تحصیلات و تغییر نگرشهای اجتماعی- فرهنگی در آیینة پیمایشهای ملی
محورهای موضوعی : پژوهش مسائل اجتماعی ایران
1 - دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی، ایران
کلید واژه: تحصیلات, توسعةانسانی, تغییر نگرشها و ارزشها.,
چکیده مقاله :
از آنجا که نگرشها وگرایشهای مردم هم مقوّم و هم بازنمای دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه هستند، هر عاملی که قادرباشد به درک بهتر آنها کمک کند، مهم و قابل مطالعه هستند. به این دلیل بررسی رابطة تحصیلات با نگرشهای اجتماعی- فرهنگی به عنوان موضوع اصلی این نوشتار انتخاب شد. برای تحلیل این موضوع از نظریة توسعة انسانی اینگلهارت و نقش آن در تحولات نگرشی بهره گرفته شد و اطلاعات موردنیاز از طریق تحلیل ثانویه یافتههای چند پیمایش ملی به دست آمد. یافتهها حاکی از آن است که به موازات افزایش تحصیلات جهتیابی کنشگران انسانی در مورد مناسبات خانوادگی، احساس تعلق به جامعه ملی، الگوی مصرف رسانهای، آگاهی سیاسی، دینداری، طرفداری ازحقوق زنان و محیط زیست و همچنین گرایش به مدارای اجتماعی بهطور معناداری تغییر میکند. به این ترتیب میتوان گفت افزایش تحصیلات یکی از منابع تفاوتهای نگرشی و ارزشی است. در خاتمه، دلالتهای فرهنگی- اجتماعی تغییرات تدریجی در نگرشها و ارزشهای کنشگران انسانی که به موازات افزایش تحصیلات رخ خواهد داد، بررسی شده است.
Since people's social attitudes are both representative and facilitator of socio-cultural changes on a more general scale, any factor that affects them is significant and can be studied. Accordingly, the study on the effect of education on people's social attitudes has become the main focus point of the present paper. To analyze this issue, Inglehart's theory of human development and its role in attitudinal and value changes have been applied. Research information has been gathered through secondary analysis of various national survey data. Findings indicate that in parallel with increasing education, orientations of human actors in relation to family bounds, sense of belonging to the national community, media consumption pattern, political awareness, religious style, advocacy of women's rights and the environment and tendency to social tolerance becomes different. Research findings indicate the fact that increasing education can be a source of attitudinal and value changes. Finally, the socio-cultural implications of gradual changes in the attitudes and values of human actors that will occur in parallel with the increase in education are discussed.
آدورنو، تئودور (1400) مقدمهای بر جامعهشناسی، ترجمه سایرا رفیعی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
آوانز، مری (1395) دانشگاه و رکود اندیشه، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری.
احمدوند، محمد علی (1383) تأثیر تحصیلات بر تغییر ساختار طرحوارههای تبعیض جنسی، مجله دانشور، سال یازدهم، شماره 4، 24-15.
احمدی، یعقوب (1393) گونهشناسی ارزشهای فرهنگی مبتنی بر هویت جمعی، مطالعه شهروندان سنندج، مسائل اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره1، 7-32.
ارشادیان، مینا و یعقوب فروتن (1398) تحلیل اجتماعی و جمعیتشناختی نگرش دینی در ایران، مجله مسائل اجتماعی ایران، سال دهم، شماره 1، 194-171.
اعتمادی فرد، سیدمهدی (1392) بررسی جامعهشناسانه اعتماد اجتماعی- سیاسی دانشجویان درایران با تکیه بر تحلیل ثانویه چندپیمایش ملی، فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، دوره ششم، شمار سوم، 54-27.
افشار، فروزان (1398) تکوین شکاف تحصیلی درایران، در کتاب شکافهای اجتماعی درایران (زیرنظرمحمد روزخوش) تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
اینگلهارت رونالد (1373) تحول فرهنگی درجامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر.
اینگلهارت رونالد و نوریس پیپا (1387) مقدس وعرفی، دین و سیاست در جهان، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر.
اینگلهارت رونالد و کریستین ولزل (1389) نوسازی، تغییرفرهنگی و دموکراسی، ترجمه یعقوب احمدی، تهران، کویر.
بارون، رابرت ا.
، دونابرن وبلرتی.
جانسون (1389) روانشناسی اجتماعی، ترجمه علی تحصیلی، تهران، کتاب آمه.
برگر، پیتر و ساموئل هانتینگتون (1382) چندجهانی شدن، ترجمه علی کمالی و لادن کیانمهر، تهران، روزنه.
بودون، ریمون (1383) منطق اجتماعی کنش، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، توتیا.
بهمنی لیلا و داریوش باستانی (1394) مصرفگرایی و سواد رسانه ای، مطالعه موردی، زنان ساکن شهر شیراز، فصلنامه توسعه اجتماعی، دوره 10، شماره 1، 212-187.
تامپسون، جان بروکشایر (1379) رسانهها و نوگرایی، ترجمه علی ایثاری کسمایی، تهران، موسسه انتشاراتی روزنامه ایران.
تاملینسون جان (1381) جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن کریمی، تهران، مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- ترکارانی، مجتبی (1388) بررسي و سنجش وضعيت مداراي اجتماعي در لرستان، مجله جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شماره 3، صص 133-157.
جواهری فاطمه، جوادمداحی و حامدسیار خلج (1399) رسانه و سواد زیستمحیطی، بر اساس نمونهای منتخب از ساکنان شهر تهران، فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره 58، صص 55-35.
چلبی، مسعود (1375) جامعهشناسی نظم، تشریح وتحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران، نی.
----------- (1381) بررسی نظام شخصیت درایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر وارتباطات.
حسنی، قاسم (1389) بررسی رابطه بیگانگی سیاسی واجتماعی با مشارکت سیاسی و اجتماعی دانشجویان دانشگاههای دولتی شهرتهران درسالهای 87-86، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 50 ، صص130-171.
خانی سعید، حسین محمدزاده و محمدجواد عباسی شوازی (1397) مقایسه میان نسلی ایدهآلهای ازدواج و فرزندآوری، باتأکید بر نقش ویژگیهای زمینهای درشهرستان سنندج، دوفصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال نهم، شماره 2 ، صص 49-76.
خواجهنوری، بیژن و کاوه مهدوی (1392) مطالعه رابطه بين مصرف رسانهاي و احساس امنيت اجتماعي، پژوهشهاي راهبردي امنيت و نظم اجتماعي، سال دوم، شماره6، صص 57-78.
رابرتسون، رونالد (1385) جهانی شدن، تئوریهای اجتماعی و فرهنگ جهانی، ترجمه کمال پولادی، تهران، ثالث.
رازقی نصرآبادی، حجیه بی بی (1395) چگونگيتأثيرگذاري تحصيلات زنان بر تأخيردر فرزندآوری، نتايج يك مطالعه كيفي در بين دانشجويان دانشگاههاي تهران، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال پنجم، شماره 20، 190-167.
رفیعپور، فرامرز (1378) آناتومی جامعه، مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
ساروخانی باقر و مریم رفعتجاه (1383) عوامل جامعهشناختی مؤثر در بازتعریف هویت اجتماعی زنان، شماره8، صص 71-92.
شهریاری ابوالقاسم، محسن خلیلی و حسین اکبری (1394) سنجش رابطة سرمایة اجتماعی با تساهل مذهبی، نمونهپژوهی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی درایران، دوره چهار، شماره1، 31-1.
صدری، عباس و سجاد مرادی (1396) توسعه انسانی و فرهنگی در کشورهای اسلامی مطالعه شاخص نرخ سواد و مصرف اینترنت در کشورهای اسلامی، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال ششم، شماره 22، 329-305.
عنایت، حلیمه (1377) تأثیر اشتغال زنان بر تقسیم کار در خانواده در شهر شیراز، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره سیزدهم، شماره اول و دوم، صص 142-157.
فلاح مهرآبادی، سمیه و آزاده منصوره اعظم (1393) بررسی علل گرایش دختران به تحصیلات عالی، مطالعات اجتماعی روانشناختی زبان، دوره داوزدهم، شماره2، صص 31-52.
فاضلی، نعمتالله (1397) مسئله سیاست فرهنگی دانشگاه، چیستی چرایی وچگونگی آن در ایران معاصر درسیاست فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی در آموزش عالی ایران، تهران، دفتر سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات وفناوری، 42-14.
فروتن، یعقوب (1392) چالشهای خانواده معاصر و نوگرایی با تأکید بر طلاق درفرایند گذارجمعیتی، مسائل اجتماعی ایران، سال چهارم شماره 2، 105-129.
قاضینژاد، مریم و نسرین خانی اوشانی (1396) رابطة بین بازاندیشی و گرایش به مهاجرت به خارج از کشور، پژوهشی در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههای دولتی تهران، دوفصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال هشتم، شماره 2، صص 151-174.
قانعیراد، سیدمحمد امین و فرهاد خسروخاور (1385) نگاهی به عوامل فرهنگی افزایش ورود دختران به دانشگاهها، پژوهش زنان، دوره 4، شماره 4، صص 115-138.
کاستلز، مانوئل (1396) قدرت ارتباطات، ترجمه حسین بصیریان جهرمی، تهران، علمی و فرهنگی.
کلانتری عبدالحسین و فقیه ایمانی (1392) فراتحلیل پژوهشهاي انجامشده درباره نابرابري جنسیتی، مجله زن در فرهنگ و هنر، دور 5، شمارة 1، صص 125-142.
گرنفل، مایکل (1389) مفاهیم کلیدی پیربوردیو، محمدمهدی لبیبی، تهران، افکار.
منصورنژاد، محمد (1384) نقش زنان تحصیلکرده در تشکیل و تحکیم خانواده، مجله بانوان شیعه، سال دوم، شماره3، صص 107-122.
منصوریان، محمدکریم و فرحناز قادری (1381) عوامل مؤثر بر ساخت قدرت در خانواده (مورد شهر شیراز) مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره 30 و 316، صص 29-294.
مهدوی، محمد صادق و حبیب صبوری خسروشاهی (1382) بررسی ساختار قدرت در خانواده، مجله مطالعات زنان، سال اول، شماره دوم، صص 27-67.
نایبی هوشنگ و تقی آزادارمکی (1385) سکولاریسم و رابطه آن با تحصیلات عالی (مطالعه موردی، جامعه شهری تهران) مجله جامعهشناسی ایران، دوره هشتم، شماره 3، صص 76-93.
نوریس پیپا و رونالد اینگلهارت (1395) جهانی شدن و تنوع فرهنگی، ترجمه عبدالله فاضلی و ساجده علامه، تهران، کویر.
وامقی، مروئه و حمیرا سجادی و حسن رفیعی و غلامرضا قائد امینی (1395) نقش تحصیلات و تعیینکنندههای واسطهای برسلامت کودکان، مجله علوم پزشکی رازی، دوره 23، شماره 147، 33-18.
سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق 9034۱۴۰۴/ http، //farsi. khamenei. ir/message-content?id= Bar-Tal Daniel, Kruglanski Arie W.(1988) The Social Psychology of knowledge,Cambridge Universirt press.
Bruce Steve, Yearley Steven (2006) The Sage Dictionary of Sociology, Sage Publications.
Phillips, D., Curtice, J., Phillips, M.and Perry, J.(eds
) (2018), British Social Attitudes، The 35th Report, London، The National Centre for Social Research.
Ranee, Ramya (2018) An Analysis of Push and Pull Factors Motivating Expatriate Migrants to Contemplate Malaysia as their Second Home، A Conceptual Paper, Journal of Business and Social Development.Vol
6, P، 130-148.
Schaefer Richard T.(2003) Sociology, USA، McMillan.
- Van den Berg Job C.and Coffe´Hilde Coffe (2012) Educational and Class Cleavages in Voting Behavior in Belgium، The Effect of Income, EGP Class and Education on Party Choice in Flanders and Wallonia, Acta Politica Vol.47, No
2, p، 151–180.
فصلنامه علمي «پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی»
شماره یکم، پاییز 1400: 211-181
تاريخ دريافت: 09/09/1400
تاريخ پذيرش: 22/12/1400
نوع مقاله: پژوهشی
تحصیلات و تغییر نگرشهای اجتماعی- فرهنگی
در آیینة پیمایشهای ملی1
فاطمه جواهری2
چکیده
از آنجا که نگرشها وگرایشهای مردم هم مقوّم و هم بازنمای دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه هستند، هر عاملی که قادرباشد به درک بهتر آنها کمک کند، مهم و قابل مطالعه هستند. به این دلیل بررسی رابطة تحصیلات با نگرشهای اجتماعی- فرهنگی به عنوان موضوع اصلی این نوشتار انتخاب شد. برای تحلیل این موضوع از نظریة توسعة انسانی اینگلهارت و نقش آن در تحولات نگرشی بهره گرفته شد و اطلاعات موردنیاز از طریق تحلیل ثانویه یافتههای چند پیمایش ملی به دست آمد. یافتهها حاکی از آن است که به موازات افزایش تحصیلات جهتیابی کنشگران انسانی در مورد مناسبات خانوادگی، احساس تعلق به جامعه ملی، الگوی مصرف رسانهای، آگاهی سیاسی، دینداری، طرفداری ازحقوق زنان و محیط زیست و همچنین گرایش به مدارای اجتماعی بهطور معناداری تغییر میکند. به این ترتیب میتوان گفت افزایش تحصیلات یکی از منابع تفاوتهای نگرشی و ارزشی است. در خاتمه، دلالتهای فرهنگی- اجتماعی تغییرات تدریجی در نگرشها و ارزشهای کنشگران انسانی که به موازات افزایش تحصیلات رخ خواهد داد، بررسی شده است.
واژههاي کلیدی: تحصیلات، توسعةانسانی، تغییر نگرشها و ارزشها.
مقدمه
کتاب مایکل دبلیو. اپل به نام «آیا آموزش میتواند جامعه را تغییر دهد؟» این پرسش را پیش روی ما میگذارد که آیا تحصیلات میتواند منشأ تفاوتهای نگرشی وارزشی و در نهایت، دگرگونی اجتماعی، فرهنگی و اجتماعی متناظر با آن باشد؟
تجربۀ زیستة اکثر ما این واقعیت را تأیید میکند که آموزش و تحصیلات در متحول ساختن نظام فکری، ترجیحات و منش فرد نقش مهمی دارد. ادبیات نظری و یافتههای پژوهشی نیز از این ایده حمایت میکند که تحصیلات تخصصی بهواسطة دسترسپذیرکردن سرمایههای چندگانة اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جایگاه فرد را در ساختار سلسلهمراتبی جامعه مشخص میسازد. این واقعیت فقط به سطح کنشگرانسانی محدود نمیشود، بلکه جوامع مختلف نیز به میزان پیشرفت و توسعهای که پیدا کردهاند، درجة اتکای آنها به دانش تخصصی بیشترشده است. به این دلیل میتوان گفت نهادعلم پدیدهای بیطرف نیست و در روابط چندگانة قدرت و ثروت و شیوة مدیریت جامعه تنیده شده است. با افزایش میزان آموزش و تحصیلات، فرهنگ عمومی جامعه تغییر میکند و نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز سازوکارهای خود را با این دگرگونی منطبق میسازد.
شاید به همین دلیل است که جامعهشناسان متعلق به سنتهای فکری مختلف به تحلیل آثار وکارکردهای نهاد تعلیم وتربیت پرداختهاند. از جمله آنها میتوان از کارکردگرایان ساختی یادکرد که معتقدند نظام آموزشی فرایند جامعهپذیری و تحقق نظم و انسجام اجتماعی را تسهیل میکند و راه تحرک اجتماعی افراد را هموار میسازد. درمقابل، اندیشمندان تضادگرا نظام آموزشی را عامل استمرار اشکال مختلف نابرابری و اعمال سلطه میدانند. از نگاه آنان صاحبان قدرت و ثروت از طریق نظام آموزشی مرام فکری و عقیدتیشان را به اعضای جامعه منتقل میکنند و آنها را بدون آنکه متوجه باشند، تحت انقیاد خود درمیآورند. تعاملگرایان نمادی، نظام آموزشی و تحصیلات را موتور تغییر میدانند.آنها بیشتر به تأثیرآموزش بر تغییر معانی، فهم از پدیدهها، هویت و شخصیت تمرکز دارند (اسچافر، 2003: 200؛ مشونیس: 265-268).
به تعبیر بوردیو، هرچقدرما آموزش رسمیتری داشته باشیم، دایرة کلمات دشواری که در ذهن ما جای دارد، بیشترخواهدشد. پیچیدگی زبان ما باعث پیچیدگی تفکر ما میشود واین پیچیدگی تفکر، نگرش ما را نسبت به جهان متحول میسازد (گرنفل، 1389: 341).
از این رو، مدیران جامعه به پیامدها و آثار تحصیلات توجه دارند. مروری بر اسناد بالادستی(1) که بعد از انقلاب اسلامی در ایران تدوین شده، نشان میدهد که کاهش بیسوادی، همگانی شدن آموزش و افزایش تحصیلات دانشگاهی، به یکی از ارکان مهم سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. البته وظیفة نظام آموزشی به تربیت نیروی متخصص محدود نمیشود، بلکه انتظار میرود این نهاد تحقق آرمانهای عقیدتی ـ سیاسی کشور را هم به عهده بگیرد. اهدافی همچون «برخورداری از دانشگاه پیشگام در عرصة تولید دانشِ تمدنی و تبیین و توسعة فرهنگ جهانی اسلام و گسترش مرزهای دانش و علوم کاربردی و کارآمد مبتنی بر نگرش وحیانی به منظورکسب مرجعیت علمی و فرهنگی در منطقه و جهان اسلام و دارای اساتید عالم، متدین، عدالتخواه و آزاداندیش تربیت یافته در مکتب اسلام وانقلاب، مسئولیتپذیر در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با توانایی تربیت متخصصانی متدین و متعهد و دانشمندانی برتر» که در سندچشمانداز نظام آموزش عالی در افق ۱۴۰۴ آمده دربردارنده نکات قابل تأملی است. براین پایه ظاهراً مسئولیت اجتماعی دانشگاه به اندازهای وسعت پیدا کرده که قرار است یکی از عاوامل سازندة تمدن اسلامی باشد.
این امر که اطلاعات، آگاهی و دانش منشأ دگرگونی فکری خواهدشد، کمتر مورد تردید است اما نوع، جهت و شدت این تأثیرگذاری همواره به یک شکل بروز پیدا نمیکند. برای شناخت دقیق از این امر لازم است شواهدتجربی کافی درباره رابطه بین تحصیلات و تفاوتهای نگرشی اعضای جامعه فراهم شود. بر این پایه، نوشتارحاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که:
- باتوجه به این که در ایران تعداد افراد تحصیلکرده درحال فزونی است، آیا میتوان چنین استنتاج کرد که ما در سطح نگرشها و ارزش های فرهنگی- اجتماعی درمعرض یک نوع دگرگونی هستیم؟
- اگر چنین امری صادق باشد، در این صورت تحصیلات بیشترکدام جنبه از نگرش های فرهنگی- اجتماعی را دگرگون خواهدکرد؟
با عنایت به مبادی یادشده مطالعه حاضربر پایۀ فردگرایی روششناختی قوام یافته است. زیرا از شواهد مربوط به سطح خرد میتوان برای تحلیل رخدادهای گسترده در سطح کلان جامعه منتفع شد. شاید به این دلیل که «مطالعه دگرگونی اجتماعی، درسطح جامعهشناختیِ کلان معقول نیست مگر آن که تحلیل به سطح سادهترین کارگزاران یا بازیگران اجتماعی که نظام وابستگی متقابل را تشکیل میدهند، تنزل پیدا کند» (بودون، 1383: 142).
به عنوان دانشآموختگان رشتة جامعهشناسی، اگر براین باور باشیم که وضع جامعه ازطریق اصلاحات دائمی وتدریجی -و نه تغییرات رادیکال- بهبود پیدا خواهدکرد، دراین صورت آگاهی دائمی از نگرشها وگرایشهای اعضای جامعه به یک ضرورت اجتنابپذیر تبدیل میشود.
پیشنیه تحقیق
تحصیلات در پژوهشهای محققان علوم اجتماعی ایران اغلب به عنوان یکی از چند متغیر زمینهای در کنار جنس، سن، وضعیت تأهل، پایگاه اقتصادی- اجتماعی درنظرگرفته میشود و تأثیرگذاری آن درهمین قالب بررسی میشود. به عبارت دیگر، تحصیلات بهندرت یک متغیرمستقل محسوب میشود؛ از این رو واژة تحصیلات در عنوان مقالات پژوهشی کمتر به طور مستقیم منعکس شده است. بااین اوصاف، در این باره چند منبع قابل ذکر وجود دارد؛ برای مثال چلبی (1381) در پژوهش خود رابطة تحصیلات با نظام شخصیت، حسنی (1389) رابطة تحصیلات با بیگانگی تحصیلی، اعتمادیفرد (1392) رابطة تحصیلات با اعتماد اجتماعی، کلانتری وفقیه ایمانی (1392) رابطة تحصیلات با عدالتخواهی، صدری و مرادی (1395) رابطة تحصیلات و نابرابری اجتماعی، وامقی وهمکاران (1395) تأثیر تحصیلات برتربیت فرزندان، خانی و عباسی شوازی (1397) رابطة تحصیلات با ایدهآلهای ازدواج، و قاضینژاد و خانیلوشانی (1396) رابطة تحصیلات با گرایش به جلای وطن را بررسی و کمیت وکیفیت تأثیرگذاری آن را تحلیل کرده اند. افشار (1398) در فصلی از کتاب «شکافهای اجتماعی» تأثیر تحصیلات را بر شکلگیری گروههای متعارض و ایجاد شکاف اجتماعی توضیح داده است. درکنار منابع یادشده که اغلب حاصل عملکرد پژوهشگران منفرد بودهاند، طی سالهای گذشته حجم قابل ملاحظهای از پیمایشهای ملی که توسط کنشگران سازمانی انجام شده، به بررسی رابطة تحصیلات با نگرشها و گرایشهای آحاد جامعه پرداختهاند. نوشتارحاضر همسو با آثاری که پیش ازاین تولیدشده، میکوشد از خلال ترکیب یافتههای پیمایشهای ملی درخصوص رابطة تحصیلات با برخی نگرشها و گرایشهای مردم به تأمل در نقش اجتماعی تحصیلات بپردازد. تراکم دانشی که ازاین طریق حاصل میشود، ممکن است تاحدی قدرت تحصیلات در دگرگونیهای فرهنگی- اجتماعی جامعه ایران را مشخص سازد.
