاني مانند ماهواره و اينترنت در ايران، سبكهاي زندگي متفاوتي را آفريده و ارزشهاي گوناگوني را شكل داده است. در اين ميان، با بغرنج شدن مسائل اقتصادي، افزايش سن ازدواج و همچنين ورود ارزشهاي جهاني از طريق ابزار جديد ارتباطي، به تدريج رفتارهاي جديدي نيز در میان جوانان ايراني شكل گرفته كه از مهمترين آنها، همان پديده همخانگي يا ازدواج سفيد است. هرچند روابط پيش از ازدواج در ايران با انگيزههاي گوناگون و در قالب الگوهاي متفاوتي صورت ميپذيرد، در اين میان، يكي از افراطيترين شكلهاي روابط پيش از ازدواج، پيدايش الگوهاي «ازدواج سفيد» است که با نامهای «همباشی» و «همخانگی» نیز در تحقیقات به آن پرداخته شده است؛ الگويي از رابطه كه ريشههاي عميق غربي دارد؛ ناشي از تحولات اجتماعي و اقتصادي میانه قرن بيستم در اين كشورهاست؛ پديدهاي كه در اين سالها بهویژه در كلانشهر تهران ديده ميشود. «ازدواج سفيد»، مشروعيت اجتماعي و حقوقي ندارد. هرچند زندگي دختر و پسر زير يك سقف بدون عقد نكاح ممكن است با اهدافي مانند برآوردن نيازهاي عاطفي و رواني يا جنسي باشد، نميتوان آن را ازدواج ناميد. برخي معتقدند که زندگي به صورت همباشي مانند صيغۀ طولانيمدت است و لازم نيست در برابر آن نگراني وجود داشته باشد (ر.ک: آزاد ارمكي و ديگران، 1391). اما برخی دیگر، این دیدگاه را قابل دفاع نمیدانند. به نظر میرسد که حمایتهایی که قانون از ازدواج رسمی میکند و نیز باورهای فرهنگی در جامعه، جایگاه این پیوند را متفاوت از همباشی مینماید.
ادبیات تجربی تحقیق
همباشی از موضوعات پژوهشی جدید در سالهای اخیر است. در ادامه به برخی از این
تحقیقات اشاره میشود:
زاهدی اصل و دیگران (1400) درباره تجارب و چالشهای دختران با سابقه همخانگی مطالعه نمودهاند. تحلیل مصاحبهها، هشت مضمون اصلی را آشکار ساخت: احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل در عرصۀ تعادل جنسیتی؛ نگرش منفی به ازدواج؛ تغییر نگرش به باکرگی و نقشهای جنسیتی؛ طرد و انزوای اجتماعی؛ ترس از افشای رابطه؛ نبود احساس امنیت در رابطه؛ نگرانی از بارداری و پرخطر و خشونتآمیز بودن رفتارها. نتایج پژوهش آنها نشان داد که افراد مشارکتکننده در کنار احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل بیشتر و تغییر نگرش به نقشهای جنسیتی، با چالشهایی جدی از جمله انگ و طرد اجتماعی، کاهش سرمایۀ اجتماعی، احساس ناامنی، رفتارهای پرخطر (مصرف مواد و سیگار و...) و خشونت مواجه بودهاند.
صادقی و رضایی (1398) در مطالعۀ «تأثیر جهتگیریهای ارزشی فرهنگی بر نوع نگرش به ازدواج جوانان تهران» نشان دادند که تغییرات اجتماعی و فرهنگی منجر به تغییر ارزشها و نگرشهای ازدواج شده است. حدود یکپنجم جوانان مورد بررسی، نگرش مدرن نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده دارند. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که با تغییر جهت گیریهای فرهنگی به سمت فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی، عرفی شدن و گرایش به رسانههای فرامرزی (ماهواره و اینترنت)، نگرشهای سنتی به ازدواج کاهش یافته، در مقابل، نگرشهای مدرن به ازدواج افزایش مییابد. بر این اساس با توجه به تغییرات ابعاد و مؤلفههای مختلف ارزشی و فرهنگی در جامعه، انتظار میرود که نگرشهای مدرن و اشکال نوپدید ازدواج در آینده افزایش یابد.
قدسی و بیات (1393) در مقالهای با عنوان «ازدواج سفید: درد یا درمان»، به مطالعۀ میدانی افرادی با تجربۀ همخانگی میپردازند. مصاحبهشوندگان این پژوهش، همگی دارای تحصیلات دانشگاهی بوده، ازدواج سفید را با فقدان پذیرش اجتماعی و ضعیف بودن پیوندهای اجتماعی همراه میدانند.
آزاد ارمكي و همكاران (1391) در پژوهشي با عنوان «همخانگي؛ پيدايش شكلهاي جديد خانواده در تهران» بيان ميكنند كه همخانگي، محصول فرايند تجدد ايراني و گسترش جهاني شدن و ورود آن به ايران است؛ فرايندهايي كه ابتدا با تغيير اوضاع اقتصادي و فرهنگي (نظام ارزشي) جامعه، به تدريج تغييرات اجتماعي متفاوتي را داخل كشور پديد ميآورند.
خلجآبادي فراهاني و مهريار (1389) بيان ميكنند كه انقلاب جنسي و اشاعة آن به نقاط گوناگون جهان، ابتدا با تغيير نگرشها به روابط جنسي پيش از ازدواج، گسترش كمي آن را در ميان جوانان فراهم کرده، در مرحلة بعد با افزايش تنوع اين روابط، زمينههاي شكلگيري همخانگي را در كشورهاي متعدد مهيا كرده است.
پدیدۀ همباشی در جهان نیز مشاهده میشود. به گزارش مقالهای دیگر، وجود زوجهاي ازدواجنكرده، نشان از تغييرات مهمي دارد كه در زمينه روابط میان دو جنس و خانواده در جهان رخ داده است. بر اساس آمارهای جهانی3 میزان ازدواج كاهش يافته و میزان زندگي مشترك پيش از ازدواج افزايش يافته است و در حال حاضر زندگي مشترك پيش از ازدواج به يك هنجار در راه رسيدن به ازدواج رسمي تبديل شده است. برای مثال از بين تمامي ازدواجهايي كه در سال 2001 در استراليا به ثبت رسيده است، 72 درصد از آنها همراه با همباليني پيش از ازدواج بوده است. در ظاهر اينطور تصور ميشود كه دورۀ زندگي مشترك پيش از ازدواج به زوجها، بينش عميقي نسبت به سازگاريشان با يكديگر خواهد داد و بدين ترتيب به آنها كمك ميكند كه نسبت به موضوع ازدواج آگاهانه تصميمگيري كنند (وستون و ديگران، 1383: 361).
آمارهای جهانی حکایت از افزایش سن ازدواج در اغلب کشورها (از جمله ایران) دارد. از سوی دیگر، آمارها در دیگر کشورها بیانگر آن است که روابط همخانگی امروزه در سراسر اروپا و آمریکا، بهویژه در میان نسلهای جوانتر به طور چشمگیری در حال پذیرش و افزایش است. برای مثال در آمریکا سهم جوانان بین 18 تا 24 سال که با شریک بدون ازدواج (همباشی) زندگی میکنند، از 0.1% در سال 1968 به 9.4% در سال 2018 افزایش یافته است. تمایل به همباشی در نتیجه دو تغییر مهم رخ داده است: نخست تعداد افراد کمتری تمایل به ازدواج دارند و دوم آنهایی که ازدواج میکنند، مایل هستند که در سنین بالاتر این کار را انجام دهند. برای نمونه در انگلستان، 85% از افرادی که ازدواج میکنند، پیش از آن، رابطه همخانگی را با همسر فعلی خود تجربه کرده بودند4.
با گسترش همخانگی در جهان، «تعداد ازدواجها» کاهش چشمگیری یافته، زیرا همخانگی به شکل رقیبی جدی در مقابل ازدواج قد علم کرده است. در بسیاری از کشورها، ازدواج در حال تضعیف و همخانگی در حال تقویت است. برای مثال شاخصها در کانادا، کاهش شدید میزان ازدواج در چند دهه اخیر را نشان میدهد. در این کشور، میزان ازدواج زنان تا 50 سالگی، از بالای 95 درصد در سال 1965 به کمتر از شصت درصد در سال 2003 رسیده است. در مقابل، میزان همخانگی در کانادا، رشدی 300 درصدی را نشان میدهد و از 15 درصد در اواخر دهه 1960 به نزدیک 50 درصد در سال 2000 رسیده است. این تغییرات به آمریکای شمالی و اقیانوسیه محدود نمانده و اروپا نیز روندهای مشابهی از آن را تجربه کرده است. همخانگی در اروپا، پدیده جدیدی نیست و قبل از انقلاب جنسی دهه 1960 نیز به علل گوناگون در برخی جوامع اروپایی یافت میشد. البته در آن زمان، عملی غیر قانونی، مشمول مجازات و نادر بود (ر.ک: رضایی، 1395).
تحقيق ديگري نيز نشان ميدهد كه عواملي از جمله افزايش سن ازدواج، آزادي بيش از حد روابط جنسي بر افزايش نرخ طلاق در جامعه آمريكا، بسيار مؤثر بوده و جوانان آمريكايي را به سوي زندگي همباليني سوق داده است. در اين زندگي به دليل آنكه رابطه میان زن و مرد بدون قرارداد ازدواج صورت ميگيرد، طلاق و جدايي نيز بدون قوانين و قواعد طلاق عملي خواهد شد. تعداد اين نوع از واحدهاي خانوادگي در آمريكا از 523 هزار واحد در سال 1970 به يك میلیون و نهصد واحد در سال 1983 رسيده است (ر.ک: كاوان، 1998، به نقل از: محبوبي منش، 1383).
