تحليل، نقد و بررسي آراء ناظر به «اسلاميت» فلسفه اسلامي
محورهای موضوعی : ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) فلسفی
1 - دانشگاه شهيد مدني آذربايجان
کلید واژه: فلسفة اسلامي دين و فلسفه علوم عقلي اسلام ,
چکیده مقاله :
يکي از پرسشهايي که امروزه در باب فلسفة اسلامي مطرح ميشود، اين است که منظور از فلسفة اسلامي چيست؟ و چرا اين فلسفه، در مقام واقع، بعنوان و وصفِ «اسلامي» متّصف گشته است؟ در پاسخ به اين پرسش، آراء مختلف و متضادي بيان شده است: برخي اين فلسفه را اساساً همان فلسفة يوناني دانسته و افزودن وصف عربي و اسلامي به آن را امري بيوجه دانستهاند. برخي ديگر، اين فلسفه را بجهت جانبداري از باورهاي اسلامي، به الهيات و کلام اسلامي تقليل و تحويل دادهاند. لکن محققان و صاحبنظران زيادي هم هستند که به واقعيت و تحقق اين فلسفه و اسلاميت آن معتقدند. اين محققان به دو دستة بزرگ تقسيم ميشوند: برخي عنوان «اسلامي» را امري صوري و ظاهري قلمداد کرده و رشد و گسترش اين فلسفه در سرزمين اسلامي و بدست فيلسوفان مسلمان و تحت لواي حکومت اسلامي را علل نامگذاري آن به «فلسفة اسلامي» دانستهاند. دستهيي ديگر، وصف مذکور را ناظر و معطوف به محتواي اين فلسفه دانسته و ديدگاههاي متفاوتي در اين زمينه ارائه کردهاند. برخي از اين بزرگان بر اين باورند که چون بعضي از مسائل اين فلسفه، مأخوذ از تعاليم اسلامي است و برخي از آن نيز در خدمت اثبات بعضي از تعاليم دين اسلام است، ازاينرو اين فلسفه به صفت اسلامي متصف گشته است. برخي ديگر از اين محقّقان، باور مستدّل فيلسوفان اين فلسفه به وجود باريتعالي و توحيد ربوبي و تشريعي را براي اسلامي (بمعناي عام) ناميدن اين فلسفه،کافي ميدانند و بعضي ديگر، اين فلسفه را همان فلسفة نبوي و مأخوذ از کتاب و سنّت معرفي ميکنند. نوشتار حاضر پس از تشريح و تحليل ديدگاههاي مذکور، به اين نتيجه ميرسد که فلسفة اسلامي، مولود تعامل زندۀ فلسفه و تفکر يوناني و ايراني و فرهنگ و تمدن اسلامي است و اين فلسفه با التزام به موضوع و چارچوب و روش فکر فلسفي، از جهات مختلف، متأثر از جهانبيني و تعاليم اسلامي است و هرگونه حصرگرايي در اين زمينه و تمرکز به برخي جهات، مستلزمِ افتادن در دام مغالطة کنه و وجه خواهد بود.
Today, one of the questions raised regarding Islamic philosophy is what is meant by Islamic philosophy and why this philosophy is described by the attribute “Islamic”. Several contradictory ideas have been put forward in response to this question. Some believe that this philosophy is basically the same Greek philosophy, and it is unjustified to add to it the adjectives of “Arabic” and “Islamic”. Some others have reduced it to Islamic theology and kalam because of its supporting Islamic beliefs; nevertheless, there are many thinkers and researchers who believe in the truth and realization of this philosophy and its Islamic nature. These researchers are divided into two major groups: one group maintain that the title of “Islamic” has only a formal sense and argue that this school is called “Islamic philosophy” because it grew and was expanded in Islamic countries by Muslim philosophers and under the rule of Islamic governments. The other group, however, believe that this denomination is due to the nature and content of this philosophy and have provided different ideas in this regard. Some of the great figures of this group believe that, the reason for this denomination is that some of the issues and problems of this school are rooted in Islamic teachings, and some others are at the service of demonstrating these teachings. Some other thinkers also view the well-documented belief of the advocates of this philosophy in the existence of Almighty Necessary and Shar‘i and divine oneness as the main reason for calling it Islamic (in its general sense) philosophy. There are still others who introduce this philosophy as the same prophetic philosophy derived from the Book and Sunnah. The present paper, after explaining and analyzing the above views, concludes that Islamic philosophy is the birth child of the living interaction between Greek and Iranian philosophy and thought and Islamic culture and civilization. Through adhering to philosophical subjects, frameworks, and methods, this school is influenced by Islamic worldview and teachings in many respects. In fact, any kind of limitation in this regard and concentration on certain directions will inevitably lead to the fallacy of essence and aspect.
