بررسی تأثیر کارآفرینی و نوآوری بر رشد اقتصادی: رهیافت داده های تابلویی
محورهای موضوعی : تخصصیکیومرث شهبازی 1 , اکبر حسنزاده 2 , بهروز جعفرزاده 3
1 - دانشگاه ارومیه
2 - دانشگاه ارومیه
3 - دانشگاه آزاد اسلامی
کلید واژه: رشد اقتصادی, کارآفرینی, نوآوری, داده های تابلویی,
چکیده مقاله :
بر اساس مطالعات نظری موجود، کارآفرینی و نوآوری منتج از خلاقیت به عنوان پیشفرضهای رشد اقتصادی، نتایج مطلوب یک اقتصاد پویا را رقم میزنند. هدف اصلی تحقیق حاضر، بررسی تأثیر کارآفرینی و نوآوری بر رشد اقتصادی در کشورهای منتخب میباشد. برای این منظور از دادههای مربوط به 30 کشور منتخب طی دوره زمانی 2011-2001 و رهیافت دادههای تابلویی استفاده شده است. نتایج برآوردها مبیّن وجود تأثیر مثبت و معنادار این دو متغیر بر رشد اقتصادی در کشورهای فوق میباشد، به طوری که یک درصد افزایش در نرخ کارآفرینی TEA و تعداد اختراعات ثبت شده به ترتیب منجر به 44/1 و 54/2 واحد تغییر مثبت در نرخ رشد تولید سرانه در این کشورها میشود. بنابراین در جهت نیل به رشد و توسعه اقتصادی، توجه هر چه بیشتر به این دو مقوله و رفع موانع پیش روی آنها باید در دستور کار کشورها قرار گیرد.
Based on the existing theoretical studies, Entrepreneurship and Innovation resulting from the creativity, as the assumption of economic growth, make favorable results of a dynamic economy. Main goal of present study is investigating the effects of Entrepreneurship and Innovation on economic growth in selected countries. For gaining this purpose, we used 30 selected countries’ data in the period 2001-2011 and panel data approach. Estimation results showed a significant positive effect of these two variables on economic growth in this countries, as one percent increase in Entrepreneurship index (TEA) and number of patents (as index of Innovation) result in change on per capita growth rate for 1.44 and 2.54 units respectively. Therefore for gaining economic growth, the better attention to these topics must be in countries’ programs.
بررسی تأثير کارآفرینی و نوآوری بر رشد اقتصادی
(رهیافت دادههای تابلویی)
*کیومرث شهبازی ** اکبرحسنزاده ***بهروز جعفرزاده
* استادیار، دانشکده اقتصاد و مدیریت، دانشگاه ارومیه، آذربایجان غربی
** دانشجوی دکتری، رشته اقتصاد و مدیریت، دانشگاه ارومیه، آذربایجان غربی
*** کارشناس ارشد، رشته برنامهریزی و تحلیل سیستمهای اقتصادی، دانشگاه آزاد اسلامی ، واحد تهران مرکز، تهران
تاریخ دریافت: 30/8/92 تاریخ پذیرش: 7/4/93
بر اساس مطالعات نظری موجود، کارآفرینی و نوآوری منتج از خلاقیت به عنوان پیشفرضهای رشد اقتصادی، نتایج مطلوب یک اقتصاد پویا را رقم میزنند. هدف اصلی تحقیق حاضر، بررسی تأثیر کارآفرینی و نوآوری بر رشد اقتصادی در کشورهای منتخب است. برای این منظور از دادههای مربوط به 30 کشور منتخب طی دورۀ زمانی 2011-2001 و رهیافت دادههای تابلویی استفاده شده است. نتایج برآوردها مبیّن وجود تأثیر مثبت و معنادار این دو متغیر بر رشد اقتصادی در کشورهای فوق است، به طوری که یک درصد افزایش در نرخ کارآفرینی TEA و تعداد اختراعات ثبت شده به ترتیب منجر به 44/1 و 54/2 واحد تغییر مثبت در نرخ رشد تولید سرانه در این کشورها شده است. بنابراین در جهت نیل به رشد و توسعۀ اقتصادی، توجّه هر چه بیشتر به این دو مقوله و رفع موانع پیشروی آنها باید در دستور کار کشورها قرار گیرد.
واژههای کلیدی: رشد اقتصادی، کارآفرینی، نوآوری، دادههای تابلویی
مقدمه
رشد و توسعۀ اقتصادي به عنوان يكي از مهمترين اهداف سياستگذاران در تمام جوامع محسوب شده و پيوسته تلاش میشود تا عوامل مؤثر بر رشد و توسعه و راههاي رفع موانع آنها شناسايي شود. اما در دوران معاصر، رشد اقتصادي نه در برخورداری از منابع مالي فراوان یا منابع طبيعي خدادادي، بلكه در گرو داشتن افکاری پويا است. اقتصاد عصر حاضر هرچند از بازوي نيروي كار و سرمايههاي مالی استفاده ميبرد، اما قدرت خود را از تفکر اشخاصی ميگيرد كه دست به آفرينش زده و سعی در دگرگونی شرایط دارند. منابع فیزیکی و داراييهاي مشهود كه در جايگاه دیروز يك بنگاه نقش اساسی داشتند، جاي خود را به نوآوري، ابداع و خلق محصولات جديد دادهاند.