شیمل و همکاران در تحقیقی که در سال 2011 انجام دادند، همباشی را سبک رایج خانواده در کانادا میدانند که بین سالهای 1981 تا 2001 سه برابر شده است. اما با وجود پذیرفته شدن آن در جامعه، انسجام اجتماعی کمتری در این ازدواج دیده شده است. ايواسا (2005) در تحقیقی از زنان 20 تا 34 ساله در ژاپن به این نتیجه رسید که 20 درصد پاسخگويان هماكنون رابطۀ همخانگي دارند. همخانگي در اين كشور در سالهاي اخير افزايش يافته است. بيشتر اين رابطهها، كوتاهمدت و مقدمهاي براي ازدواج است.
مطالعات انجامشده، نشان از رواج تدریجی این شیوه از زندگی در جهان دارد. در کشور ما موضوع همباشی از زوایای مختلف مطالعه شده است. کلیت این نوع از زندگی، چالشهای دختران در همباشی و تغییرات ارزشی، موضوعاتی بوده که در بررسی همباشی مطالعه شده است. تفاوت مطالعه حاضر با دیگر بررسیها، در نمونۀ آماری آن بوده و به واکاوی عوامل گسترش آن در یک منطقه از شهر تهران (منطقه 17) میپردازد.
حساسیتهای نظری
رنه كوينگ معتقد است كه طبق تقسيمبندي جامعهشناسي كلان و جامعهشناسي خرد، دو نوع بررسي از پديدۀ خانواده ضروري است. نخست نگرش به خانواده در ارتباط با كل جامعه، با در نظر گرفتن مناسبات كلي جامعه و همچنين بررسي رابطۀ نظام خانواده با پارهنظامهاي ديگر و دوم، نگرش بر خانواده به عنوان نظامي خاص، يعني گروه كوچك با ساختار و كاركرد خاص خود. مطابق اين ديدگاه، خانواده به عنوان يك گروه اجتماعي با ويژگيهاي متفاوت از ساير گروهها بررسي میشود.
بررسيهاي جامعهشناسانه درباره خانواده، در قرن نوزدهم با پژوهشهای دو متفكر اجتماعي به نام فردريك لوپله5 فرانسوي و ويلهلم هانريش ريل آلماني شروع شد كه بعدها به عنوان «پدران جامعهشناسي خانواده» محسوب شدند. آنان در آن زمان در اوج انقلاب صنعتي اروپا و در دوران گذار، شاهد فروپاشي خانواده گسترده و تبديل آن به خانواده هستهاي بودند. هر دو آنها در نظريههاي خود، خانواده گسسته را مطلوب دانسته، از دولتها تقاضا ميكردند كه با ايجاد محدوديتهايي در «حقوق فردي»، افراد را به زندگي در خانواده گسترده وادار كنند. نظرهای آنها تا مدتي طولاني در اروپا حاكم بود، تا اينكه در اوايل قرن بيستم با نفوذ افكار جامعهشناسانه دوركيم، بررسيهاي جامعهشناسي خانواده و تغيير و دگرگوني آن بدون تأكيد بر مطلوبيت شكل خاصي از زندگي خانوادگي آغاز شد. در اين زمان خانواده هستهاي، يعني خانوادههاي كه شامل زن، شوهر و فرزندان است، عموميت يافته، به عنوان واقعيتي اجتماعي تلقي ميشد.
بعدها پارسونز، جامعهشناس آمريكايي بر تفكيك نقشهاي خويشاوندي و شغلي تأكيد ميكند و خانواده را واحد زن و شوهري ميداند. اين نوع خانواده به عنوان يك واحد مشتركالمنافع تلقي ميشود كه دوام آن مستلزم برآورده ساختن انتظارات و توقعات متقابل زن و شوهر است كه مهمترين آن، «عشق ورزيدن» به يكديگر و نيز مستلزم داشتن حق انتخاب ازدواج و همسرگزيني است (بستان، 1390: 65-71). بنابراين در خانواده هستهاي پارسونز، عشق هم مبنا و هم پيامد است. مبنا از اين جهت كه فرد براي انتخاب همسر خود آزاد است و زن و مرد بر اساس عشق و علاقه با يكديگر ازدواج ميكنند؛ از سوي ديگر به نوعي پيامد است، از اين جهت كه زن و شوهر در خانواده، متعهد و موظف هستند كه عاشقانه همديگر را دوست بدارند، زيرا بدون عشق، خانوادهشان از هم ميگسلد. مهمترين پيامد اجتماعي مطلوب اين ازدواج عاشقانه، اجتماعي كردن كودكان و جامعهپذيري آنان براي ايفاي نفش سازنده در آينده و جلوگيري از آسيبهاي اجتماعي و بزهكاري كودكان، نوجوانان و جوانان است.
ويليام جي گود، نظريۀ همگرايي را درباره خانواده مطرح ميكند كه بر اساس آن، دگرگونيهاي نظام خويشاوندي، نتيجۀ اجتنابناپذير دگرگونيهاي ساختاري و همچنين دگرگونيهاي ايدئولوژيكي است. بدين ترتيب كه با دگرگونيهاي ساختاري در سطح مكان مانند صنعتي شدن، شهرنشيني، پرولتاريزه شدن و نظاير آن، دگرگونيهاي ايدئولوژيكي نيز در سطح كلان رخ ميدهد. در نتيجه سازمانهاي سطوح خرد (نظير خانواده) به اجبار خود را با دگرگونيهاي سطح كلان انطباق داده، در جوامع صنعتي، نظام خانوادگي به شكل خانواده هستهای خواهد بود.
از نظریههای پرکاربرد در تبیین ساختار قدرت در خانواده، نظریۀ ساختار قدرت بلاد و ولف است که برای تبیین روابط قدرت، نظریۀ منابع را مطرح کردند. آنها همچنین معتقدند که افزایش سطح تحصیلات مرد و پایگاه شغلی او از منابعی است که مرد میتواند از آنها برای کسب قدرت بیشتر در روابط خانوادگی استفاده کند. تصمیمهای زن و شوهر در امور زندگی، نتیجۀ مستقیم سهم هر یک از آنها در منابع است که این منابع، احساس مدیون و مقروض بودن ایجاد میکند (عباسیاسفجیر، 1395: 158).
فرض اساسی در این نظریه آن است که فرد، منابع و امکاناتی را در اختیار دارد که برای رسیدن به اهداف، نیازها، خواستهها و علایقش مهماند و قادر است بر دیگران با اهداف، نیازها و خواستههای مشابه اثر بگذارد. در مقابل فرد میتواند در برابر خواستههای دیگرانی که چنین منابعی را در اختیار ندارند، مانع ایجاد کند که در واقع نوعی اعمال قدرت محسوب میشود. بلاد و ولف معتقدند که تعادل قدرت بین زن و شوهر تاحدی از نقشهای ازدواج تأثیر میگیرد (موحد و دیگران، 1391: 165). طبق این نظریه انتظار میرود که در خانوادههای دارای الگوی سنتی، ساختار خانواده به لحاظ روابط قدرت، الگوی تصمیمگیری و توزیع منابع، بیشتر در اختیار مردان باشد.
گیدنز معتقد است که خانواده در سراسر جهان در جهات مشخصی در حال تغییر است که آن را تحول خطی مینامد. این تحول شامل ویژگیهای ذیل میشود: «کلانها و دیگر گروههای خویشاوندی بههمپیوسته، نفوذ خود را از دست میدهد. روندی کلی در جهت انتخاب آزادانه همسر روی میدهد. به علت نفوذ اندیشههای غربی که به فردگرایی و عشق رمانتیک تأکید میورزد و به دلیل عوامل دیگر که نظامهای خانواده گسترده را تضعیف میکند، ازدواج تنظیمشده محدود میگردد. حقوق زنان هم از نظر حق انتخاب در ازدواج و هم تصمیمگیری در خانواده بیش از پیش به رسمیت شناخته میشود. ازدواجهای خویشاوندی روزبهروز کمرنگتر میشود» (علیاحمدی، 1389: 32).
تغییرات در شیوۀ ازدواج و چالشهای خانوادههای نوظهور از مباحث آمیخته با زندگی روزمره و سبک زندگی جوانان نیز است. به طوری که اندی بِنِت در کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره»، چگونگی بحران معنا در زندگی عاطفی جوانان را با توجه به گسترش فناوریهای ارتباطی شرح میدهد. به گمان او، زندگی روزمره به منزلۀ واسطۀ بالقوه میان عامل فردی و ساختار اجتماعی قرار گرفته است. کاربرد تحلیلی این مفهوم برای نشاندادن این موضوع است که چگونه افراد در فرایند درونیکردن هنجارهای اجتماعی، تنها به اطاعت منفعلانه از ساختار اجتماعی نمیپردازند؛ بلکه این ساختارها، توان و ظرفیتی برای کنش خودانگیختۀ افراد فراهم میکنند. طی این کنشهای خودانگیخته، فرد معانی تازه خلق میکند. در واقع اهمیت مفهوم زندگی روزمره در همین نکتۀ اخیر نهفته است؛ زیرا از منظر پدیدارشناسانه، «اهمیت و معنای زندگی روزمره را نمیتوان جدا از معناهایی که کنشگران فردی به آن نسبت میدهند، در نظر گرفت» (بنت، 1386: 9).