چارچوب تحلیل
فرایند تغییرفرهنگی- اجتماعی به طرق مختلف قابل تمییز است. در نگاه مانوئل کاستلز (1396: 454) تغییر فرهنگی به معنای تغییر ارزشها و عقاید پردازششده در ذهن انسانها است؛ بهطوری که بر جامعه به عنوان یک کل واحد تأثیر بگذارد. تغییرسیاسی به معنای پذیرش نهادی ارزشهای جدیدی است که از طریق فرهنگ یک جامعه اشاعه پیدا میکند. کلیت این تغییرات همراه با همه تناقضها، انشعابات و همگراییهای معطوف به آن، تار و پود تحول اجتماعی را شکل میدهد. این دگرگونیها حاصل ارادة کنشگران اجتماعی است که با رهیافتهای احساسی و عقلانی در تعامل با یکدیگر و با محیطشان هدایت میشوند. در واقع تحول فرهنگی- اجتماعی به وساطت تغییر در ترجیحات، اولویتها و ارزشهای مردم پدیدارمیشود.
ارزشها امری انتزاعی و معيار قضاوت هستند و فاقد یک موضوع مشخص يا نقطه ارجاع زمانی و مکانی خاصاند. برای مثال، اگر زيبايي یک ارزش باشد، ارزیابی این که فلان فرد خاص تا چه حد از نظر زيباييشناسي خوشايند است، یک نگرش محسوب میشود. رابطة نگرش و رفتار امر مناقشهبرانگیزی است. بهطور متعارف تصور میشود نگرش دارای سه مؤلفه عاطفی، ادراکی و رفتاری است. اما برخی اندیشمندان این حوزه معتقدند نگرش ماهیت منفرد و مستقلی دارد. به تعبیر دیگر بایدگفت عاطفه، ادراک و رفتار قلمروهایی هستند که نگرش در آنها به شکل پاسخهایی قابل رؤیت بروز پیدا میکند یا متجلی میشود. محققان دیگر از این هم فراتررفته و اظهارداشتهاند که بین سه مؤلفه یادشده الزاماً یک نوع سازگاری درونی وجود ندارد؛ حتی ممکن است آنها بیارتباط بایکدیگر عمل کنند (بارتال و کروگلانسکی، 1988: 316-317).
تحقيقات متعدد نشان داده است که نفع شخصي3، همانندي اجتماعي و ربط ارزشی ضریب تأثیرگذاری یک نگرش را تعیین میکنند. در واقع آنچه يک نگرش را براي فرد برجسته ميسازد، رابطه آن با نيازها و ارزشهاي اساسي اجتماعی یا شخصی او است (بارون، برن وجانسون، 1389: 220). نگرشها اغلب درخلال کسب تجربیات جدید، یادگیری اجتماعی و فرایند مقایسه شکل میگیرند (بروک و یرلی، 2006 : 13).
بخشی از ارزشها و نگرشهای آدمی در جریان کسب تجربیات جدید، یادگیری اجتماعی و فرایند مقایسه ساخته وپرداخته میشود(2). رونالد اینگلهارت با گردآوری دادههای هشتاد کشورجهان، نقش تحصیلات را به عنوان نیروی شکلدهندة تغییرات ارزشی در فرایند توسعه و نوسازی جوامع مطالعه کرد. وی در توصیف اثر تحولات کلی جامعه بر دگرگونی ارزشی- نگرشی اظهار میدارد که مجموعه گستردهای از دادههای فراملی ثابت میکندکه:
نوسازی اجتماعی- اقتصادی و تغییرفرهنگی در جهت افزایش تأکید بر ارزشهای ابراز وجود و دموکراتیک شدن، همه اجزای یک فرایند زیربنایی واحد به نام توسعة انسانی هستند. موضوع اصلی این فرایند گسترش انتخاب انسانی است. توسعة اجتماعی- اقتصادی، سطوح آموزش و اطلاعات را افزایش میدهد و تنوع کنشهای متقابل انسانی موجب رشد منابع مادی، شناختی و اجتماعی میشود. از این رو فرایند نوسازی محدودیتهای خارجی معطوف به انتخاب انسانی را کاهش میدهد و به آنها ابزارهایی برای توانایی انجام انتخابهای مستقل میبخشد. امنیت وجودی حاصل از این فرایند به طوربنیادی تجربیات دست اول زندگی مردم را تغییرداده و آنها را به دگرگونی از نظم جمعی به آزادی فردی، از یکپارچگی به تنوع انسانی و از دولت اقتدارگرا به استقلال فردی سوق میدهد و درنهایت موجب رشد سندرم «ارزشهای ابراز وجود» میشود. این ارزشها تأکید برآزادیهای مدنی و سیاسی را به همراه دارد و تقاضا برای حکومتِ پاسخگو را شدت میبخشد. این قبیل گرایشها مجال بسیطتری جهت پیگیری آزادی بیان و خودفهمی ایجاد میکند و به استقرار و حمایت از مناسبترین نهادها برای به حداکثر رساندن انتخابهای انسانی (دموکراسی) کمک میکند. به واسطه افزایش توانایی انتخابهای مستقل، توسعه انسانی بسط پیدا میکند و عاملیت انسان در قلمروی شخصی و درعرصه عمومی تقویت میشود. به این ترتیب، کسب آموختهها، مهارتها و تجربیات تازه درمجموع زمینهساز دگرگونی در نگرشها و ارزشها خواهد شد. قرارگرفتن در معرض رسانههای جهانی، ارزشهای فرهنگی مدرنتری را ایجاد میکند و به مدارای بیشتر با سبکهای زندگی غیرسنتی و تمایلات جنسی لیبرال، نگرشهای تساویطلبانه نسبت به زنان و دیدگاه سکولار و فردگرایانه نسبت به موضوعات اخلاقی منجرمیگردد (نوریس و اینگلهارت، 1395: 337-336). در واقع تحصیلات فقط آموختن مجموعهای از اطلاعات ومهارتها نیست، بلکه میان کنشگران انسانی و جهتیابی آنها نسبت به نهادهای جامعه حائل میشود.
گزیده مطالب یادشده در نمودار شماره 1 آمده است.همانطور که این تصویرنشان میدهد، میتوان انتظار داشت که با افزایش تحصیلات، اولویتها و ترجیحات افراد از محوریت ارزشهای بقا به طرف ارزشهای فرامادی و ارزشهای ابراز وجود تغییر پیدا خواهدکرد. به این معنا که آنها به دموکراسی، مساواتطلبی، مشارکت سیاسی، مدارای اجتماعی و پایداری محیط زیست بیشتراهمیت خواهند داد؛ فردگراترمیشوند؛ در قلمرو دین بیشترطرفدار قرائتهای نوگرایانه، تکثرگرایانه و عرفی خواهندشد؛ درحوزة مناسبات خانوادگی کمتر دغدغه رعایت سنتها را خواهند داشت؛ و در مجموع امور مختلف را به شیوهای انتقادیترتحلیل خواهندکرد. درقسمت «یافتههای تحقیق» شواهدلازم برای این ایده محتمل، ارائه خواهد شد(4).
نمودار1- فرایند توسعه جامعه و تغییرات ارزشی با اقتباس از اینگلهارت وولزل (1389: 51).
روش
به منظوربررسی رابطة تحصیلات با نگرشها و ارزشهای فرهنگی- اجتماعی ازروش مرور نظاممند تحقیقات پیشین استفاده شده است. طی 20 سال گذشته مجموعهای غنی از پیمایشها ونظرسنجیهای ملی نگرشها و ارزشهای مردم را در قلمروهای مختلف تحلیل کرده است. اسامی برخی از این پژوهشها که در حکم جامعة آماری تحقیق هستند، به شرح زیراست:
جدول 1: مشخصات پژوهشهایموردبررسی
سازمان سفارشدهنده | سال انتشار | نام اثر |
|
میرطاهر موسوی | 1385 | پیمایش سرمایة اجتماعی | 1 |
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات مرکز ملی رصد اجتماعی وزارت کشور | 1394 | سنجش سرمایة اجتماعی کشور | 2 |
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی
| 1394 | پیمایش ملی سنجش نگرشها و رفتار دانشجویان دانشگاههای دولتی کشور | 3 |
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری مرکز رصد اجتماعی | 1395 | ارزشها و نگرشهای ایرانیان (موج سوم) | 4 |
مرکز نظرسنجی دانشجویان ایران، جهاددانشگاهی | 1395 | بررسی دیدگاه مردم ایران در خصوص مسائل روز کشور | 5 |
مرکز نظرسنجی دانشجویان ایران، جهاددانشگاهی | 1397 | طرح ملی سنجش فرهنگ سیاسی مردم ایران | 6 |
وزارت کشور: مرکز ملی رصد اجتماعی | 1397 | گزارش سنجش وضعیت سرمایة اجتماعی در کشور | 7 |
جهاددانشگاهی واحد استان البرز | 1398 | پیمایش ملی خانواده | 8 |
تحلیلها بر پایة همکنشی دو نوع متغیر انجام شده است. متغیر اول «تحصیلات» است که منظور از آن تعداد سالهای آموزش در نظام رسمی تعلیم و تربیت کشور (ازمدرسه تا دانشگاه) است. بدون شک نوع مدرسه و دانشگاه محل تحصیل و استانداردهای آموزشی آنها، رشتة تحصیلی و شیوة تدریس، فضای فرهنگی مستقر در محیط آموزشی و درنهایت عملکردشخصی باعث ایجادتفاوت در کیفیت تأثیرگذاری تحصیلات میشود. اما دراین متن به دلیل محدودیت اطلاعات فقط تفاوت سالهای تحصیل مبنا قرارگرفته است. دستۀ دوم متغیرهای نگرشی است که شامل احساس تعلق به جامعه ملی، التزام دینی، مصرف رسانهای، برابریطلبی جنسیتی، مناسبات خانوادگی، نگرشهای سیاسی و ارزیابی از وضعیت فعلی و آتی کشور است(3).
یافتهها
در این قسمت رابطة تحصیلات با برخی نگرشها و ارزشهای فرهنگی- اجتماعی نمونه منتخب ازکل شهروندان ایرانی و گاهی نمونههای خاصتریعنی دانشجویان یا جوانان تحلیل شده است.
