واکاوی مبانی حکمت صدرایی در سبک زندگی سیاسی امام خمینی (ره)
محورهای موضوعی : ملاصدراپژوهی و اندیشۀ حکمت متعالیهسید حامد عنوانی 1 , وحیده فخار نوغانی 2 , سید حسین سید موسوی 3 , سید مرتضی حسینی شاهردوی 4
1 - دانشآموختۀ حوزه علمیه و دکتری مبانی نظری اسلام، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2 - استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
3 - دانشیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
4 - استاد گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
کلید واژه: هستی¬شناسی, سبک زندگی سیاسی, تشکیک در مظاهر وجود, سبکپذیری, انسان کامل, ولایت مطلقه فقیه, امام خمینی,
چکیده مقاله :
سبک زندگی سیاسی، به شیوۀ خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی اطلاق میشود که در راستای نیل به اهداف سیاسی شکل میگیرد. با توجه به اهمیت نقش مبانی هستیشناختی در بینشهای سازندۀ سبک زندگی، تحلیل مبانی هستی¬شناسانه سبک زندگی سیاسی امام ـ بعنوان فردی صاحب سبک ـ ضرورت مییابد. بدین منظور در این مقاله میکوشیم تأثیر مبانی حکمت متعالیه در محورهای اصالت وجود، خیریت وجود، وحدت وجود و کثرت در مظاهر آن، بساطت وجود و جایگاه انسان کامل در مراتب هستی را بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی بررسی نماییم. بررسی و تحلیل آثار منتشرشده دربارۀ زندگی و شخصیت امام، به روش کتابخانهیی، نشان میدهد که التزام به مبانی حکمت صدرایی در شکلگیری و تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان نقشی بسیار چشمگیر داشته است. افزون بر این، با توجه به تشکیک در سه مرتبۀ «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبک¬پذیر از انسان کامل» و «سبک زندگی مردمی سبک¬پذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی»، امام در مقام شخصیتی تربیت¬یافته از حقیقت انسان کامل، با اصرار بر فراهم نمودن شرایط وصول مردم به سبک¬پذیری از انسان کامل، توانست توده¬های عظیمی از مردم را در راستای رسیدن به سبکی جدید از زندگی سیاسی متعالی، با خود همراه سازد.
Political lifestyle refers to the particular method of encountering the most important duties of the realm of political life that develops in order to achieve political purposes. Given the important role of ontological principles in constructive approaches to lifestyle, their analysis in the political lifestyle of Imām Khomeinī, as an individual with his own style, seems necessary. Accordingly, this paper is intended to investigate the effects of the principles of the Transcendent Philosophy in relation to the principiality of existence, goodness of existence, unity of being and plurality in its manifestation, simplicity of existence, and the place of perfect Man in the levels of being based on Imām Khomeinī’s political lifestyle. An analytic library study of the publications on Imām Khomeinī’s life and character indicates that commitment to the principles of Sadrian philosophy played a significant role in the development and consolidation of his political lifestyle. Moreover, given the gradation at three levels of the “political lifestyle of the perfect Man”, “the political lifestyle of the divine leaders influenced by the perfect Man”, “the lifestyle of people who follow the political life of divine leaders”, Imām Khomeinī, as a figure believing in the truth of the perfect Man, managed to have the support and trust of a huge number of people through insisting on providing for the conditions required for people’s access to the perfect Man’s lifestyle in order to attain a new style of transcendent political life.
قرآنکریم.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1370) شرح مقدمه قیصری، تهران: امیرکبیر.
ابنابيجمهور، محمد بنزينالدين (1405¬ق) عوالی اللئالی العزيزية فی الأحاديث الدينية، تحقیق مجتبی عراقی، قم: دار سيد الشهداء للنشر.
ابنبابويه، محمد بنعلى (1378) عيون أخبار الرضا عليه السلام، تصحیح مهدی لاجوردی، تهران: جهان.
اردبیلی، سیدعبدالغنی (1381) تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
بشیریه، حسین (1382) عقل در سياست: سی و پنج گفتار در فلسفه جامعهشناسی و توسعه سياسی، تهران: نگاه معاصر.
جلالی، غلامرضا (1378) «نظریه انسان کامل از عرفان ابنعربی تا عرفان امام خمینی»، حوزه، شمارۀ 94 و 95.
جوادی آملی، عبدالله (1375الف) بنیان مرصوص، قم: اسراء.
جوادی آملی، عبدالله (1375ب) «تأثیر نهضت کربلا در انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی(س)»، مقالات ششمین سمینار بررسی سیرۀ نظری و عملی امام خمینی(س)، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
جوادی آملی، عبدالله (1381) «اسفار اربعه از دیدگاه عرفا و حکما»، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
خامنهای، سیدعلی (1391) «تمدن نوین اسلامی»، پایگاه اطلاعرسانی مقام معظم رهبري؛ https://khl.ink/f/21246.
خمینی، سیدروحالله (1371) شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1372) آدابالصلوة، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1377) شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1379) الطلب و الارادة، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1381) ولایت فقیه، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1385) صحیفۀ امام، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1386) مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، تهران: مؤسسۀ نشر آثار امام خمينى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1387) جهاد اکبر، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1388الف) تفسير سوره حمد، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
خمینی، سیدروحالله (1388ب) شرح دعاء السحر (ترجمه فارسى)، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
خمینی، سیدروحالله (بی¬تا) تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الأنس، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
عباس¬زاده جهرمی، محمد (1394) «پیامدهای حرکت جوهری نفس»، اندیشۀ نوین دینی، شمارۀ 43، ص110ـ95.
علاسوند، فریبا (1392) «هنجارشناسی سبک زندگی دینی»، زن در فرهنگ و هنر، دورۀ پنجم، شمارۀ 1، ص62ـ 45.
عنوانی، سیدحامد و همکاران (1396) «رویکرد سیستمی در تعریف سبک زندگی»، معرفت فرهنگی اجتماعی، شمارۀ 33، ص100ـ81.
عنوانی، سیدحامد و همکاران (1399) «بررسی امکان و ضرورت سبک زندگی سیاسی امام خمینی(ره)»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شمارۀ 82، ص238-219.
عنوانی، سیدحامد و همکاران (1400) «مبانی گرایشی و نقش آن در سبک زندگی سیاسی امام خمینی(ره)»، پژوهشهای انقلاب اسلامی، دورۀ 10، شمارۀ 36، ص27ـ7.
معافی، مهدی (1392) «تحویل انسان به شهروند»، سوره اندیشه، شمارۀ 70و71، ص16ـ14.
ملاصدرا (1382) الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، تصحیح و تحقیق سیدمصطفی محقق داماد، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ملاصدرا (1383) الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ج1، تصحیح و تحقیق غلامرضا اعوانی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ملاصدرا (1384) شرح أصول الكافی (باب العقل و الجهل)، تصحیح و تحقیق رضا استادی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ملاصدرا (1386) مفاتیح الغیب، تصحیح و تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
موسوی، سیدصدرالدین؛ ایمانی، علی (1384) «رویکرد فلسفی در اندیشۀ سیاست خارجی امام خمینی»، متین، شمارۀ 26، ص156ـ131.
Ansbacher, H. L. (1967). Life style: A historical and systematic review. Journal of individual psychology, Vol. 23, No. 2, pp.191-212.
Wilska, T. A. (2002). Me–a consumer? Consumption, identities and lifestyles in today's Finland. Acta Sociologica, Vol. 45, No. 3, pp. 195-210.