لذا توسعۀ اقتصادي دنياي امروز بر پايۀ نوآوري و خلاقيت و استفاده از دانش استوار بوده و بزرگترين سرمايههاي يك بنگاه اقتصادي، منابع انسانی يا نيروهاي اهل فكر، يادگيرنده و خلّاق هستند و اين نيروها كساني جز كارآفرينان نيستند. کارآفرینی و همچنین نوآوري منتج از خلاقیت به عنوان پيشفرضهای رشد اقتصادي، نتايج مطلوب يك اقتصاد پويا را رقم ميزنند. ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است و کشورهایی میتوانند در چنین اقتصادی موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که میزان فعالیتهای کارآفرینانۀ بالایی دارند، به واسطۀ طبیعت کارآفرینی در تطبیق با این تغییرات، قادرند موفقیت بیشتری را کسب کنند (شهرکیپور و بنیسی، 1383). كارآفريني به عنوان فرايند شناسايی، ارزيابي و بهرهبرداري از فرصتها در قالب راهاندازي و مديريت كسب و كارهاي جديد با هدف ارائۀ كالا يا خدمت جديد، نقش بسزايي در رشد اقتصادی ايفا ميكند. بطوریکه در بسیاری از کشورها بيش از نيمي از تولید ناخالص داخلی، اشتغالزايي، مشاغل جديد و نوآوريها، دستاورد کارآفرینی و شرکتهای کوچک و متوسط است. به عقیده بورنت1 (2000)، به منظور دستیابی به توسعۀ اقتصادی، یک کشور باید هم رشد اقتصادی و هم تغییرات بنیادی در ساختار اقتصاد را تجربه کند، در این راستا، کارآفرینان این دگرگونیها را هماهنگ کرده و مجاری جدیدی برای فعالیت اقتصادی و اشتغال ایجاد میکنند. لذا امروزۀ توسعۀ كارآفريني به يكي از اهداف اساسي تبديل شده و به عنوان یکی از كاربردیترين و عمليترين استراتژيها برای مبارزه با بسياري از مشكلات و مسائل جامعه مانند رکود، تورم، بيكاري، فقر و توسعۀ عدالت اجتماعي مطرح شده است.
در ادامه، مروری کلی بر ادبیات مطرح در زمینه کارآفرینی و نوآوری شده و مجاری تأثیر این دو متغیر بر رشد و توسعه اقتصادی تحلیل و در خلال آنها نیز مهمترین مطالعات صورت گرفته در این زمینه آورده میشود، سپس الگوی تحقیق معرفی و تحلیل دادهها و تخمین و تفسیر ضرایب متغیرها صورت میپذیرد و در انتها نیز ضمن نتیجهگیری، راهکارهایی ارائه میشود.
مبانی نظری و پیشینۀ تحقیق
از اولين اقتصادداني كه كارآفريني را وارد عرصۀ توسعۀ اقتصادي كرد شومپيتر بود. از ديد وی، كارآفرينان، نوآوراني هستند كه با ايجاد انحصار موقت از طريق نوآوري سازماني و فناوري، زمينه و فرصت كسب سود را به وجود ميآورند. آنها دائماً وضع موجود و مورد دلخواه مديران را برهمزده و ایشان را وادار به واكنش نسبت به تهديدات نوظهور مينمايند و اين فرايند «تخريب خلاق»، به بهرهوري بالاتر ميانجامد. فرايند کارآفرینی هنگامي شروع ميشود كه افراد، يك فرصت بالقوه براي خلق چيزی جديد (كالاها يا خدمات جديد، بازارهاي جديد، فرايندهاي توليد جديد، مواد اوليۀ جديد، راههاي جديد جهت سازماندهي تكنولوژیهاي موجود و ...) كه از تغيير شرايط، تغيير در دانش، تكنولوژي، اقتصاد، سياست، مسائل اجتماعي و شرايط جمعيتشناختي حاصل شده است را شناسايي ميكنند. درواقع این درك و شناخت فرصت، قلب فعالیتهای كارآفرينانه است. از این رو آنچه سبب تمايز دانش و علم كارآفريني از علوم مشابه مانند اقتصاد، مديريت و جامعهشناسي ميشود، كانون توجه بودن «فرصت» در اين قلمرو علمي است. فرصت كارآفرينانه شامل نيازهاي تأمين نشده و پنهان مشتريان بالقوه جامعه است كه در صورت تأمين، حاضرند بهاي آن را بپردازند. از اين رو شناخت فرصت از جمله عوامل اساسي مؤثر بر آغاز فعاليت كارآفرينانه است (گزارش ارزيابي فعالیتهای كارآفرينانه در ايران، 1387).
دیویدسون2 (2003) عنوان کرد که کارآفرینی عبارتند از رفتارهای رقابتی که فرایند بازار را هدایت میکنند. این نظریه، ایجاد هر فعالیت اقتصادی جدید در بازار را به عنوان نمونهای از کارآفرینی در نظر میگیرد. بدین لحاظ، کارآفرینی نه تنها در ورود بنگاههای جدید به بازار نمود پیدا میکند، بلکه اقدامات نوآورانه و حتی تقلیدی بنگاههای موجود را نیز شامل میشود.
گرچه تعريف يكساني از كارآفريني وجود ندارد اما در بسياري از ارزيابیها، کارآفرینی را به عنوان ايجاد كسب و كار جديد پذيرفتهاند. بر این اساس، دیدهبان جهانی کارآفرینی(GEM3) هرگونه تلاش افراد بزرگسال را برای راهاندازی کسب و کار (کمتر از 100 نفر شاغل) یا براي ايجاد خوداشتغالي، کارآفرینی تعریف میکند (گزارش ارزيابي فعالیتهای كارآفرينانه در ايران، 1387). مهمترین شاخصی که توسط GEM جهت سنجش فعالیتهای کارآفرینانه معرفی شده و در اكثر مقالات و گزارشهاي كارآفريني مشاهده میشود، شاخص کارآفرینی نوپا (TEA4) است که به صورت زیر محاسبه میشود:
(1) |
|
که در آن، POPNi جمعیتی از افراد 18 تا 64 ساله است که در مرحلۀ شروع یک کسب و کار و یا صاحب یک شغل در مدت کمتر از 42 ماه هستند و POPTi کل جمعیت کشور در سنین 18 تا 64 سال است (کلرک، هسلز و وناستل5، 2008).