هویت ملی
هویت ملی از آن حیث که بازنمای احساس علاقه و تعهد به جامعه ملی است و با ارزشهایی مانند وحدت، همبستگی، یکپارچگی و نظم اجتماعی مرتبط است، حائز اهمیت است.برای سنجش هویت ملی اغلب از معرفهایی مانند گرایش به جلای وطن، تمایل به کسب تابعیت کشور دیگر و افتخار به ایرانی بودن استفاده میشود.
درپیمایش سرمایه اجتماعی ایرانیان (1394) تحصیلات با متغیر افتخار به ایرانی بودن، همبستگی منفی و با تمایل به مهاجرت به خارج از کشور وبهرهمندی از تابعیت کشور دیگر، همبستگی مثبت دارد4. اطلاعات فاز دوم این پیمایش (1397) حاکی از آن است که گرایش مثبت به مهاجرت در بین افراد بیسواد 16 درصد، در بین افراد دارای تحصیلات متوسطه 34 درصد و در بین تحصیلکردههای دانشگاهی 55 درصد است.
درواقع با افزایش تحصیلات، احساس غرور به ایرانیبودن کاهش یافته و تمایل به ترک وطن و قبول تابعیت جامعة دیگر شدت پیداکرده است. با عنایت به نظریه اورت لی5
دربارة نقش عوامل جاذبه و دافعه داخلی و خارجی در عزم به مهاجرت (با اقتباس از رانه: 2018) میتوان گفت(5) این وضعیت ممکن است به این دلیل باشد که افرادتحصیلکردهتر خود را بیشتر شایسته برخورداری از یک زندگی خوب میدانند، انتظار بیشتری ازکیفیت مدیریت جامعه دارند و عزم جدیتری برای پیشرفت دارند. این افراد در صورت مهیا نبودن عوامل ترغیبکنندة داخلی (شرایط رشد فردی و اجتماعی) سریعتر دچار احساس نارضایتی میشوند. درعین حال عوامل ترغیبکنندهای که تصور میشود در خارج از کشور وجود دارد، افرادتحصیلکردهتررا بیشتر مصمم به ترک وطن میکند. همچنین ممکن است تفکرجهانوطنی نزد تحصیلکردهها قویتر باشد، یا این گزینه برای آنان به شیوهای سادهتر از عامۀ مردم قابل حصول باشد، ودرنهایت شاید افراد تحصیلکردهتر، افتخار به ملیت و قومیت را یک نوع گرایش تعصبآمیز تلقی میکنند.
التزام دینی
در جامعة ایران بسیاری از انتخابها و جهتیابیهای افراد در حوزة خانواده، کار، اقتصاد و سیاست ازتقیدات مذهبی آنها تأثیرمیپذیرد؛ از این رو آگاهی ازکموکیف رابطة تحصیلات با دینداری، وضعیت ارزشها ونگرشها در حوزههای دیگر را هم بازنمایی میکند.
جدول 2: هویت مذهبی برحسب تحصیلات
(پیمایش ارزشها ونگرشهای ایرانیان 1382)
| کم | تاحدودی | زیاد | شاخص هویت زیاد | شاخص نسبت هویت زیاد توده به گروه تحصیلکرده |
کل پاسخگویان | 8/11 | 0/59 | 2/29 | 4/1 | 72/1 |
توده | 8/6 | 2/48 | 0/45 | 2/2 | |
گروه دارای تحصیلات دانشگاهی | 2/13 | 5/60 | 3/26 | 3/1 |
منبع: کتاب تحصیلات وتحولات نگرشی (1384: 76)
اطلاعات جدول 2 نشان میدهد در سال 1382 افراد دارای تحصیلات دانشگاهی 19درصد کمتراز تودة مردم هویت مذهبی خود را در سطح قوی گزارش کردهاند.
بیش از90 درصد از مشارکت کنندگان در پیمایش دینداری ایرانیان (1395) از حیث اعتقاد به اصول و باورهای دینی شبیه یکدیگرند اما افراد تحصیلکردهتر در سایر ابعاد دینداری یعنی در علقه دینی، هویت دینی، عبادات و مناسک دینی و رعایت شرعیات التزام ضعیفتری را ابراز کردهاند. نظرسنجی ایسپا (1397) دربارة «پوشش پسندیده خانمها» نشان دادکه میزان انتخاب حجاب کامل در بین پاسخگویان دارای تحصیل دانشگاهی24 درصد کمتراز پاسخگویان کمسواد است و این تفاوت از نظرآماری معنادار است.
در پیمایش سنجش نگرشها و رفتاردانشجویان دانشگاههای دولتی (1394) از دانشجویان سؤال شد «اگر یک یافتة علمی باتعالیم دینی درتعارض باشد، بایدچه کرد؟»؛ پاسخگویان مقاطع تحصیلات تکمیلی به طورمعناداری بیشاز دانشجویان مقطع کارشناسی یافتههای علمی را بر آموزههای مذهبی ترجیح دادهاند.
اگر با اندکی تسامح بپذیریم که ترجیح شواهد عقلی- تجربی بر آموزههای دینی با مصادیقی از مفهوم سکولاریسم قرابت دارد، در این صورت میتوان گفت افزایش تحصیلات با گرایش به ارزشهای سکولار همساز است. در مجموع رابطة منفی تحصیلات با دینداری به معنای زوال حیات دینی نیست و این امر به شیوههای زیر قابل تحلیل است:
§ تحصیلات با رشد تفکر انتقادی همراه است؛ به این دلیل افراد تحصیلکردهتر برای تعین بخشیدن به سامانه دینی خود بیشتردرجستوجوی مبانی استدلالی و منطقی هستند. بنابراین آنها نسبت به آموزههایی که فاقد چنین ویژگی باشند، پذیرش کمتری دارند.
§ افرادتحصیلکردهتراغلب نوگراترند، با فضاهای فراملی بیشترمراوده دارند و میکوشند آموزههای دینی خود را با اقتضائات زمانشان سازگارکنند وآنها را ذیل یک سپهر جهانی تفسیرکنند و به کارگیرند. ازاینرو، احتمال دارد دینداری افرادتحصیلکرده انعطافپذیرتر و تنوعپذیرترباشد.
§ اکثر سنجههای معمول دینداری تنها سبک متعارف دینداری را میسنجند و
تنوع و پیچیدگی سبکهای دینداری اقشار مختلف از جمله افراد تحصیلکرده را تمییز نمیدهند.
خانواده وازدواج
بخش مهمی از تحولات نگرشی و ارزشی در حوزة مناسبات خانوادگی به وقوع میپیوندد. پژوهشهای مختلف نشان داده که با افزایش میزان تحصیلات، سن مطلوب ازدواج بالا میرود. برای مثال، افراد دارای تحصیلات دانشگاهی 45درصد کمتر از افراد بیسواد با این گزاره که «بدون ازدواج زندگی رضایتبخش نیست» موافق هستند (پیمایش ملی خانواده، 1398: 69).
از سوی دیگر، با افزایش تحصیلات بر میزان موافقت با «خواستگاری زن از مرد» افزوده میشود. افراد تحصیلکردهتر در مورد عاملیت زن در امر ازدواج پذیرش بیشتری دارند، ولی در ردههای تحصیلی پایینترسنت خواستگاری مرد از زن بیشتر ارجحیت دارد. این تفاوت در مورد طلاق هم وجوددارد. 47 درصد از افراد بیسواد و، در برابر، 69 درصد از تحصیلکردههای دانشگاهی موافق حق طلاق زنان هستند. هر دو یافته فوق از نظر آماری معنادار است (همان: 72، 161).
درحالیکه تنها 14 درصد از پاسخگویان بیسواد اظهارکردهاند که همسر خود را براساس تصمیم شخصی انتخاب کردهاند، این نسبت بین تحصیلکردههای دانشگاهی42درصداست. همبستگی بین آن دو از جهت آماری معنادار است (همان: 120). درهمین پژوهش، افراد بیسواد (76درصد) دوبرابر افراد تحصیلکرده (36درصد) موافق این ایده هستند که «به خاطر وجود فرزندان نباید طلاق گرفت» (همان: 451).
با افزایش تحصیلات، تمایل به مساوات بین زوجین شدت پیدا میکند. این گزاره که «درخانه حرف اول و آخر را باید مرد بزند»، و این که «زنان برای مدیریت امور داخلی خانه و مردان برای مدیریت امور اقتصادی و مسائل بیرون از خانه مناسب هستند» به طورمعناداری بین تحصیلکردهها کمترطرفدار دارد (همان: 166، 174). در واقع، بهموازات افزایش تحصیلات، نگرش سنتی به مناسبات خانوادگی تغییرمیکند؛ به این معنا که قدرت بین زن و شوهر به شیوهای مساواتطلبانهتر تقسیم میشود، از شدت رابطه اقتدارگرایانه و سلطهگرانه کاسته میشود و روابط معمول زوجین به سوی رفتارهای همدلانه و تعاملی هدایت میشود.
در همان منبع (1398: 163) در پاسخ به «میزان موافقت باکار زنان در بیرون از خانه»، مشخص شد پاسخگویان دارای تحصیلات دانشگاهی 16درصد بیش ازافراد بیسواد موافق بهرهمندی زنان از این حق هستند (همبستگی12/0 **).
مصرف رسانهای
تحصیلات، نیازهای شناختی افراد را شدت میبخشد و رسانههای ارتباطی و اطلاعاتی که ابزارمناسبی برای پاسخگویی به این نیاز هستند، بیشتر به کارگرفته میشوند. «رسانهها افزایشدهندة تحرک و تغییرپذیری و شکلی از مسافرت نیابتی میشوند و با گشودن مرزهای جدید دانش غیرمحلی، سازمان بازتابی خود را پربارتر میسازند» (تامپسون، 1379: 297).
اطلاعات پیمایش سنجش نگرشهای ایرانیان (1395) از همبستگی قوی میان تحصیلات و میزان مصرف اینترنت (55/0***) حکایت میکند؛ افراد تحصیلکردهتر در قیاس با افرادکمتر تحصیلکرده وسائل ارتباطی را بر زندگی خود بیشترتأثیرگذار میدانند، اخبار و اطلاعات آن را با واقعیات دنیای بیرونی سازگارترمیدانند و بیشتر به آن اعتماد دارند. تحصیلات با میزان مطالعة آزاد (39/0***) همبستگی مثبت دارد.
