اهداف تربیت عقلانی در اندیشه لوگوس محور هراکلیت
محورهای موضوعی : یافتههای جدید در سیر فلسفه باستان غرب (یونانی و یونانیمآبی)مریم براتی 1 , رضاعلی نوروزی 2
1 - دانشجوی دکتری رشته تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2 - دانشیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
کلید واژه: غایت, تربیت عقلانی, لوگوس, هراکلیت, اهداف واسطهيي,
چکیده مقاله :
هدف پژوهش حاضر دستيابي به راهحلهای کاربردی برای حل مسئلة هنجارشکنی جامعه با بهرهگیری از غايتشناسي تربیت عقلانی هراکلیت، فیلسوف پیشاسقراطی یونانی است. این پژوهش از نوع کیفی است که از روش استنتاج عملی فرانکنا بهره برده است. در این راستا، ابتدا آثار بجامانده از هراکلیت بررسی شد و مباحث مرتبط با موضوع استخراج گردید. در مرحلة بعد، بمنظور دستيابي به هدف غایی و اهداف واسطهيي تربیت عقلانی، یک باید آغازین بعنوان مقدمة قیاسی اول در نظر گرفته شد و سپس مبتنی بر یک گزارة واقعنگر فلسفی بعنوان مقدمة دوم قیاس عملی، نتيجة قیاس عملی که همان غایت تربیت عقلانی با اندیشة لوگوسمحور هراکلیت است، استخراج گرديد. در انتها بر اساس این هدف غایی و مبناهای فلسفی دیگر، اهداف واسطهيي تربیت عقلانی هراکلیت استنتاج شد و مبتنی بر این یافتهها، راهکارهایی برای ایجاد فرهنگ هنجارپذیری در جامعة ایران مطرح گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد که غایت تربیت عقلانی از دیدگاه هراکلیت، اتصال به لوگوس (عقل کلی) و شناخت آن است تا انسان بتواند قواعد و اصول عقل کلی را کشف كند و مطابق با آن حرکت نمايد و به کمال برسد. بر همین اساس میتوان گفت شناخت قوانین، نخستین هدف در راستاي حل مسئلة هنجارشکنی و سوق دادن بسمت جامعة آرمانی بر مبنای قوانین است. همچنین بر پاية اهداف واسطهيي تربیت عقلانی هراکلیت این نتیجه بدست میآید که برای ایجاد شناخت و عمل مطابق با هنجار، باید تربیت عقلانی در سه بُعد شناختی ـ شامل خودشناسی و درک و فهم اجتماعی ـ راهبردی ـ شامل مرجع مداری ـ و اخلاقی ـ شامل مبارزه با امیال و تخلق به اخلاق نیکو ـ حاصل شود تا بتوان بر مسئلة هنجارشکنی فائق آمد.
The purpose of the present study is to introduce some practical solutions to the problem of transgression in society through benefitting from the teleology of the rational training of Heraclitus, the Greek pre-Socratic philosopher. This qualitative study was carried out following Frankena’s practical syllogism. In doing so, the researchers firstly investigated Heraclitus’ works and extracted the related discussions. Next, in order to gain access to the ultimate and intermediary goals of rational training, they considered an initial must as the premise of the first deduction and, then, based on a realist philosophical proposition as the second premise of the practical syllogism, its conclusion, which is the same ultimate goal of rational training in Heraclitus’ logos-centered philosophy, was extracted. Finally, based on this ultimate goal and other philosophical principles, they inferred the intermediary goals of Heraclitus’ rational training and, given the findings, presented some strategies for establishing the culture of normativeness. The findings of the study indicate that the end of rational training in Heraclitus’ view is to connect to logos (universal intellect) and to learn about it so that Man can discover the principles and rules of the universal intellect, move ahead accordingly, and attain perfection. Hence, it can be said that attaining the knowledge of laws is the first goal in the process of solving the problem of norm-breaking and moving towards the ideal society based on the laws. Moreover, given the intermediary goals of Heraclitus’ rational training, it can be concluded that, in order to attain knowledge and act according to the norms, rational training must be realized at three levels: cognitive, including self-knowledge and social understanding; strategic, including reference-orientedness, and ethical, including fighting against whims and developing good behavior. In this way, one can overcome the problem of transgression or norm-breaking.
باقری، خسرو (1389) رویکردها و روشهای پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
خراسانی، شرفالدین (1395) نخستین فیلسوفان یونان، تهران: علمی و فرهنگی.
درویشی، داریوش (1391) فیلسوف تاریک، آبادان: پرسش.
رضایی، محمد (1384) «میزان، نوع و عوامل مؤثر بر قانونگریزی»، جامعهشناسی ایران، شمارة 3، ص69-47.
سلیمانحشمت، رضا؛ حسینی خامنه، سیدمحمدرضا (1395) «لوگوس و حرکت در فلسفة هراکلیتوس»، تاریخ فلسفه، شمارة1، ص208-189.
صادقی، سهیلا؛ امینیان، احسان (1396) «از هنجارگرایی تا هنجارگریزی: سنخشناسی همنوایی اجتماعی و تحلیل کیفی شرایط علّی مؤثر بر آن»، بررسی مسائل اجتماعی ایران، شمارة2، ص 103-77.
عصمتي، سبحان (1380) «گذري بر آراء فلسفي هراكليتوس»، معرفت، شمارة 42، ص49ـ41.
کاپلستون، فردريك (1380) تاریخ فلسفه، ج1، ترجمة سیدجلالالدین مجتبوي، تهران: سروش.
گاتری، دبلیو. کی. سی. (1376) تاریخ فلسفه یونان (5): هراکلیتوس، ترجمة مهدی قوامصفری، تهران: فکر روز.
Freeman, K. (1948). Ancilla to the Pre-Socratic Philosophers, by Herman Diels, Cambridge, Massachusetts, Harvard University Press.
Halapsis, A. V. (2020). Man, and Logos: Heraclitus’ Secret. Anthropological Measurements of Philosophical Research, No.17, pp. 119-130.
Kahn, Ch., H. (1979). The Art and Thought of Heraclitus: an Edition of the Fragments. CambridgeUniversity Press.
Miller, L. (1981). The Logos of Heraclitus. The Harvard Theologicl Review.
McKirahan, R. D. (2010) Philosophy before Socrates: an introduction with texts and commentary. (2nd. ed.) Indianapolis: Hackett.
اهداف تربیت عقلانی در اندیشۀ لوگوسمحور هراکلیت
چکیده
هدف پژوهش حاضر دستيابي به راهحلهای کاربردی برای حل مسئلة هنجارشکنی جامعه با بهرهگیری از غايتشناسي تربیت عقلانی هراکلیت، فیلسوف پیشاسقراطی یونانی است. این پژوهش از نوع کیفی است که از روش استنتاج عملی فرانکنا بهره برده است. در این راستا، ابتدا آثار بجامانده از هراکلیت بررسی شد و مباحث مرتبط با موضوع استخراج گردید. در مرحلة بعد، بمنظور دستيابي به هدف غایی و اهداف واسطهيي تربیت عقلانی، یک باید آغازین بعنوان مقدمة قیاسی اول در نظر گرفته شد و سپس مبتنی بر یک گزارة واقعنگر فلسفی بعنوان مقدمة دوم قیاس عملی، نتيجة قیاس عملی که همان غایت تربیت عقلانی با اندیشة لوگوسمحور هراکلیت است، استخراج گرديد. در انتها بر اساس این هدف غایی و مبناهای فلسفی دیگر، اهداف واسطهيي تربیت عقلانی هراکلیت استنتاج شد و مبتنی بر این یافتهها، راهکارهایی برای ایجاد فرهنگ هنجارپذیری در جامعة ایران مطرح گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد که غایت تربیت عقلانی از دیدگاه هراکلیت، اتصال به لوگوس (عقل کلی) و شناخت آن است تا انسان بتواند قواعد و اصول عقل کلی را کشف كند و مطابق با آن حرکت نمايد و به کمال برسد. بر همین اساس میتوان گفت شناخت قوانین، نخستین هدف در راستاي حل مسئلة هنجارشکنی و سوق دادن بسمت جامعة آرمانی بر مبنای قوانین است. همچنین بر پاية اهداف واسطهيي تربیت عقلانی هراکلیت این نتیجه بدست میآید که برای ایجاد شناخت و عمل مطابق با هنجار، باید تربیت عقلانی در سه بُعد شناختی ـ شامل خودشناسی و درک و فهم اجتماعی ـ راهبردی ـ شامل مرجعمداری ـ و اخلاقی ـ شامل مبارزه با امیال و تخلق به اخلاق نیکو ـ حاصل شود تا بتوان بر مسئلة هنجارشکنی فائق آمد.