ادبیات مرتبط با کارآفرینی پیشنهاد میکند که کارآفرینی از طریق معرفی نوآوریها، خلق تغییرات، اتخاذ تکنیکهای جدید تولید، ایجاد رقابت و بالا بردن برتریخواهی، به عملکرد اقتصاد کمک میکند. ابتکارات کارآفرینانه چه به صورت شروع یک کسب و کار جدید و یا جهتیابی دوباره یک شرکت موجود، بهرهوری را افزایش داده و در نتیجه این امر فشار رقابتی را بالا برده و سایر بنگاهها را مجبور میکند تا از طریق ارتقاء کارایی یا معرفی نوآوریهای جدید واکنش نشان دهند. بدین ترتیب افزایش کارایی و نوآوری در اشکال سازمانی، فرایندها، محصولات، خدمات یا بازارها، قدرت رقابتی کلی اقتصاد را تقویت میکند (کتاب سبز کارآفرینی در اروپا، 2003). طبق نظریه اقتصاد تکاملی، کارآفرینان به عنوان عاملین تغییر، ایدههای نو به بازار تزریق نموده و رشد اقتصادی را از طریق فرایند ایجاد بنگاه رقابتی تحریک میکنند (آدریچ6، 1995). ونیکرز و ثوریک7 (1999) نیز با برجسته نمودن نقشهای متعدد کارآفرینان به صورتی فراتر از یک نوآور، نشان دادهاند که افزایش تعداد کارآفرینان منجر به افزایش رشد اقتصادی ملی میشود. در تحلیل اشمیتز8 (1989)، خلق بنگاه جدید عامل درونزای رشد بوده و ناشی از تصمیمات عقلایی افرادی است که نقش کارآفرین را در مقابل کارگر انتخاب میکنند. در این تحلیل، افزایش سطوح کارآفرینی منجر به تولید محصول بیشتر میشود. کارآفرینی باعث توسعۀ بازارهای جدید نیز میشود، طبق مفهوم جدید بازاریابی، بازارها کسانی هستند که اولاً مایل و دوماً قادر میباشند تا نیازهای خود را برطرف سازند، اوکافور9 (1995) معتقد است که بازاریابی، نگریستن در کسب و کار به واسطۀ چشمان مشتری است، کارآفرینان، مبتکر و آفریننده هستند، آنها فرصتها را تشخیص داده و قادرند مشتریان یا خریداران خود را ایجاد نمایند، این عوامل، کارآفرینان را از مدیران عادی که تنها وظایف عرفی مثل برنامهریزی، سازماندهی و هماهنگی را انجام میدهند متفاوت میسازد (عبدالهی10، 2012).
گرچه مطالعات نظری بسیاری بر تأثیر کارآفرینی بر اقتصاد نگاشته شده، اما شواهد اندکی بر اساس دادههای تجربی وجود دارد. این امر بیشتر به دلیل دشواری تعریف نقش کارآفرینی و عملیاتی کردن این فعالیتها جهت استفاده در مدلهای تجربی بوده است، با این حال، معدود مطالعات تجربی که ارتباط کارآفرینی با ابعاد متفاوت عملکرد اقتصادی را آزمون کردهاند از دو جنبۀ قابل بررسی میباشند: ارتباط کارآفرینی با اشتغال و نیز رشد اقتصادی، که در ادامه تحلیل میشوند.
پیکو و همکاران11 (1998) با استفاده از دادههای تجربی توضیح دادهاند که بنگاههای جدید، سطح اشتغال را از طریق تحریک فعالیتهای اقتصادی و ایجاد مشاغل جدید افزایش میدهند. رینولدز12 (1999) نیز با استفاده از اطلاعات ورود و خروج بنگاهها به بازار در 382 ناحیه ایالات متحده، وابستگی آشکاری میان تخریب آفریننده (تشکیل بنگاههای پویا) و ایجاد مشاغل یافت. آدریچ و ثوریک13 (2001) با استفاده از دادههای 23 کشور عضو OECD از سالهای 1974 تا 1994 به این نتیجه دست یافتهاند که رشد تعداد کارآفرینان منجر به کاهش نرخ بیکاری میشود. ایشان در مطالعۀ دیگری (2001) با استفاده از دادههای 23 کشور عضو OECD بین سالهای 1998-1947، به تحلیل رابطۀ میان کارآفرینی و بیکاری پرداخته و دو نتیجه حاصل نمودهاند؛ اول اینکه کارآفرینی بیکاری را کاهش میدهد و دوم اینکه بیکاری نیز (با توجه به فرصت بودن برای کارآفرینی) سطح کارآفرینی را افزایش میدهد. وانگ، هو و آیتیو14 (2005) نیز با استفاده از تابع تولید کاب – داگلاس و دادههای 2002 GEM برای 37 کشور، نتیجه گرفتهاند که رشد سریع کارآفرینان جدید باعث خلق مشاغل بسیار در کسب و کارهای کوچک و متوسط در کشورهای پیشرفته شده است.
آدریچ و فریش15 (2002) یک تابع تولید برای مناطق آلمان برآورد و بیان کردهاند که یک رابطۀ مستقیم میان کارآفرینی، سرمایه مخاطرهآمیز و رشد اقتصادی وجود دارد. در مطالعۀ دیگری، کری و همکاران16 (2002) با استفاده از دادههای 23 کشور عضو OECD، یک مدل تصحیح خطا را برای تعیین نرخ تعادلی کارآفرینی گسترش داده و نتیجه گرفتهاند که انحراف از این نرخها، رشد GDP را به صورت منفی و معنادار تحت تأثیر قرار میدهد. هولتز و کائو17 (2003) نیز در مطالعۀ خود که با استفاده از دادههای ایالات متحده صورت گرفت دریافتهاند که سطح کارآفرینی (نرخ ورود و خروج کسب و کارها)، رشد محاسبه شده بر حسب بهرهوری را به طور مثبت تحت تأثیر قرار میدهد. اکس و همکاران18 (2005) نیز با استفاده از دادههای 20 کشور عضو OECD نشان دادهاند که متغیرهای R&D و سطح کارآفرینی، تأثیر مثبتی بر رشد اقتصادی دارند. ایشان در دومین مطالعه (2005)، مدل دیگری را با نمونۀ 18 تایی و در دو مرحله تدا کارآفرینی را بسط دادند. آنها ابتدا کارآفرینی را به عنوان تابعی از بردار متغیرهای کنترل برآورد و از این معادله به عنوان متغیر توضیحی در معادلۀ دوم استفاده کردهاند تا اثر علّیت میان کارآفرینی و رشد اقتصادی را خنثی کنند و نتیجه گرفتهاند که کارآفرینی منجر به رشد اقتصادی میشود. کوء و کیم19 (2009) مدلی را برای ایالات متحده برآورد نمودند که نرخ رشد منطقهای تابعی از نرخهای رشد سرمایه، کار و دانش، و رشد دانش خود تابعی از R&D، کارآفرینی، تحقیقات دانشگاهی، سرمایۀ انسانی، سرمایۀ اجتماعی و ساختار صنعت است. نتایج نشان داد که کارآفرینی نقشی معنادار در رشد اقتصادی دارد. به علاوه برای سطحی مشخص از هزینههای R&D، این سطح فعالیتهای کارآفرینانه است که تعیین میکند یک ایالت از فعالیت تحقیق و توسعۀ خود چه سودی میتواند کسب کند. موجیکا20 (2009) نیز با استفاده از دادههای تجربی نتیجه گرفت که میان کارآفرینی و درآمد سرانه ارتباط مثبت وجود دارد.