با توجه به مطالعات انجامشده، پژوهش حاضر با رویکرد جامعهشناختی ابعاد اجتماعی، اقتصادی و حقوقی- قانونی، پدیده همباشی را با روش کیفی در منطقه 17 تهران بررسی میکند که از لحاظ محتوا، تعداد افراد مصاحبهشونده و جامعه آماری با مطالعات پیشین متفاوت است.
روش تحقیق
پژوهش حاضر در چارچوب رويكرد كيفي انجام ميشود. رويكرد كيفي، تلاشي است جهت توصيف غير كمي از موقعيتها، حوادث و گروههاي كوچك اجتماعي با توجه به جزئيات و همچنين تلاش براي ارائه تعبير و تفسير معاني كه انسانها در موقعيتهاي طبيعي و عادي به حوادث زندگي خود ميبخشند و فرض بر اين است كه كنش متقابل اجتماعي، كليتي درهمتنيده از روابطي را تشكيل ميدهد (ر.ک: محمدي، 1387(. پدیده همباشی به دلیل ویژگیهای خاص، نیازمند واکاوی عمیق است و به همین علت باید از روشهای کیفی برای مطالعۀ آن استفاده نمود. مشخصاً از روش گراندد تئوری یا نظریه دادهبنیاد برای جمع آوری دادهها استفاده شده و سه مرحله کدگذاری نیز در آن در دستهبندی و تحلیل دادهها به کار رفته است. نمونه آماري اين تحقيق شامل افرادی است كه در شهر تهران، منطقه 176، تجربه زندگي به عنوان همباشی را داشتهاند.
نمونهگيري در اين تحقيق، نمونهگيري هدفمند، با استفاده از روش گلوله برفي است. نمونهگيري گلوله برفي، يكی از روشهای نمونهگيري غير احتمالي براي مواقعي است كه واحدهاي مورد مطالعه به راحتي قابل شناسايي نباشند؛ بهويژه هنگامي كه اين واحدها بسيار كمياب يا بخش كوچكي از يك جامعه خيلي بزرگ را تشكيل ميدهند. در مطالعۀ حاضر، پس از شناسايي يا انتخاب اولين واحد نمونهگيري (افراد دارای زندگی همباشی) از آن براي شناسايي و انتخاب دومين واحد نمونهگيري استفاده يا كمك گرفته شد. به همين ترتيب واحدهاي ديگر نمونه، شناسايي و انتخاب شدند. در نهايت پس از مصاحبههاي متعدد، تعداد مصاحبهشوندگان به 60 نفر رسيد. در اين پژوهش با درگيري كامل پژوهشگر با موضوع مورد بررسي و امكان بهكارگيري روشهاي متعدد و چندگانه جمعآوري اطلاعات و دادهها مانند مشاهده و مصاحبه و امكان تحليلهاي مجدد و رفت و برگشت بسيار میان نظريه (تحليل دادهها) و میدان (گردآوري دادهها) كه كرسول (2002) آن را جريان زيگزاگي مينامد، تلاش شد تا شناخت نظري دقيق از پديده مورد بررسي براي پژوهشگر فراهم شود.
دادههاي كيفي پژوهش از طريق فرآيند كدگذاري مبتني بر طرح سيستماتيك نظريه دادهبنياد اشتراوس و كوربين دستهبندی و در نهایت تحليل شد. سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شد. كدگذاري در روش نظريۀ زمينهاي، نشاندهندۀ عملياتي است كه در آن دادهها خرد شده، مفهومسازي ميشوند و با روشهاي تازه، دوباره به هم پيوند ميخورند. كدگذاري، فرآيند حساسي است كه امكان رسيدن به نظريه را بر اساس دادهها فراهم ميسازد (اشتراوس و كوربين، 1385: 57). كدگذاري در تئوري مفهومسازي دادهبنيادي، شكلي است. در مطالعه حاضر ابتدا رضایت مشارکتکنندگان در تحقیق با تأکید بر حفظ اطلاعات و محرمانه بودن مشخصات آنان برای مصاحبه جلب شد. هنگام تحلیل دادهها و گزارش آنها به منظور رعایت اخلاق پژوهش به هر پاسخگو یک کد داده شد.
پس از انجام هر مصاحبه، متن گفتوگوها در برگههاي خاصي در جداول ثبت شد. پس از كدگذاري دادهها، تمامي مفاهيم با هم مقايسه شد. مفاهيمي كه از لحاظ معنايي با يكديگر تناسب داشتند و بر موضوع واحدي دلالت ميكردند، تشكيل يك مقوله را دادند و يك نام براي آنها در نظر گرفته شد. در كدگذاري محوري، دادههايي كه در كدگذاري باز به مفاهيم و مقولهها تجزيه شده بودند، به شيوههاي جديدي به يكديگر ميپيوندند تا ارتباط میان يك مقوله اصلي و مقولههاي فرعي نمايان شود. در این مطالعه، سه مقوله و عامل اصلي و تعدادي عامل فرعي طبقهبندي و احصا شد.
یافتههای پژوهش
در این مطالعه، پاسخگویان اعم از زن و مرد مورد مصاحبه قرار گرفتند. از نظر
تحصيلات، بيشتر افرادي كه وارد اين نوع رابطه ميشوند، در مقطع تحصيلي کارشناسی و کارشناسیارشد قرار دارند. همچنين از نظر سني، بيشتر افرادي كه در تهران وارد اين نوع رابطه ميشوند، در بازه سني 31 تا 40 سال قرار دارند. یافتهها ذیل سه عامل اجتماعی، اقتصادی و حقوقی دستهبندی شدهاند.
عوامل اجتماعی همباشی (ازدواج سفید)
این عوامل را میتوان به تغییر نگرش و تردید نسبت به ارزشهای پیشین، تغییر سبک و شیوۀ زندگی، تعارض نسلی، استقلالطلبی افراطی و فردگرایی، تلاش برای عادیسازی و مشروعیتبخشی دستهبندی نمود. تغییر نگرش و تردید نسبت به ارزشهای پیشین از موضوعات مهمی است که برخی از پاسخگویان در انتخاب این شیوه از زندگی مشترک به آن اشاره کردهاند.
پاسخگوی شماره 7: «الان ديگه ارزشهاي ازدواج هم شكسته شده... كي گفته اونايي كه ازدواج ميكنن، موفقترن؟. اگه ميگن اين رابطههاي ما ناپايداره، خب ازدواج هم ناپايدار شده... كدوم پايداري با اين همه طلاق؟ الان ديگه مهم اینه كه تا وقتي با طرفت باشي كه از بودن با اون لذت ببري؛ نه با زور قانون و دادگاه».
پاسخگوی شماره 12: «هرچند شايد برخي افراد به اين اصل كه دختران پرتوقع شدهاند و مانند گذشتهها سادهزيستي را الگوي زندگي خود قرار نميدهند، اما من به نمايندگي بسياري از دختران به طور قطع ميتوانم بگويم كه شايد میزان توقعات ما در زندگي تغيير کرده باشد، اما اين تغييرات تاحدودي به رفتار و منش پسران نيز مرتبط و گره خورده است. چراكه در حال حاضر برخي پسراني كه از ما تقاضاي ازدواج و تشكيل زندگي مشترك را دارند، قطع به يقين افرادي نيستند كه بتوان در زندگی به آنها تکیه کرد و عمری را گذراند.»
تغییر سبک زندگی در دنیای مدرن که رسانههای مختلف آن را به عنوان الگو معرفی میکنند و نیز تعارض نسلی، موضوعاتی است که پاسخگویان به آن اشاره کردهاند که ذیل محور عوامل اجتماعی قابل دستهبندی است.
پاسخگوی شماره 34: «الان شرايط دنيا هم تغيير كرده. تو خيلي از سريالهايي
هم كه توي ماهواره نشون ميده، بدون اينكه با هم ازدواج كنن، دارن با هم زندگي ميكنن. اينجوري نيست كه آدماي بيبندوباري باشن، مدل زندگيشون فرق داره.»
پاسخگوی شماره 58: «كلاً به نظر من، نسل مامان باباهاي ما اصلاً نميتونن ما رو بفهمن و با اين قضيه كنار بيان. اونا هيچوقت نميان خودشون رو جاي ما بذارن. خودشون تو 18 سالگي ازدواج كردن و از اين طريق نيازهاشون رو برطرف كردن. انتظار دارن ما هم اينطوري باشيم، در حالي كه شرايط كاملاً عوض شده. الان سن ازدواج تو جامعه خيلي رفته بالا.»
پاسخگوی شماره 15: «بعضي از دوستاي من الان مثل خودم، تو اينجور روابط هستن. هر چقدر هم خانوادة آدم روشنفكر باشه، ولي هنوز هم روي اينجور مسائل حساسن و قبول نميكنن كه دخترشون وارد همچين حيطههايي بشه. بابام كه اگه بدونه، مطمئنم منو ميكُشه. وقتي اين حد تفاوت فكري رو ميبيني، تو هم مجبوري همه چي رو ازشون پنهان كني تا روابطت باهاشون تيره و تار نشه. واسة همين، من اگه بخوام با كسي برم بيرون، بهشون نميگم با كي ميرم و كجا ميرم.»