کلیدواژگان: غایت، تربیت عقلانی، لوگوس، هراکلیت، اهداف واسطهيي.
* * *
مقدمه
یکی از معضلات اساسی جامعة ایران تمایل به هنجارشکنی، قانونگریزی و بدنبال آن افزایش جرائم است. اگرچه در مورد آمارهای مرتبط با جرائم، اطلاعاتي دقیق وجود ندارد اما گزارشهای نهادهای انتظامی، امنیتی و نظرسنجیهای صداوسیما (رضایی، 1384: 74) نشاندهندة افزایش برخی از جرائم، بویژه در سالهای اخیر در شهرهای بزرگ است. این گزارشهای صعودی، نشاندهندة اینست که باید اقدامات لازم براي رفع این مشکل صورت گیرد تا دلایل و زمینههای بروز این مسائل در جامعه مشخص شود (صادقی و امینیان، 1396: 78-77) و درنهایت راهحلهای هوشمندانه ارائه گردد.
با تحقیقاتی که در زمینه هنجارشکنی انجام شد، سه عامل عمده برای بروز آن در جامعه معرفي شده است. اولین عامل، کششها و تمایلات فردگرایانه است که بر اساس آن کسانی که تمایل به انحراف دارند و دارای شخصیت تکانشی هستند، خودکنترلی پاييني داشته و دست به هنجارشکنی در جامعه میزنند. عامل دوم، فشار اجتماعی و تناسب اهداف ـ وسایل است. ایجاد فشار اجتماعی بدلیل قوانین و هنجارهای سختگيرانة جامعه، بویژه هنجارهای رسمی است که انعطافپذیری و خلاقیت را از افراد ميگيرد و باعث گرایش فرد به هنجارشکنی ميشود. سومین عامل، مقاومت فرهنگی است، بعبارتی در جوامع، خرده فرهنگهای متنوعی وجود دارد که بر اساس نظام هنجاری خویش زندگی ميكنند اما گروههای مسلط قوانین را بر اساس هنجارهای خود تنظیم ميكنند و رفتارهای دیگر فرهنگها کجروی محسوب ميشود. بدنبال این مسئله جوانان سعی در مقاومت فرهنگی در برابر این هنجارها ميكنند (همان: 88-87). لازم بذکر است که هنجارشکنی در ایران، ساحتهای مختلف زندگی انسانها را دربرمیگیرد، ازجمله ساحتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... اما ميتوان در پژوهشهای تربیتی راهکارهای عملی و مناسبی ارائه کرد تا جامعه بیش از پیش بسمت هنجارپذیری سوق داده شود.
بحث پیروی از قانون همگانی همواره در دیدگاه هراکلیت مورد توجه بوده است؛ بنابرين در اين مقاله سعی شده با استناد به گفتههای او، راهکارهای عملی برای حل این مسئله ارائه شود. بصورت کلی، رویکرد این فیلسوف در تمام گفتههایش مبتنی بر لوگوس است. او لوگوس را در گفتههای گوناگون خود با تعابیر متعددی بکار برده است؛ این مقاله ميكوشد به یک اشتراک معنایی دست یافته و در نهایت، غایت تربیت عقلانی با رویکرد لوگوسمحور و اهداف واسطهيي آن را تبیین نمايد.
هراکلیت معتقد است: «از این لوگوس (قانون جهانی) که هستندهيي جاویدان است، آدمیان ناآگاهند، چه پیش از آنکه آن را بشنوند، چه هنگامی که آن را برای نخستین بار بشنوند. هر چند همه چیز مطابق با این لوگوس پدید میآید، مردم چنان کسان ناآزمودهاند ...» (خراسانی، 1395: 235). او تأکید میکند که «گوش کنید نه به من، بلکه به لوگوس، خردمندی همان موافقت با اینست که همه چیز یکی است» (گاتری، 1376: 54). از این دو عبارت برداشت ميشود که لوگوس یعنی: «الف) چیزی که شخص میشنود (معنای مشترک)؛ ب) آنچه به همة پدیدهها نظم ميدهد، (گونهيي قانون کلی شدن)؛ ج) چیزی دارای وجود مستقل از کسی که بیانی لفظی از آن ارائه ميكند.
بر همین اساس هراكليتوس ميگويد: «شخص باید از آنچه همگانی است، پیروی کند؛ اما هرچند لوگوس همگانی است، بسیاری از مردم چنان زندگی ميكنند که گویا فهمی مستقل و از آن خود دارند»؛ (همان: 56-55) و «آنان که با فهم (عقل) سخن میگویند باید خود را با آنچه برای همه مشترک (لوگوس) است نیرومند سازند... زیرا همة قانونهای انسانی بوسیلة یک قانون خدایی پرورده میشود، چون این قانون هر چه بخواهد نیرو و تسلط دارد و برای همه کافی است و فزون هم میآید» (خراسانی، 1395: 243). بنابرین اینگونه برداشت ميشود که پیروی از لوگوس همگانی باعث سعادت و اقتدار ميگردد.
هراکلیت همچنین بيان ميكند که: «واحد همان خداست، خردمند است، عاقل است، عاقل فقط واحد است، خدا عقل جهانی است» و «قانون همهفراگیر یا ناظم کل است.» بر همین اساس، او خدا را عقل (لوگوس) جهانی ميداند که قانون کلی است و در درون همة اشیاء موجود است و عقل انسان لحظهيي از این عقل جهانی محسوب ميشود؛ یا صورت مخفف و جمع و کوتاه شدة آن یا مجرا و راهی از آن است (کاپلستون، 1380: 55).
بر اساس اندیشة هراکلیت ميتوان گفت غایت تربیت عقلانی اتصال به لوگوس و شناخت آن است تا انسان بتواند قواعد و اصول عقل کلی (لوگوس) را کشف کند و مطابق با آن حرکت نمايد و به کمال برسد. از سوی دیگر، وي معتقد است: «قوانین شهر و کشور را نیز باید محترم داشت و از آنها مانند حصار شهر دفاع کرد و برای نگهداری آنها جنگید (خلق باید بخاطر قانون همانگونه بجنگند که برای حصار شهر) زیرا این قانونها میتوانند، اگر درست باشند، تجسم آن قانون جهانی باشند» (خراسانی، 1395: 271). بنابرين، هراکلیت پیروی از لوگوسی را مورد تأکید قرار ميدهد که انسانها را به وحدت سوق ميدهد و راه را بر هرگونه قانونگریزی و هنجارشکنی میبندد.