واکاوی مبانی حکمت صدرایی در سبک زندگی سیاسی امام خمینی (ره)
سیدحامد عنوانی1
وحیده فخار نوغانی2
سیدحسین سیدموسوی3
1. دانشآموختۀ حوزه علمیه و دکتری مبانی نظری اسلام، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران؛ h_onvani@yahoo.com 2. استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران (نویسنده مسئول)؛ fakhar@um.ac.ir 3. دانشیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران؛ shmosavii@um.ac.ir 4. استاد گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران؛ shahrudii@um.ac.ir تاريخ دريافت: 17/3/1401 تاريخ پذيرش: 22/6/1401 نوع مقاله: پژوهشي |
چکیده
سبک زندگی سیاسی، به شیوۀ خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی اطلاق میشود که در راستای نیل به اهداف سیاسی شکل میگیرد. با توجه به اهمیت نقش مبانی هستیشناختی در بینشهای سازندۀ سبک زندگی، تحلیل مبانی هستیشناسانه سبک زندگی سیاسی امام ـ بعنوان فردی صاحب سبک ـ ضرورت مییابد. بدین منظور در این مقاله میکوشیم تأثیر مبانی حکمت متعالیه در محورهای اصالت وجود، خیریت وجود، وحدت وجود و کثرت در مظاهر آن، بساطت وجود و جایگاه انسان کامل در مراتب هستی را بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی بررسی نماییم. بررسی و تحلیل آثار منتشرشده دربارۀ زندگی و شخصیت امام، به روش کتابخانهیی، نشان میدهد که التزام به مبانی حکمت صدرایی در شکلگیری و تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان نقشی بسیار چشمگیر داشته است. افزون بر این، با توجه به تشکیک در سه مرتبۀ «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبکپذیر از انسان کامل» و «سبک زندگی مردمی سبکپذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی»، امام در مقام شخصیتی تربیتیافته از حقیقت انسان کامل، با اصرار بر فراهم نمودن شرایط وصول مردم به سبکپذیری از انسان کامل، توانست تودههای عظیمی از مردم را در راستای رسیدن به سبکی جدید از زندگی سیاسی متعالی، با خود همراه سازد.
کلیدواژگان: هستیشناسی، سبک زندگی سیاسی، تشکیک در مظاهر وجود، سبکپذیری، انسان کامل، ولایت مطلقه فقیه، امام خمینی.
مقدمه و تبیین مسئله
«سبک زندگی» (life style) همانند ديگر مفاهيم دنیای مدرن، همچنان گفتمانی جدید در علوم انسانی محسوب میشود. موضوع سبک زندگی بدلیل گسترۀ نفوذ تحلیلش دربارۀ عقاید، عادات و انتخابهاي مردم و نیز قدرت هنجارآفرینیش، اهمیت بسیاري یافته است (علاسوند، 1392: 47). از نگاه مقام معظم رهبری، سبک زندگی بخش اصلی و نرمافزاری تمدن نوین اسلامی است (خامنهای، 1391). مطابق صورتبندیهای سبک زندگی است که شخص نحوة مواجهه با جهان را فرامیگیرد (Ansbacher, 1967: pp. 201-203). امروزه با تطور این مقوله، سبک زندگی در محدودۀ علمی خاص نمیگنجد و میتواند توسط رشتههای مختلف علمی، کاربردهایی گوناگون داشته باشد و مورد استفاده همگان قرار گیرد (Ibid). در واقع کلیت سبک زندگی، برآیند سبک تمامی ساحتهایی است که هر فرد در طول زندگی با آنها مواجه میشود.
از طرفی، پیوند بین زندگی و سیاست تا بدانجاست که امروزۀ زندگی سیاسی، فینفسه «غایت زندگی انسان» تلقی میشود (بشيريه، 1382: 12و16)؛ بگونهیی که سعادت حقیقی در گرو توفیق در «زندگی سیاسی» است (معافی، 1392: 16). بهمین دلیل یکی از مهمترین ساحتهای زندگی انسان، «ساحت زندگی سیاسی» است و بتبع آن از مهمترین ارکان و ابعاد سبک زندگی، «سبک زندگی سیاسی» محسوب میشود.
سبک زندگی در هر ساحتی از زندگی، محصول شیوههای خاص مواجهه با مهمترین وظایفی است که برای رسیدن به اهداف تعیینشده حاصل از باورها، عواطف و شرایط محیطی شکل میگیرد (عنوانی و همکاران، 1396: 97) بر همین اساس، سبک زندگی سیاسی نیز عبارتست از «شیوۀ خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی که بجهت نیل به اهداف سیاسی حاصل از باورهای اثرپذیرفته از عواطف و شرایط محیطی شکل میگیرد» (همو، 1399: 222). مطابق تعریف، زندگی سیاسی بمثابه متغیری وابسته، تحتتأثیر مجموعهیی از عوامل بینشی، عاطفی و شرایط محیطی همسو و در همافزایی با یکدیگر تشکیل میشود (همانجا). مهمترین وظایف از برایند تعامل این سه عامل (بینش، عواطف، شرایط محیطی) پدیدار میشود تا شیوۀ خاص مواجهۀ با آن وظایف، سبک را تعیین و تثبیت میکند. ازاینرو یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در سبک زندگی سیاسی، بینش سیاسی است که منعکسکنندۀ ارزشهای هر فرد یا رویکردهای کلی افراد، نسبت به خود، دیگران و جهان هستی است (همو، 1396: 93).
بینشهای زیربنایی سازندۀ سبک، خود محصول اصول و مبانی خاصی است که در زندگی افراد صاحب سبک تجلی یافته است. با توجه به نقش بیبدیل مبانی حکمت صدرایی، بویژه در موضوع هستیشناسی و انسانشناسی در تبیین اصول اصلی سبک زندگی سیاسی، بررسی این اصول در زندگی افراد صاحب سبکی که زندگی سیاسی آنها الگوی دیگران شده، بسیار ضروری است. بهمین دلیل، «سبک زندگي سیاسی» ـ همچون سایر ساحتهای زندگی ـ هرچند در ابتدای امر ناظر به «عينيتهاي زندگي سیاسی» و «بایدها و نبایدها مطرح در آن» است، نه «علم به عينيتهاي زندگي سیاسی»، اما حقانیت و کارآمدی منظومۀ فکری و عملی امام خمینی و بتبع آن، پویایی و ماندگاری سبک زندگی سیاسی ایشان، بدان دلیل است؛ بایدها و نبایدهای حکمت عملی، ازجمله سیاست، مبتنی بر زيربناهاي نظري آن است و مبانی معرفتی توجیهکننده و قوامبخش آن بایدها و نبایدها هستند.
برغم گستردگی مبانی، این پژوهش درصدد بررسی یکی از مبانی نظری سبک زندگی سیاسی است و تبیین بازخورد تفصیلی تأثیر سایر مبانی در جزئیات زندگی سیاسی میتواند خود سرفصل موضوعاتی دیگر برای سایر پژوهشها باشد.
بیشک یکی از مهمترین مباحث مطرح در حوزۀ سبک زندگی سیاسی، تحلیل زندگی سیاسی اندیشمندان و رهبران جوامع است. یکی از راهکارهای نوین برای یافتن منظومۀ فکری آن افراد، تحلیل دیدگاه آنان از دریچۀ سبک زندگی به حوزۀ سیاست است. سبک زندگی سیاسی رهبرانِ جوامع بشری، بدلیل فراوانی تأثیرگذاریشان بر رفتارهای مردم، اهمیتی ویژه دارد. بررسی سبک زندگی سیاسی این افراد، زمانی به نتیجه خواهد رسید که بتوان نوع ارتباط این سبک با مبانی نظری مورد پذیرش آن رهبر را نیز بررسی کرد. در میان نخبگان سیاسی و اجتماعی جوامع، زندگی امام خمینی(ره)، برخوردار از فاخرترین سبکها در ساحت زندگی سیاسی است (همو، 1399: 234ـ233). با اینحال، ارائۀ نظاممند مبانی مؤثر در این سبک، بعنوان گفتمانی بدیع و الگوساز در دنیای سیاست، تاکنون مغفول مانده است. ازاینرو با توجه به نیاز شدید جامعۀ بشری به سبکپذیری از سبـک زندگـی سیاسـی مبتنـی بـر مبانـی عقلیـالهیاتی، تحلیل مبانی حکمت متعالیه سبک زندگی سیاسی در بررسی آثار شخصیتهای اسلامی همچون امام خمینی ـ در مقام شخصیتی صاحبسبک و اثرگذار ـ ضرورتی انکارناپذیر است. این پژوهش به بررسی تأثیر یکی از مهمترین مبانی نظری مورد قبول امام بر سبک زندگی سیاسی ایشان پرداخته است. با توجه به گستردگی مبانی حکمت متعالیه، تنها به بررسی مبانی هستیشناسی و انسانشناسی حاکم بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی پرداخته خواهد شد.