در مورد نوآوری نیز باید اذعان نمود که نظریههای جدید رشد اقتصادی که ناظر بر دلایل همگرایی رشد میان کشورها است نشان میدهند که عامل اصلی همگرایی، ابداعات و اختراعات مستمر در این اقتصادها است. در اقتصادهای پیشرو، عامل پیشبرندۀ اقتصاد، ابداعات و اختراعات مستمری است که برای جهانیان جدید است. ایدۀ اصلی نظریههای نوآوری این است که نوآوری سبب افزایش تولید از طریق افزایش توان تولید افراد شده و منجر به تقویت رشد اقتصادی میشود. نوآوری فناورانه در بخش سرمایۀ انسانی و تحقیق و توسعه، ذخایر علمی را که در تولید کالاهای نهایی مورد استفاده قرار میگیرند، تحت تأثیر قرار داده و این فرایند به افزایش نرخ رشد تولید میانجامد. اثرگذاری سرمایۀ انسانی و تحقیق و توسعه بر رشد در این مدل به این شکل تحلیل میشود که سرمایهگذاری انسانی باعث توسعۀ فناوری شده و نوآوریها موجب افزایش دائمی GDP میشود. (نصیریاقدم و همکاران، 1390)
در انتخاب معیار مناسب به عنوان نمایندۀ نوآوری، محققان ممکن است هم از معیارهای ورودی از قبیل مخارج R&D و یا از نتایج نوآوری مثل حق اختراعات استفاده کنند. اما آنچه فارغ از مقیاس نوآوری مهم است، سهم نوآوریهای فنی در رشد اقتصادی ملی است که در تمامی متون مربوطه هم به لحاظ نظری و هم به صورت تجربی مطلوب بوده است. مطالعات در خصوص تأثیر نوآوریهای فنی بر رشد، بر پایۀ عقیده نئوکلاسیکی سولو بنا نهاده شده است، به این صورت که رشد از طریق افزایش نهادههای کار و سرمایه (بر حسب کمّیت، کیفیت یا بهرهوری) هدایت میشود. برخی مطالعههای تجربی بر نقش نوآوری و پیشرفتهای فنی تمرکز کرده و تأکید بر تأثیر معنادار این عوامل بر عملکرد اقتصاد، بالاخص در سطح بنگاه و صنعت نمودهاند (وانگ، هو و آیتیو21، 2005). نادیری22 (1993) با استفاده از یک تابع کاب – داگلاس، نوآوری را به تولید و رشد بهرهوری پیوند داده و نتیجه میگیرند که رشد بلندمدت پایدار بستگی به نرخ رشد نوآوری که به صورت برونزا تعیین میشود دارد. در مقابل در مدلهای رشد درونزا، رشد بهرهوری از نوآوریهای تعمدی کارفرمایان جهت حداکثرسازی سود نتیجه شده و بنابراین به صورت دورنزا تعیین میشود، این مدلها بر اهمیت دانش، سرریزهای دانش و جانشینی فنی در فرایند رشد تأکید دارند. اما آنچه مسلم است هم در مدلهای رشد نئوکلاسیکی و هم در مدلهای رشد درونزا، بر اهمیت نوآوریهای فنی در تحریک رشد به واسطه خلق پیشرفتهای تکنولوژیکی و ارتقاء بهرهوری تأکید شده است. (وانگ، هو و آیتیو23، 2005)طبق نظریه شومپیتری، مفاهیم کارآفرینی و نوآوری مرتبط میباشند به طوریکه در بسیاری از مطالعات، کارآفرینی به طور ضمنی به عنوان عاملی اساسی برای نوآوری مطرح میباشد. با این حال، نوآوری تنها در حوزه کارآفرینان نبوده و تکامل بازارهای مدرن شاهد ظهور نوآوران حرفهای به جای کارآفرینان میباشد؛ همچنانکه تعریف کارآفرین نیز فراتر از نقش خود به عنوان یک نوآور، گسترش یافته است. لذا با توجه به ماهیت بازارهای معاصر، استدلال میشود که فعالیتهای کارآفرینی و اقدامات نوآورانه زمانی که در سطح ملی جمع شدند، اشتراک واقعی میان این دو وجود نخواهد داشت (وانگ، هو و آیتیو، 2005). از این رو در این مطالعه، در بررسی کلان عوامل تعیینکننده رشد اقتصادی، کارآفرینی و نوآوری به عنوان دو عامل مشخص و مجزا در نظر گرفته میشوند.
روششناسی تحقیق
· تصريح الگو
الگوی مورد استفاده در این مطالعه، مدل رشد گسترش یافته نئوکلاسیک بر اساس یک تابع تولید کاب – داگلاس با بازدهی ثابت نسبت به مقیاس میباشد.
جهت استخراج ریاضی الگوی تحقیق، تابع تولید کاب – داگلاس در شکل عمومی زیر در نظر گرفته میشود:
| (2) |
که در این رابطه، Y تولید، A عامل بهرهوری، K ذخیره سرمایه فیزیکی و L نیروی کار میباشد.