از اينرو در پژوهش حاضر غایت و اهداف واسطهيي تربیت عقلانی هراکلیت بر مبنای اندیشة لوگوسمحور او و با هدف پاسخگویی به مسئلة هنجارشکنی در جامعة ایران مطرح گرديده و به دو پرسش اساسی زیر پاسخی جامع داده خواهد شد:
الف) غایت تربیت عقلانی لوگوسمحور از ديدگاه هراکلیت چیست؟
ب) اهداف واسطهيي تربیت عقلانی لوگوسمحور از نظر هراکلیت كدام است؟
روش پژوهش مورد استفاده در این نوشتار الگوی بازسازیشدة فرانکنا، بشیوة پیشرونده است. فرانکنا با استفاده از الگوی قیاس عملی ارسطو، الگویی مطرح نموده است که ميتوان از آن برای تحلیل فلسفههای تعلیم و تربیت هنجارین بهره برد. در فلسفههای هنجارین تعلیم و تربیت دو نوع گزاره لازم است: گزارههای هنجارین و گزارههای واقعنگر (باقری، 1389: 105). گزارههای هنجارین ماهیتی تجویزی دارند و گزارههای واقعنگر معمولاً ماهیتی فلسفی و الهیاتی دارند. این ترکیب بصورت یک استدلال تنظیم ميشود که مقدمات آن عبارتند از: گزارة شمارة 1 هنجارین (باید آغازین)، گزارة شمارة 1 واقعنگر و نتیجه، گزارة شمارة 2 هنجارین. در ادامه گزارة شمارة 2 هنجارین با گزارههای واقعنگر فلسفی یا الهیاتی دیگر، دانشها، مهارتها و نگرشهایی که باید پرورش داد، استنتاج ميشود.
بر همین اساس در این پژوهش ابتدا آثار بجا مانده از هراکلیتوس بررسی شد و مباحث مربوط به اندیشة وی مدنظر قرار گرفت و در مرحلة بعد، بمنظور دستيابي به غایت و اهداف واسطهيي تربیت عقلانی با رویکرد لوگوسمحور هراکلیت، یک باید آغازین هنجاری بعنوان مقدمة قیاسی اول در نظر گرفته شد و سپس مبتنی بر یک گزارة واقعنگر فلسفی بعنوان مقدمة دوم قیاس عملی، نتيجة قیاس عملی که همان غایت تربیت عقلانی با رویکرد لوگوسمحور هراکلیت است، نتيجهگيري شد و در نهایت مبتنی بر این هدف غایی و مبناهای فلسفی دیگر، اهداف واسطهيي استنتاج گرديد.
مبانی هدف غایی با رویکرد لوگوسمحوری هراکلیت
از دیدگاه هراکلیت، انسان باید طبق قانون کلی حاکم بر جهان عمل کند و زندگی خود را با آن انطباق دهد؛ اما بیشتر مردم نه آن را میشناسند و نه به آن عمل ميكنند. او معتقد است: «درست است که جبر بر هستی حکمفرماست، اما کشف این جبر و قوانین آن در خود و جهان، بسیاری از دشواریها را آسان ميكند و قوانین اگر صحیح باشند، مظهر قانون و عقل کلیند» (عصمتی، 1380: 46).
هنگامیکه سخنان هراکلیت را کنار یکدیگر ميگذاريم متوجه ميشويم که او تعبیراتي گوناگون دربارة عقل کلی بکار برده است: «واحد همان خداست، خردمند است، عاقل است، عاقل فقط واحد است، خدا عقل جهانی است»؛ «قانون همهفراگیر یا ناظم کل است»؛ «شخص باید از آنچه همگانی است، پیروی کند؛ چراکه هرچند این لوگوس مشترک است، بسیاری از آدمیان چنان زندگی ميكنند که گویی فهمی شخصی دارند» (Miller, 1981: p. 165). از این تعابیر برداشت ميشود که هراکلیتوس مطابق نظریة وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، به وحدتی برای جهان قائل است که آن را با تعابیر خدا، واحد، خردمند و عاقل، عقل جهانی، قانون فراگیر، ناظم کل و لوگوس مطرح کرده است. در واقع این وحدت، حقیقت اینجهانی است که به تمام عالم نظم میبخشد و اگر کثرتي نظاممند در عالم وجود دارد، از این واحد است. همچنین در جایی دیگر تأکید ميكند: «اگر به من گوش نمیدهید، عاقلانه است که به سخن (لوگوس) گوش فرادهید تا بشناسید که همه یک است» (درویشی، 1391: 285). بنابرین تأکید او بر پیروی کردن از قانون همگانی یا عقل جهانی است.
هراکلیت در یکی از گفتارهای خود تصريح ميكند که عموم مردم این لوگوس را نمیفهمند و از آن پیروی نميكنند:
هرچند لوگوس همواره وجود دارد، مردم آن را نمیفهمند؛ چه هنگامیکه برای نخستین بار آن را میشنوند، زیرا اگرچه همه چیز بر اساس این لوگوس پدید میآید، آدمیان چنان رفتار ميكنند که گویی هرگز هیچگونه تجربهيي از آن نداشتهاند، و حتی زمانی که افراد، کلمات و کارهایی را که شرح میدهم، تجربه ميكنند: زمانی که هر چیزی را بر اساس طبیعتش تقسیم میکنم و روشن مینمایم که چگونه سامان مییابد؛ اما بسیاری از افراد از آنچه در بیداری انجام میدهند، همانگونه بیخبرند که از آنچه در خواب انجام میدهند (Freeman, 1948: p. 30).
بنابرین هراکلیت معتقد است: «قانون، همچنین ميتواند، این باشد که ما از دستور یک نفر اطاعت کنیم» (درویشی، 1391: 285). با اين سخن ميتوان گفت لزوم پیروی انسان از قانون کلی ضرورت مییابد.
مقدمة اول قیاس عملی 1: انسان باید از قانون همگانی (عقل کل یا لوگوس) پیروی کند.
مبنای اول: شناخت لوگوس
هراکلیت همواره در گفتارهای خویش بر شناخت، بويژه شناخت قوانین حاکم بر جهان و لوگوس تأکید دارد. او میگوید: «دانایی یک چیز است: شناختن خردی که بوسیلة آن، همه چیز بر همه چیز فرمان میراند» (سلیمان حشمت و حسینی خامنه، 1395: 205) یا «اینان که بیدارند، در جهانِ مشترکیاند؛ اما خفتگان، هریک به جهان خود بازمیگردند» (خراسانی، 1395: 241). بنابرین او برشناختن خردی یگانه که بر همه چیز فرمان دارد و دارای قانونی مشترک است و شناختن آن مایة بیداری و رسیدن به فهم مشترکی را شامل ميشود، اصرار ميورزد. همچنین در جایی دیگر میگوید: «آنان که بخردانِ سخن میگویند، باید خود را با استفاده از آنچه میان همه مشترک است، نیرومندتر سازند: همانگونه که دولتشهر بوسیلة قانون الهی است که میپرورد؛ قانونی که تا جایی که بخواهد، گسترده است، برای همه کافی است و خود را بر همه چیز مسلط میدارد» (Freeman, 1948: p. 36) بر همین اساس، انسان ابتدا به شناخت لوگوس میپردازد تا به قوانین حاکم بر جهان که بوسیلة لوگوس تدبیر شده است، دست یابد و حرکت کند.
مقدمة دوم قیاس عملی 1: پیروی کردن از لوگوس وابسته به شناخت لوگوس (عقل همگانی) است.
هراکلیت معتقد است خداوند، عقل (لوگوس) جهانی و قانون کلی محسوب ميشود که در درون همة اشیا، وجود دارد. «عقل انسان لحظهيي است در این عقل جهانی، یا صورت مخفف و جمع و کوتاه شدة آن یا مجرا و راهی از آن است. بنابرین انسان باید تلاش کند که به دیدگاه عقل دست یابد و با عقل زندگی کند، وحدت تمام اشیاء و سلطنت و حکومت قانون ثابت و لایتغیر را دریابد و تصدیق کند و بر ضد آن طغیان نکند، زیرا عقل بیان و تعبیری است از لوگوس یا قانون همهفراگیر و ناظم کل.»