دربارۀ این موضوع، مقالات ارزشمندی تألیف شـده کـه از میان آنها میتـوان بـه مقالۀ «مباني هستيشناسي اندیشۀ سیاسي امام خمینی (ره)» تألیف اکبر عروتی اشاره نمود که در آن به بررسی موضوع عوالم هستی و نقش آن در اندیشۀ سیاسی امام پرداخته شده است. با اینحال، پژوهش حاضر بر اساس تعریفی خاص از سبک زندگی سیاسـی، بدلیل پرداختن به مباحثـی همچـون 1) طرح موضوع بررسی مبانی نظری حکمت صدرایی در سبک زندگی سیاسی، 2) تحلیل این مبانی در منظومۀ فکری و عملی بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، 3) بررسی آثار التزام امام به مبانی صدرایی در سبک زندگی سیاسی ایشان، 4) طرح موضوع انسان کامل در سبک زندگی سیاسی و بتبع آن، ارائۀ روشی نو در طرح موضوع اثبات ولایت فقیه از مسیر موضوع سبکپذیری، 5) طراحی و ارائۀ مفاهیمی جدید در علوم انسانی ـ همچون «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی» و «سبک زندگی پیروان رهبران الهی» بر اساس موضوع تأثیر اعتقاد به تشکیک در مظاهر وجود در سبک زندگی سیاسی ـ پژوهشی بدیع است.
در این راستا، با توجه به جایگاه مبانی حکمت متعالیه در سبک زندگی سیاسی، از یکسو و اهمیت شناخت و شناساندن سبک زندگی سیاسی امام خمینی، از سویی دیگر، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که مبانی حکمت متعالیه مورد التزام امام کدامند و این مبانی چگونه سبک زندگی سیاسی ایشان را تحتتأثیر قرار دادهاند؟ در پاسخ میتوان گفت منظومۀ فکری امام خميني(ره) متأثر از حکمت متعالیه صدرايي است. در اصول مطرح در حکمت صدرایی، مبانی هستیشناسی و انسانشناسی و نتایج آن در حکمت عملی، جایگاه و کارکردی مهم دارند. در واکاوی مبانی هستیشناسی، «تحلیل احکام وجود» و در بررسی مبانی انسانشناسی، تحلیل «نقش انسان کامل در مراتب هستی»، در موضوع سبک زندگی سیاسی نقشی مبنایی و تعیینکننده دارند. ازاینرو به تتبع این دو مبنا و تأثیر هر یک بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی پرداخته خواهد شد. این تحقیق به روش کتابخانهیی است و با توصیف و تحلیل دادهها از آثار امام خمینی(ره) انجام میشود.
1. مبانی هستیشناسی
در موضوع هستیشناسی، مهمترین محورهای تحلیل احکام وجود که عبارتند از «اصالت وجود و خیریت وجود»، «وحدت وجود و کثرت در مظاهر آن»، «بساطت وجود»، در راستای هدف مقاله، مطرح و تحلیل میشوند.
1ـ1. اصالت و خیریت وجود
بر اساس اصالت وجود، ماهیت و حدود چيزى غير از شوائب و اوهام نيست و آنچه در حقيقت واقع است، وجود است و واقعیت هر شیء و آثار خارجی صادرشده از آن، ناشی از خصوصيات آن است که بیانگر نحوۀ وجود آن است (اردبیلی، 1381: 2/ 186، 314؛ همان: 3/ 558). از آنجا که واجبالوجود، صرفالوجود است و محدود نیست و در نتیجه، ماهیتی ندارد، در عالم واقعيت بجز يك هويت صرف (مطلق)، هیچ متحصلى نیست و همو حقیقت وجود و تنها موجود حقیقی در این عالم است (همان: 1/ 257؛ همان: 2/ 43، 211). بدینترتیب، هیچ موجودی در برابر وجود خداوند، اصالت ندارد و هرچه هست، از کمالات وجود اوست.
از لوازم اصالت وجود، خیریت وجود است (ملاصدرا، 1383: 395). هر موجودي خیر را انتخاب ميكند و مشتاقانه بسوي آن روانه ميشود (همان: 396). وجود، منشأ همۀ کمالات (همچون علم، قدرت) است و هر قدر یک موجود از شدت وجودی بیشتری برخوردار باشد، بهمان میزان، خیر و کمال برتری دارد. ازآنجاکه خیر نیز درجاتی دارد، هر موجودی که سهمی از خیریت داشته باشد، سعی میکند با حرکت بسمت خیر محض، سهم خود از وجود را ارتقا دهد و به کمالات بالاتری دست یابد. بهمین دلیل فرایند حرکت عالم هستی در مطالبۀ خیر مطلق نیز بنوبۀ خود، خیر است (خمینی، 1377: 77، 261؛ همو، 1371: 184).
1ـ2. وحدت شخصی وجود و کثرت مظاهر آن
یکی از آثار اعتقاد به اصالت وجود، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است. «وجود بماهو وجود»، غيرمحدود و صرفالوجود است و صدور وجود محدود و صاحب ماهيت از صـرفالوجود، محال است. بنابریـن چـون صرفالوجود با تمام بساطت و غير محدوديت ظهور كرده است، تشكيك در مراتب وجود باطل است؛ چراکه محال است چيز متعين و محدود بما انّه محدود، از صرف الوجود غيرمتعين كه در صراحت كمال غيرمحدود است، صادر شده باشد (اردبیلی، 1381: 2/ 187). اما بر اساس وحدت شخصی وجود (وحدت تجلّی و وحدت سعی)، تنوع در اشیاء عالم (کثرات) نیز موهوم نیست (همان: 1/ 90)؛ حقیقت وجود (الله تعالی)، دارای دو مرتبۀ «ذات» و «مظاهر و ممکنات» است (همان: 2/ 319). حقیقت وجود در مرتبۀ ذات، سرچشمه همۀ کمالات و خیرات، بسیط و کامل از همۀ جهات، دارای همۀ اسماء و صفات و صرف وجود است و غیر وجود در او راه ندارد (خمینی، 1371: 608ـ607)؛ حقیقت وجود در مرتبۀ مجالی و ممکنات، تجلی ذات حق و محتاج به اوست (همو، 1386: مقدمه، 128؛ همو، 1388الف: 100).
بر اساس این اصل، مظاهر وجود قابل تشكيك و ذومراتبند و شدت و ضعف دارند و در موجودات عالم هستي، مرتبۀ بالا نسبت به مرتبۀ پايين، از شدت وجودي بيشتري برخوردار است (اردبیلی، 1381: 2/ 20). هر چه از حضرت غيب به دايرۀ وجود پا نهاده، تمامی ـ در جایگاه و مرتبۀ خود ـ اسماء الهى، علامت خالق و مظهرى از مظاهر پروردگارند (خمینی، 1388ب: 76).
1ـ3. بساطت وجود
حقیقت وجود در همۀ جهات بسیط است، چراکه ترکیب مستلزم امكان، فقر و تعلق به غير و كثرت است (همو، 1371: 611؛ همو، 1388ب: 30؛ اردبیلی، 1381: 1/ 336). مطلق وجود بدلیل بسیط بودن، دارای همۀ كمالات است (خمینی، 1371: 608ـ607). از میان همۀ موجوداتِ فیضیافته از مطلق وجود، تنها انسان استعداد و شایستگی برخورداری از همۀ کمالات و مظهریت برای خداوند و همۀ اسماء و صفات الهی را دارد. ظهور و بروز این کمال در وجود انسان بگونهیی است که میتواند او را به مقام خلافت الهی برساند. هرآنچه انسان برای نیل به این مقام نیاز دارد، در درون او جمع است؛ چنانکه در حدیث قدسی «خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي؛ آدم را با دست خودم تخمیر کردم» (ابنابیالجمهور، 1405: 4/ 98) آمده است. با اینحال، در آغاز خلقت، نفس انسان عاری از هرگونه فعلیت سعادت و شقاوت است و همچون آیینهیی از حق یا باطل، نقشی ندارد. این نفس انسانی است که مستعد دریافت همۀ حقایق و نیل به همۀ مراتب کمالی و بروز و ظهور همۀ کمالات اسمائی و صفاتی خداوند، یـا سقـوط بسمـت پستتـرین شقاوتهاسـت (اردبیلی، 1381: 1/ 299؛ همان: 3/ 481-480؛ خمینی، 1379: 87ـ85). انسان میتواند با اقتدا به انبیا و اولیای الهی، روشی را برای کشف کمالات نهفته در باطن خود انتخاب کند و بدین طریق با رفع حجابها و تثبیت فضایل، مراتب کمالی وجود خود را محقق سازد.