ابنرشد، ابوالوليد، فصل المقال، ترجمة سيد جعفر سجادي، تهران، انتشارات اميرکبير، 1376.#
ابنسينا، «الالهيات»، الشفاء، با مقدمة ابراهيم مدکور، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1363. #
ابنسينا، الاشارات و التنبيهات، قم، النشرالبلاغه، ج3، 1375. #
ابنخلدون، عبدالرحمن، مقدمه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1408ق. #
ارسطو، متافيزيک، ترجمة شرفالدين خراساني، تهران، نشرگفتار، 1366. #
اکبري، رضا، ايمانگروي، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1386. #
الفاخوري، حنا؛ الجرّ، خليل، تاريخ الفلسفة العربية، بيروت، دارالجيل، الجزء الاوّل، 2993م. #
الکندي، «في الفلسفة الاولي»، رسائل الکندي الفلسفية، تحقيق ابوريده، مصر، دارالفکر العربي، 1950م. #
جوادي آملي، عبدالله، منزلت عقل در هندسة معرفت ديني، قم، مرکز نشر اسراء، 1389. #
جوادي آملي، عبدالله، «از فلسفة ارسطويي تا فلسفة اسلامي»، مجلة معرفت فلسفي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، بهار1383. #
حائري يزدي، مهدي، آفاق فلسفه، بکوشش مسعود رضوي، تهران، انتشارات فرزان، 1379. #
دي بور، ت. ج، تاريخ الفلسفة في الاسلام، ترجمه به عربي محمدعبدالهادي ابوريده، بيروت، دارالنهضة العربية، چ2، الطبعة الثانية، بي تا. #
رنان، ارنست، ابنرشد و الرشديه، ترجمه به عربي عادل زعيتر، القاهره، مکتبة الثقافة الدينية، 2008م. #
ژيلسون، اتين، فلسفة اسلامي و يهودي، ترجمه حسن فتحي، تهران، انتشارات حکمت، 1385. #
ژيلسون، اتين، روح فلسفه در قرون وسطي، ترجمه ع.داوودي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي،1370. #
سهروردي، يحيي، حکمة الاشراق، مجموعة مصنفات شيخ اشراق، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ج2، 1372. #
سهروردي، يحيي، المشارع و المطارحات، مجموعة مصنفات شيخ اشراق، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ج1، 1372. #
شايگان، يگانه، «انتقال فلسفة يوناني، به عالم اسلامي»، تاريخ فلسفة اسلامي، ترجمه سيد جلالالدين مجتبوي، زير نظرسيدحسين نصر و اليورليمن، تهران، انتشارات حکمت، ج1، 1383. #
شهابي، ضياء، «معنا و امکان فلسفه اسلامي»، کتاب ماه فلسفه، خانه کتاب، مهر 1386. #
شهرستاني، عبدالکريم، الملل و النحل، القاهره، مکتبة الانجل و المصرية، الجزء الاوّل، چ2، بي تا. #
طباطبائي، سيد محمدحسين، الميزان في تفسيرالقران، تهران، دارالکتب الاسلامية، ج5، 1372. #
عبدالرازق، مصطفي، زمينه تاريخ فلسفة اسلامي، ترجمه فتحعلي اکبري، آبادان، نشرپرسش، 1381. #
الغزالي، ابوحامد، المنقذ من الضلال، با مقدمة علي بوملحم، بيروت، دار و مکتبة الهلال، 2009.م. #
الغزالي، ابوحامد، تهافت الفلاسفة، مقدمه صلاحالدين الهواري، بيروت، المکتبة العصرية، 2008.م. #