عقل و شعور و آگاهی در انسان همان عنصر آتشین روح است؛ وقتی این عنصر ارزشمند از بدن جدا شود، آب و خاکی بیارزش میماند، هراکلیتوس این انديشه را در این گفتار بیان ميكند: «لاشهها بیشتر درخور دور انداختنند تا سرگین». پس بهترین حالت برای انسان اینست که نفس خود را در حالت خشک نگه دارد: «نفس خشک عاقلترین و بهترین است». برای نفسها مرطوب شدن لذتبخش است و «آب شدن مرگ نفس است». انسانها باید تلاش کنند تا از عالم شخصی خواب به عالم مشترک بیداری، یعنی عالم همگانی فکر و عقل کمال یابند. «پس یک قانون و عقل درونی در جهان هست، که قوانین انسانی تجسم آن خواهند بود، اگرچه این قوانین در بهترین صورت خود نميتوانند جز تجسم نسبی و ناقصی از آن باشند» (کاپلستون، 1380: 55). بنابرین تنها راه پیروی کردن از قانون همگانی اینست که عقل انسان که جزئی از قانون کل یا لوگوس محسوب ميشود، با عقل کل و لوگوس اتصال برقرار کند و به شناخت حقیقی آن نايل گردد.
نتيجة قیاس عملی 1: انسان باید با شناخت و اتصال به لوگوس (عقل همگانی) بپیروی از آن بپردازد.
بنابرین از دیدگاه هراکلیت برای اینکه انسان از قانون همگانی یا عقل کل پیروی کند باید به شناخت کلی از این حقیقت دست یابد تا بتواند آن را راهنمای عمل خویشتن قرار دهد. بعبارتی، آنچه جامعة ایران و بویژه جوانان را بسمت هنجارشکنی و بیقانونی سوق ميدهد، نداشتن شناخت کافی در مورد قوانین در تمام ساحتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و... است. بر همین اساس پاسخگویی به این مسئله با رجوع به هراکلیت و درک دریافت او در رابطه با شناخت مردم از قوانین حاصل ميشود.
بعقيدة هراکلیت روح انسان لوگوس یا عقل جهانی (حقیقت) را از دو طریق حس و عقل میشناسد. او معتقد است: «برای چیزهایی که ميتوان دید، شنید و آموخت، ارزش قائلم» اما در جایی دیگر تصريح میکند که: «چشمان و گوشها، گواهان بدی برای انسانها هستند؛ اگر آن انسانها روح وحشی یا بربر داشته باشند» (خراسانی، 1395: 261) بعبارتی، هراکلیت اولین منبع شناخت را حس میداند اما بر اين باور است که حس بتنهایی نمیتواند منبعي قابل اعتماد باشد، چراکه اطمینان به حواس بدون عقل، نشاندهندة روحی بربر و وحشی است. بنابرین عقل معیار هراکلیت است، لیکن نه هرگونه عقلی بلکه عقلی که همگانی و خدایی شده باشد. اگرچه این دریافتهای حسی از منابع شناخت انسانها بشمار ميآيد ولی این دریافتها در انسانهای مختلف متفاوت است و وابستگی قوی به اذهان افراد درککننده دارد. بهمين دليل ميتوان استنتاج کرد که درک و دریافت انسانها از قوانین و هنجارهای جامعه یکسان نیست، زیرا انسانها استعدادهای یکسانی در دریافت این قوانین ندارند و برای شناخت افراد جامعه باید متناسب با استعداد افراد، آموزشهای لازم را از سطوح پایه و ابتدایی گرفته تا سطوح بالاتر، برقرار کرد (همان: 262-261).
از دیدگاه هراکلیت شناخت قوانین و لوگوس باید حقیقی و راستین باشد. او شناختهای غیرحقیقی و نادرست را سه مورد میداند و در پارههایی از گفتارهایش آن را تبیین كرده است.
1) شناخت شخصی: «اینان که بیدارند، در جهان مشترکیاند؛ اما خفتگان، هریک به جهان خود بازمیگردند» ( Bywater، 1889؛ بنقل از درویشی، 1391: 397). از آنجا که هراکلیت جهان اطراف را عاقل و درستاندیش میداند که انسان با شرکت کردن در آن، عامل میشود و این عقل همگانی و خدایی معیار حقیقت است، بنابرین آنچه را که بر همه بصورت مشترک پدیدار میشود، شایستة اطمینان میداند، چراکه بواسطة عقل همگانی و خدایی ادراک میشود. اما آنچه فقط براي یک شخص حاصل میشود، یعنی اندیشههای شخصی، شایستة اعتبار و اطمینان نیست (خراسانی، 1395: 263-262). بر همین اساس، افراد باید به فهم مشترکی از قوانین در ساحتهای مختلف زندگی دست یابند نه اینکه هر شخصی مطابق فهم خود به قوانین عمل کند؛ این امر مستلزم شفافیت قوانین و ادراک یکسان و بدون تکروی افراد از قوانین است.
2) شناخت عقل یا عرفی: هراكليت بشدت از اين نوع شناخت انتقاد ميكند: «خرد یا فهم آنها چیست؟ پیرو ترانهسرایانند و تودة مردم را بجای معلم میگیرند؛ نمیدانند بدان بسیارند و خوبان، اندک» (Kahn; 1979، بنقل از درویشی، 1391: 429). از اينرو ميتوان نتیجه گرفت كه برخی از افراد برای شناخت قوانین و اصول حاکم به افراد غیرمتخصص و مراجعی که صلاحیت علمی ندارند رجوع ميكنند و همین عامل مانع شناخت حقیقی ميشود. دولت و آموزش و پرورش در فراهم آوردن و در دسترس قرار دادن افراد ذیصلاح براي تبیین صحیح قوانین برای اعضای جامعه نقشي مهم دارند.
3) بسیاردانی: او معتقد است «بسیاردانی، بصیرت نمیآموزد؛ وگرنه به هسیودوس و پوثاگراس و نیز به کسنوفانس و هکاتایوس میآموخت» (خراسانی، 1395: 238). هجمة هراکلیت به آنها به این دلیل است که یا زیاددانند یا ادعای بسیاردانی ميكنند. منظور از بسیاردانی از نظر هراکلیت، بسیار دانستن بودنهاست نه شدنها؛ بعبارتی، کسی که بسیار ميداند از آن جهت است که بودنها را میشناسد، درصورتیکه همه چیز در حال شدن لحظه بلحظه است و عملاً چنین چیزی شناخت حقیقی نیست. مطابق این دیدگاه، قوانین بصورت پویا و دینامیک دائماً در حال تغییر و تحول هستند اما شناخت مردم بروز نیست و منطبق با قوانین و ساختارهای قبلی عمل ميكنند و صرف بسیاردانی قوانین گذشته سودی ندارد، بلکه باید شناخت قوانین همگام با تغییر ساختارها و قوانین باشد.
4) حدس زدن: هراكليت ميگويد: «اجازه دهید دربارة بزرگترین چیزها حدس نزنیم» (درویشی، 1391: 115ـ114). برخی از شناختهای افراد از روی حدس زدن پیش میرود و افراد باید بگونهيي تربیت شوند كه از روی حدس و گمان و تخیلات، قوانین را منطبق با میل شخصی ادراک نکنند بلکه بدنبال عمل منطبق با شناخت حقیقی باشند.
مبنای شناختی تربیت عقلانی
اولین بُعد از حیات کامل عقلانی، از منظر هراکلیت، بُعد شناختی است. محتوای قیاس عملی بر اساس محتوای تربیت عقلانی هراکلیت به شرح زیر است:
مقدمة اول قیاس عملی 2: تربیت عقلانی باید متربیان را به شناخت و اتصال به لوگوس راهنمایی کند.