استقلالطلبی و فردگرایی به عنوان یکی از اشکال مظاهر جهانی شدن در سطح فرد، موضوعی است که پاسخگویان به آن تأکید داشتهاند.
پاسخگوی شماره 39: «مهمترين مزيت اين رابطهها، آزادياييه كه به تو ميده. من الان تو اين رابطه، خيلي استقلال دارم و حاضر نيستم كسي اين استقلال رو ازم بگيره. الان با يكي دوست ميشم، خوشم نيومد، به همش ميزنم.... من با تعهد داشتن، مشكلي ندارم، ولي چون استقلال و آزادي شخصيم برام خيلي مهمه، اگه تو يه رابطة ازدواجي قرار بگيرم و ببينم كه نميتونم ادامه بدم، سريع ميخوام تمومش كنم. براي همين ازدواج و محدوديتهاش، خيلي كار رو برام سخت ميكنه.»
پاسخگوی شماره 60: «در حال حاضر با تحصيلات و موقعيت شغلي و البته آزادي و استقلالطلبي كه من دارم، نميخوام خود را درگير نگرانيها و مشكلات ناگزير ازدواج كنم و آرامشي كه اكنون در آن قرار دارم را بر هم بزنم».
برخی از پاسخگویان نیز سعی در مشروعیتبخشی به وضعیت همباشی داشتند:
پاسخگوی شماره 9: «ما نوع زندگيمان به گونهاي نيست كه هر كس وارد آن شود احساس كند همخانه هستيم؛ بلكه تمام رفتارهاي يك زن و شوهر معمولي را داريم. صبح با هم به سر كار ميرويم و بعد از ظهر به خانه ميآيیم و شام ميخوريم. نه از رفيقبازي خبري است و نه دوران مجردي. خرج خانه را به صورتي درميآوريم كه مانند همخانهها به اصطلاح به صورت «دنگي» نباشد، بلكه هر كس هر آنقدر كه در توان داشته باشد، ميگذارد و حتي يك حساب مشترك پسانداز داريم».
پاسخگوی شماره 18: «همة انواع روابط پيش از ازدواج، معناش فحشا نيست. نگاه من، تو اين رابطه، هيچوقت صرفاً جنسي نيست و هميشه بايد به طرفم حس عاطفي هم داشته باشم. براي همين، من هيچوقت طرفم رو از توي خيابون پيدا نكردم. با اينكه ماشين و خونه داشتم، هيچوقت نرفتم توي خيابون يك نفر رو سوار كنم».
شکل2- کدگذاری محوری عوامل اجتماعی- فرهنگی
عوامل اقتصادی مؤثر بر همباشی (ازدواج سفید)
یکی از مهمترین دلایل اظهارشده در مطالعات پیشین در ارتباط با وقوع ازدواج سفید، مسائل و عوامل اقتصادی است. در مطالعه حاضر، «پایین بودن امنیت شغلی و نگرانی و ناامیدی از آینده» و «افزایش بیکاری تحصیلکردهها»، مباحثی است که ذیل عوامل اقتصادی میتوان به آنها اشاره نمود.
پاسخگوی شماره 17: «الان ديگه اكثر شركتهاي خصوصي با كارمندهاشون، قرارداد سهماهه يا ششماهه ميبندن. من مدرك فوق ليسانس و چهار سال سابقة كار دارم، ولي رئيسمون تازه باهام قرارداد يهساله بسته. قبلاً كه همة قراردادها يا سهماهه بود يا ششماهه... اون قديما، باباهاي ما ميرفتن يه جاي دولتي استخدام ميشدن و سی سال اون جا بودن و اينجوري هم به راحتي تو سن كم ازدواج ميكردن. اما اين روزها شرايط خيلي عوض شده. من كه از يه سال بعد خودم خبر ندارم، با اين وضعيت چه طوري ميتونم برم زير بار مسئوليت بزرگي مثل ازدواج؟»
پاسخگوی شماره 56: «تو اين وضعيت استخدامي، هرچند مشغول كاري، ولي ديگه جاي پات رو مثل قديما خيلي سفت احساس نميكني و اين به تو استرس ميده كه هر لحظه ممكنه كارت رو از دست بدي و همينهاست كه قدرت تصميمگيري بلندمدت رو از تو ميگيره. با اين وضعيت هم كه ديگه حرف ازدواج رو اصلاً نميشه زد، در حالي كه طبيعيه تو بهش نياز داري. الان با اين وضعيت، به نظرم تنها راهكارش همينيه كه خيلي از جوونها انجام ميدن؛ بياي تو اين رابطههاي كوتاهمدت مثل دوستدختر دوستپسرا يا همين رابطهاي كه ما داريم.»
هرچند در گذشته تحصیلات دانشگاهی، زمینهای برای کسب شغل مناسب را فراهم میآورد، امروزه بیکاری تحصیلکردگان به عنوان یک معضل مطرح میشود که علت زندگی همباشی هم گزارش شده است:
پاسخگوی شماره 30: «خيلي از دوستهاي من كه مدركشون رو از دانشگاههاي دولتي گرفتهاند، هنوز بيكارن و نتونستن كاري براي خودشون پيدا كنن. الان تو جامعه، آنقدر مهندس بيكار ريخته كه حاضرن با حقوقهاي پايين كار کنن. اين وسط، كارفرماها هم كه هر كاري دلشون بخواد ميكنن، چون تا اعتراضي وسط بياد، راحت ميتونن نيروهاي قبلي رو اخراج كنن و نيروهاي جديد وارد كنن. تو شركت ما يه زماني وقتي رئيسمون ديد مهندسهاي جديدي هستن كه حاضرن با حقوقهاي خيلي پايينتر كار كنن، يه بهونه درست كرد و بعضي از مهندسهاي قديمي رو اخراج كرد، چون براش هزينههاي بيشتري داشت».
شکل 3- کدگذاری محوری اقتصادی
عوامل حقوقی مؤثر بر همباشی (ازدواج سفید)
افزایش آمار طلاق در دهههای اخیر نشان از گسترش فروپاشی و زوال خانواده در ایران است. طلاق نهتنها بار عاطفی زیادی را بر زوجین تحمیل میکند، بلکه فرایند قانونی و حقوقی آن، مسائلی را برای زن و نیز شوهر به همراه دارد. پاسخگویان، رهایی از مشکلات حقوقی و قانونی را به عنوان یکی از زمینههای تمایل به همباشی اظهار داشتهاند. رهایی از مسئولیتهای قانونی، تعهد مقطعی طرفین و سهولت اتمام رابطه از موارد حقوقی بوده است که پاسخگویان به آن اشاره کردهاند. رهایی از مسئولیتهای قانونی، پرتکرارترین مورد مطرحشده در مصاحبهها بود.
پاسخگوی شماره 9: «به شناخت رسيدهايم، اما ازدواجمان را ثبت كنيم كه چه بشود؟ قوانين دستوپاگير براي خودمان جور كنيم؟ هزار جور رفت و آمد و خواستگاري و انواع مخالفتها و موافقتها و تشريفات مختلف براي چه؟ همديگر را انتخاب كرديم و حالا زندگي ميكنيم ديگر. هروقت هم ديديم مناسب نيستيم، از هم جدا ميشويم.»
پاسخگوی شماره 44: «بستگي دارد از چه زاويهاي به مسئله نگاه كنيم. در ازدواج سنتي هم گاهي دو نفر با هم ازدواج ميكنند، اما هيچ احساس مسئوليتي هم در قبال هم ندارند و آن ازدواج جز از نظر قانوني، هيچ ضمانتي ندارد و همان مسئوليتهاي قانوني هم به راحتي قابل سرپيچي است و بعد، يكي از طرفين بايد به دادگاه برود و شكايت كند و غيره. بنابراين بر اين مبنا نميتوان گفت كه ازدواج سفيد در ايران پديدۀ بدي است. هنوز خيلي زود است كه بخواهيم در اينباره نتيجهگيري كنيم. اگر به ازدواج سفيد به عنوان چهارچوبي براي زندگي مشترك نگاه كنيم، باز مسئوليتهاي انساني مهمتر است و اين افراد هستند كه بايد مسئوليتهاي خود را فارغ از چارچوب قانون به رسميت بشناسند.»
پاسخگوی شماره 2: «به نظر من خيلي مهم است كه تعريف مشتركي از «تعهد» داشته باشيم. براي ما تعهد يعني احساس يگانهاي كه نسبت به يكديگر داريم و نوع و میزان رابطهمان را با هم مشخص ميكند. به اين تعريف پايبنديم و هر وقت هر كدام احساس كرديم از اين احساس، چيزي كم شده يا يكي از ما مايل است رابطۀ احساسي يا فيزيكي كه مخصوص ما دو نفر است را با ديگري تجربه كند، ديگر زندگي مشتركي در كار نخواهد بود. بدون دردسر و دادگاه و طلاق از هم جدا ميشويم. ميبينيد؟ بنابراين خيانتي هم در كار نيست.»
پاسخگوی شماره 24: «ازدواج به معنايي كه رسميت ميشود، يكي از قديميترين قراردادهاي انسان است. البته در چند قرن اخير، ازدواج دستاويزي بوده است براي اينكه نظام مردسالار قويتر شود. معمولاً هميشه قراردادهاي ازدواج بين مرد و زن تعريف شده و عموماً به نفع مردها تنظيم شده است و به همين دليل هم ميبينيم در خيلي از كشورها اين قرارداد در حال تغيير است.»