بین تحصیلات و میزان استفاده از مطبوعات، فعالیت در فضای مجازی، تلویزیونهای پخش ماهوارهای شامل کانالهای خبررسانی خارجی نظیر بیبیسی وصدای آمریکا یا کانالهای عمومیتر مانند «من و تو»، همبستگی مثبت ومعنادار وجود دارد. میزان بهرهمندی افراد دارای سواد دانشگاهی از انواع رسانههای اجتماعی حدود30 درصد بیش از افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی است. تحصیلات با مرجعیت رسانه ملی رابطهای منفی و معنادار و با مرجعیت رسانههای فرامرزی رابطهای مثبت و معنادار دارد (پیمایش وضعیت سرمایة اجتماعی درکشور، 1397: 440-438). این شاید به آن دلیل باشد که «قرارگرفتن در معرض رسانههای جهانی به مدارای بیشتر با سبکهای زندگی غیرسنتی و تمایلات جنسی لیبرال، نگرشهای تساویطلبانه نسبت به نقش زنان و مردان و دیدگاه سکولار و فردگرایانه نسبت به موضوعات اخلاقی منجر میگردد. ازسوی دیگر براساس نظریة چرخة فضیلت، کسب اطلاعات و شناخت در مورد امور عمومی سبب تقویت آگاهی شهروندی و مشارکت در حوزة عمومی خواهد شد» (نوریس و اینگلهارت، 1395: 338-337).
مدارای اجتماعی
اطلاعات پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان (1380: 200-205) نشان دادکه تحصیلات رابطه معناداری با وجوه مختلف مدارای اجتماعی یعنی محق دانستن افراد غیرمذهبی به نشر افکارشان از طریق سخنرانی، چاپ کتاب و انتصاب به سمت مدیریت در مواضع دولتی دارد. صرفنظر از آن افراد تحصیلکردهتر پیشبینی کردهاند که در آینده تعداد افراد غیرمذهبی بیشترخواهد شد (28/22-0 /0***).
اطلاعات پیمایش سنجش نگرشها و رفتار دانشجویان (1394) نیز مؤید این رابطه است، زیرا دانشجویان تحصیلات تکمیلی به طور معناداری بیش از دانشجویان کارشناسی موافق مدارای فکری و آزادی بیان هستند.
یافتههای پیمایش فرهنگ سیاسی ایسپا (1397) بیانگرآن است که 72 درصد ازتحصیلکردههای دانشگاهی موافق آزادی رسانهها هستند. این نسبت در بین پاسخگویانِ فاقدتحصیلات دانشگاهی20 درصدکمتر است (23/0 **). موجهدانستن فعالیت رسانهها را میتوان معادل طرفداری از آزادی بیان تلقی کرد. براساس دیگر یافتههای همین تحقیق، درحالیکه 65 درصد ازتحصیلکردههای دانشگاهی موافق تحمل نظر مخالفان هستند، این نسبت در بین گروه مقابل 23 درصدکمتراست. در پیمایش فرهنگ سیاسی مردم ایران (1397: 329) نیز رابطه بین تساهل مداری و تحصیلات مثبت است.
نگرشهای سیاسی
آگاهی سیاسی و پیگیری اخبار: در پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان (1380: 213)، پیمایش سنجش سرمایه اجتماعی ایرانیان (1395 : 277-261) و پیمایش فرهنگ سیاسی (1397) همبستگی تحصیلات و میزان پیگیری اخبار سیاسی و آگاهی سیاسی معنادار و مثبت است. پژوهش اخیرحاکی از آن است که تحصیلات با استفاده از روزنامه و مجله (13/0**)، تلویزیون داخلی (14/0-**)، شبکههای اجتماعی (15/0**)، تلویزیونهای ماهواره ای (17/0**)، و سایت های اینترنتی (25/0 ***) همبستگی دارد. پاسخگویان برخوردار از تحصیلات دانشگاهی برای کسب خبر بیش از دیگران از روزنامه ومجله، تلویزیونهای ماهوارهای، سایتهای اینترنتی وشبکههای مجازی استفاده میکنند. یافتههای یادشده بردو واقعیت مهم دلالت دارد:
§ با افزایش تحصیلات، انگیزة کسب اخبارسیاسی بیشترمیشود و تقاضا برای دستیابی به اطلاعات سیاسی شدت پیدا کند. این قبیل افراد در عرصة عمومی هم از قدرت تحلیل بیشتری برخوردارخواهند بود؛
§ به موازات افزایش تحصیلات، مصرف رسانهای افراد از رسانههای داخلی به سوی رسانههای برونمرزی تغییر جهت پیدا میکند و از آنجا که این رسانهها نوع تحلیل و تفسیرشان از رویدادها با آنچه در رادیو- تلویزیون داخلی گزارش میشود، متفاوت است، در این صورت استفاده از رسانههای برونمرزی بهطور غیرمستقیم منشأ دگرگونی نگرشها خواهد شد. درنتیجه به نظر میرسد نگرش سیاسی افراد تحصیلکرده از مجرایی متفاوت از کانالهای رسانهای رسمی کشور ساخته و پرداخته میشود.
مشارکت در انتخابات: در پیمایش سنجش سرمایه اجتماعی ایرانیان (1395 : 289-278)، نتیجه رابطه تحصیلات با گرایش به مشارکت در آخرین انتخابات و انتخابات آتی به ترتیب زیر است:
§ همبستگی تحصیلات با شرکت درآخرین انتخابات ریاست جمهوری= 20/0- ***
§ همبستگی تحصیلات با شرکت درآخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی= 19/0-***
§ همبستگی تحصیلات با شرکت درآخرین انتخابات شورها= 21/0-***
§ همبستگی تحصیلات با شرکت درانتخابات بعدی ریاست جمهوری= 08/0-***
§ همبستگی تحصیلات با شرکت درانتخابات بعدی مجلس شورای اسلامی=
12/0-***
§ همبستگی تحصیلات با شرکت درانتخابات بعدی شورها= 11/0-***
درهمه موارد فوق، پاسخگویان تحصیلکردهتر20-10 درصد کمتر از افراد بیسواد درآخرین انتخابات کشوری شرکت کردهاند و در مورد شرکت درانتخابات آتی نیز همین کمرغبتی را ابراز نمودهاند. پیش از این توضیح داده شدکه افراد تحصیلکردهتر در مجموع بیشتر پیگیر اخبار سیاسی هستند و از منابع متنوعتری برای کسب خبر استفاده میکنند. شاید همین امر باعث تقویت توان تحلیل انتقادی آنها میشود و تردید آنها را در مورد اثربخشی شرکت در انتخابات شدت میبخشد. بر اساس پیمایش فرهنگ سیاسی مردم ایران (1397: 209-213) تحصیلات با شاخص مشارکت سیاسی ذهنی همبستگی مثبت (14/0***) دارد، اما باشاخص مشارکت سیاسی عملی همبستگی ندارد. اطلاعات یادشده بیانگر آن است که ازحیث گرایشهای سیاسی، تفاوت قابل ملاحظهای بین پایینترین و بالاترین درجات تحصیلی وجود دارد. به نظر میرسد افراد تحصیلکردهتر در قلمرو امور سیاسی دارای گرایشهای فکری انتقادیتری هستند اما ظاهراً در عمل متفاوت از سایر مردم رفتار نمیکنند.
ارزیابی وضع فعلی و آتی جامعه
بخش مهمی از ارزشها ونگرشهای مردم هنگام ارزیابی آنها از وضعیت فعلی و آتی جامعه آشکارمیشود. در پیمایش سنجش فرهنگ سیاسی ایرانیان (1397)، نظر پاسخگویان دربارة وجوه مختلف عملکرد نظامهای جامعه و رابطه آن با تحصیلات تحلیل شده است.
جدول 3: رابطة ارزیابی از عملکردنظامهای مختلف جامعه با تحصیلات
| تحصیلات | |
ارزیابی عملکرد اقتصادی نظام | 10/0- (***) | ص: 243 |
ارزیابی عملکرد اجتماعی نظام | 18/0- (***) | ص: 253 |
ارزیابی عملکردفرهنگی نظام | 32/0- (***) | ص: 263 |
ارزیابی عملکرد سیاست خارجی نظام | 29/0- (***) | ص: 271 |
منبع: پیمایش سنجش فرهنگ سیاسی ایرانیان 1397
اطلاعات جدول 3 بیانگر آن است که تحصیلات با ابعاد چهارگانه ارزیابی از وضعیت جامعه رابطه معکوس دارد. این به آن معناست که ترتیب افراد تحصیلکردهتربهطورمعناداری از وضعیت موجود در جامعه ارزیابی منفیتری دارند. به همین دلیل میتوان پیشبینی کرد که احتمالاً سطح نارضایتی اجتماعی در بین افراد تحصیلکرده بیشتر و بالاترباشد.
نظر پاسخگویان درمورد وضعیت آتی کشور و مسائل روز کشور درجدول شماره 4 منعکس شده است. اطلاعات بهدستآمده به این واقعیت اشاره داردکه میزان افرادی که به آینده کشور بدبین هستند، رو به افزایش است. در هردو مقطع بین تحصیلات و ارزیابی از وضعیت آتی جامعه رابطهای ضعیف اما معنادار مشاهده میشود. درواقع، افراد دارای تحصیلات دانشگاهی بدبینی بیشتری را ابراز نمودهاند، اما این تفاوت از5-8 درصد تجاوز نمیکند. میزان اندک ضرایب همبستگی نیز گواه این امر است.
جدول4: نگرش شهروندان به وضع آینده کشور و همبستگی آن با تحصیلات
| پیمایش سرمایه اجتماعی (1385) | پیمایش ایسپا (1395) |
روز به روز بدتر ميشود | 5/28 | 0/34 |
نه بدتر ميشود، نه بهتر | 4/21 | 3/33 |
در حال بهبود است | 4/48 | 7/31 |
نميدانم–بیپاسخ | 6/1 | 0/1 |
کل | 100 | 100 |
حجم نمونه | 11961 | 4379 |
همبستگی نگرش به آینده با تحصیلات | 09/0- *** | 06/0- *** |
یافتههای پیمایش سنجش نگرشها و رفتار دانشجویان (1394) حاکی ازآن است که 25 درصد از دانشجویان درحد «زیاد»، 69 درصد درحد «متوسط» و6 درصد درحد«ضعیف» به آيندة کشورخوشبین هستند(6). دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی از حیث میزان خوشبینی به آینده کشور شبیه یکدیگرند. براساس اطلاعات پیمایش وضعیت سرمایه اجتماعی کشور (1397: 156-131)(7) 62 درصد یعنی اکثر پاسخگویان وضع آتی کشور(8) را منفی ارزیابی کردهاند. تفاوت دیدگاهها در بین پاسخگویانِ سطوح تحصیلی مختلف اندک (8-3درصد) است. شدت همبستگیها نیز معنادار اما ضعیف است.
زمانی که امید به آینده ایران بر اساس این جمله که: «اگر وضع همین طورپیش برود، ایران پیشرفتهترین کشورخاورمیانه خواهدشد» بررسی شد، مشخص شد تحصیلات به طورمعناداری (17/0- ***) موجب تفاوت در پاسخها شده است. افراد دارای تحصیلات دانشگاهی 20 درصد بیشتر از بیسوادها نسبت به این گزاره ابراز مخالفت کردهاند (پیمایش فرهنگ سیاسی مردم ایران، 1397: 285).
پنداشت ازعدالت: یکی ازمعرفهای پنداشت از عدالت، نگرش به امکان دستیابی به فرصتهای شغلی مناسب است. درموج دوم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان (1382) نظرات پاسخگویان درباره این گویه مقایسه شده است.