مبنای دوم: خودشناسی
از گفتههای هراکلیت برمیآید که او ميان انسان و حیوان تمایزی آشکار قائل است، بگونهيي که ميگويد: «زیباترین میمونها در مقایسه با نژاد انسان، زشتند» (همان: 55). یا در جایی دیگر میگوید: «اگر خوشبختی در لذات جسمانی بود، باید گاوان را وقتی گرسنه برای خوردن مییابند، خوشبخت مینامیدیم» (گاتری، 1376: 142). در واقع هراکلیت از مذموم بودن زندگی حیوانی و تنها به مادیات زندگی پرداختن، انتقاد ميكند؛ اما آنچه مهم است اینست که انسان باید به این تمایزات آگاه شود و به اعتقاد هراکلیت «انسانها فراموش ميكنند راه به کجا منتهی ميشود» (همان: 366). این آگاهی جز با خودشناسی حاصل نخواهد شد؛ بگفتة هراکلیت «خودشناسی و اندیشیدن مختص انسان است» (خراسانی، 1395: 243). بدينترتيب خودشناسی و پوییدن خویشتن از ضروریات و سرچشمههای شناختن لوگوس یا عقل کلی محسوب ميشود. ذکر این نکته نيز اهمیت دارد که در خودشناسی، انسان به این آگاهی دست مییابد که جزئی از جهان هستی است که مدام در حال صیرورت و شدن از منزلتی به منزلت دیگر است. پس از آنجا که انسان هر لحظه در حال شدن است، معرفتش به خود لحظهيي و تکاملی است.
مقدمة دوم قیاس عملی 2: خودشناسی از راههای قرب و شناخت عقل کل یا لوگوس است.
نتيجة قیاس عملی 2: تربیت عقلانی باید متربیان را با پرورش خودشناسی به شناخت حقیقی لوگوس راهنمایی کند.
بعقيدة هراكليتوس برای اینکه مسئلة هنجارشکنی افراد در جامعه برطرف گردد و به شناخت و عمل مطابق قوانین اهتمام ورزند، باید نخست به دروننگری و خودشناسی بپردازند و مسلماً انسانهایی که در مورد خویش هنوز به شناخت کافی نرسیدهاند و خود را به زندگی جسمانی و لذات دنیوی محدود كردهاند، از هر وسیلهيي برای سود بیشتر بنفع خود استفاده ميكنند. اين در حاليست كه انسانهای خودشناس و خودساخته هدف از زندگی را میدانند و فقط به خود و رفع نیازهای خود نمیاندیشند بلکه خود را در مجموعهيي از ارتباطات انسانی میبینند که باید از روابط فردی گرفته تا ساحتهای مختلف زندگی، منطبق با قوانین مشروع حاکم عمل کنند.
هراکلیت در مقام یک فیلسوف معلم، راهی را که خود طی کرده است به مردم توصیه ميكند و اقرار مينمايد که با روش شهود و درونکاوی به مقام دانایی و شناخت لوگوس رسیده است (گاتری، 1376: 57-56). از جملة «من خود را میکاوم» (Halapsis, 2020: p. 124) هراکلیت، سه معنای تربیتی برداشت ميشود:
1) من اندیشة خود را متوجه درونم میکنم و میکوشم خویشتن واقعیم را کشف کنم؛ 2) من از خویشتن میپرسم؛ 3) من پاسخها را در حقیقت واحدی پنهان میدانم و میکوشم تا معنای واقعی خویشتن را کشف کنم، زیرا میدانم اگر خود را بفهمم، لوگوس را نیز که ساختار واقعی هر چیزی است، بخوبي درک خواهم کرد (گاتری، 1376: 42).
بنابرین او یکی از راههای اصلي برای دریافت حقیقت اصیل را پوییدن خویشتن ميداند؛ به این معنا که فرد بايد بكوشد طبیعت حقیقی خود را کشف کند. خویشتنشناسی از این لحاظ اهمیت دارد که در ارتباط با لوگوس معنا پيدا ميكند. بعبارتی، از آنجا که هراکلیت لوگوس را ساختار حقیقی هر چیزی در این عالم ميشمرد، خودشناسی بنوعی لوگوسشناسی و درک آن است و هنگامیکه اشخاص به لوگوس حاکم بر خویش شناخت حاصل کنند، همه چیز را در این دنیا منطبق بر لوگوس دانسته و سعی ميكنند برای سعادت خویش و جامعه بر اساس آن رفتار نمايند.
دومین بُعد از حیات کامل عقلانی از منظر هراکلیت در بُعدشناختی بر اساس محتوای تربیت عقلانی هراکلیت به شرح زیر تبیین ميشود.
مقدمة اول قیاس عملی 3: تربیت عقلانی باید متربیان را به شناخت حقیقی لوگوس یا قانون کلی راهنمایی کند.
مبنای سوم: درک و فهم اجتماعی
سومین مبنای مهمی که از گفتارهای هراکلیت برداشت میشود درک و فهم اجتماعی است که در حوزة ارتباطی فرد با جامعه معنا مییابد. اما پیش از پرداختن به آن باید به اهمیت قانون و علت آن از منظر این فیلسوف پرداخت تا بتوان با وضوح بیشتری این مبنا را تشریح کرد.
هراکلیت در گفتارهای خود تصريح میکند: «خلق باید بخاطر قانون همانگونه بجنگند که برای حصار شهر» (خراسانی، 1395: 238). این گفتار نشان از اهمیت بالای قانون از منظر هراکلیت دارد که به جامعة انسانی گوشزد میکند دفاع از قانون همپایة دفاع از شهر و جامعه در برابر گزند دشمنان است و شهروندان باید دغدغة قانونگذاری و حمایت از آن را برای پیشبرد جامعة مصلح مدنظر داشته باشند. علت این تأکید هراکلیت را در گفتار دیگر او میتوان ديد كه ميگويد یک شهر تنها بوسیلة قانون مشترک، نیرومند خواهد شد: « .... همة قوانین بشری را قانون الهی است که میپرورد. قانونی که تا جایی که بخواهد گسترده است برای همه کافی است و خود را بر همه چیز مسلط میسازد» (همان: 243). پس قانون و عمل به آن، عامل وحدت و قدرت جامعه است. طبق این سخن كه «راه بالا و راه پایین یکی و همان است» (درویشی، 1391: 54) میتوان نتيجه گرفت که قوانین قراردادی جامعه باید با قانون الهی (لوگوس) در يك راستا باشند.
حال این پرسش پیش میآید که قانون قراردادی جامعه چگونه میتواند از اعتبار لازم برخوردار بوده و همگام با قانون الهی باشد؟ هنگامی که پارهگفتارهای هراکلیت کنار یکدیگر قرار میگیرند، مشخص میشود که او در مورد عامة مردم معتقد است: «بسیاریِ آنچه میدانند، به بسیاریِ آنچه میبینند نیست. وقتی میآموزند، شناخت درستی از آن ندارند. گرچه فکر میکنند دارند»؛ «... بسیاری همچون چارپایان شکم خود را پر میکنند» (همان: 52ـ51) و «بدان بسیارند و خوبان اندک» (همان: 57). از این سخنان برمیآید که هراکلیت قانونگذاری از جانب عامة مردم را مذموم میداند، چراکه از ديدگاه او همة مردم شایستگی اخلاقی و تخصص علمی در امر قانونگذاری را ندارند. بهمين دليل قوانین قراردادی دولتشهر توسط افرادی آگاه، متخصص و بااخلاق وضع میشود تا با قانون الهی (لوگوس) همراستا باشد و از اعتبار کافی برخوردار گردد.