سهولت پایان دادن به رابطه بدون مشکل و پیامدهای حقوقی آن، زمینهای برای ازدواج سفید عنوان شده است.
پاسخگوی شماره 13: «الان من حتي اگه ازدواج هم بكنم، باز هيچ قطعيتي ندارم كه بتونم با طرفم تا آخر عمر بمونم. پس ديگه چه لزومي به ازدواجه؟ چون اگه اين طرفم آدم خوبي باشه، تو همين دوستي هم آدم خوبيه و ديگه لزومي نميبينم كه بخوام باهاش ازدواج كنم (بديهي پنداشتن روابط در ازدواج سفيد). ازدواج يه تعهد كتبيه. كسي كه بخواد متعهد باشه، تو دوستي هم متعهده.»
پاسخگوی شماره 51: «الان ديگه تو اين شرايط با وجود نفقه و مهريه و هزينههاي بالاي ازدواج، هيچ پسري جرأت ازدواج كردن نداره. خوبي اين رابطه، نداشتن اين جور مسائله. در صورت بارداري هم شرايطي وجود داره تا در صورت نخواستن طرفين، جنين رو از بين برد.»
شکل4- کدگذاری محوری حقوقی
شرایط علّی
در گسترش پديدۀ همباشی، علل اجتماعي فرهنگي، اقتصادي، حقوقي و قانوني تأثيرگذارند. در به وجود آمدن اين پديده ميتوان به شرایط علّی زير اشاره داشت.
گسست نسلي، اقتصاد سرمايهداري و مسائل حقوقي ازدواج
شكاف نسلي كه به عنوان اختلافي در نگرش يا رفتار جوانان و افراد سالمندتر تعريف شده است، موضوع بحث و بررسي ديرينه و مشترك جامعهشناسان، روانشناسان اجتماعي، صاحبنظران علوم تربيتي و مردمشناسان فرهنگي بوده است. مفهوم شكاف نسلي به چگونگي تداوم فرهنگ يك جامعه از نسلي به نسل ديگر مربوط ميشود. اگر در فرايند اجتماعي كردن كودكان، نوجوانان و جوانان، فرهنگ يك جامعه تاحد مطلوبي از يك نسل به نسل ديگر منتقل شود و بازتوليد فرهنگي به نحو احسن انجام گيرد، ميزان اشتراكات فرهنگي بين دو نسل بالا ميرود و اختلاف فاحشي بين دو نسل به وجود نميآيد. در اين صورت تفاهم بين نسل جديد و نسل قديم برقرار ميشود و اختلاف چنداني بين نسلها به وجود نميآيد و بحران هويتي نيز براي نسل جديد روي نميدهد.
نمود چنين وضعي در خانواده اين است كه بين والدين و فرزندان، رابطه و احساس فكري خوبي برقرار ميگردد و درك قابل قبولي ديده ميشود. در مقابل اگر فرايند اجتماعي كردن به علل داخلي و خارجي دچار مشكل شود و به طور ناقص انجام پذيرد و فرهنگ جامعه در حد مطلوبي به نسل بعد منتقل نشود، تداوم فرهنگي جامعه دچار مشكل ميشود و بين نسل جديد و قديم، فاصله و شكاف ميافتد. نمود چنين وضعي در خانواده، ضعف رابطۀ فكري و عاطفي و احساسي بين والدين و فرزندان و عدم تفاهم و درك متقابل آنهاست. معمولاً جوامع در حال گذار و يا جوامعي كه با تحولات سريع اجتماعي و تقابلات سياسي- اجتماعي مواجه ميگردند، بيشتر مستعد پديداري شكاف در میان نسلهاي خود ميگردند و اين قاعدۀ عام درباره كشور ايران كه مصداق بارزي از يك جامعه در حال عبور از مظاهر سنت به اشكال مدرن است، مشهودتر به نظر ميرسد.
طي سالهاي گذشته به موازات تغييرات اقتصادي و سياسي كه در جامعه ما روي داده، بسياري از ارزشها و هنجارهاي اجتماعي نيز دستخوش تغيير و دگرگوني شده است. اين هنجارها كه به آرامي جاي خود را در ميان باورها و اعتقادات مردم بازميكنند، ممكن است با باورهاي گذشته همخواني چنداني نداشته باشد و حتي در تعارض با آنها قرار گيرد. تغييرات به وجود آمده در زمينه شيوههاي همسريابي و ازدواج جوانان، از جمله مواردي است كه بسياري از خانوادهها را با مسائل متعددي روبهرو كرده است.
عوامل اقتصادي در ازدواج
مسائل اقتصادي ميتواند عامل اختلاف در زندگي مشترک باشد. ابعاد مختلفي كه در اين زمينه مطرح ميشود، عبارتند از: مسكن؛ وسائل و الزامات زندگي؛ هزينههاي رفاهي و معيشتي. هر يك از امكانات یادشده، در زندگي نقش مهمي دارد كه نبود يا كمبود آنها ميتواند عامل اختلاف و ناخشنودي گردد. افزایش اختلاف طبقاتی، گسترش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، بالا رفتن هزینههای زندگی و ناامنی شغلی، ناامیدی از آینده در ایجاد ناکامی و سرخوردگی جوانان در عدم گرایش به ازدواج رسمی، نقش بسزایی دارد.
عوامل حقوقي و قانوني
قانون حمايت از خانواده (ماده 21) از محوريت نكاح دائم در نظام حقوقي جمهوري
اسلامي ايران در جهت محوريت و استواري روابط خانوادگي ياد شده و مورد حمايت قرار گرفته است؛ اما نكاح موقت را تابعي از موازين شرعي و مقررات قانون مدني ذكر نموده و ثبت آن را در سه موردِ «باردار شدن زوجه»، «توافق طرفين» و «شرط ضمن عقد» الزامي دانسته است. اين الزام متوجه زوج بوده، در خارج از موارد مزبور- ولو با تحقق ازدواج موقت- ثبت آن الزامي محسوب نخواهد شد. بنابراين تكاليف آن وقتي الزامي ميشود كه يكي از موارد يادشده بر آن مترتب باشد.
با توجه به قانون ازدواج و حمایتهای مطروحه از همسران در این قانون، تردیدی وجود ندارد که همباشي ازدواج نيست، حتی به فرضي كه با رضايت دو طرف همراه با قصد واقعي آنان بتوان با جاري كردن صيغه عقد در قالب نكاح دايم قرار داد، در صورت عدم ثبت آن در دفاتر اسناد رسمي، قانوني نيست و مطابق قانون مجازات اسلامي براي زوج، مجازات تعزيري تا يك سال حبس مقرر شده است. در ماده 21 قانون حمايت خانواده مصوب 1391، ثبت نكاح موقت در صورت باردار شدن زوجه يا توافق دو طرف در هنگام انعقاد نكاح موقت يا درج به صورت شرط ضمن عقد الزامي شده است. بنابراين اگر افرادي صرفاً به صورت توافق، اين نوع زندگي مشترك را انتخاب كنند، چنين توافقي از منظر حقوقی و قانونی از حيث ارتكاب عمل نامشروع و فعل حرام مطابق ماده 637 قانون مجازات اسلامي قابل تعقيب و مجازات خواهد بود و فرزند حاصل از آن نامشروع تعريف ميشود و از حقوق اجتماعي از جمله تحصيل و شناسنامه محروم خواهد بود و از والدين طبيعي خود ارثي نخواهند برد و همسر (زوجه) مستحق دريافت نفقه نخواهد بود. به این ترتیب چنین روابطی نهتنها مورد حمایت قانون قرار نمیگیرد، بلکه از نظر قانونی، جرم محسوب میشود.
شکل 5- مدل نهایی پژوهش
بحث و تحلیل
نتايج حاصل از تجزيه و تحليل كيفي اطلاعات پژوهش نشان ميدهد كه عوامل اصلي و فرعي مؤثر بر پدیدۀ همباشی در منطقه 17 تهران را ميتوان در سه مقوله و عامل اصلي و تعدادي عامل فرعي طبقهبندي نمود. اين عوامل به ترتيب اهميت از ديدگاه مشاركتكنندگان در پژوهش عبارتند از:
1- عوامل اقتصادي
الف) بيكاري و نداشتن امنيت شغلي: از مهمترین عوامل اقتصادي در رو آوردن به همباشی را اشتغال جوانان ميتوان دانست. همچنین گاه بيكاري يك فرد جوان، وي را به مهاجرت شغلي سوق ميدهد. بديهي است در اين شرايط، فرد حتي به بهانه پناهگاه، زمينۀ رو آوردن به اين ازدواج را فراهم ميبيند. از اینرو بيكاري و نداشتن امنيت شغلي را يكي از علل بروز اين پديده قلمداد ميكنند.
افزايش خصوصيسازی بدون در نظر گرفتن چتر حمایتی و تأمین حقوق اجتماعی کارکنان در تهران، از عوامل عمدة بسترساز در بروز الگوهاي رفتاري جديد در جامعه بوده است. با شکلگیری این نوع خصوصيسازي در كشور، نهتنها «بيكاري» كه مسئلة ناامني شغلي هم در سالهاي اخير چشمگير شده است. ناامني شغلي، چيزي فراتر از مسئلة بيكاري است و به شاغلاني نظر دارد كه آيندة شغلي خود را ناپايدار احساس ميكنند. لازمة ازدواج، داشتن استقلال اقتصادي و ثبات شغلي است.