جدول5: معیارکسب شغل درشرایط فعلی کشور
(پیمایش ارزشها ونگرشهای ایرانیان 1382)
| تجربه و مهارت | پارتی | مدرک | شانس و اقبال |
کلیه پاسخگویان | 6/26 | 5/52 | 9/11 | 9/7 |
گروه توده | 9/29 | 1/38 | 5/15 | 2/16 |
گروه تحصیلکرده دانشگاهی | 9/18 | 2/66 | 7/9 | 2/3 |
منبع: کتاب تحصیلات وتحولات نگرشی (1384: 33)
درجدول 5 توزیع پاسخها نشانة نگرش منفی پاسخگویان دارای تحصیلات دانشگاهی است. آنها 28درصد بیشتر از توده مردم «پارتی» و 10 درصدکمتر از توده مردم «تجربه ومهارت» را عامل یافتن شغل مناسب میدانند. در واقع از نظر افراد تحصیلکردهترشایستگیهای فردی نقش چندانی دردستیابی به فرصتهای شغلی ندارد.
نظر به این که حاکمیت قانون در جامعه یکی از مصادیق تحقق عدالت است، در همین پژوهش سؤال شد: «اگر حقی از کسی ضایع شود تا چه اندازه میتواند از طریق قانونی به حق خود برسد؟». اطلاعات بهدستآمده بیانگرآن است که با افزایش تحصیلات باور به این که بهواسطه قانون میتوان حق خود را احیا کرد، کاهش پیدا میکند.
جدول6: پنداشت از وجود عدالت درجامعه برحسب تحصیلات
(پیمایش ارزشها ونگرشهای ایرانیان 1382)
| بیسواد | زیردیپلم | دیپلم و فوق دیپلم | دانشگاهی |
کم | 9/38 | 9/42 | 7/45 | 2/48 |
تاحدودی | 8/33 | 6/38 | 5/44 | 35 |
زیاد | 3/27 | 18 | 9/10 | 12 |
آماره =10/0، سطح معناداری= 000/0 |
منبع: کتاب رضایت از زندگی وارزیابی اجتماعی (1384: 26)
در پیمایش سنجش فرهنگ سیاسی مردم ایران (1397: 365) رابطة تحصیلات با نگرش به حاکمیت قانون (14/0- ***) از این واقعیت حکایت میکند که افراددارای تحصیلات دانشگاهی 23درصد بیش از افراد بیسواد معتقدند حاکمیت قانون طی سالهای اخیر تضعیف شده است.
در پیمایش وضعیت سرمایة اجتماعی کشور (1397: 130-113) تحصیلات با هر پنج معیار(9) پنداشت از عدالت و در پیمایش ملی سنجش فرهنگ سیاسی مردم ایران (1397: 194- 180) تحصیلات با ارزیابی از شاخص عدالت رویهای و عدالت توزیعی دارای همبستگی منفی و معنادار است.
محیط زیست
از نظر اینگلهارت، طرفداری از پایداری محیط زیست یکی از مصادیق ارزشهای فرامادی است که پیشبینی میشود ابراز آن دربین افراد تحصیلکرده بیشترباشد. اطلاعات پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان (1395: 537-550) رابطة مثبت تحصیلات با ارزشهای زیستمحیطی را تأیید میکند.
مروری بر یافتههای پژوهشی حاکی از آن است که هنگامی که رابطه تحصیلات با متغیرهای نگرشی و ارزشی در نمونههای دانشجویی با تفاوت تحصیلی اندک (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا) مورد بررسی قرار میگیرد، تفاوت نگرشها وشدت همبستگیها چشمگیر نیست. اما در مواردی که دامنه تحصیلات از بیسوادی تا دانشگاهی نوسان دارد، همبستگیها وضوح وشدت بیشتری دارند. بنابراین میتوان گفت بیشترین تفاوتهای نگرشی و ارزشی بین کمسوادها و افراد دارای تحصیلات دانشگاهی است.
علاوه بر این، باید به این واقعیت تفطن داشت که قدرت تأثیرگذاری تحصیلات در بین همه گروهها و اقشار جامعه یکسان نیست. بدون شک تأثیر تحصیلات بر اساس جنس، سن، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، قومیت یا مذهب متفاوت خواهدبود. برای مثال، اگر زنان تصور کنند با کسب تحصیلات دانشگاهی میتوانند خود را از موقعیت فرودست خارج سازند و دستیابی به فرصتها و بختهای زندگی خویش را ارتقا دهند، دراین صورت بدیهی است که تحصیلات آنان درمقایسه با مردان دگرگونی بزرگتری را در هویت و سبک زندگیشان ایجاد خواهدکرد. اگراین امکان وجودداشت که ازترکیب متغیرهای یادشده شاخصسازی شود، نتایج دقیقتر و بدیعتری بهدست میآمد. مادامی که چنین تمهیداتی فراهم نیامده، ضروری است هنگام استنتاج از یافته ها وتعمیم آنها دقت واحتیاط شود.
جمعبندی و نتیجهگیری
این پرسش که «آیا تحصیلات میتواند خاستگاهِ تحولات فرهنگی و اجتماعی» شود، دستمایه تدوین این نوشتارشد. از آنجا که وظیفه جامعهشناسی یافتن میانجیهایی است که امرکلی را به امر انضمامی پیوند دهد (آدورنو، 1400 : 6)، در این متن تأثیر تحصیلات بر تحولات فرهنگی اجتماعی جامعه به وساطت و به میانجی تغییردر نگرشهای فرهنگی- اجتماعی کنشگران انسانی بررسی شد.
اطلاعات ارائه شده همسو با دیدگاه اینگلهارت نشان میدهد که افرادتحصیلکردهتردر قلمرو مسائل خانوادگی، ارتباط با جنس مخالف، دلبستگی به کشور، میزان مصرف رسانهای، آگاهی سیاسی، التزام دینی(10) و هویت دینی، طرفداری ازحقوق زنان، اعتقاد به مدارای اجتماعی و طرفداری از پایداری محیط زیست به شیوهای متفاوت از دیگران میاندیشند و عمل میکنند.
یافتههای فوق با اطلاعات دیگر پژوهشها که درسطح بینالمللی تولیدشده نیز همساز است. پیمایش ملی بلژیک (2012) نشان داد که افراد تحصیلکردهتر بیشتر به احزاب متعلق به جناح چپ نو و افراد کمتربرخوردار از تحصیلات به احزاب متعلق به جناح راست رأی میدهند (وندنبرگ وهمکاران، 2012: 13). یافتههای پیمایش گرایشهای اجتماعی بریتانیا (2017-2016) نیز حاکی از آن است که تحصیلات عامل متمایزکنندة شیوه رأیدهی مردم، واکنش به تغییرات آبوهوایی و مسئله رفاه است.
البته نگرشهای اجتماعی مردم از زاویه دیگر هم قابل تحلیل است. نتیجة مقایسه اطلاعات دو «پیمایش ملی سنجش فرهنگ سیاسی مردم ایران» در سال 1384، 1397 بیانگر آن است که اعتماداجتماعی و اعتماد به مسئولان ونهادهای مهم نظام، احساس وجود عدالت، احساس پاسخگویی، احساس کارآمدی نظام سیاسی و امید به آینده ایران درکل نمونه تحقیق تنزل پیدا کرده است. این یافته به آن معنااست که ما امروز با سطح گستردهای از نارضایتی اجتماعی مواجه هستیم. بنابراین میتوان چنین اظهار نمود که هرچند افراد تحصیلکردهتر در ارزیابی از امورجامعه موضعی انتقادیتر را ابراز میکنند، اما آنچه در کنار تحصیلات و یا حتی بیش از آن تأثیرگذار است، نوع ارزیابی از عملکرد نهادهای جامعه است. زمانی که جامعه با بحران کارایی مواجه است، نارضایتی اجتماعی صفت مشترک اقشار مختلف میشود، تفاوتهای تحصیلی دیگر عامل متمایزکنندة نگرشهای افراد نخواهدبود.
از نظراینگلهارت و ولزل (1389: 69-67) هم نيروهاي شناختي ازجمله تحصیلات، بهتنهایی تبيينکنندۀ رواج ارزشهاي ابراز وجود و الزاماً مولدتوسعة انسانی نیستند. شاهدمثال این ادعا وضعیت جمهوريهاي منفك از اتحاد جماهیرشوروي سابق است كه در ابتداي دهه 90 فروپاشي اجتماعي و سياسي را تجربه كردند. در اين كشورها، پس از محوكمونيسم نهتنها رشد دانش علمي متوقف نشد، بلكه تداوم هم يافت و سطوح تحصيلي درتمامي اين جوامع همچنان بالا باقي ماند. اما ازآنجاکه ذهنیت رايج از امنيت وجودي و كنترل فردي بر زندگي بهشدت سقوط كرد، شواهدي از تغییر ارزشهاي سنتي يا ارزشهاي بقا «به ارزشهای ابراز وجود» مشاهده نشد. از این رو میتوان گفت تغييرفرهنگي به سادگي تابعی از انتخاب عقلاني و شناختي نيست بلکه این امرتابع احساس امنيت وجودي است که در نتيجه فرایند توسعه وگسترش سطح رفاه عمومی به دست میآید. در واقع پیش از هر چیز ابتدا میزان توسعهیافتگی اقتصادی- اجتماعی جامعه و نوع گفتمان حاکم بر آن و کیفیت برآورده ساختن نیازها است که نگرشها و جهتیابیهای مردم راتعیین میکند. انسانهای برخوردار از تجهیزات شناختی و معرفتی پس از عبور از این سطح قادر خواهند بود به جستوجوی ارزشهای ابراز وجود (شامل خودشکوفایی و کیفیت زندگی برتر، عدالتخواهی، آزادیخواهی و مردمسالاری) بپردازند.
برای قضاوت درست درباره تأثیرتحصیلات لازم است وجوه ساختاری جامعه ایران را درنظرگرفت. بهرغم آن که طی سالهای اخیر نهاد علم توسعة قابلملاحظهای پیدا کرده است، اما ساختارهای اقتصادی و سیاسی وحتی فرهنگی-اجتماعی کشورهمپای آن متحول نشدهاند. به تعبیرچلبی (1375: 292) رشد متوازن یا حالت تعادلی، وضعیتی است که در آن هر چهار خردهنظامِ کارکردیِ جامعه با یکدیگر ترکیب شده و بهشکل متقابل درهم نفوذ کنند و درهمان حال خودمختاری نسبی خود را در قبال یکدیگرحفظ کنند. در حالت اخیر هر چهار رسانه یعنی تعهد، ثروت، قدرت و معرفت به صورت هموزن و در عرض یکدیگر به عنوان چهار عامل پاسدار نظم به ایفای نقش میپردازند.