میتوان گفت قانونگذاری توسط افراد خبره، عمل مطابق آن و دفاع از آن، از ضروریات جامعة آرمانی هراکلیت است و جامعهيی که قوانین آن مبتنی بر قوانین لوگوس باشد، موجبات شناخت حقیقی لوگوس و عمل هماهنگ با آن و سعادت شهروندان را فراهم خواهد ساخت و این مهم تنها در سایة پرورش درک و فهم اجتماعی شهروندان حاصل ميشود.
مقدمة دوم قیاس عملی 3: پرورش درک و فهم اجتماعی از راههای شناخت و اتصال با عقل لوگوس است.
نتیجة قیاس عملی 3: تربیت عقلانی باید متربیان را با پرورش درک و فهم اجتماعی به شناخت حقیقی لوگوس راهنمایی کند.
از آنجا که هراکلیت میان پیشرفت جامعه (قانونمدار) با سعادت شخصی، ارتباطي نزدیک قائل است، اینگونه مینماید که درک، فهم و بینشی عمیق از جامعه و نقش خویشتن در مقام شهروند وظیفهشناس و کیفیت ارتباط با سایر شهروندان در تحقق جامعة آرمانی (قانونمدار)، تنها با پرورش درک و فهم اجتماعی متربیان محقق میشود.
بنابرین برای تحقق هنجارپذیری در جامعه، باید درک و فهم اجتماعی در شهروندان پرورش یابد و افراد به این بینش حقیقی دست یابند که پیشرفت و اقتدار جامعه در تمام عرصهها، ارتباطي نزدیک با سعادت و پیشرفت شخصی شهروندان و بالعکس دارد و از نقش محوری قانونگذاری در نهادهای مختلف جامعه توسط افراد خبره که از تخصص و اخلاق عالیه برخوردارند آگاهی پیدا کنند و بسته به نوع حکومت، افرادی را در رأس قانونگذاری برگزینند که داراي تعهد کافی بوده و مطابق قانون الهی یا لوگوس به قانونگذاری و خدمت بپردازند. در این صورت جامعهيی آرمانی پدید خواهد آمد که اولاً، شهروندان آن قانونپذیر و عامل به آن هستند، زیرا به ضرورت آن آگاهند و ثانیاً، چنین جامعهيی سعادت همگانی را برای اقشار مختلف جامعه ـحتی کسانی که راه زندگانی نابخردانه را در پیشگرفتهاندـ به ارمغان خواهد آورد و مسیر را بروی هرگونه هنجارگریزی خواهد بست. در اين صورت، مردم نسبت به اعمال سایر شهروندان احساس مسئولیت خواهند کرد و ناظر و آمر یکدیگر بسمت هنجارپذیری خواهند بود.
پرورش درک و فهم اجتماعی میتواند در محیط خانواده توسط پدر و مادر و از آغاز کودکی صورت گیرد یا در محیطهای آموزش رسمی و غیررسمی. چنين تربيتي باعث ميشود افراد به نقش خود بعنوان یک شهروند و رابطة خویش با (نهادهای) جامعه و سایر شهروندان و پیشرفت آن پیببرند و تنها یک شهروند مصرفکننده نباشند بلكه عامل و محرک جامعه بسمت پیشرفت باشند.
مبنای راهبردی تربیت عقلانی
دومین بُعد از حیات کامل عقلانی از نظر هراکلیت بُعد راهبردی است. محتوای قیاس عملی بر اساس محتوای تربیت عقلانی هراکلیت بشرح زیر است.
مقدمة اول قیاس عملی 4: تربیت عقلانی باید متربیان را به پیروی راهبردی از لوگوس یا قانون کلی راهنمایی کند.
مبنای چهارم: مرجعمداری
هراکلیت در بعضی گفتههای خود بر داشتن یک راهنمای راهشناس برای پیمودن راه شناخت حقیقی بسيار تأكيد كرده و میگوید: «راه، راه دشواری است، برای رخنه کردن، مبهم است و تاریک؛ اما اگر راهنمایی راهشناس داشته باشی، همهجا روشنتر از خورشید است» (درويشي، 1391: 122). یا در جای دیگری میگوید: «خرد یا فهم آنان چیست؟ پیرو ترانهسرایانند و تودة مردم را بجای معلم میگیرند؛ نمیدانند بدان بسیارند و خوبان اندک» (خراسانی، 1395: 242). این قطعات نشان میدهد که هراکلیت به داشتن راهنما و مرید برای اندیشیدن صحیح توصيه ميكند و هرکسی را شایستة راهنمایی و مربیگری نمیداند؛ بنظر میرسد مقصود فیلسوف از این راهنما، راهنمای نظری برای اندیشیدن است نه راهنماي عملي.
مقدمة دوم قیاس عملی 4: پرورش مرجعمداری از راههای شناخت و اتصال با عقل کل یا لوگوس است.
نتیجة قیاس عملی 4: تربیت عقلانی باید متربیان را با پرورش مرجعمداری به تبعيت راهبردی از لوگوس راهنمایی کند.
بعقيدة هراکلیت راه تربیت راهي پرخطر است و پیروی حقیقی انسانها از لوگوس و قوانین حاکم بر خود و نهادهای جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد و مسلماً هیچ انسانی بدون راهنمای راهشناسی که راه را طی کرده باشد، نمیتواند به مقصود شناخت لوگوس و پیروی از آن دست پيدا كند. بر همین اساس، دومین نکتهيی که برداشت میشود توجه به انتخاب و الگو قرار دادن معلمی است که راه را طی کرده باشد. مسلماً معلمان اصیل نایاب هستند و چنين نيست كه هر کسی كه ادعای معلمی کرد، الگو و راهنمای مناسبی باشد. با توجه به تأکیدی که هراکلیت بر تودة مردم دارد، ميتوان گفت معلمی نیازمند تخصصی است که بتواند فلسفیدن و چگونگی اندیشیدن را به انسان بياموزد. همینکه در جامعه افراد با راههای درست فلسفیدن و اندیشیدن زیر نظر استادان متخصص آشنا شوند، بسیاری از هنجارشکنیها رفع خواهد شد. این نکتهيی است که نهادهای آموزشی کشور همواره از آن غافلند و عقلورزی یکی از مؤلفههای فراموششده است. افزون بر این، قرار دادن متخصصین هر حوزه برای آموزش قوانین و هنجارهای جامعه در نهادهای آموزشی رسمی و غیررسمی کشور میتواند افراد را بیش از پیش بسمت قانونپذیری ترغیب، و با ضرورت قوانین و عمل به آن، آشنا كند.
مبنای اخلاقی تربیت عقلانی
سومین بعد از حیات کامل عقلانی از منظر هراکلیت، بُعد اخلاقی است. محتوای قیاس عملی بر اساس محتوای تربیت عقلانی هراکلیت بشرح زیر است.
مقدمة اول قیاس عملی 5: تربیت عقلانی باید متربیان را به پیروی اخلاقی از لوگوس (قانون کلی) راهنمایی کند.
مبنای پنجم: مبارزه با امیال دل
بزعم هراکلیت روح انسان از آب و آتش است اما بگفتة او «روحها از نمناک شدن لذت میبرند» (درویشی، 1391: 374) و یا «مرگ ارواح آب شدن است» (Freeman, 1948: p.34). هراکلیت معتقد است بصورت طبیعی روح انسان (در اینجا بمعنای دل) بسمت سکون و مرگ ـکه همان آب باشدـ میل دارد و از تضاد با آتش درونی خویشتن بدور است. اما مطابق دیدگاه هراکلیت، این تضاد ضامن بقای انسان است و عدم وجود آن، یعنی سیر بسوی مرگ. هراکلیت در جای دیگر بر همین نکته تأکید میکند که «مشکل است با امیال دل جنگیدن، دل به هرچه میل کند، آن را به بهای روح میخرد» (خراسانی، 1395: 241) و «برای انسان خوب نیست که هر چه میخواهد بدست آورد» (همان: 242). میتوان گفت هراکلیت به نیرویی که در نتیجة خودداری بدست میآید ارج مینهد و از شهواتی که انسان را از اهداف اصیلش دور میکند نفرت دارد؛ بنابرین او بنوعی مبارزه با هوای نفس قائل است که بواسطة آن لوگوس روح افزایش مییابد و انسان از نزدیکی با عقل کل یا لوگوس برخوردار ميگردد.