با تقسیم طرفین بر L:
| (3) |
با ضرب سمت راست معادله (3) در نتیجه میشود:
| (4) |
با توجه به اینکه در تابع تولید کاب – داگلاس، در شرایط بازدهی ثابت نسبت به مقیاس α+β=1 میباشد، لذا:
| (5) |
با گرفتن لگاریتم طبیعی از طرفین:
| (6) |
به منظور حصول رشد تولید به نیروی کار به عنوان متغیر وابسته، از طرفین معادله دیفرانسیل گرفته میشود:
| (7) |
فرض میشود که رشد عامل بهرهوری (A) توسط ذخیره سرمایه دانش (نوآوری فنی) و کارآفرینی توضیح داده میشود، یعنی:
| (8) |
که در این رابطه، B0 ثابت، Pat نشان دهنده پتنتهای ثبت شده و نماینده نوآوری فنی و TEA فعالیت کارآفرینانه کل است، در ضمن در این رابطه به جهت سازگاری ارقام فوق با مقادیر رشد، این دو متغیر به صورت لگاریتمی وارد شدهاند. با جایگذاری رابطه فوق در معادله (7):
همچنین متغیر «ارزش سال پایه تولید سرانه نیروی کار» به منظور کنترل «اثر همگرایی مشروط24» که توسط بارو25(1991) مطرح شده وارد الگو میشود. اثر همگرایی مشروط مبین این حقیقت میباشد که «کشورهای با درآمد پایینتر، نرخهای رشد سریعتری دارند». این متغیر به صورت لگاریتمی وارد مدل شده و انتظار میرود که علامت آن منفی باشد، پس:
(10) |
|
به هنگام عملیاتی کردن الگو جهت برآورد، از سه متغیر زیر استفاده میشود:
| نرخ رشد تولید سرانه |
| نرخ رشد سرمایه سرانه |
| تولید سرانه سال پایه |
· دادههاي آماري
(9) |
|
در مطالعه حاضر، از دادههاي 30 كشور استفاده شده است. با توجه به محدودیت آمار کارآفرینی که به دلیل نوپا بودن مراجع تهیه این آمار در برخی کشورها میباشد، دوره زمانی کشورها متفاوت و از 4 تا 11 سال متغیر میباشد. آمار متغیر کارآفرینی از موسسه GEM، اختراعات ثبت شده از سازمان جهانی مالکیت معنوی (WIPO) و ارقام متغيرهاي اقتصادی از مجموعه آماری بانك جهاني موسوم بهWDI استخراج شده است. برای انتخاب كشورهايی که از دادههای آنها در برآورد استفاده شده، سعی بر آن شد که تمامی گروههای درآمدی، درجات توسعه یافتگی و مناطق مختلف مدنظر قرار گرفته و نماینده انتخاب گردد. اما همانطور که عنوان شد، محدودیت آمارهای مربوط به متغیر کارآفرینی، تعداد کشورها را محدود و لذا تحقیق تنها شامل کشورهایی شد که دارای حداقل تعداد سالهای مورد نظر میباشند. این کشورها عبارتند از: استرالیا، بلژيك، برزیل، کانادا، شیلی، کلمبیا، کرواسی، دانمارك، فنلاند، فرانسه، آلمان، یونان، ايسلند، ایرلند، رژیم صهیونیستی، ایتالیا، ژاپن، كره جنوبي، هلند، زلاندنو، نروژ، روسیه، سنگاپور، اسلوونی، آفریقای جنونی، اسپانیا، سوئد، انگلیس، آمريكا و اروگوئه.
یافتههای پژوهش
روشهای سنتی اقتصادسنجی در برآورد ضرایب یک الگو، مبتنی بر مانا بودن سریهای زمانی میباشند. یک سریزمانی وقتی ماناست که میانگین، واریانس، کواریانس و در نتیجه ضریب همبستگی آن در طول زمان ثابت باشد. اما بررسيهاي انجام شده از سال 1990 به بعد نشان داده كه برخی متغيرهاي سريزماني مانا نيستند (هژبرکیانی، 1368).
اگر سریهای زمانی مورداستفاده در تخمین الگو نامانا باشند، این برآورد ممکن است به رگرسیون کاذب منجر شود؛ بدین معنی که ضریب تعیین به دست آمده بالا بوده، ولی هیچ رابطۀ معنی داری بین متغیرهای الگو وجود نداشته باشد. از اين رو قبل از استفاده از اين متغيرها لازم است نسبت به مانايي آنها اطمينان حاصل كرد (نوفرستی، 1378).
· آزمون ريشه واحد در دادههاي تابلویی
برای بررسی مانایی دادههاي تابلویی، از آزمون ريشه واحد كه از معمولترين آزمونها براي تشخيص مانايي است استفاده ميشود. مهمترين آزمونهاي ريشه واحد در مورد دادههاي تابلویی، شش روش شامل 1- آزمون لوين، لين و چو(LLC)26، (2002) 2- آزمون ايم، پسران و شين27(IPS)، (2003) 3- آزمون بریتونگ28 (2002) 4و5 - آزمونهاي نوع فیشر (فيشر-ADF و فيشر-PP) و 6- آزمون هادري29 (2000) میباشد. براي تشريح روششناسي این آزمون ها، الگوي AR(1) بين بخشي زير در نظر گرفته ميشود:
(11) |
|
كه در آن؛ Yit متغير مورد بررسي، i=1,2,…,N معرف كشورها، t=1,2,…,T معرف تعداد مشاهدات سري زماني در هر كشور، Xit نماينده متغيرهاي قطعي مانند عرض از مبدأ و روند، iδ ضريب زاويه، iρ ضريب خودهمبستگي و itε جمله اخلال مي باشد كه فرض ميشود در بين كشورهاي مختلف، مستقل از هم هستند. حال اگر <1│ρi│باشد، Yi مانا و چنانچه 1=│ρi│ باشد، Yi داراي ريشه واحد میباشد. در اين آزمون، دو پيشفرض در مورد iρ وجود دارد؛ اول اينكه فرض شود عوامل مشتركي بين كشورهاي مختلف وجود دارند، بطوريكه iρ براي همه كشورها يكسان است (ρρi= به ازاي هر i)، آزمونهاي LLC، بریتونگ و هادري بر اساس اين فرض پايهريزي شدهاند. از سوي ديگر، فرض دوم اين است كه iρ بين كشورها يكسان درنظرگرفته نشود، آزمون IPS و آزمونهاي نوع فيشر نيز بر اساس اين فرض استوارند. به علاوه در آزمون هادري، فرضيه صفر، عدم وجود ريشه واحد است، در حاليكه در ساير آزمونها، فرضيه صفر وجود ريشه واحد ميباشد.
در تحقيق فوق از آزمون LLC جهت تشخیص مانایی متغیرها استفاده شده و خلاصه نتايج اين آزمون براي تمامي متغيرها در جدول 1 گزارش شده است.طبق نتايج آزمون ريشه واحد، تمامي متغيرها در سطح مانا بوده و ميتوان اطمينان داشت كه نتايج تخمين كاملاً معتبر و قابل اعتماد ميباشد.