يكي از شاخصههاي مشاغل ناپايدار، گسترش «قراردادهاي موقت» كاري است. اين وضعيت در سازمانهاي اقتصادي ايران روز به روز فراگيرتر ميشود. امروزه قراردادهاي كوتاهمدت، كارفرمايان را مخير ميكند تا با اندك هزينهاي و گاه حتي بي هيچ هزينهاي، هر زمان كه بخواهند كارمندان خود را از كار بيرون كنند. در اين میان، پيدايش الگوهاي ناامن اقتصادي با ايجاد آيندهاي مبهم، قدرت ريسك فرد را پايين آورده، سن ازدواج را در او بالا ميبرد و در پي آن، الگوهاي جایگزین را براي رفع نيازها پيش روي او ميگذارد. ظهور نيروي كار نامطمئن نهتنها هزينههاي شغلي، بلكه هزينههاي رواني و اجتماعي متعددي را براي جوانان به همراه دارد. در اين میان با افزايش افراد تحصيلكرده در جامعه، بيكاري و ناامني شغلي در اين دسته از افراد نيز به شكل بيسابقهاي افزايش يافته است. پيدايش احساس ناامني اقتصادي به آيندة شغلي، زمينهساز بسياري از رفتارهاي جديد، اما كمهزينهتر برای افراد ميشود.
ب) هزينههاي ازدواج: خرج و مخارج زوجهاي جوان فقط مربوط به مراسم عروسي نميشود، بلكه جهيزيه و تهيه مسكن و دیگر ضروریات را هم شامل ميشود. مهاجرت شغلي و تحصيلي معمولاً بعد از تحصيلات يا بعد از خدمت سربازي صورت ميگيرد. گاهي فرد مجبور است به دليل تأمين هزينههاي خود كيلومترها دورتر از محل زندگي خود به كار كردن بپردازد و در اين شرايط براي خود سرپناهي نیاز دارد که گاه با تقسیم سقف اضطراری همراه خواهد بود.
2- عوامل قانوني و حقوقي
الف) مهريه سنگين و ضمانت اجراي حقوقي: بديهي است آنچه امروزه در عرف به عنوان مهريه تعيين ميگردد، هزينه مالی سنگینی را باعث میشود كه گاه پرداختش در توان افراد پردرآمد هم نيست. افزایش چشمگیر قیمت طلا و سکه و همچنین بالا رفتن قیمت ملک و دیگر داراییهای مربرط به زندگی مشترک و عدم ثبات اقتصادی، مهریه را به یک مبحث مهم و چالشی، بلکه به یک مسئله اجتماعی و حقوقی تبدیل کرده است. در سالهای اخیر، نظام حقوقي و قضايي ايران براي تعديل و كاهش مهر، اقدام به تعيين سقف نموده است. اين اقدام قابل نقد است؛ زيرا اولاً بر اساس ماده 1080 قانون مدني، تعيين مهر بر عهده طرفين است و اين با روح اين ماده در تعارض است. بنابراین نیازمند تحلیل و نقد حقوقی و اجتماعی است.
ب) ناعادلانه بودن قراردادهاي ازدواج: در ايران تنها ازدواجهايي به رسميت شناخته ميشوند كه در دفاتر ازدواج ثبت شوند. در اين نوع ازدواجها، تكاليف دو طرف مشخص است و هر اتفاقي كه پس از ازدواج بيفتد، قانون مسئوليت دو طرف را مشخص كرده است. همچنين در صورت بروز اختلاف يا موارد جرم با مراجعه به قانون ميتوان مسئله را پيگيري و حل كرد. اما در قانون اساسی به تبع دين اسلام، همباشی به رسميت شناخته نشده و نابهنجاری محسوب ميشود. طبيعتاً وقتي قانون، اصل اين نوع زندگی را به رسمیت نمیشناسد، هيچگاه مسئوليت پيگيري تبعات آن را بر عهده نميگيرد.
عامل مهم ديگری كه ممكن است كمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، اين است كه با اين شيوه، قانون حمایت از خانواده و شرايط حاكم بر آن دور زده ميشود. اين مسئله براي افرادي كه ازدواج كردهاند و سپس طلاق ميگيرند، اهميت بيشتري دارد. در ساختار اغلب خانوادهها و بر اساس حقوق موجود، مرد رئيس خانواده است. هرچند از اين جمله ميتوان برداشتهاي گوناگون كرد. برخي از مردان با وضعيتي كه در خانه ايجاد ميكنند، به نوعي شيوه سلطه بر زن را برميگزينند. برخي از زنان هم كه نميخواهند چنين سلطهاي را پذيرا شوند، اقدام به طلاق ميكنند و پس از طلاق حاضر ميشوند بدون رابطۀ حقوقي رسمي دائمي و فقط در قالب صيغه با يكديگر و در زير يك سقف زندگي كنند و تسلط مرد را نپذيرند. طبيعي است كه در اين شرايط، مرد قدرت ناشي از رياست خانواده را در اختيار ندارد. محتمل است تعهدات دستوپاگير ازدواجهاي سنتي، ناكارآمدي شيوههاي انتخاب همسر و از همه مهمتر نامتوازن بودن حقوق خانواده با شرايط اجتماعي زنان، در گرايش به اين نوع زندگي مشترك تأثير دارد.
از طرفي به گفته یکی از مشارکتکنندگان در تحقیق، كساني كه به همخانگي بدون حمايت شرع و قانون تن ميدهند، بيشك به مشكلات و تنگناهايي دچار هستند كه ناچار ميشوند خود را در ناامنترين وضعيت زناشويي قرار دهند. اما برخي از زناني كه به چنين ارتباطي تن ميدهند، تصور ميكنند اگر زوجشان به آنان وفادار نبود، ميتوانند سهم خود را از زندگي طلب كنند و البته با پیامدهای دیگری روبهرو میشوند.
ج) عدم مسئوليت در همباشی بين طرفين: عدم تعهد و مسئوليتهاي زوجين، نسبت به ازدواج رسمي و قانوني، از جمله عوامل استقبال زوجين نسبت به اين نوع رابطه است.
3- عوامل اجتماعي- فرهنگی
الف) نیازهای عاطفی و کمرنگ شدن باورهای مذهبی و اخلاقی: برخی از افراد، اين سبك زندگي را تجربۀ مقدماتي براي زناشويي واقعي و رابطۀ پايدار ميدانند و در مدت كوتاهي به زوج همخانه خود علاقه شديدي پيدا ميكنند. ولی الزاماً همباشی به ازدواج نمیانجامد و پیامدهایی برای آنها به دنبال دارد. همچنین پسران و دختران جوان مهاجر كه به دليل تحصيل و يا به دلیل فشارهای جامعۀ سنتی از خانوادههاي خود دور شدهاند، بيشتر جلب اين نوع متفاوت از سبک زندگی ایرانی ميشوند. آنها به علت فشار خانواده، نظارتهای اجتماعی و مقررات محدودكننده دوران زندگي مجردي، علاقهاي به بازگشت به سوي خانواده و شهر خود ندارند. جوانان براي رفع نيازهاي عاطفی و جنسي خود و براي پرهیز از تعهدات ازدواج دائم، حس استقلالطلبی، هزينههاي سنگین ازدواج، فراهم نبودن امكانات لازم براي زندگي مشترك رسمي، كمرنگ شدن باورهاي مذهبي و اخلاقي، قوانين و شرايط دشوار عقد و طلاق و متأثر از سبک نوین ازدواج بازنماییشده در رسانهها و... از همباشی استقبال ميكنند که میتواند باعث ایجاد نابهنجاری در جامعه شود.
ب) تعارضهاي نسلي: مفهوم شكاف در جامعهشناسي به آن دسته از تمايزها و تفاوتهاي پايداري اشاره دارد كه در جريان تقابلهاي سياسي اجتماعي بروز ميكند كه اصليترين صورت آن، شكاف زندگي مدرن و سنتي است. يكي از مهمترين ويژگيهاي شيوۀ زندگي جديد، شورش ضد هر چيزي است كه از نظر جوانان، سنت تلقي شده باشد. گريز از سنت باعث ايجاد پديدهاي موسوم به شكاف بين نسلها شده است. شكاف نسلي به معني وجود تفاوتهاي دانشي، گرايشي و رفتاري مابين دو نسل با وجود پيوستگيهاي كلان متأثر از ساختارهاي اجتماعي، فرهنگي و تاريخي است. فرزندان در مقايسه با افراد پير و میانسال هرچند در يك فضاي فرهنگي زندگي ميكنند، اطلاعات، گرايشها و رفتارهاي متفاوت دارند. شكاف نسلي هنگامي محقق ميشود كه واحدهاي نسلي شكل گيرد.
كارل مانهايم، نيروي جديدي را كه داراي موقعيتهاي جديد و تجربههای متفاوت باشد، زمينهساز شكلگيري واحدهاي نسلي ميداند. به نظر ميآيد که تفاوت در موقعيتها مثل دانش، گرايش و رفتار معطوف به دو گروه سني جوان و پير، منجر به شكاف نسلي ميشود. اما بايد دانست كه شكاف نسلي با كشمكش نسلي تفاوت دارد؛ زيرا در مورد شكاف نسلي، واحدهاي نسلي بهرغم تجربههای متفاوت، در كليت فرهنگي اجتماعي به تعامل ميپردازند. در صورتي كه كشمكش نسلي به موقعيتي اطلاق ميشود كه بين دو موقعيت متفاوت نسلي بر سر ارزشها به جاي تعامل، تعارض بروز كند.