مقدمة دوم قیاس عملی 5: پرورش روحیة مبارزه با نفس از راههای پیروی اخلاقی از لوگوس است.
نتیجة قیاس عملی 5: تربیت عقلانی باید متربیان را با پرورش روحیة مبارزه با نفس به پیروی اخلاقی از لوگوس راهنمایی کند.
یکی از عوامل اصلی هنجارشکنی در جامعه و عدم پیروی از لوگوس حاکم بر زندگی و نهادهای جامعه، تمایل به زندگی حیوانی است که شخص را بدون هیچ قید و بندی محصور هواهای نفسانی میکند. در صورتیکه افراد قائل به مبارزه با امیال نامشروع نفسانی نباشند، هیچ قاعده و قانونی برای زندگی و رفتار خویش قائل نخواهند بود و علاوه بر هنجارشکنی در رفتار شخصی، این هنجارشکنی را به ساحتهای مختلف اجتماع سرایت میدهند. بر همین اساس در گام سوم، پس از خودشناسی، انسان باید به حقیقت خویش پی برده و به مبارزه با امیال نامشروع خود بپردازد که همین مقدمهيی برای عمل به هنجارهای ساحتهای مختلف اجتماع است.
از پارهگفتههای هراکلیت برمیآید که او وجه تمایز انسان نسبت به حیوانات را برخورداری از روح و عقل ميداند و همین عامل را باعث صعود انسان به جایگاهی بالاتر از زندگی حیوانی ميشمارد. هراکلیت زندگیيي که تنها بر لذات جسمانی و حیوانی مبتنی است را نکوهیده و بسیار سرزنش میکند (گاتری، 1376: 142). از دیدگاه او یکی از موانع تربیتی انسان و عامل قانونگریزی، تمایل دائمی انسان به لذات جسمانی است که درنهایت وي را از شناخت و پیروی اخلاقی از لوگوس، محروم میکند. بنابرين نهادهای آموزشی و خانوادگی باید روحیة مبارزه با امیال غیرمشروع نفس را در مراتب تربیتی مدنظر قرار دهند، چراکه هر لحظه غفلت، انسان را از مسیر اصلی و زندگی انسانی دور میسازد و در زندگی اجتماعی بصورت قانونگریزی و افزایش جرائم نمود پیدا میکند.
دومین بُعد از حیات کامل عقلانی از منظر هراکلیت در بُعد اخلاقی بر اساس محتوای تربیت عقلانی او بشرح زیر تبیین میشود.
مقدمة اول قیاس عملی 6: تربیت عقلانی باید متربیان را به پیروی اخلاقی از لوگوس راهنمایی کند.
مبنای ششم: تخلق به اخلاق نیکو
هراکلیت از یک نوع نظم عینی حاکم بر جهان که گونهيی جبرانگاری اخلاقی است، سخن میگوید. او معتقد است قواعد این جهان بر انسان بعنوان جزئی از جهان سازمانیافتة بیرون، تأثیر میگذارد و قاعدتاً انسان هم مجبور است رفتارهای خود را هماهنگ با این نظم جهانی شکل دهد. این نظم عینی همان لوگوس است. اما هراکلیت در جای دیگری بیان میکند كه «روح، لوگوس خود را افزایش میدهد» (McKirahan, 2010: p.123). از این سخن برداشت میشود که روح تابع جهان نیست، چون لوگوس روح برخلاف لوگوس کلی، «میشود» و «هست» نیست. پس نمیتوان گفت روح انسان تحت تأثیر قانون ایستای جهان هست یا خیر. اگر افزایش لوگوس روح را مورد توجه قرار دهیم، وجود اختیار برای انسان تضمین میشود. هراکلیت میگوید: «شخصیت هرکس، دایمون اوست» (Ibid: p.124) دایمون جایگاهی بین انسان و خداست که راه رسیدن انسانهای میرا به نامیرا بوسيلة آن انجام ميشود.
از این قطعه نتيجه ميشود که اگر فردی خویشتن را پاکیزه کند، نیازی به توسل به دایمون ندارد. شخصیت در اینجا بمعنای خلقوخوست؛ یعنی هراکلیت متخلق به اخلاق نیکو شدن را در این قطعه توصیه ميکند. این اخلاق نیکو که فرد به آن متعلق ميشود، او را برای نزدیکی به خدایان از دایمون بینیاز خواهد ساخت.
قطعة دیگری نيز به هراكليت نسبت داده شده، اینست: «همه چیز با همان ضرورت سرنوشت رخ ميدهد». بنابرین در اینجا با دو معنای موازی مواجهيم اما در هرصورت، بر اساس دیگر پارههای بازمانده از وی، ميتوان گفت دیدگاه او به اختیار نزدیکتر است (درويشي، 1391: 100-98).
در بخش تحلیل اخلاقی، هراکلیت بر اين باور است كه «خوب و بد یکی است» (همان: ۳۴۲)؛ «برای خدا همه چیز زیبا، خوب و درست است، اما آدمیان آنها را خطا و نادرست میشمرند و برخی دیگر را خوب و درست» (کاپلستون، 1380: 54). هراکلیتوس معتقد به «نسبیت نوعی ارزشهای اخلاقی است، نه نسبیت فردی. بعبارتی، ارزشهای اخلاقی برای همة انسانها یکی است، در عین حال، همان کنشهایی که برای همة انسانها شر محسوب ميشود، برای نوع دیگر شر نیست». از طرف دیگر، اشاره شده که فهم یا حکمت انسان با خداوند متفاوت است و برای خدا همة اشیاء زیبا و خوب و درستند، اما آدمیان برخی از آنها را خطا و نادرست ميدانند و بعضي دیگر را خوب و درست (درویشي، 1391: 103-101).
مقدمة دوم قیاس عملی 6: تخلق به اخلاق نیکو از راههای پیروی اخلاقی از لوگوس است.
نتیجة قیاس عملی 6: تربیت عقلانی باید متربیان را با پرورش اخلاق نیکو به پیروی اخلاقی از لوگوس راهنمایی کند.
در حوزة اخلاق مصداقی، هراکلیت ميگويد: «خدایان و انسانها به کسی که در جنگ از پای افتاده است، احترام میکنند» یا «مرگهای بزرگتر، بهرههای بزرگتر میبرند» (همان: 104). او تصريح میکند كه «وقتی کسی میمیرد چیزهایی در انتظار اوست که انتظار ندارد یا گمان نمیکند» (گاتری، 1376: 140). این قطعات نشان ميدهند که از دیدگاه هراکلیت اقدام اخلاقی، الزاماً نتایج دنیایی نخواهد داشت و انسان نباید حتماً منتظر پاداش عمل اخلاقی خود در دنیا باشد؛ از اينرو بنظر میرسد او به حیات پس از مرگ انسانها معتقد بوده است (درویشي، 1391: 104).