2. جایگاه انسان کامل در مراتب هستی
جایگاه خاص انسان کامل در حکمت متعالیه بدلیل آنست که برترین سیر وجودی انسان، متعلق به انسان کامل است و نفس او حاکم و والی بر سیر طبیعت و حرکت جوهری طبیعی است و بهمین دلیل دارای قدرت تصرف در حقایق طبیعی و تکوینی است (عباسزاده جهرمی، 1394: 100). براساس آیۀ شریفه «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ؛ همانا بازگشت آنان بسوی ماست» (غایشه/ 25)، غايت سير انسانی وصول به درگاه الهی و فناى در ذات اوست، و ابتدا و انتهای سیر رجوع انسانها به حق، بر اساس حدیث شریف،1 توسط انسان کامل است، زيرا وی، فانى مطلق و باقى به بقاءاللّه است و از خود، تعين و انيت و انانیتی ندارد، بلكه خود از اسماء حسنا و اسم اعظم الهی است (خمینی، 1388الف: 43ـ42). تمام ذرات هستی از حیث تكوين و تشريع و از حیث وجودیافتن و هدايتشدن، ذیل ولایت و احاطۀ وجودی انسان کاملند و او واسطۀ فيض حق، رابطۀ بين حق و خلق، و خلیفۀ خداوند است (همو، 1372: 137؛ همو، 1388ب: 147). ما در بررسی موضوع انسانشناسی، به جایگاه انسان کامل در هستی و نقـش او در سبـک زندگـی سیاسـی خواهیـم پرداخت.
3. تأثیر مبانی هستیشناسی بر سبک زندگی سیاسی
سبک زندگی سیاسی متأثر از مبانی سازندۀ آن و بویژه مبانی هستیشناسی در حکمت متعالیه است که در ادامه به تأثیرات این مبنا بر سبک سیاسی امام خمینی(ره) میپردازیم. در این راستا، با توجه به تعریف سبک زندگی سیاسی به «شیوۀ خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی که...» به طرح عناوین حکمت صدرایی که خاستگاه استنتاج مهمترین وظایف در زندگی سیاسی است، میپردازیم؛ شیوههای مواجهه با این وظایف که همان تأثیر آن مبانی در تحقق بایدها و نبایدهای در زندگی سیاسی امام است، سبک مد نظر ایشان را ترسیم میکند. این شیوههای مواجهه در قالب اقدامات و رفتارهای صورتگرفته در ادای آن وظایف و بصورت سیاستگذاری و تصمیمات کلان ایشان در دکترین به پیروزی رساندن انقلاب و رهبری آن بروز یافته است. این رفتارهای سیاسی حالت بنیادین و راهبردی برای سایر رفتارهای خرد و مقطعی دارد که در نهایت هندسۀ حاکم بر زندگی سیاسی امام را بتصویر میکشد.
3ـ1. تأثیر اعتقاد به اصالت و خیریت وجود بر سبک زندگی سیاسی
بر اساس اصالت وجود، واجبالوجود عین و منشأ همۀ کمالات، ازجمله علم، قدرت و فاعليت است. در این صورت، هر قدرت و ارادهیی اصالتاً از آن خداست؛ او محیط به تمام موجودات است و هیچ تدبیر و تأثیری غیر از او نیست (اردبیلی، 1381: 2/ 301ـ300). یکی از مهمترین نتایج باور عینی به این اصل، آنست که تمامی قدرتهای مطرح تسلیحاتی و دیپلماتیک در ساحت سیاست، معلوم الهی هستند و در برابر قدرت و ارادۀ الهی، ناتوانند. باور به این ذلت، نیروی محرکه معتنابهی در ادای وظایف زندگی سیاسی است؛ چنانکه از نظر امام، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در مقابل رژیم پهلوی و حفظ کشور و نظام در مقابل همۀ دشمنیها، بر پایۀ نهادینه شدن باور به مقهور بودن ارادۀ انسانی در برابر ارادۀ الهی قوام یافته است (خمینی، 1385: 6/ 173؛ همان: 8/ 83، 187؛ همان: 10/ 10؛ همان: 13/ 403). حفظ و توسعۀ این نگرش، رسالتی عظیم است که ضامن مصونیت، تعمیق و گسترش انقلاب اسلامی زیر بیرق توحید خواهد بود (همان: 7/ 61؛ همان: 9/ 144). امام در اینباره میگوید: «شما هيچ از اين قدرتهاى بزرگ نترسيد كه شما در پناه خدا هستيد و قدرتها همه فانى هستند در مقابل قدرت خداى تبارك و تعالى» (همان: 12/ 305) تبلور این امر در شخصیت امام بگونهیی بود که با قسم جلاله میگوید: «اگر من خداى نخواسته، يكوقتى ديدم كه مصلحت اسلام اقتضا میكند كه يك حرفى بزنم، میزنم و دنبالش راه مىافتم و از هيچ چيز نمیترسم بحمد اللَّه تعالى. واللَّه، تا حالا نترسيدهام» (همان: 1/ 293).
بر اساس اصل خیریت وجود، همۀ انسانها در پی رسیدن به خیر و حرکت بسوی وجود مطلق، با هم اشتراک دارند و از این حیث، سبک زندگی عموم انسانها سراسر خیر است. تفاوت در سبکها از زمانی آغاز میشود که گاه این خیر به کمال نهایی نمیرسد؛ چراکه تحقق و فعلیت برخی از کمالات وجود، مانع از وصول به برخی دیگر از کمالات است و باید در ظهور کمالات، تعادل برقرار شود. در سبک زندگی سیاسی امام، بر اساس همین مبنای هستیشناسی، سعی شده مسیر زندگی سیاسی بگونهیی طراحی شود که برخی از کمالات مزاحم ظهور کمالات مهمتر دیگر و وصول به کمال واقعی انسانها، نشود. خير و كمال واقعی در زندگی سیاسی جز در پیروی از شريعت نیست (ملاصدرا، 1382: 425)؛ پیروی از شریعت به زندگی شرافتمندانهیی منجر میشود که مقدمه و مقتضی سعادتمندی آخرت است. ازجمله مهمترین مصادیق حضور این مبنا در زندگی سیاسی امام، لزوم توجه توأمان به رفاه دنیا و سعادت آخرت در طراحی و مدیریت نظام سیاسی جمهوری اسلامی است. خاستگاه این تعادل از آنجاست که هرچند آبادانی دنیا یکی از کمالات است، اما نباید مانع آبادانی آخرت و زندگی جاویدان اخروی انسان شود. بهمیندلیل، نظام سیاسی برخاسته از جامعیت و خاتمیت اسلام نیز نمیتواند برای وصول به رفاه دنیوی و نیل به سعادت و کمال اخروی، فاقد برنامه باشد (خمینی، 1385: 2/ 31، 347؛ همو، 1381: 40). این زندگانی، با دریوزگی در برابر هواهای نفسانی خود و سایر مخلوقات برای کسب رفاه و لذت دنیایی، قابلجمع نیست (همو، 1385: 12/ 404؛ همان: 13/ 308، 463؛ همان: 18/ 132؛ همان: 21/ 433، 440). از نمونههای عینی و کلان ابلاغ این سیاست میتوان به موضعگیری امام در دهم اسفند 1357 اشاره کرد که در آن با اشاره به ادعای سخنگوی دولت موقت ـ مبنی بر مجانی شدن آب و برق برای کم درآمدها ـ که از آن شائبه منحصر شدن ثمرۀ نظام دینی به جلب رفاه و لذت مادی احساس میشد، فرمودند:
دلخوش نباشيد كه مسكن فقط میسازيم، آب و برق را مجانى میكنيم براى طبقۀ مستمند، اتوبوس را مجانى میكنيم براى طبقۀ مستمند، دلخوش به اين مقدار نباشيد. معنويات شما را، روحيات شما را عظمت میدهيم؛ شما را به مقام انسانيت میرسانيم. اينها شما را منحط كردند؛ اين قدر دنيا را پيش شما جلوه دادند كه خيال كرديد همه چيز اين است. ما هم دنيا را آباد میكنيم و هم آخرت را (همان: 6/273).