ج) تضاد فرهنگي: فرهنگ ازدواج و طلاق در جامعه تغيير كرده است و با تغييرات فرهنگي، تشريفات و الزامات غیر ضروری در مناسبات فرهنگی و اجتماعی به جامعه سرايت كرده است. در کلانشهرهایی مانند تهران با وجود قومیتهای مختلف و گروههای شهری متنوع با پایگاه اقتصادی اجتماعی متفاوت، تضاد فرهنگی در همه نهادها مشهود است. ولی بیشترین تضاد و گسست فرهنگی در خانواده، خود را نمایان میسازد. همچنین به علت عدم تطابق در فرهنگها و نبود وفاق هنجاری برای دستیابی به هدفی مشخص، اعضا ابزار متفاوت و گاه نامشروعی را انتخاب میکنند که خود زمینهساز بروز آنومی در خانوادهها خواهد شد. افزايش تحصيلات، يكي از عوامل بالا رفتن سن ازدواج در بين دختران است. در گذشته دختران با ازدواج هويت پيدا ميكردند، در حالي كه اكنون عوامل ديگري مانند تحصيلات، اشتغال، كسب استقلال اقتصادي و... اين هويت را به آنها ميدهد. درباره ازدواج پسرها، افزايش سطح توقعات و نوسانات اقتصادی و بیثباتی شغلی و مالی، مهریههای سنگین و تعهدات حقوقی و قانونی ازدواج، الگوی زندگی به سبک همباشی را گزینهای نوین در تغییرات فرهنگی جوانان به عنوان انتخابی متفاوت از نسلهای پیشین در پیش روی آنها قرار داده است.
د) تغییر سبک زندگی: در جامعه سنتی، معيارهاي زندگي، ازدواج، مهماني دادن، مسافرت رفتن و... محدود بود. ولی اکنون تشريفات و الزامات محدود به طبقه و یا جامعۀ خاص نیست و به واسطه جهانی شدن و گسترش مولتیمدیا و شبکههای اجتماعی، افراد مختلف در جریان تغییرات در سبک زندگی، ارزشها و مناسبات رایج قرار میگیرند و تحولات فرهنگی ناشی از تغییر نسلها، مدرنیزاسیون و درهمتنیدگی زمان و مکان به واسطه عصر اطلاعات به فرهنگهای دیگر اشاعه یافته و باعث تضاد فرهنگی با جامعه سنتی و نسلهای پیشین شده است.
نتیجهگیری
همباشی، يكي از چالشهاي جديد و نوپديد جامعۀ ايران است گرچه در دهه اخیر مراسم ازدواج پرهزینه و تشریفاتی دیده می شود ولی ازدواج بخش مهمی از آیین فرهنگی خانواده های ایرانی نیز محسوب می شود که تغییر در سبک زندگی، مدرنیزاسیون، گسست نسلی و ظهور ارزشهای نوین در نسل جوان بر چگونگی آن تأثیرات چشمگیری داشته است. کاهش گرایش به ازدواج و تمایل به همباشی در جامعه نه تنها با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی در تضاد خواهد بود بلکه پیامدهای حقوقی و قانونی قابل تاملی را متوجه افراد خواهد کرد.
با توجه به مطالب بيانشده، مهمترين عوامل گرايش به اين رابطه، تغييرات فرهنگي جامعه ايران، مشكلات مالي جوانان، محك زدن رابطه و آشنايي بيشتر، اعتقاد نداشتن به ازدواج، سست شدن اعتقادات مذهبي، افزايش مردان و زنان تنها بعد از طلاق، الگوبرداري از سبک زندگی رایج در جامعۀ جهانی، تغییر در سطح انتظارت خانوادهها، نوسانات و بیثباتی اقتصادی، هزینههای سنگین در مناسبات و تشریفات مراسم، فشارهای تعهد حقوقی و مالي، و رهايي از ضمانتهای رسمی و قانونی ازدواج رسمي است.
همباشی، آسيبهاي اجتماعي و رواني زيادي براي جامعه، طرفين و خانوادۀ آنان ايجاد ميكند. مهمترين این آسيبها عبارتند از: كم شدن حس مسئوليت، تحميل هزينۀ اضافي بر جامعه براي پرورش فرزندان احتمالی اين ارتباط، كم شدن اعتماد زوجين به يكديگر، عدم حمایت اجتماعی و فقدان ضمانت قانونی و حقوقی، زياد شدن مجرد قطعی، كاهش روابط خویشاندی، كاهش فرزندآوري، كاهش شانس مادر شدن دختران و....
نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه در میان عوامل گسترش پديدۀ همباشی در منطقه 17 تهران به ترتيب عوامل اجتماعي، عوامل قانوني و حقوقي و در نهایت عوامل اقتصادي، بيشترين تأثير را دارند. اين نتايج همسو با يافتههاي قدسی و بیات (1393)، آزاد ارمكي و همكاران (1391)، خلجآبادي فراهاني و مهريار (1389)، اباذري و همكاران (1387)، اعظم آزاده (1381)، ايواسا (2005) و شیمل و وو (2011) است. بنابراين مدل مفهومي پژوهش به صورت زير ارائه ميشود:
شکل 6- مدل مفهومی پژوهش
پیشنهادها
1. برای فراهم كردن زيرساختهاي اجتماعي و اقتصادي راهكارهاي مقابله با چنين پديدهاي، در قدم اول باید آگاهسازي و اطلاعرساني عمومي انجام داد. تأثيرگذارترين و كوتاهترين راه مقابله با هر ناهنجاري و رفتار غلط اخلاقي، اجتماعي، آگاهسازي و اطلاعرساني دقيق و اقناع افكار عمومي است.
2. مهارتهاي ايجاد ارتباط ميان جوانان و والدينشان بايد هم به جوانان و هم والدين آموزش داده شود. والدين نيازمند توانمنديهايي براي ارتباط بيشتر با جوانان و درك نيازهاي آنها هستند. زندگي امروز نيازمند مهارتهايي است كه از طريق آموزش قابل دريافت است. سازمانها و نهادهای مختلف ميتوانند در اين زمينه مشاركت كنند؛ از رسانههاي جمعي كه بيشترين مخاطبان را دارند گرفته تا پايگاههاي مردمي شهرداري در محلههای مختلف مانند سراهاي محله. اين سازمانها ميتوانند آموزش مهارتهاي خانواده به والدين را در فهرست برنامههاي آموزشي خود قرار دهند.
3. رواج ازدواجهاي ساده، مهريههاي سبك و كاستن از بار سنگين سنتها كمك ميكند كه جوانان بتوانند بدون ترس و واهمه، تن به ازدواجهاي ثبتشده دهند.
4. دولت باید در اين زمينه كار اصولي و درازمدت انجام دهد. زيرساختهاي اقتصادي و فرهنگي كشور نيازمند تغيرات اساسي است و سرمايهگذاري روي جوانان باید در اولويت فعاليتهاي دولت قرار گيرد.
5. با افزايش ميزان پايبندي جوانان به ارزشها و باورهاي ديني و فرهنگسازي و تشويق جوانان به ازدواج دائم ميتوان از میزان تمايل جوانان به روابطي مانند ازدواج سفيد كاست و جامعه را از عوارض چنين پيوندهايي سياه و شومي مصون نگه داشت.
6. در جامعۀ ايران، ضعفهاي فرهنگي منجر به پديد آمدن توقعات بيجا و سنتهاي غلطي در خانوادهها و افراد شده است. مثلاً هرگاه فردي قصد ازدواج با ديگري را داشته باشد، وجود هرگونۀ رابطه دوستي يا آشنايي ولو كوتاهمدت و عادي در گذشتۀ فرد، باعث امتناع طرفين از ازدواج با طرف مقابل ميگردد. بديهي است در چنين جامعهاي بايد به تقويت زيرساختهاي فرهنگي، اقتصادي و جامعهشناختي پرداخت. آموزشهاي لازم بايد از سنين اوليه به فرد داده شود تا فرد امكان راحتي بيشتري با والدين براي حل مشكلاتش داشته باشد.
منابع
آزاد ارمکی، تقی (1389) جامعهشناسی خانواده ایرانی، تهران، سمت.
آزاد ارمكي، تقي (1395) تغییرات، چالشها و آیندۀ خانواده ایرانی، تهران، تیسا.
آزاد ارمكي، تقي و دیگران (1391) «سنخشناسي الگوهاي روابط جنسي پيش از ازدواج در ايران»، دوفصلنامة جامعهپژوهي فرهنگي، سال دوم، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 1-34.
اباذري، يوسف و دیگران (1387) «احساس ناامني در تجربه زنانه از زندگي روزمره»، پژوهش زنان، دورة ششم، شماره 1، صص 75-103.
احمدی، کامیل (1397) مدت معلوم، مهر معین: ارزیابی تأثیر اجتماعی- اقتصادی ازدواج موقت (صیغه) در ایران. www.kameelahmadi.com
ازكيا، مصطفي و حسين ايماني جاجرمي (1390) روشهاي كاربردي تحقيق، تهران، كيهان.