یکی از مسائلی که هنجارشکنی را در جامعه رواج ميدهد اینست که افراد در قبال اخلاق عملی خود، از ديگران و نهادهاي جامعه انتظار پاداش و دریافت سود و منفعت دارند و در صورتی که به مقصود خویش نرسند، دلسرد شده و رفتارشان بسمت هنجارشکنی ميرود. اما اگر انسانها اعمال اخلاقی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی را صرفاً به این دلیل که ارزشمند هستند، در رفتار خویش عملی کنند، به بالاترین مرتبة اخلاقی هم در زندگی شخصی و هم در اجتماع، نايل ميشوند. مسلماً چنین اشخاصي هنجارهای ارزشمند جامعه را برای خود آن هنجارها عملی میکنند نه برای دستيابي به سود و منفعت بیشتر. این یکی از بالاترین غایات تعالی جامعه است که باید در تربیت مدنظر قرار گیرد. اگر انسان ـطبق گفتة هراکلیتـ به زندگی اخروی اعتقاد داشته باشد به پاداش دنيوي دل نميبندد بلكه پاداش اخروي براي او مهمتر است و رفتارها و هنجارهای اخلاقی فردی و اجتماعی را به امید اين پاداش انجام ميدهد.
جمعبندي و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر رسيدن به راهحلهای کاربردی برای حل مسئلة هنجارشکنی و قانونگریزی در جامعة ایران است. بر همین اساس سعی گرديد با استفاده از غایتشناسی تربیت عقلانی هراکلیت با رویکرد لوگوسمحور، به این مسئله پاسخی جامع داده شود.
از دیدگاه هراکلیت برای اینکه انسان از قانون همگانی (لوگوس) پیروی کند باید به شناخت کلی از لوگوس یا قوانین دست یابد تا بتواند آن را راهنمای عمل خود قرار دهد. بعبارتی، آنچه جامعة ایران، بویژه جوانان را بسمت هنجارشکنی و بیقانونی سوق ميدهد، نداشتن شناخت کافی در مورد قوانین، در تمام ساحتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و ... است.
از گفتههای هراکلیت استنباط ميشود که عامل تربیتی دوم برای حل مسئله، دروننگری و خودشناسی است. مسلماً انسانهایی که هنوز به شناخت کافی دربارة خود نرسیدهاند، خود را به زندگی جسمانی و لذات دنیوی محدود میدانند و از هر وسیلهيي برای سود بیشتر به نفع خويش استفاده میکنند. اما انسانهای خودشناس و خودساخته هدف از زندگی را میدانند و فقط به خود و رفع نیازهای خود نمیاندیشند بلکه خود را در مجموعهيي از ارتباطات انسانی میبینند که باید از روابط فردی گرفته تا ساحتهای مختلف زندگی، منطبق با قوانین مشروع حاکم عمل کنند.
عامل سوم، پرورش درک و فهم اجتماعی است. از آنجا که هراکلیت ميان پیشرفت جامعه (قانونمدار) با سعادت شخصی، ارتباطي نزدیک قائل است، اینگونه مینماید که وي معتقد است شهروندان باید به درک، فهم و بینشی عمیق از جامعه و نقش خویش بعنوان یک شهروند وظیفهشناس در تحقق جامعة آرمانی قانونمدار و کیفیت ارتباط با سایر شهروندان دست یابند و همواره براي پیشرفت و اقتدار جامعه در عرصههای مختلف بكوشند؛ بویژه بايد قانونگذاری جامعه را به افراد متخصص و با اخلاق بسپارند تا نهایتاً با عمل به این قوانین، سعادتی همگانی فراهم سازند.
عامل چهارم از نظر هراکلیت انتخاب الگوی شناختی و عملی مناسب بعنوان راهنمایي راهشناس است که خود راه را طی کرده باشد. بعقيدة هراکلیت، اين راهنمايي و معلمی نیازمند تخصصی است که بتواند فلسفیدن و چگونگی اندیشیدن را به انسان آموزش دهد. همینکه در جامعه افراد با راههای درست فلسفیدن و اندیشیدن، زیر نظر استادان متخصص، آشنا شوند بسیاری از هنجارشکنیها در جامعه رفع خواهد شد.
عامل پنجم از ديدگاه هراکلیت تمایل انسان به زندگی حیوانی است که شخص را بیهیچ قیدوبندی محصور هواهای نفسانی میکند. بر این اساس، انسان باید پس از خودشناسی به حقیقت خویش پی برده و به مبارزه با امیال نامشروع خود بپردازد که همین مقدمهيي برای عمل به هنجارهای ساحتهای مختلف اجتماع است.
عامل نهایی که از گفتة هراکلیت استنتاج ميشود و یکی از مسائلی است که هنجارشکنی را در جامعه رواج ميدهد، اینست که افراد در برابر اخلاق و اعمال خویش، از ديگران و نهادهاي جامعه انتظار پاداش و دریافت سود و منفعت داشته باشند. افراد بايد اعمال اخلاقی و ارزشها و هنجارهای اجتماعی را صرفاً به این دلیل که ارزشمند هستند در رفتار خود عملی کنند. در اين صورت بالاترین مرتبة اخلاقی حاصل ميشود و فرد در سایة امنیت روانی به تعالی اخلاقی ـ هم در زندگی شخصی و هم در در زندگي اجتماعيـ نايل ميگردد.
دولت و خانوادهها باید به درونی ساختن موارد ذكر شده در قالب نهادهای آموزشی، ازجمله خانواده همت گمارند.
مؤلفههای حل مسئلة هنجارگریزی در جامعة ایران با رویکرد لوگوسمحوری هراکلیت
منابع
باقری، خسرو (1389) رویکردها و روشهای پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
خراسانی، شرفالدین (1395) نخستین فیلسوفان یونان، تهران: علمی و فرهنگی.
درویشی، داریوش (1391) فیلسوف تاریک، آبادان: پرسش.
رضایی، محمد (1384) «میزان، نوع و عوامل مؤثر بر قانونگریزی»، جامعهشناسی ایران، شمارة 3، ص69-47.
سلیمانحشمت، رضا؛ حسینی خامنه، سیدمحمدرضا (1395) «لوگوس و حرکت در فلسفة هراکلیتوس»، تاریخ فلسفه، شمارة1، ص208-189.
صادقی، سهیلا؛ امینیان، احسان (1396) «از هنجارگرایی تا هنجارگریزی: سنخشناسی همنوایی اجتماعی و تحلیل کیفی شرایط علّی مؤثر بر آن»، بررسی مسائل اجتماعی ایران، شمارة2، ص 103-77.
عصمتي، سبحان (1380) «گذري بر آراء فلسفي هراكليتوس»، معرفت، شمارة 42، ص49ـ41.
کاپلستون، فردريك (1380) تاریخ فلسفه، ج1، ترجمة سیدجلالالدین مجتبوي، تهران: سروش.
گاتری، دبلیو. کی. سی. (1376) تاریخ فلسفه یونان (5): هراکلیتوس، ترجمة مهدی قوامصفری، تهران: فکر روز.
Freeman, K. (1948). Ancilla to the Pre-Socratic Philosophers, by Herman Diels, Cambridge, Massachusetts, Harvard University Press.
Halapsis, A. V. (2020). Man, and Logos: Heraclitus’ Secret. Anthropological Measurements of Philosophical Research, No.17, pp. 119-130.
Kahn, Ch., H. (1979). The Art and Thought of Heraclitus: an Edition of the Fragments. CambridgeUniversity Press.
Miller, L. (1981). The Logos of Heraclitus. The Harvard Theologicl Review.
McKirahan, R. D. (2010) Philosophy before Socrates: an introduction with texts and commentary. (2nd. ed.) Indianapolis: Hackett.
[1] . دانشجوی دکتری رشته تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران؛
[2] . دانشیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران (نویسنده مسئول)؛ r.norouzi@edu.ac.ir
تاریخ دریافت: 14/1/1400 تاریخ پذيرش: 12/3/1400 نوع مقاله: پژوهشي