بهمیندلیل در سیاستگذاریهای کلان نظام دینی باید ارزش ثروتهای مادی در راستای استقلال و آزادی جوامع و بمنظور جلوگیری از ستم به تودهها مورد توجه قرار بگیرد و از ارزشگذاری استقلالی به ثروت مادی اجتناب شود تا قدرت سیاسی و اقتصادی بعنوان ابزاری برای دفاع از حیثیت انسانی و جلوگیری از استثمار و استعمار آنها مورد توجه همگان باشد (همان: 2/ 34؛ همان: 3/ 511؛ همان: 7/ 70). بدینترتیب، بار دیگر ضرورت شکلگیری و استمرار نظامی اسلامی برای پیگیری این وظایف پیش کشیده میشود (همان: 10/ 241؛ همان: 14/ 484).
3ـ2. تأثیر اصل وحدت شخصی وجود بر سبک زندگی سیاسی
از دیدگاه امام خمینی، بر اساس وحدت شخصی وجود، اصل توحید منقح میشود (اردبیلی، 1381: 3/ 553). با اعتقاد به خدایی که خالق و مبدأ هستی و منشأ خیر و رحمت مطلق دانسته میشود، مقدسترین هدف، کوشش در راستای تحقق عملی مکتب توحید است (خمینی، 1385: 1/ 275؛ همان: 21/ 449). مقدمۀ رسیدن به این مهم در ساحت زندگی سیاسی، تحقق عینی احکام و ضوابط توحیدی در عینیت زندگی بشر، در حد میسور است (همان: 77). ازآنجاکه رسیدن به این هدف جز با رفع موانع تحقق برپایی و بسط حاکمیت عدالت و حکومت اسلامی محقق نمیشود، آرمان مبارزه با طاغوتها و تلاش برای نابودی مستکبرین بعنوان یکی از مهمترین اصول اولی توحید، هدف متوسط زندگی سیاسی قلمداد میگردد (همان: 3/ 372؛ همان: 7/ 531؛ همان: 21/ 316). نیل به این هدف متوسط، درگرو هدف مهم ولی نازلتری طراحی و تأسیس میشود، چراکه رویارویی با منکران توحید و بسط جامعۀ توحیدی، منوط به تأسیس نظامی تشکیلاتی در شکل برپایی حکومت دینی است (همان: 8/ 42). سلسله مراتب این اهداف، خاستگاه حیازت وظایف و رفتارهای متعدد متناظر با آن میگردد تا سبک زندگی سیاسی بر اساس شیوههای مواجهۀ آن وظایف و این رفتارها، پایهریزی شود.
در وحدت وجود، ذات و قواى ظاهرى و باطنى همۀ مراتب هستی، از شئون تجلی جمال و جلال حق و مراتب تجليات ربوبی شمرده میشوند. ثمرۀ تحقق این بینش در زندگی سیاسی، التزام به وابسته دانستن خود به خدا بمثابه جزئی کوچک از عالم هستی، و نیاز به عنایت و لطف الهی در تمام دوران زندگی سیاسی است (همان: 3/ 232؛ همان: 7/ 151؛ همان: 16/ 511).
عشق به هستی، ازجمله انسانها، از دیگر نتایج باور به اصل وحدت است. از ثمرات این عشق در زندگی سیاسی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: تلاش در مسیر اعتلای کلمةالله در راستای ادای وظیفۀ ظلمستیزی (همان: 20/ 38)، خدمت به کوخنشینان (همان: 342)، رفع تبعیض بین افراد جامعه در عمل به قوانین (همان: 5/ 409؛ همان: 8/ 133؛ همان: 9/ 49)، برابری مردم و مسئولان در مقابل اجرای قانون (همان: 5/ 388؛ همان: 13/ 134؛ همان: 14/ 229)، احساس مسئولیت در برابر آبادانی دنیا و آخرت انسانهای مسلمان و حتی غیرمسلمان (همان: 8/ 263؛ همان: 10/ 241؛ همان: 21/ 403ـ402).
3ـ3. تأثیر اعتقاد به بساطت وجود بر سبک زندگی سیاسی
از منظر امام ـ بر اساس روایتی از حضرت عیسى (ع)2ـ ملاک انسانیت، «ولادت دومین» یا «ولادت ملکوتی» است که بواسطۀ آگاهى و عزم براى حرکت بسوی هدف آفرینش خویش، حاصل میشود؛ بدینترتیب که حقیقت انسان در ولادت اول، حیوان محض است که زیر نظر «شریعت حیوانات»، یعنی شهوت، غضب و شیطنت، اداره میشود و در ولادت دومش، میتواند به مقام عقل انسانی نایل گردد (همان: 15/ 265؛ همو، 1371: 169ـ168، 237). در این ولادت، انسان بايد مقام خلافت كبراى احمديه را به باطن قلب و روح خود برساند و بواسطۀ آن، كشف حجاب کند و از حجاب تعینات خلقى خارج شود تا به مقصد نهایی خود دست یابد (همو، 1372: 140). با پذیرش تعالیم انبيا و اوليا (علیهمالسلام)، قوۀ عقلانی انساني فعليت و ظهور پيدا میكند و بر تمام شئون و قوای دیگر چیره میگردد (همو، 1371: 200ـ168؛ همو، 1385: 8/ 414ـ413). تفاوت انبیا و اولیای الهی با سایرین در اینست که تمام اسماء الهيه در آنها فعليت یافته، ولی سایرین تنها از قوهیی برخوردارند كه مظاهر اسمـاء الهـى بتوانـد در آنها فعليـت پيـدا كند (اردبیلی، 1381: 3/ 48ـ47).
بر مبناي حرکت جوهری نفس انسانی و نامحدود بودن وجود انسان از حیث ظهور کمالات، سبک زندگی انساني نیز در حال شدن و صيرورت است؛ اگر انسان در سمت فضايل انسانيت كامل يابد، سبک زندگی وی نيز بدان سوی تعالي ميیابد و اگر در جهت رذائل انساني سقوط کند، سبک زندگیش نيز منحط خواهد شد. امام سیاستی را منتهی به کشف کمالات میداند که با هدف تهذيب نفسانى جوامع بشری اعمال شود (خمینی، 1385: 6/ 467). بهمین دلیل، لزوم تهذیب نفس در مواجهه با شیاطین درونی و بیرونی، ابعادی مهم از سبک زندگی سیاسی را رقم میزند.
در منظر امام، بلوکبندیهای موجود در عرصۀ جهانی ناشی از طغیانی است که ریشه در حجاب خودخواهی نفس انسان دارد. بهمین دلیل، ملتهای مسلمان و مسئولان دولتهای آنان باید با تزکیه نفس، زندگی سیاسی خویش را بر اساس ظلم ننمودن و ظلم نپذیرفتن3 هدفگذاری نمایند (همان: 18/ 499). ادارۀ ملتها توسط انسانهای تزکیه نشده، عامل تمام مشکلات داخلی و خارجی آن ملتها و منشأ همۀ اختلافها و ریشۀ همۀ جنگها، مصیبتها و بلاهایی است که ملتها به آن گرفتار میشوند؛ بنابرین سعادت دولتها بدون تهذیب نفس رهبران آن جوامع، امکانپذیر نیست. بدین شکل، رسالت ارشاد و اصلاح حاکمان جهان بعنوان یکی از مهمترین وظایف زندگی سیاسی، در ضمن دعوت آنها به مبارزه با هواهای نفسانی خویش و همچنین ارائۀ الگوی عملی حکومت اسلامی به آنها، شکل میگیرد (همان: 6/ 339؛ همان: 9/ 137ـ134؛ همان: 14/ 390؛ همو، 1388الف: 120). امام خودسازی را نخستین قدم مبارزه با موانع وصول به کمال واقعی انسانها میداند که مقدم بر همۀ جهادها و شاخصِ الهیشدن و الهی باقی ماندنِ جهاد بیرونی است (همو، 1385: 6/ 330؛ همان: 8/ 284؛ همان: 13/ 489؛ همان: 14/ 244؛ همان: 15/ 491؛ همو، 1388الف: 123).