بنابراین آموزش و تحصیلات درجامعهای مانند ایران که توسعة نامتوازن را از سرمیگذراند و با انواعی از بحرانهای داخلی وخارجی مواجه است و بسیاری از اعضای آن هنوز نیازهای اساسیشان تأمین نشده، الزاماً به توسعة انسانی و از آن طریق به دگرگونی ارزشها ونگرشهای متناسب با آن منتهی نخواهدشد. زیرا ضریب تعیینکنندگی ساختارهای جامعه بیشتراست. این به آن معنااست که تحصیلات بهتنهایی معجزه نمیکند. درنتیجه باید گفت اگر سرمایهگذاری درآموزش با پویایی زیرساختهای اقتصادی- سیاسی همراه نباشد، تأثیرمستقیم و خالص تحصیلات برتحولات فکری و نگرشی بیشتر در سطح میان فردی و در عرصههایی مانند خردورزی، تفکرانتقادی و عاملیت کنشگر انسانی منشأ تفاوت خواهدشد.
تحصیلات از طریق تعریض دامنه اهداف و اولویتها، معیارهای کیفیت زندگی(11) و معیارهای ارزیابی از کارآمدی نهادهای جامعه را ارتقا میبخشد. اما عدم تطابق معیارهای مطلوب با واقعیتهای موجود زمینهساز یأس، سرخوردگی و ناامیدی اجتماعی خواهدشد. این وضعیت با گسترة وسیع میزان جلای وطن و خروج سرمایههای فکری مرتبط است.
یافتههای مطالعة حاضر نشان داد، افراد تحصیلکردهترنارضایتی اجتماعی بیشتری را ابراز میکنند، به رسانههای حکومتی و رسمی کمتر و به رسانههای برون مرزی بیشتر اعتماد دارند، بیشترآماده جلای وطن هستند، قداست خانواده نزد آنان ضعیفتر است، بیشتر موافق مدارا با مخالفان سیاسی و مذهبی هستند و در ارتباط با جنس مخالف به آزادی عمل بیشتری قائل هستند. بر این مبنا آیا میتوان دربارة تأثیر تحصیلات بر تحولات فرهنگی جامعۀ ایران گمانهای را مطرح ساخت؟
پیش ازهرچیز لازم است به این واقعیت اذعان نمود که دراین پژوهش تأثیر تحصیلات بر نگرشهای اجتماعی- فرهنگی به طور مستقیم و بدونواسطه بررسی شده است. اما در میدان عمل چنین است که تحصیلات در همکنشی با عوامل دیگری مانند فرایندجامعهپذیری، پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانواده، شبکة روابط اجتماعی، گروههای دوستی، تقیدات دینی و مصرف رسانهای بر نگرشها و گرایشهای کنشگران انسانی تأثیر میگذارد. بنابراین ممکن است با کنترل هریک ازمتغیرهای یادشده، رابطة تحصیلات با نگرشها تغییر پیدا کند. دشواری بزرگتر این است که دگرگونیهای فرهنگی- اجتماعی بهصورت تدریجی و نامحسوس و در یک فرایند چندلایه پدیدار میشوند و براین مبنا نمیتوان سهم ونقش افزایش تحصیلات تخصصی را با وضوح بالا مشخص ساخت. ازاین رو، پاسخ دادن به پرسش یادشده امردشواری است. اما با رعایت درجه بالایی از احتیاط علمی و با فرض ثابت در نظرگرفتن سایر شرایط میتوان اظهار نمود که با تحصیلات:
ü نگرشها و ارزشهای سنتی معطوف به مناسبات خانوادگی تغییرپیدا میکند، به این ترتیب که رجحانهای مربوط به ازدواج وفرزندآوری و پایداری زندگی زناشویی کاهش مییابد و نیازهای جنسی به شیوهای سهلگیرانهتر تأمین خواهدشد (ر.ک: فروتن: 1392؛ رازقی نصرآبادی: 1395؛ خانی وهمکاران: 1397).
ü نگرش سنتی به نقشهای جنسیتی به سوی مساوات و عدالتِ بیشتر تغییر میکند و خانواده خصلتی مدنیتر پیدا میکند (ر.ک: عنایت: 1377؛ منصوریان و قادری: 1381؛ مهدوی و صبوری خسروشاهی: 1382؛ساروخانیو رفعتجاه: 1383؛ احمدوند: 1383؛ منصورنژاد: 1384؛ قانعیراد و خاور: 1385؛قانعی راد: 1396).
ü درصورت نقصان در امنیت و رفاه عمومی، احساس تعلق به جامعۀ ملی کاهش مییابد و در نتیجه گرایش افراد تحصیلکرده به مهاجرت به خارج از کشور و هویتهای جهانوطن تشدید میشود (ر.ک: احمدی: 1393؛ قاضینژاد و خانی اوشانی: 1397).
ü در حوزه دین با کاهش مناسکگرایی، تنوع قرائتهای مذهبی و تقاضای بیشتر برای جدایی دین از عرصه عمومی و مدارای مذهبی مواجه خواهیم شد (ر.ک: نایبی و آزادارمکی: 1385؛ ترکارانی: 1388؛ شهریاری، خلیلی واکبری: 1394؛ ارشادیان و فروتن: 1398).
ü میزان مصرف رسانهای بهویژه رسانههای برونمرزی و رسانههای اجتماعی شدت پیدا میکند (ر.ک: خواجهنوری و کاوه: 1392؛ بهمنی و بوستانی: 1394؛ صدری و مرادی: 1396).
ü ارزیابی از عملکرد مدیران جامعه انتقادیتر میشود و انتظار برخورداری از حکمرانی خوب بالا میرود (ر.ک: اعتمادی فرد: 1392).
ü طرفداری از محیط زیست سالم بیشتر خواهدشد (ر.ک: جواهری، مداحی و سیارخلج: 1399).
اگر بهراستی تحصیلات مولد تفکربازاندیشانه و تغییرات نگرشی خواهدشد، دراین صورت آیا باید نگران پایداری ارزشهای اجتماعی- فرهنگی بود؟ اندیشمندان متعددی بر این باورند که فرایند جهانیشدنِ کشورهای در حال توسعه به همگرایی کامل با فرهنگ غرب و بیگانگی با فرهنگ بومی و محلی منجر نشده و نخواهد شد (نوریس و اینگلهارت، 1395: 316؛ برگر و هانتینگتون، 1384: 61-82؛ رابرتسون، 1385 : 238-205؛ تاملینسون، 1381: 103-137). در واقع به همان ترتیب که درسطح بینالمللی موج جهانیشدن قادر نیست شالودههای فرهنگی- اجتماعی جوامع را محو و نابود سازد، در داخل کشور نیز پیامدهای حاصل از افزایش تحصیلات و نوگرایی به از بین رفتن خانوادهگرایی، دینگرایی و ملیگرایی نمیانجامد. اما محتمل است که این فرایند منشأ بازبینیهای مکرر در معیارهای تعریفکننده امر مطلوب و بازسازی صور قدیمی کنش شود و پیدایش سبکهای جدید وزیست فرهنگی اجتماعی را تسریع وتسهیل کند.
مواجهه با این وضعیت ممکن است موجب نگرانی مدیران فرهنگی جامعه شود و آنها را به مقاومت یااعمال زور دربرابر جریانهای گریز از مرکز سوق دهد. طی سالهای اخیر کارا نبودن روشهای مبتنی بر حذف سلائق مختلف و پافشاری بر همشکلیهای ظاهری آشکارشده است؛ از این رو شاید راه چاره این باشد که ارکان مدیریت جامعه آمادگی خود را برای رویارویی با سبکهای زندگی متنوع و نگرشهای انتقادی افزایش دهد و از طریق افزایش ظرفیت پاسخگویی به تقاضاهای جدید و ارتقای کارایی نهادهای جامعه از انسجام و پایداری اجتماعی حمایت کند.
پینوشت
1. مراجعه شود به سند اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، نقشة مهندسی فرهنگی کشور، نقشة جامع علمی کشور، برنامههای پنج ساله توسعه، سند راهبردی فرهنگی- اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
2. ارزش که یک نوع درجهبندی، امتیازبندی و ارزیابی از پدیدهها است، نقش تنظیمکننده رفتار را دارد. زمانی که تعدادی از ارزشها دریک شبکه روابط مرتبط با هم قرارمیگیرند و بینشان پیوستگی ایجاد میشود، نظام ارزشی شکل میگیرد (رفیعپور، 1378 :270). نگرش نیز مجموعهای از باورها و احساسات مرتبط به یک شخص، رویداد وگرایش رفتاری متناظربا آن است. واکنشهای ارزشیابانه مثبت یا منفی درباره چیزی، ریشه در باورها دارد و در احساسات و تمایل به عمل بروز پیدا میکند (مایرز، 1392: 191).
3. اینگلهارت در یکی از آثار بعدیاش متذکر میشود تاثیر مؤلفههایی مانند تحصیلات مشروط بر آن است که نیازهای بقای افراد به خطر نیفتد. یعنی مثلا اگر همچون برخی کشورهای بلوک شرق سابق نوعی فروپاشی یا سقوط سطح زندگی رخ دهد، عواملی مانند تحصیلات الزاماً به ارزشها و نگرشهای دموکراتیک یا ارزشهای ابراز وجود ربط نخواهند داشت.
4. این مقاله فاقد بخش مستقلی تحت عنوان پیشینۀ تحقیق است؛ زیرا بنا به اقتضای موضوع و ساختار مقاله، در لابهلای متن به تفصیل به پژوهشها و دادههای مرتبط ارجاع داده شده است.
5. از نظر اورت لی، عوامل رانشی یا دافعه داخلی (Push factors) عبارتانداز: فقدان شغل مناسب، انتخابهای محدود، ضعف مراقبتهای پزشکی، مجازنبودن به انجام اعمال مذهبی، از دست دادن ثروت، تهدید خود یا خانواده، آلودگی محیط زیست، مسکن نامناسب، هراس سیاسی، عدم امکان یافتن شریک مناسب زندگی. عوامل کششی یا جاذبه (Pull factors)خارجی نیز عبارتانداز: وجود فرصتهای شغلی، شرایط بهترزندگی، وجود آزادی سیاسی ومذهبی، تفریح، تحصیل، تسهیلات پزشکی بهتر، امنیت، پیوندهای خانوادگی، و فرصتهای بهتر برای یافتن یک شریک زندگی.
6. این شاخص براساس معرفهایی نظیر آرام و بدون تنشبودن جامعه، حاكميت نظم، امنيت و قانون در كشور، بينظمي و اغتشاش،اشغال ایران توسط گروههای تندرو مذهبی- سیاسی، درگيري كشور در جنگ منطقهاي، دگرگوني نظام سياسي با يك انقلاب، دگرگوني نظام با اصلاحات، و وقوع نزاعهاي قومي در كشوراندازهگیری شده است.
7. دراین پژوهش شدت همبستگی و معناداری روابط میان متغیرها گزارش نشده است.
8. معرفهای نگرش به وضع آتی کشور عبارتانداز: وضع رفاهی، وضع نابرابری اجتماعی، پایبندی به ارزشهای اخلاقی و دینی، وضعیت اقتصادی، وضع وحدت و همدلی، وضع جرم و جنایت و وضعیت بهداشت ودرمان، مسکن، اشتغال ونشاط و شادمانی.