· برآورد مدل و تفسير ضرايب
|
|
|
همانطور که ملاحظه میشود؛ آزمون لیمر و احتمال صفر مربوط به آن ، مدل با اثرات تصادفی یا ثابت را در مقایسه با حداقل مربعات معمولی و آزمون هاسمن و احتمال صفر آن نیز رأی به مدل با اثرات ثابت میدهد. لذا برآورد الگو با استفاده از روش اثرات ثابت صورت میگیرد که نتایج در
جدول 3 گزارش شده است: (نتايج كامل برآورد الگو به صورت خروجي نرمافزار Eviews در پيوست «الف» گزارش شده است.) مانطور که ملاحظه میشود، علامت كليۀ ضرايب مطابق انتظار بوده و تمامي متغيرها در سطح 99 درصد معنادار هستند، پس تأثيرگذاري آنها بر رشد تولید سرانه محرز بوده و وجود آنها در مدل ضروري است. مقادیر ضریب تعیین و مقدار تعدیل شده آن، نشان از قدرت خوب توضيح دهندگي متغير وابسته توسط متغيرهاي توضيحي و مبین اين مفهوم است كه متغيرهاي مستقل حدود 70 درصد از تغييرات رشد تولید سرانه را توضيح ميدهند. همچنین مقدار آمارۀ F و احتمال صفر مربوط به آن، نشان از معناداري كلي رگرسيون است. مقدار آماره آزمون دربين- واتسون نیز مبین عدم وجود خود همبستگی میان متغیرها است.
ضريب محاسبه شده برای متغیر رشد سرمايۀ فیزیکی سرانه معادل 25/22 بدان معناست كه هر يك واحد تغيير در نرخ رشد سرمایۀ سرانه، منجر به 25/22 واحد تغییر هم جهت در نرخ رشد تولید سرانه میشود.31 درضمن، ضریب منفی متغیر تولید سرانه سال پایه نمایانگر تأیید اثر همگرایی مشروط مطرح شده توسط بارو است.
در مورد متغیرهای اصلی این پژوهش یعنی کارآفرینی و نوآوری نیز ضرایب این دو متغیر به ترتیب معادل 44/1 و 54/2 محاسبه شده که با توجه به لگاریتمی بودن این دو متغیر، ارقام فوق نشان میدهند که هر یک درصد افزایش در نرخ کارآفرینی TEA و تعداد اختراعات ثبت شده به ترتیب منجر به 44/1 و 54/2 واحد تغییر مثبت در نرخ رشد تولید سرانه میشود.
بحث و نتیجهگیری
آنچه در اين تحقيق محل سوال بود، وجود، جهت و شدت تأثير کارآفرینی و نوآوری بر رشد اقتصادي بود. در اين راستا از آمار و ارقام 30 کشور منتخب استفاده و در قالب تحلیلهای تابلویی، این ارتباط برآورد و تحليل شد. در كل، نتايج زير که ميتواند مباحث نظري مطرح شده را توجيه سازد از تحقيق فوق حاصل گردید:
- شناسايي تأثير مثبت و معنادار سرمايۀ فيزيكي بر رشد توليد ناخالص داخلي سرانه.
- تأیید اثر همگرایی مشروط مطرح شده توسط بارو.
- شناسایی تأثیر مثبت و معنادار کارآفرینی و نوآوری بر رشد تولید سرانه.
در این مطالعه به دلیل نوپا بودن مرجع تهیه ارقام فعالیتهای کارآفرینانه در ایران، امکان استفاده از دادههای ایران و بسیاری از کشورهای دیگر مهیا نگردید، اما تأثیر توسعۀ فعالیتهای کارآفرینانه و همچنین پیشرفت در زمینۀ نوآوریهای فنی بر عملکرد اقتصادی برکسی پوشیده نبوده و راهکارهای مطرح شده میتواند برای تمام کشورها راهگشا باشد.
توسعۀ کارآفريني به عنوان يك پديده اجتماعي، مستلزم ايجاد و تقويت زمينههاي بروز فعالیتهای كارآفرينانه است. به عبارتی، انواع فعالیتهای كارآفرينانه در محيط حامي كسب و كار بروز و ظهور مينمايند. فضای سیاستگذاری حاکم بر جامعه بر عملکرد کارآفرین تأثیر مستقیم دارد و آنچه که الگوهای اقتصادی بر آن تأکید داشته و تجربه کشورهای موفق در این زمینه نیز نشان میدهد، کارآفرین در محیطی میتواند به بهترین وجه خلاقیت خود را عینیت بخشد که متکی بر ساز وکار بازار آزاد باشد. کارآفرین نباید با موانع غیراقتصادی روبرو شده و درگیر بوروکراسی دولت شود، او باید یقین کند که شرایط آینده، صرفاً بر پایه ساز و کار بازار تعیین میشود. دخالتهای دولتها در این زمینه اعم از اعمال سیاستهای ارزی شامل کنترل ، تعیین و تغییر بوروکراتیک نرخ ارز، اعمال نظر در قیمتگذاری و یا حتی تعیین قیمت، ایجاد انحصارات از دو طریق یعنی مالکیت خود و نیز جلوگیری از واردات برخی کالاها، پرداخت انواع یارانههای مستقیم و غیرمستقیم یا آشکار و پنهان به تولیدکنندگان و... میتواند بر عملکرد یا حتی بر اساس شکلگیری کارآفرینان اثرات مخرب بگذارد. نگاهی به شاخصهای محیط کسب و کار (شامل شاخص پشتوانۀ مالی، سیاستهای حمایتی دولت، بوروکراسی و مالیات، برنامههای دولت و آموزش کارآفرینی در آموزش و پرورش) در ایران در مقایسه با کشورهای عضو GEM در سالهای اخیر نشان میدهد که تقریباً تمامی شاخصهای ایران کمتر از میانگین جهانی کشورهای عضو بوده و این در حالی است که ارقام سالهای جدید حتی حاکی از نامطلوب شدن محیط کسب و کار در ایران نسبت به سالهای قبل دارد. (گزارش ارزيابي فعالیتهای كارآفرينانه در ايران، 1388).