مؤلفههايي نظير آزادي، اختيار، تصميم و انتخاب انسان در مواقف گوناگون زندگي، نقشي اساسي در سبک زندگی سیاسی ايفا ميكنند. هر چقدر نفس انسانی در سبک زندگی حاصل از ولادت دومین، خود را از تعلقات مادي و خواستههاي شهوي و غضبي رها كند، با فراهم آمدن شدت وجودی و بتبع آن، تشدید قدرت اختيار و انتخاب، میتوان به گسترۀ وسیعتری از بایدها و نبایدهای حاصل از مبانی نظری الهی، جامۀ عمل پوشاند. افزون بر این، با گسترش قلمرو اراده و اختیار، قدرت تحصیل مراحل و مراتب والاتری از مسائل و موضوعات مطروحه در عرصة سياست الهی ـ همچون حكومت، عدالت، امنيت، استقلال و آزادي ـ پدیدار میگردد. از سوی دیگر، با تحقق عینی این امور در زندگی سیاسی، بار دیگر بر شدت استکمال وجودی ساحت اشخاص افزوده میشود. این همافزایی تا بدانجاست که برای تكميل، تعالي و ترقي جامعة انساني، بلندترین گامهای سیاسی و اجتماعی برداشته شود و نیل به مقدسترین آرمانها محقق گردد.
3ـ4. تأثیر اعتقاد به تشکیک در مظاهر وجود بر سبک زندگی سیاسی
نقش ویژه و مبنایی تشکیک در مظاهر وجود، در شاخصترین موجود فیضیافته از مطلق وجود، یعنی انسان، در ضمن تشکیک در مراتب نفسانی انسانها مطرح میشود. تشکیک در مراتب نفسانی انسانها خود ناظر به تحقق «مراتب مختلف سبک زندگی سیاسی» است؛ نفس ناطقه بعنوان مناط انسانیت و نیز لُبِ وجود انسان، يك حقيقت دارای مراتب است و با حرکت جوهری بسمت کمال مرتبهیى را بعد از مرتبۀ ديگر، طی میکند (همو، 1385: 1/ 292؛ همان: 3/ 302؛ همو، 1371: 5) در انسان علاوه بر وجود قابلیت کسب همۀ کمالات صفات و اسماء کمالی الهی و تخلق به آنها، امکان فعلیت آن نیز وجود دارد، چراکه قابلیت بدون فعلیت، لغو است و کار لغو در فعل باریتعالی جایی ندارد. بنابرین بتبعِ تشکیک در مراتب نفس و تفاوت در فضایل انسانی، سبکها نیز بلحاظ نوع محتوای خویش، در یک مرتبه و منزلت واحد نیستند و بتعبیری، تشکیکی هستند؛ هرچقدر منزلت یک سبک بلحاظ ارائۀ اندیشههای ناب و توجه به عواطف انسانی رفیع باشد، بر عمق اثرپذیری از آن سبک و نیز بر میزان وفاداری و تعداد سبکپذیران از آن سبک، افزوده میشود (Wilska, 2002: p. 208).
برتری سبک به مواردی همچون حقانیت و علو عناصر و عوامل سازندۀ آن، تناسب با فطرت انسانی، توجه به همۀ ابعاد وجودی انسان و همۀ عرصههای حیات او بستگی دارد. پس سبکهای فاخر مخصوص فرهیختگان جوامع است که گاه با نام بارزترین سبک زندگی و در برابر سبکهای کمتر مشخص، تودهیی یا حاشیهیی، از آن نام برده میشود (Ibid). بر همین اساس، از آنجاییکه هیچیک از عوامل تعینبخش و تأثیرگذار در سبک زندگی پایانپذیر نیست و اصل وجود و تعیات وجود انسان همواره در حال اشتداد هستند، زندگی انسانها نیز ـ بسته به نوع سبک حاکم بر آن ـ میتواند پیوسته در حال استکمال باشد. بهمین دلیل، در نظر امام، انسـان فطرتاً قابليت تغيير تدريجي و ذومراتبي (طبيعي، نفساني، عقلاني و الهي) را دارد و با تلاش برای حرکت در مسير تكامل و در راستای سبک زندگی معصومانه، میتواند متصف به همۀ اوصاف و اخلاق الهی گردد.
4. نقش انسان کامل در سبک زندگی سیاسی
زندگی سیاسی انسان كامل، صراط مستقیم و مصداق زندگی الهی و معصومانه است. اين نوع زندگی بالاصاله مختص ذات مقدس نبی مکرم اسلام است و براى ديگر اوليا و انبيا، بالتبع ثابت است و سایر زندگیها در يكى از دو طرف افراط و تفریطند (خمینی، 1388ب: 289، 293). مظاهر وجود هر کدام بحکم مظهر بودن، حکم ویژهیی دارد؛ پس مظاهر جمالی و جلالی وجود هر کدام در حکم خود، اثری خاص دارند. برقراری تعادل میان مظاهر جلال و جمال الهی در جهان هستی بدست انسان کامل محقق میشود.
انسان کامل در سیر بسوی خداوند، چهار «سفر» را طی میکند و در سفر چهارم که «سفر از خلق به خلق با حق» است، صلاحیت دستگیری از خلایق نصیبش میشود و از آنچه بندگان را بدان سوی خدا میکشاند یا مانع حرکت بسمت او میشود، آگاه میگردد (همو، 1386: 90ـ87؛ همو، 1372: 22). چنین شخصی صلاحیت تشکیل مدینۀ فاضله استوار بر حق و حقیقت را دارد و شأن و وظیفۀ اوست که در جمیع شئون اجتماع بشری مداخله کند (آشتیانی، 1370: 668). در خلافت ظاهری، علاوه بر اینکه شخص از خلافت معنوی برخوردار است، با کسب حاکمیت و سلطنت ظاهری، موظف به اجرای اوامر و نواهی الهی در ضمن مدیریت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زندگی بشر میگردد. بدین لحاظ، معصومین (علیهمالسلام) در سفر چهارم خویش، مأمور هدایت و خدمت به مردم میشوند و میتوانند مشکلات اجتماعی را حل کنند، چراکه دستگیری حداکثری از مردم، در تصدی مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه و در ضمن تبیین و اجرای قوانین الهی و برپایی عدالت، تبلور مییابد (جوادیآملی، 1381: 145؛ خمینی، 1385: 16/ 211ـ210).
بهمین دلیل، از منظر امام برای تثبیت عدالت اجتماعی، بسط آزادی و کنترل تمایلات طبیعی انسان، نیاز به هدایت انسان کامل است که لازمۀ آن برقراری جامعۀ توحیدی و نظام سیاسی مبتنی بر دین است (عنوانی و همکاران، 1400: 25). مواهب این جامعۀ توحیدی در عصر غیبت، بر اساس لطف الهی بر بندگان باید استمرار داشته باشد و بر اساس تشکیک در مظاهر و مراتب وجود بشری و نیز مراتب ولایت الهی در جامعۀ ایمانی تدوام یابد.
بر همین اساس، با توجه به تأثیر فلسفۀ وجودی تکامل بشر بر اساس وجود انسان کامل و رهبری او در زندگی بشر، علاوه بر سبک زندگی سیاسی انسان کامل، سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبکپذیر از سبک انسان کامل، و سبک زندگی مردمی سبکپذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی که بترتیب بطور مستقیم و غیرمستقیم متأثر از حضور انسان کامل در چرخه هستی هستند، نایل میشویم. در ادامه به توضیح این مراتب میپردازیم.