9. پنداشت از عدالت (وجود فرصتهای عمومی برابر، داشتن مال و ثروت به اندازه نیاز، تناسب وضع مالی افراد با تحصیلات وکارشان، یکسان بودن در برابرقانون، تناسب پست ومقام با شایستگی های افراد) اندازهگیری شده است.
10. البته پاسخگویان برخوردار از درجات تحصیلی مختلف ازنظر التزام به اعتقادات دینی مشابه یکدیگرند.
11. كيفيت زندگی به معنای احساسی است که فرد نسبت به رفاه اجتماعی، عاطفی و جسمانی خود دارد. این احساس متأثر از این است که یک انسان در شرایط مختلف زندگی تا چه اندازه به خشنودی شخصی نائل شده است. به عبارت دیگر، کیفیت زندگی معادل توانایی فرد برای محقق ساختن برنامهها یا طرحهای مورد نظرش است و به این معنا است که انسان بتواند زندگی خود را هماهنگ با ارزشهایش سامان دهد (گیب، بوری و السون، 2004: 112).
منابع
آدورنو، تئودور (1400) مقدمهای بر جامعهشناسی، ترجمه سایرا رفیعی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
آوانز، مری (1395) دانشگاه و رکود اندیشه، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری.
احمدوند، محمد علی (1383) تأثیر تحصیلات بر تغییر ساختار طرحوارههای تبعیض جنسی، مجله دانشور، سال یازدهم، شماره 4، 24-15.
احمدی، یعقوب (1393) گونهشناسی ارزشهای فرهنگی مبتنی بر هویت جمعی، مطالعه شهروندان سنندج، مسائل اجتماعی ایران، سال پنجم، شماره1، 7-32.
ارشادیان، مینا و یعقوب فروتن (1398) تحلیل اجتماعی و جمعیتشناختی نگرش دینی در ایران، مجله مسائل اجتماعی ایران، سال دهم، شماره 1، 194-171.
اعتمادی فرد، سیدمهدی (1392) بررسی جامعهشناسانه اعتماد اجتماعی- سیاسی دانشجویان درایران با تکیه بر تحلیل ثانویه چندپیمایش ملی، فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، دوره ششم، شمار سوم، 54-27.
افشار، فروزان (1398) تکوین شکاف تحصیلی درایران، در کتاب شکافهای اجتماعی درایران (زیرنظرمحمد روزخوش) تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
اینگلهارت رونالد (1373) تحول فرهنگی درجامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر.
اینگلهارت رونالد و نوریس پیپا (1387) مقدس وعرفی، دین و سیاست در جهان، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر.
اینگلهارت رونالد و کریستین ولزل (1389) نوسازی، تغییرفرهنگی و دموکراسی، ترجمه یعقوب احمدی، تهران، کویر.
بارون، رابرت ا.، دونابرن وبلرتی.جانسون (1389) روانشناسی اجتماعی، ترجمه علی تحصیلی، تهران، کتاب آمه.
برگر، پیتر و ساموئل هانتینگتون (1382) چندجهانی شدن، ترجمه علی کمالی و لادن کیانمهر، تهران، روزنه.
بودون، ریمون (1383) منطق اجتماعی کنش، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، توتیا.
بهمنی لیلا و داریوش باستانی (1394) مصرفگرایی و سواد رسانه ای، مطالعه موردی، زنان ساکن شهر شیراز، فصلنامه توسعه اجتماعی، دوره 10، شماره 1، 212-187.
تامپسون، جان بروکشایر (1379) رسانهها و نوگرایی، ترجمه علی ایثاری کسمایی، تهران، موسسه انتشاراتی روزنامه ایران.
تاملینسون جان (1381) جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن کریمی، تهران، مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- ترکارانی، مجتبی (1388) بررسي و سنجش وضعيت مداراي اجتماعي در لرستان، مجله جامعهشناسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شماره 3، صص 133-157.
جواهری فاطمه، جوادمداحی و حامدسیار خلج (1399) رسانه و سواد زیستمحیطی، بر اساس نمونهای منتخب از ساکنان شهر تهران، فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره 58، صص 55-35.
چلبی، مسعود (1375) جامعهشناسی نظم، تشریح وتحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران، نی.
----------- (1381) بررسی نظام شخصیت درایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر وارتباطات.
حسنی، قاسم (1389) بررسی رابطه بیگانگی سیاسی واجتماعی با مشارکت سیاسی و اجتماعی دانشجویان دانشگاههای دولتی شهرتهران درسالهای 87-86، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 50 ، صص130-171.
خانی سعید، حسین محمدزاده و محمدجواد عباسی شوازی (1397) مقایسه میان نسلی ایدهآلهای ازدواج و فرزندآوری، باتأکید بر نقش ویژگیهای زمینهای درشهرستان سنندج، دوفصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال نهم، شماره 2 ، صص 49-76.
خواجهنوری، بیژن و کاوه مهدوی (1392) مطالعه رابطه بين مصرف رسانهاي و احساس امنيت اجتماعي، پژوهشهاي راهبردي امنيت و نظم اجتماعي، سال دوم، شماره6، صص 57-78.
رابرتسون، رونالد (1385) جهانی شدن، تئوریهای اجتماعی و فرهنگ جهانی، ترجمه کمال پولادی، تهران، ثالث.
رازقی نصرآبادی، حجیه بی بی (1395) چگونگيتأثيرگذاري تحصيلات زنان بر تأخيردر فرزندآوری، نتايج يك مطالعه كيفي در بين دانشجويان دانشگاههاي تهران، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال پنجم، شماره 20، 190-167.
رفیعپور، فرامرز (1378) آناتومی جامعه، مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
ساروخانی باقر و مریم رفعتجاه (1383) عوامل جامعهشناختی مؤثر در بازتعریف هویت اجتماعی زنان، شماره8، صص 71-92.
شهریاری ابوالقاسم، محسن خلیلی و حسین اکبری (1394) سنجش رابطة سرمایة اجتماعی با تساهل مذهبی، نمونهپژوهی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی درایران، دوره چهار، شماره1، 31-1.
صدری، عباس و سجاد مرادی (1396) توسعه انسانی و فرهنگی در کشورهای اسلامی مطالعه شاخص نرخ سواد و مصرف اینترنت در کشورهای اسلامی، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال ششم، شماره 22، 329-305.
عنایت، حلیمه (1377) تأثیر اشتغال زنان بر تقسیم کار در خانواده در شهر شیراز، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره سیزدهم، شماره اول و دوم، صص 142-157.
فلاح مهرآبادی، سمیه و آزاده منصوره اعظم (1393) بررسی علل گرایش دختران به تحصیلات عالی، مطالعات اجتماعی روانشناختی زبان، دوره داوزدهم، شماره2، صص 31-52.
فاضلی، نعمتالله (1397) مسئله سیاست فرهنگی دانشگاه، چیستی چرایی وچگونگی آن در ایران معاصر درسیاست فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی در آموزش عالی ایران، تهران، دفتر سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات وفناوری، 42-14.
فروتن، یعقوب (1392) چالشهای خانواده معاصر و نوگرایی با تأکید بر طلاق درفرایند گذارجمعیتی، مسائل اجتماعی ایران، سال چهارم شماره 2، 105-129.
قاضینژاد، مریم و نسرین خانی اوشانی (1396) رابطة بین بازاندیشی و گرایش به مهاجرت به خارج از کشور، پژوهشی در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههای دولتی تهران، دوفصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال هشتم، شماره 2، صص 151-174.
قانعیراد، سیدمحمد امین و فرهاد خسروخاور (1385) نگاهی به عوامل فرهنگی افزایش ورود دختران به دانشگاهها، پژوهش زنان، دوره 4، شماره 4، صص 115-138.
کاستلز، مانوئل (1396) قدرت ارتباطات، ترجمه حسین بصیریان جهرمی، تهران، علمی و فرهنگی.
کلانتری عبدالحسین و فقیه ایمانی (1392) فراتحلیل پژوهشهاي انجامشده درباره نابرابري جنسیتی، مجله زن در فرهنگ و هنر، دور 5، شمارة 1، صص 125-142.
گرنفل، مایکل (1389) مفاهیم کلیدی پیربوردیو، محمدمهدی لبیبی، تهران، افکار.
منصورنژاد، محمد (1384) نقش زنان تحصیلکرده در تشکیل و تحکیم خانواده، مجله بانوان شیعه، سال دوم، شماره3، صص 107-122.
منصوریان، محمدکریم و فرحناز قادری (1381) عوامل مؤثر بر ساخت قدرت در خانواده (مورد شهر شیراز) مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره 30 و 316، صص 29-294.
مهدوی، محمد صادق و حبیب صبوری خسروشاهی (1382) بررسی ساختار قدرت در خانواده، مجله مطالعات زنان، سال اول، شماره دوم، صص 27-67.
نایبی هوشنگ و تقی آزادارمکی (1385) سکولاریسم و رابطه آن با تحصیلات عالی (مطالعه موردی، جامعه شهری تهران) مجله جامعهشناسی ایران، دوره هشتم، شماره 3، صص 76-93.
نوریس پیپا و رونالد اینگلهارت (1395) جهانی شدن و تنوع فرهنگی، ترجمه عبدالله فاضلی و ساجده علامه، تهران، کویر.
وامقی، مروئه و حمیرا سجادی و حسن رفیعی و غلامرضا قائد امینی (1395) نقش تحصیلات و تعیینکنندههای واسطهای برسلامت کودکان، مجله علوم پزشکی رازی، دوره 23، شماره 147، 33-18.
سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق 9034۱۴۰۴/ http، //farsi.khamenei.ir/message-content?id=
Bar-Tal Daniel, Kruglanski Arie W. (1988) The Social Psychology of knowledge,Cambridge Universirt press.
Bruce Steve, Yearley Steven (2006) The Sage Dictionary of Sociology, Sage Publications.
Phillips, D., Curtice, J., Phillips, M. and Perry, J. (eds.) (2018), British
Social Attitudes، The 35th Report, London، The National Centre for
Social Research.
Ranee, Ramya (2018) An Analysis of Push and Pull Factors Motivating Expatriate Migrants to Contemplate Malaysia as their Second Home، A Conceptual Paper, Journal of Business and Social Development. Vol.6, P، 130-148.
Schaefer Richard T. (2003) Sociology, USA، McMillan.-
Van den Berg Job C. and Coffe´Hilde Coffe (2012) Educational and Class Cleavages in Voting Behavior in Belgium، The Effect of Income, EGP Class and Education on Party Choice in Flanders and Wallonia, Acta Politica Vol. 47, No.2, p، 151–180.
[1] - این مقاله برگرفته از پژوهشی است که با حمایت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به انجام رسیده است.
[2] * دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی، ایران javaherm@yahoo.com
[3] . Self-interest
[4] - در همه جداول علامت سه ستاره نشانه 001/0 خطا، دو ستاره 01/0 خطا و یک ستاره 05/0 خطا است.
[5] -Overt Lee