در مورد نوآوری هم باید اذعان نمود که نوآوری دارای مشخصات کالای عمومی است، به طوری که وقتی نوآوری به مرحلۀ تولید یا اجرا رسید، کسانی که در ایجاد و تحمّل هزینه و ریسک آن مشارکت نداشتهاند، میتوانند با صرف هزینهای ناچیز، دانش مربوطه را کسب و از مزایای مالی آن بهرهمند شوند. اما این امر موجب خواهد شد که مالک اولیۀ نوآوری نتواند از مزایای خلاقیت خود بهرهمند شود. بر این اساس، یکی از وظایف اقتصادی دولت، تدوین و اجرای قوانین مالکیت فکری است، به نحوی که افراد بتوانند ابداعات خود را به سهولت به ثبت رسانده و حق تولید انحصاری محصولات مربوطه را برای مدتی معین کسب نمایند و مجاز باشند تا حق خود را با اطمینان و حمایتهای مؤثر به سرمایهگذاران عرضه کنند. بنابراین ایجاد محیطی که در آن تولیدکننده نوآوری بتواند از دستاورد فعالیت خود بهرهمند شود، راه توسعۀ اقتصادی را هموار خواهد ساخت. لذا امروزه حمایت از حقوق مالکیت معنوی برای مبدعان تکنولوژی امری حیاتی و برای واردکنندگان این ابداعات مسئلهای غیرقابل انکار است. از طرفی، از مهمترین چالشهای پیشرو در کشورهای درحال توسعه از جمله ایران، بوروکراسی اداری، عدم شفافیت روندها و مشکل بودن مراحل ثبت اختراعات است. درضمن، ناآشنا بودن روند ثبت اختراعات بینالمللی برای مخترعینی که تاکنون مراحل آن را طی ننمودهاند، از جمله دلایل پایین بودن ثبت اختراعات در سطح بینالمللی است. (نصیری اقدم و همکاران،1390). لذا در کل، استنتاجات سیاستی و راهکارهای پیشنهادی زیر جهت بهبود شاخصهای اقتصادی ارائه میشود: در مورد اقدامات دولتها در جهت توسعۀ کارآفرینی دو نوع نقش برای دولت میتوان متصور شد، دسته اول اقدامات مستقل دولت است که در این راستا میتوان به مواردی از قبیل
منابع 1.دفتر ديدهبان جهاني كارآفريني ايران، (1387). گزارش ارزيابي فعالیتهای كارآفرينانه در ايران براساس برنامه 2008 GEM، دانشكده كارآفريني دانشگاه تهران. 2.دفتر ديدهبان جهاني كارآفريني ايران، (1388). گزارش ارزيابي فعالیتهای كارآفرينانه در ايران براساس برنامه 2009 GEM، دانشكده كارآفريني دانشگاه تهران. 3. .شهرکیپور، حسن و بنیسی، پریناز، (1383)، کارآفرینی و اقتصاد، مجله توسعه مدیریت، شماره 62، صص 31-25.
|
برپایی سازمانی که اساساً مسئولیت تمام وجوه کارآفرینی و تقویت بنگاههای خرد و متوسط را برعهده گیرد، وضع مقرراتی در خصوص سهولت ورود و خروج کارآفرینان به کسب و کارها و اصلاح قوانين و فرايندهاي اداري ثبت يا انحلال شركت اشاره کرد. دستۀ دوم، نقش حمایتی و تشویقی است که دولت جهت پشتیبانی از کارآفرینان میتواند ایفا کند، از قبیل: 1- ترویج فرهنگ کار آفرینی از طریق آموزشهای ابتدایی، فنی و حرفهای و دانشگاهی و در یک مرحله بالاتر، آموزش کارآفرینان در زمینههای مختلف از قبیل چگونگی پیشرفت، رقابت و واکنشهای سریع در عرصههای کار 2- تشویق فعالیتهای کارآفرینانه و پدید آوردن محیط مناسب برای کارآفرینی با ایجاد سندیکاها و انجمنها 3- ارائۀ خدمات مشاورهای و فراهم آوردن امکان دسترسی کارآفرینان به اطلاعات لازم برای شناخت بازار، بازاریابی، تکنولوژی و مقرّرات دولتی 4- تقویت بنیانهای کسب و کار، به گونهای که کارآفرینان توانایی خطرپذیری در بازارهای جهانی را به دست آورند 5- کمک به بنگاههای خرد برای دستیابی به سرمایه از قبیل سهولت در دادن وام و وابسته نکردن وام به دارائیهای ثابت.
در مورد نوآوری نیز؛ اهتمام به تقویت حقوق مالکیت معنوی از جهات حقوقی، قضایی و انگیزشی، تلاش در جهت شفافیت و سهولت روند ثبت اخترعات داخلی، آموزش مخترعین و ارائۀ مشاوره در خصوص ثبت ابداعات در سطح بینالمللی، دادن امتیازاتی از قبیل معافیتهای مالیاتی به شرکتهایی که در زمینه نوآوری سرمایهگذاری میکنند و ایجاد مراکز اطلاعاتی ناحیهای برای آگاهی کاربران بالقوه از اختراعات ثبت شده، میتواند در ارتقاء کمّی و کیفی ابداعات در جوامع تأثیرگذار باشد.
4. .نصیری اقدم، علی و همکاران، (1390)، تأثیر نوآوری بر رشد اقتصادی (مطالعه موردی کشورهای منتخب اسلامی)، فصلنامه علمی – پژوهشی تحقیقات مدیریت آموزشی، سال سوم، شماره یکم، (پیاپی 9)، صص 182-159. 5. .نوفرستي، محمد، (1378)، ريشهواحد و همجمعي در اقتصادسنجي، چاپ دوم، تهران، انتشارات خدمات فرهنگي رسا. 6. هژبرکیانی، کامبیز، (1368)، اقتصاد سنجی و کاربرد آن، تهران، انتشارات بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه شهید بهشتی.