4ـ1. سبک زندگی سیاسی رهبران الهی
با توجه به اهداف و وظایف سیاسی انسان کامل، ضرورت حضور او همیشگی است و پس از انبیا نیز تا حد امکان، باید فواید حضور آنها فراهم گردد. مرتبۀ دوم از تثبیت سبک زندگی سیاسی، از آنِ رهبران الهی جوامع بشری است که با سبکپذیری از انسان کامل، در هدایت انسانها میکوشند. پس از مقام انسان کامل، همانگونه که مفهوم ولایت دارای مراتب است (خمینی، بیتا: 41ـ39)، انسان متکامل در پرتو هدایت و تربیت انسان کامل نیز از این مراتب برخوردار است و هر یک بهمان اندازهیی که کمالات و ویژگیهای نیک را تحصیلکرده باشد، بر افراد دیگر ولایت مییابد. سالک خودساخته نیز پس از طی مراحل چهارگانۀ سفر تکامل عرفانی و کنار زدن حجابها، به مقامی در طول مقام انسان کامل میرسد و در این مرحله در مسیر ادای دو رسالت هدایت عقیدتی و تدبیر اجتماعی ـ سیاسی خویش با دستگیری از خلق و هدایت آنها بسوی سعادت دوجهانی، به مرحلۀ چهارم کمال نهایی خود واصل میگردد (همو، 1386: 88ـ87؛ همو، 1385: 18/ 206).
ازاینرو با توسعه در قلمرو ولایت ظاهری در زمان غیبت، و بهرهگیری از ولایت باطنی امام عصر(عج)، اقدام سیاسی این رهبران برای تحقق آرمانهای خلافت الهی ضرورت مییابد (جلالی، 1378). بدینترتیب، انسان متکامل در مقام ولایت سیاسیـاجتماعی، نمودی از انسان کامل خواهد بود که بر اساس اقتضائات زمان و ظرفیتهای وجودی خویش، آن ولایت را اظهار میکند و به رهبری خلق میپردازد (خمینی، 1385: 20/ 116ـ113).
امام خمینی بعنوان یکی از نزدیکترین افراد به معصومین (علیهمالسلام)، سه سفر اول را ابتدا بعنوان جهاد اکبر در درون خود به کمال رساند و در سفر چهارم، انقلابی را آفرید و آن را تنها راه سعادت و صلاح جوامع معرفی کرد (جوادیآملی، 1375الف: 89؛ همو، 1381: 146). او سرسپردگی به آستان ولایت پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ معصومین (علیهمالسلام) را الگوی علمی و عملی زندگی سیاسی معرفی میکند (خمینی، 1385: 21/ 397ـ396). برای وی والاترین وظیفه در زندگی سیاسی، کوشش در راستای تحقق عملی مکتب توحید در جوامع بشری است (همان: 1/ 275؛ همان: 21/ 449). امام این راه را با استقامت و ایستادگی حتی در سختترین شرایط غربت و طرد شدن از همۀ کشورها، ادامه داد. استاد جوادی آملی در ضمن نقل خاطرهیی از امام، میگوید:
اصرار کردند باید از عراق بیرون برود، موافقت کردند کویت برود، فرمود: بسیار خوب. تا مرز کویت آمد، او را راه ندادند. فرمود: بسیار خوب. حتی حاضر نشدند ایشان را در فرودگاه کویت بعنوان میهمان چند لحظهیی بپذیرند. فرمود: «از فرودگاه به فرودگاه میروم یا از کشتی به کشتی میروم، حرفم را میزنم» (جوادیآملی، 1375ب:20).
در این مسیر، امام همگان را به شناخت سیرۀ پیامبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) و تأسی به ایشان در تلاش برای برقراری عدالت دعوت میکند (خمینی، 1385: 3/ 32، 227، 346، 358). از منظـر وی، مقدمـۀ رسیـدن بـه ایـن مهـم، اجرایینمودن احکام و ضوابط توحیدی در عینیت زندگی بشر، در حد امکان است (همان: 21/ 77). ازآنجاکه رسیدن به این هدف، جز با نبرد با طاغوتها و مستکبرین ممکن نیست، رسالت نابودی آنها بعنوان یکی از مهمترین وظایف زندگی سیاسی، مدنظر قرار میگیرد (همان: 3/ 372؛ همان: 7/ 531؛ همان: 21/ 316). راهکار امام در ادای این رسالت، اصرار بر بایستگی استمرار اجرای احکام الهی و اختصاص نداشتن آن به عصر حضور انسان کامل در سایۀ تشکیل حکومت و اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلامی بوسیلۀ اِعمال ولایت فقیه است (همو، 1381: 37ـ25). علاوه بر جهان اسلام، امام با اعمال ولایت خویش، ملتهای آزاده جهان را با الهام گرفتن از تعالیم انبیای الهی به قیام در مقابل ظلم و کفر و برقراری عدالت حداکثری دعوت میکند (همو، 1385: 11/ 322؛ همان: 18/ 87؛ همان: 20/ 89، 316).
4ـ2. سبک زندگی سبکپذیران از سبک زندگی رهبران الهی
بر اساس تشکیک در مظاهر وجود، سبکهای زندگی نیز از انسان کامل آغاز میشود تا به مراتب مادون برسد. بر این اساس، جریان سبکسازی رهبران الهی نیز اشتداد وجودی یا تکامل و ارتقا را برای مردم سبکپذیر ـبر حسب فطرت و تربيت آنانـ بهارمغان میآورد. برغم لزوم تحقق آرمانهای الهی در زندگی سیاسی رهبران الهی، مسیر زندگی سیاسی برخی انسانها بر محور سیاست اینجهانی و شیطانی میچرخد (همان: 13/ 432ـ431). ازاینرو با طرد، نفی و گاه مبارزه با سبک زندگی رهبران مروج مکتب انسانهای کامل توسط این افراد، بار دیگر همچون زمان انبیا، دو جبهۀ حق و باطل شکل میگیرد (موسوی و ایمانی، 1384: 132). سبک زندگی سیاسی رهبران سیاسی برای هدایت جبهۀ حق، صرفاً با سبکپذیری مخاطبان و پیروان صاحبسبک در هنگامۀ اجرای محتوای آن، تحقق مییابد. بتعبیر دیگر، بدون سبکپذیری تودههای مردم، در واقع سبکی برای رهبران نیز تجلی عینی نخواهد یافت. سبک زندگی سیاسی سبکپذیران از رهبران الهی در یاری رسانیدن به رهبران خویش، در ممانعت از تداوم حکومتهای ضددینی یا غیردینی و کنار زدن سلاطین فاسق از مدیریت زندگی بشر در سراسر دنیا، تحقق واقعی و بیرونی پیدا میکند (خمینی، 1385: 4/ 461؛ همان: 5/ 458؛ همو، 1381: 36ـ35).
امام خمینی در طول زندگی سیاسی خود برای فراهم نمودن شرایط وصول و تخلق به زندگی سیاسی انسان کامل، سبکپذیری از رهبرانِ سبکپذیر از انسان کامل را در راستای اقامۀ عدالت برای همۀ بشریت، از بزرگترین واجبات و والاترين عبادات معرفی میکند (همو، 1385: 9/ 225ـ224؛ همان: 19/ 135ـ134؛ همان: 21/ 407). او توانست تودههایی عظیم از مردم را با خود همراه سازد، چراکه رسیدن به یک انقلاب دینی همهجانبه با پیریزی و تثبیت سبکی جدید از زندگی سیاسی که مردم آن را بپذیرند و اجرایی نمایند، امکانپذیر است. راهکار عملی امام در این موضوع، ایدۀ «تشکیل نظام جهانی یا نفی حاکمیت استعماری» بود. او این حقیقت را چنین تشریح میکند: «مسلمانان باید بدانند تا زمانیکه تعادل قوا در جهان بنفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم میشود» (همان: 83).
اساس نظریۀ «ضرورت یک نظام جدید جهانی» که با ترغیب دولتهای اسلامی به تشکیل کشورهای متحد اسلامی و با عنوان «حکومت مستضعفین و محرومان» مطرح میشد، بر اساس تکریم انسانهاست (همان: 17/ 259؛ همان: 15/ 171). ازاینرو امام میفرماید:
انشاءالله خداوند قدرت شکستن چارچوب سیاستهای حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد داربستهایی بر محور کرامت انسانی را به همۀ مسلمین عطا فرماید و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهی نماید (همان: 21/ 83).
در این راستا و در مسیر تحقق ولایت رهبر الهی، مردم در یک جامعۀ توحیدی نیز باید در خدمت تعالیم انسان کامل قرار گیرند و همه بمنزلۀ اعضای او شوند (همان: 12/ 351). در سبک زندگی سیاسی امام، تلاش برای رشد مرحلهبهمرحلۀ مردم از سطوح ابتدایی تا سطوح عالی و تمهید مقدمات وصول پلکانی به پذیرش سبک زندگی سیاسی انسان کامل، بوضوح دیده میشود؛ چنانکه ایشان در معرفی رمز پیروزی بر دشمنان میگوید: «شما موظفيد خود را بسازيد، انسان كامل شويد و در مقابل نقشههاى شوم دشمنان اسلام، ايستادگى كنيد» (همو، 1387: 62).