اشتراوس، آنسلم و جولیت كوربين (1385) اصول روش تحقيق كيفي؛ نظريه مبنایي، رويهها و شيوهها، ترجمه بيوك محمدي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
اعظم آزاده، منصوره (1381) «چگونگي جداييگزيني سكونتي در شهر تهران»، فصلنامه علوم انساني دانشگاه الزهرا، شماره 44-45، صص 25-50.
بازرگان، عباس (1391) مقدمهاي بر روشهاي تحقيق تركيبي و آميخته، رويكرد متداول در علوم رفتاري، تهران، ديدار.
بانكيپور فرد، اميرحسين (1387) آسيبشناسي نهاد خانواده در ايران با تأكيد بر وضعيت ازدواج، قابل دسترسی در www.iranwomen.Org
بااوش، مهین و دیگران (1395) «بررسی تأثیرات جهانی شدن در تحولات ساختار خانواده و تغییر سبک زندگی زنان شهری»، همایش بینالمللی زنان و زندگی شهری، تهران.
بستان، حسین (1390) «راهبرد پارادایمسازی اسلامی در حوزۀ جامعهشناسی خانواده و جنسیت»، مطالعات راهبردی زنان، شماره 53، پاییز، صص 163-209.
بنت، الف (1386) فرهنگ و زندگی روزمره، ترجمۀ لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران، باختران.
تافلر، الوين (1385) موج سوم، ترجمه شهين دخت خوارزمي، چاپ سوم، تهران، علم.
تنهایی، ابوالحسن و عالیه شکربیگی (1387) «جهانی شدن، تجددگرایی و خانواده در ایران (گذار یا فروپاشی)»، مجله جامعهشناسی دانشگاه آزاد واحد آشتیان، شماره 10، صص 33-56.
جمشیدیها، غلامرضا و سهیلا صادقی فسایی و منصوره لولاآور (1392) نگرش جامعه شناختی بر تأثیر فرهنگ مدرن از منظر جنسیتی بر تحولات خانواده در تهران، زن در فرهنگ و هنر،5(2) ، 183-198.
چيل، ديويد (1388) خانوادهها در دنياي امروز، ترجمة محمدمهدي لبيبي، تهران، افكار.
خلجآبادي فراهاني، فريده و اميرهوشنگ مهريار (1389) «بررسي نقش خانواده در ارتباطات با جنس مخالف قبل از ازدواج در دختران دانشجو در تهران»، فصلنامة خانوادهپژوهي، سال ششم، شماره 24، صص 449-468.
داناييفرد، حسن و مجتبي امامي (1386) «استراتژيهاي پژوهش كيفي: تأملي بر نظريهپردازي دادهبنياد»، انديشه مديريت، شماره دوم، صص 69 -97.
رضایی، حسن (1394) ازدواج سفید یا هم باشی سیاه، دو ماهنامه فرهنگی- اجتماعی، شماره1.
رفیعپور، فرامرز (1378) آنومی، یا آشفتگی اجتماعی: پژوهشی در زمینه پتانسیل آنومی در شهر تهران، سروش.
زاهدی اصل، محمدجواد و دیگران (1400) «تجارب و چالشهای دختران با سابقه همخانگی»، رفاه اجتماعی، دوره بیستویکم، شماره 80، صص 275-309.
صادقی، رسول و مریم رضایی (1398) «بررسی تأثیر جهتگیریهای ارزشی فرهنگی بر نوع نگرش به ازدواج در شهر تهران»، مطالعات راهبردی ورزش و جوانان، دوره هجدهم، شماره 45، صص 94-123.
سرايي، حسن (1385) «تداوم و تغيير خانواده در جريان گذار جمعيتي ايران»، نامه انجمن جمعيتشناسي ايران، شماره 2، صص 37-60.
شيخ الاسلامي، عبدالرضا (1390) وزير كار و امور اجتماعي، 24/8/1390، خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران؛ ايرنا ir.irna.www.
عباسی اسفجیر، علی اصغر و دیگران (1395) «بررسی رابطۀ ساختار توزیع قدرت در خانواده و مشارکت اجتماعی»، فصلنامۀ جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، شماره 7، صص 151-179.
علياحمدي، اميد (1389) تحولات معاصر خانواده در شهر تهران، تهران، شهر.
فاضلي، نعمتالله (1387) مدرن يا امروزي شدن فرهنگ ايراني، تهران، پژوهشگاه فرهنگي اجتماعي وزارت علوم.
فرامرزی، فرزانه و دیگران (1396) «برساخت اجتماعی همباشی بر اساس تجربه زیسته نمونهای از همباشان»، مجله مطالعات اجتماعی ایران، سال یازدهم، شماره 1 (اولین ویژهنامه جامعهشناسی خانواده)، صص 92-119.
قدوسی، سمیه و نرگس بیات (1393) ازدواج سفید: درد یا درمان؛ بررسی پدیده ازدواج های غیر رسمی در ایران، نشریه زنان امروز، شماره5،
كاظميپور، شهلا (1384) «بررسي سطح، علل و عوامل تعيينكننده مرگومیر تهران بزرگ در سال 1375»، نامه علوم اجتماعي، شماره 21، مهر، صص 1-30.
كرامتي، هادي و دیگران (1384) «بررسي و مقايسه كاركرد خانواده و سيماي روانشناختي فرزندان شاهد»، فصلنامه نوآوريهاي آموزشي، سال چهارم، شماره 11، بهار، صص 57-75.
گرمارودی، غلامرضا، مکارم، جلیل، علوی، سیده شهره، و عباسی، زینب. (1388). عادات پرخطر بهداشتی در دانش آموزان شهر تهران. پایش، 9(1)، صص 13-19.
گلچین، مسعود (1379) «روابط متقابل نهاد سیاسی و دولت با خانواده در جستوجوی یک الگوی مناسب»، مجله علمی- پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، شماره 28 و 29، صص 41-79.
گلچین، مسعود و سعید صفری (1396) «کلانشهر تهران و ظهور نشانههای الگوی تازهای از روابط زن و مرد؛ مطالعه زمینهها، فرایند و پیامدهای همخانگی»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، دوره اول، شماره 1، بهار، صص 29-57.
گيدنز، آنتوني (1386) جامعهشناسي، ترجمة منوچهر صبوري، تهران، ني.
ليتل، دانيل (1373) تبيين در علوم اجتماعي، ترجمه عبدالكريم سروش، تهران، صراط.
محبوبيمنش، حسين (1383) «تغييرات اجتماعي ازدواج»، كتاب زنان، سال هفتم، شماره 26، زمستان، صص 172-202.
محمدی، بیوک (1387) درآمدی بر روش تحقیق کیفی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
محمدي شكيبا، عباس (1379) نظرسنجي از شهروندان تهراني درباره منافع فردي و جمعي، تهران، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامههاي صدا و سيما.
مجدفر، فاطمه (1393) جامعهشناسي عمومي، چاپ سوم، تهران، شعاع.
ميرزايي، حسين (1385) بررسي جامعهشناختي فردگرايي در ايران، رساله دكتري جامعهشناسي، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
موحد، مجید و دیگران (1391) «مطالعۀ عوامل زمینهای مرتبط با ساختار توزیع قدرت در خانواده (نمونۀ موردی: زنان متأهل شهر شیراز)»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، شماره 3، صص 159-178.
میشل، آندره (1385) پیکار با تبعیض جنسی، ترجمه محمّدجعفر پوینده، تهران، نگاه،
نقادان، منصور (1376) مفاهيم كليدي جامعهشناسي، تهران، آواي نور.
وستون روث، ليكسياكو و ديويد دواوس (1383) «تأثير زندگي مشترك پيش از ازدواج بر فروپاشي ازدواج»، ترجمه علي گلمحمدي، مطالعات راهبردی زنان، سال هفتم، شماره 25، صص 360-375.
Berghammer, Caroline, Perelli‐Harris ,et al. (2011) The Educational Gradient of Childbearing within cohabitation in Europe." Population and development review 36.4 (2010): 775-801.
Iwasawa, M (2005) ‘Cohabitation in Japan’, Mainichi Shimbun (ed.), in Family Attitudes in an Era of Very Low Fertility: Report on the 1st Survey of Population, Family, and Generations, Population Problems Research Council (in Japanese).
Macklin,Rob)1980(, ‘Problems in Teaching of Ethics: Pluralism and Indoctrination’,Ethics of Higher Education (Plenum Press, New York), pp. 61–101.
Nazio, Tiziana (2008) Cohabitation, Family & Society, London: Routledge, Perelli-Harris, B., W, Sigle-Rushton, M. Kreyenfeld, T. Lapp egård, R. Keizer, and
Regnerus, Mark. and J. Uecker, (2011) Premarital Sex in America: How Young Americans Meet, Mate and Think About Marrying, Oxford: Oxford University Press.
Schimmele, Christoph ,Zheng Wu ,Cohabitation and social engagement (2011) https: //doi.org/10.25336/P60K7H .
Within Cohabitation in Europe’, Population and Development Review, Vol. 36, No. 4,
[1] * نویسنده مسئول: استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک، ایران m-motlaq@iau-arak.ac.ir
[2] ** دانشآموخته کارشناسیارشد مطالعات زنان، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، ایرانmahdieh.gh63@yahoo.com
[3] . https://ourworldindata.org/marriages-and-divorceS
[4] . https://ourworldindata.org/marriages-and-divorces
[5] . Fredric Le Play
[6] 1. علت انتخاب منطقه 17 آشنایی محقق با این منطقه می باشد.