|
18.Davidson, P., (2003), "The Domain of Entrepreneurship Research: Some Suggestions’, in Jerome A. Katz and Dean Shepherd (eds.), Cognitive Approaches to Entrepreneurship Research", Advances in Entrepreneurship, Firm Emergence and Growth, 6, pp. 315–372. 19. European Commission, (2003), Green Book on Entrepreneurship in Europe. 20. Hadri, K., (2000), "Testing for Stationarity in Heterogeneous Panel Data", Journal of Econometrics, 3, 148-61. 21. Hausman, J. A., (1978), "Specification Tests in Econometrics", Econometrica, 46:6, 1251–1271. 22. Holtz-Eakin, D., and Kao, C., (2003), "Entrepreneurship and Economic Growth: The Proof Is in the Productivity", Center for Policy Research Working Papers, 50, Center for Policy Research, Maxwell School, Syracuse University. 23. Im, K. S., Pesaran, M. H., and Shin Y., (2003), "Testing for Unit Roots in Heterogeneous Panels", Journal of Econometrics, 115:53-74. 24. Koo, J., and Kim, T. E., (2009), "When R&D matters for regional growth: A tripod approach", Papers in Regional Science, Volume 88, Number 4, November. 25. Levin, A., Lin, C. F., and Chu, J., (2002), "Unit Root Tests in Panel Data: Asymptotic and Finite Sample Properties", Journal of Econometrics, 108, pp1-24. 26. Mojica, M. N., (2009), "Examining the Role of Entrepreneurship in Economic Development in Appalachia", West Virginia University Libraries, Morgantown, AAT 3395053. 27.Nadiri, I., (1993), "Innovations and Technological Spillovers", Working Paper 423, National Bureau of Economic Research, Cambridge, MA 28. Okafor, A. I., (1995), Principles of Marketing, the Atomic Approach, Onitsha: Basset Printing Limited (Chapter 1). 29. Picot, G., Manser, M., and Lin, Z., (1998), "The Role of Self- Employment in Job Creation in Canada and the U.S.", |
7. Abdullahi, S. A., (2012), "Entrepreneurship and Economic Growth: An Analysis of Impact of Public Policy on Entrepreneurship Development in Nigeria", The 2012 International Conference on Business and Management, Phuket, Thailand. 8.Acs, Z. J., et al, (2005), "The Knowledge Spillover Theory of Entrepreneurship", CEPR Discussion Papers 5326, C.E.P.R. Discussion Papers. 9. Audretsch, D. B., (1995), Innovation and Industry Evolution, Cambridge, MA: MIT Press. 10.Audretsch, D. B., and Fritsch, M., (2002), "Growth Regimes over Time and Space", Regional Studies, Vol. 36.2, 113-124. 11.Audretsch, D. B., and Thurik, R., (2001), "Linking Entrepreneurship to Growth", OECD Science, Technology and Industry Working Papers 2001/2, OECD, Directorate for Science, Technology and Industry. 12.Barro, R. J., (1991), "Economic Growth in a Cross Section of Countries", Quarterly Journal of Economics 106(2), 407–443. 13. Bosma, Niels, et al., (2011), "Executive Report of Global Entrepreneurship Monitor", www.gemconnsortium.org. 14. Breitung, J., (2002), "Nonparametric Tests for Unit Roots and Cointegration", Journal of Econometrics, 108, 343-63. 15.Burnett, David, (2000), "Hunting for Heffalumps: The Supply of Entrepreneurship and Economic development", technopreneural.com. 16. Carree, M. A., van Stel, A. J., Thurik, R., and Wennekers, S., (2002), "Economic Development and Business Ownership: An Analysis using Data of 23 OECD Countries in the Period 1976–1996", Small Business Economics, 19, 271–290. 17. Clercq, D. D., Hessels, J., and Van Stel, A., (2008), "Knowledge Spillovers and New Ventures Export Orientation", Small Business Economics, 39: 283-303.
|
[1] . Burnett, 2000
[2] . Davidson, 2003
[3] . Global Entrepreneurship Monitor
[4] . Total Entrepreneurship Activities
[5] . Clercq, Hessels and Van Stel, 2008
[6] . Audretsch, 1995
[7] . Wennekers and Thurik, 1999
[8] . Schmitz, 1989
[9] . Okafor, 1995
[10] . Abdullahi, 2012
[11] . Picot et al, 1998
[12] . Reynolds, 1999
[13] . Audretsch and Thurik, 2001
[14] . Wong, Ho and Autio, 2005
[15] . Audretsch and Fritsch, 2002
[16] . Carree et al, 2002
[17] . Holtz and Kao, 2003
[18] . Acs et al, 2005
[19] . Koo and Kim, 2009
[20] . Mojica, 2009
[21] . Wong, Ho and Autio, 2005
[22] . Nadiri, 1993
[23] . Wong, Ho and Autio, 2005
[24] . Conditional Convergence Effect
[25] . Barro, 1991
[26] 26. Levin, Lin and Chu, 2002
[27] .Im, Pesaran and Shin, 2003
[28] .Beritung, 2003
[29] .Hadri, 2000
[30] .Hausman, 1978
[31] .البته به این دلیل که هم متغیر وابسته و هم متغیر سرمایه فیزیکی بصورت نرخ رشد میباشند، ضریب این متغیر نسبت به ضریب متغیرهای کارآفرینی و نوآوری عدد بزرگتری را نشان میدهد.
OECD-CERF-CILN International Conference on Self- Employment, Burlington, Ontario, Canada. 30. Reynolds, P. D., (1999), Creative Destruction: Source or Symptom of Economic Growth? In Zoltan J. Acs, Bo Carlsson and Charlie Karlsson (eds.), Entrepreneurship, Small and Medium-Sized Enterprises and the Macroeconomy, Cambridge: Cambridge University Press. 31. Schmitz, J. A., (1989), "Imitation, Entrepreneurship, and Long-Run Growth", Journal of Political Economy, 97, 721–739.
|
32. Wennekers, S., and Thurik, R., (1999), "Linking Entrepreneurship and Economic Growth", Small Business Economics, 13(1), 27–55. 33. WIPO, (2012), "WIPO statistics database", www.wipo.int. 34. Wong, P. K., Ho, P. H., and Autio, E., (2005), "Entrepreneurship, Innovation and Economic Growth: Evidence from GEM data", Small Business Economics, Springer, vol 24, n. 3, 335- 350. 35. World Bank, (2012), "World Development Indicators & Global Development Finance 2012", Washington DC, September.
|