جمعبندی و نتیجهگیری
از آنجاکه تشکیل و رهبری نظام اسلامی در عصر غیبت، ثمرۀ سبک زندگی سیاسی امام خمینی بوده، دادههای این تحقیق نشان میدهد که التزام به مبانی حکمت متعالیه در شکلگیری و تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان نقش بسیار چشمگیری داشته است. در منظر امام، ثمرۀ اعتقاد به اصل اصالت وجود در باور عینی به عجز قدرتهای تسلیحاتی و دیپلماتیک در برابر مشیت الهی، بمثابه نیروی محرکه معتنابهی در ادای وظایف زندگی سیاسی، بروز میکند. اعتقاد به توحید بعنوان اصل متفرع از اصالت وجود، شالودۀ انقلاب اسلامی و محتوای شئون زندگی جامعه را شکل میدهد. بر اساس اصل وحدت وجود، احساس تکلیف در برابر همۀ انسانها و لزوم هدایت و دستگیری از آنها در همۀ ساحتهای زندگی، بویژه عرصۀ سیاست، شکل میگیرد. با توجه به تشکیک در مراتب سبک، مراتب سبک زندگی سیاسی در سه مرتبۀ «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبکپذیر از انسان کامل» و «سبک زندگی مردمی سبکپذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی» تبلور مییابد. امام در طول زندگی سیاسی خود، در مقام شخصیتی تربیتیافته از حقیقت انسان کامل، با اصرار بر فراهم ساختن شرایط وصول مردم به سبکپذیری از انسان کامل توانست تودههایی عظیم از مردم را برای رسیدن به یک انقلاب دینی همهجانبه و پیریزی و تثبیت یک سبک الهی متأثر از کارکرد وجود انسان کامل در زندگی سیاسی، با خود همراه کند و بدینترتیب اشتداد وجودی یا تکامل و ارتقا را برای آن مردم بهارمغان آورد. در این سبک زندگی سیاسی، امام میکوشید مسیر زندگی سیاسی را بگونهیی طراحی و اجرا کند که برخی از کمالات، مزاحم ظهور کمالات مهمتر دیگر و وصول به کمال واقعی انسانها نشود، بلکه به کشف و انکشاف کمالات وجودی پنهان انسانها منجر گردد.
در این پژوهش تقریری جدید از چگونگی طرح نظریۀ ولایت مطلقه فقیه بر اساس تغییر سبک زندگی سیاسی پیروان رهبران الهی ارائه شد که میتواند مورد توجه پژوهشگران علوم سیاسی و جامعهشناسی واقع شود و بسط و تفصیل یابد. آنچه میتوان از آثار قطعی این پژوهش دانست اینست که امام خمینی با ارائه سبک زندگی سیاسی مبتنی بر حکمت صدرایی، فاخرترین نسخۀ ممانعت از چیرگی نظام سلطه بر جوامع بشری را عملیاتی نمود.
پینوشتها
شماره 112/ تابستان 1402/ صفحات 62 ـ 45
[1] . «ﻻ ايابُ الخَلْقِ الَيْكُمْ و حِسابُهُمْ عَلَيْكُم؛ بازگشت آفريدگان بسوی شما و حسابرسى آنان با شماست» (ابن بابويه، 1378: 2/ 28ـ27).
[2] . «لَنْ يَلِجَ مَلَكُوتَ السَّماءِ مَنْ لَمْ يُوْلَدْ مَرَّتَيْنِ؛ كسى كه دوبار به دنيا نيامده باشد، در ملكوت آسمان سير نمیكند» (ملاصدرا، 1384: 325؛ همو، 1386: 1/ 12).
[3] . امام به آيۀ 279 سورۀ بقره ـ «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ؛ به كسى ستم نكردهايد و ستم نديدهايد» استناد میکند (خمینی، 1385: 14/ 81).
منابع
قرآنکریم.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1370) شرح مقدمه قیصری، تهران: امیرکبیر.
ابنابيجمهور، محمد بنزينالدين (1405ق) عوالی اللئالی العزيزية فی الأحاديث الدينية، تحقیق مجتبی عراقی، قم: دار سيد الشهداء للنشر.
ابنبابويه، محمد بنعلى (1378) عيون أخبار الرضا عليه السلام، تصحیح مهدی لاجوردی، تهران: جهان.
اردبیلی، سیدعبدالغنی (1381) تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
بشیریه، حسین (1382) عقل در سياست: سی و پنج گفتار در فلسفه جامعهشناسی و توسعه سياسی، تهران: نگاه معاصر.
جلالی، غلامرضا (1378) «نظریه انسان کامل از عرفان ابنعربی تا عرفان امام خمینی»، حوزه، شمارۀ 94 و 95.
جوادی آملی، عبدالله (1375الف) بنیان مرصوص، قم: اسراء.
ـ ـ ـ ـ ـ (1375ب) «تأثیر نهضت کربلا در انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی(س)»، مقالات ششمین سمینار بررسی سیرۀ نظری و عملی امام خمینی(س)، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1381) «اسفار اربعه از دیدگاه عرفا و حکما»، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
خامنهای، سیدعلی (1391) «تمدن نوین اسلامی»، پایگاه اطلاعرسانی مقام معظم رهبري؛
خمینی، سیدروحالله (1371) شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1372) آدابالصلوة، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1377) شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1379) الطلب و الارادة، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1381) ولایت فقیه، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1385) صحیفۀ امام، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1386) مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، تهران: مؤسسۀ نشر آثار امام خمينى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1387) جهاد اکبر، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1388الف) تفسير سوره حمد، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (1388ب) شرح دعاء السحر (ترجمه فارسى)، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
ـ ـ ـ ـ ـ (بیتا) تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الأنس، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره).
عباسزاده جهرمی، محمد (1394) «پیامدهای حرکت جوهری نفس»، اندیشۀ نوین دینی، شمارۀ 43، ص110ـ95.
علاسوند، فریبا (1392) «هنجارشناسی سبک زندگی دینی»، زن در فرهنگ و هنر، دورۀ پنجم، شمارۀ 1، ص62ـ 45.
عنوانی، سیدحامد و همکاران (1396) «رویکرد سیستمی در تعریف سبک زندگی»، معرفت فرهنگی اجتماعی، شمارۀ 33، ص100ـ81.
ـ ـ ـ ـ ـ (1399) «بررسی امکان و ضرورت سبک زندگی سیاسی امام خمینی(ره)»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، شمارۀ 82، ص238-219.
ـ ـ ـ ـ ـ (1400) «مبانی گرایشی و نقش آن در سبک زندگی سیاسی امام خمینی(ره)»، پژوهشهای انقلاب اسلامی، دورۀ 10، شمارۀ 36، ص27ـ7.
معافی، مهدی (1392) «تحویل انسان به شهروند»، سوره اندیشه، شمارۀ 70و71، ص16ـ14.
ملاصدرا (1382) الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، تصحیح و تحقیق سیدمصطفی محقق داماد، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ـ ـ ـ ـ ـ (1383) الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ج1، تصحیح و تحقیق غلامرضا اعوانی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ـ ـ ـ ـ ـ (1384) شرح أصول الكافی (باب العقل و الجهل)، تصحیح و تحقیق رضا استادی، تهران:
بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ـ ـ ـ ـ ـ (1386) مفاتیح الغیب، تصحیح و تحقیق
نجفقلی حبیبی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
موسوی، سیدصدرالدین؛ ایمانی، علی (1384) «رویکرد فلسفی در اندیشۀ سیاست خارجی امام خمینی»، متین، شمارۀ 26، ص156ـ131.
Ansbacher, H. L. (1967). Life style: A historical and systematic review. Journal of individual psychology, Vol. 23, No. 2, pp.191-212.
Wilska, T. A. (2002). Me–a consumer? Consumption, identities and lifestyles in today's Finland. Acta Sociologica, Vol. 45, No. 3, pp. 195-210.