فخري، ماجد، سير فلسفه در جهان اسلام، ترجمه هيئت مترجمان، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1388. #
فياضي، غلامرضا، «ميزگرد فلسفهشناسي»، معرفت فلسفي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امامخميني، بهار 1383. #
کاپلستون، فردريک، تاريخ فلسفه، ترجمه سيد جلالالدين مجتبوي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي و انتشارات سروش، ج1، 1375. #
كربن، هانري، تاريخ فلسفه اسلامي، ترجمه اسدالله مبشري، تهران، انتشارات امير کبير، 1371. #
کييرکگارد، سورن،«انفسي بودن حقيقت»، سيري در سپهر جان، ترجمه مصطفي ملکيان، تهران، نشرنگاه معاصر، 1381. #
ليمن، اليور، «مقدمه»، تاريخ فلسفة اسلامي، ترجمه حسين غفاري، تهران، انتشارات حکمت، ج1،1383. #
مجتبوي، سيد جلالالدين، «مقدمه» تاريخ فلسفه کاپلستون، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي و انتشارات سروش، ج1، 1375. #
محقق، مهدي، «پيشگفتار» مصنفات ميرداماد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ج2، 1385. #
مدکور، ابراهيم، درباره فلسفة اسلامي، روش و تطبيق آن، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، انتشارات اميرکبير، 1360. #
مرحبا، محمد عبدالرحمن، من الفلسفة اليونانية الي الفلسفة الاسلامية، بيروت، عويدات للنشر و الطباعة، ج1،2007.م. #
مصباح يزدي، محمدتقي، «ميزگرد فلسفه شناسي(3)»، معرفت فلسفي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، بهار1383. #
ملاصدرا، الحکمة المتعالية في الاسفار الاربعة، تصحيح و تحقيق غلامرضا اعواني؛ باشراف و مقدمه استاد سيد محمد خامنهاي، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا، ج 1، 1383. #
ملاصدرا، الحکمة المتعالية في الاسفار الاربعة، تصحيح، تحقيق و مقدمه مقصود محمدي؛ باشراف استاد سيد محمد خامنهاي، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا، ج3 و 4، 1383. #
ملاصدرا، الحکمة المتعالية في الاسفار الاربعة، تصحيح، تحقيق و مقدمه رضا محمدزاده؛ باشراف استاد سيد محمد خامنهاي، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا، ج5، 1381. #
ملاصدرا، الحکمة المتعالية في الاسفار الاربعة، تصحيح، تحقيق و مقدمه علي اکبر رشاد؛ باشراف استاد سيدمحمد خامنهاي، تهران، بنياد حکمت اسلامي صدرا، ج8، 1383. #
ملکيان، مصطفي، راهي به رهايي، تهران، نشر نگاه معاصر، 1381. #
ملکيان، مصطفي، «رويکردهاي متفاوت در تاريخ فلسفه نگاري»، کتاب ماه ادبيات و فلسفه، خانه کتاب ايران، بهمن و اسفند 1380. #
نصر، سيدحسين، «مقدمه»، تاريخ فلسفه اسلامي، ترجمه غلامرضا اعواني، تهران، انتشارات حکمت، ج1، 1383. #
نصر، سيدحسين، «قرآن و حديث بعنوان سرچشمه و منبع الهام فلسفه اسلامي»، تاريخ فلسفه اسلامي، ترجمه مهدي دهباشي، تهران، انتشارات حکمت، ج1، 1383. #