-
دسترسی آزاد مقاله
1 - خوانش هرمنوتيكي- بينامتني بیتی از دیوان حافظ بر مبناي نظريۀ بينامتني «مايكل ريفاتر»
دکتر سید علی قاسمزاده علی اکبر فخرواین جستار بر آن است تا با تكيه و تأكيد بر بیت «از حیای لب شیرین تو ای چشمة نوش/ غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست»، لايههاي معنايي پنهان متن را بر اساس رویکرد تحليل هرمنوتيكي- بینامتنی مورد نظر «مايكل ريفاتر» واکاوی نماید. اساس رويكرد هرمنوتيكي ساختارگرايانة ريفاتر چکیده کاملاین جستار بر آن است تا با تكيه و تأكيد بر بیت «از حیای لب شیرین تو ای چشمة نوش/ غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست»، لايههاي معنايي پنهان متن را بر اساس رویکرد تحليل هرمنوتيكي- بینامتنی مورد نظر «مايكل ريفاتر» واکاوی نماید. اساس رويكرد هرمنوتيكي ساختارگرايانة ريفاتر بر اين اصل استوار است كه وجوه بينامتني شعر، به كمك نادستوريها (قاعدهگريزيهاي ادبي) در گذر از سطح اوليۀ معنا (خوانش خطي) به سطح زيرين و ژرف ساخت شعر (خوانش غيرخطي) آشكار ميشود. به عقيدة او، تلميح يا نقل قول، هيپوگرامي است كه پيشتر در متني ديگر به فعليت رسيده است و در متن حاضر به سبب نوع خوانش مخاطب، بازيابي و دلالتهاي آن كشف ميگردد. از نتایج كاربست چارچوب نظري ريفاتر برميآيد كه ماتريس انديشة حافظ در اين بيت، غنايي و رمانتيك است و هيپوگرام آن نيز كاملاً همسو و متناظر با معيارهاي آن ماتريس بنا شده است. خواننده در فرايند خوانش، از سطح بينامتنيت آشكار به منظومة خسرو و شيرين نظامي (هيپوگرام كليشهاي و توصيفي)، با ياري هيپوگرامهاي پيش فرض و معناييِ ذهن خويش، به كشف لايههاي معنايي زيرين متن رهنمون ميشود. در واكاوي زيرساخت معنايي متن، گويا حافظ با استفاده از تمام ظرفيتهاي معناآفريني ايهام و جادوي مجاورت واژگان، در پي بازنمايي نوع مخاطبه و معاشقه با محبوب آرماني خويش است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - نقدِ نظریهزدگی: کاربست نادرست نظریهها با تأکید بر مقالات مربوط به آراء باختین
عیسی امنخانيپژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چکیده کاملپژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چرای این نظریه ها را نادرست دانسته، خواستار نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این نظریهها همچنین مقالات و کتاب هایی هستند که بر پایۀ آنها انتشار یافته اند. مقالۀ حاضر نیز نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه دارد به پژوهش هایی (مقالات) که بر اساس آرا و آثار «میخائیل باختین» (منطق مکالمه و بینامتنیت) نوشته و منتشر شده است. نتیجۀ این بررسی نشان می دهد که عمدۀ این مقالات ضعف-های اساسی و متعددی دارد که اصلی ترین آنها عبارتند از: بی توجهی به بسترها و پیشفرضهایی که این نظریه ها در آن بالیده اند، انتخاب نادرست نظریه ها (بینامتنیت به جای ساختارگرایی، بینامتنیت به جای نقد منابع، منطق مکالمه به جای تبارشناسی)، ساده سازی، تصادفی بودن ارتباط نظریه و متن، برخورد ارزش مدارانه و نادیده گرفتن واقعیت ها. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - تحلیل روششناختی مسئلۀ تأثیر و تأثر ادبی در سخن و سخنوران فروزانفر
احمد خاتمی مریم مشرف الملک اعظم سعادتهمزمان با طرح آرای باختین دربارۀ «منطق مکالمه» در اوایل قرن بیستم که مقدمۀ وضعِ نظریۀ بینامتنیت توسط ژولیا کریستوا در دهۀ 60 میلادی گردید، بدیعالزمان فروزانفر در تألیف سخنوسخنوران، رویکردی انتقادی پدید آورد که بعدها عبدالحسین زرینکوب مبانی نظری آن را ذیل عنوان «نقد ن چکیده کاملهمزمان با طرح آرای باختین دربارۀ «منطق مکالمه» در اوایل قرن بیستم که مقدمۀ وضعِ نظریۀ بینامتنیت توسط ژولیا کریستوا در دهۀ 60 میلادی گردید، بدیعالزمان فروزانفر در تألیف سخنوسخنوران، رویکردی انتقادی پدید آورد که بعدها عبدالحسین زرینکوب مبانی نظری آن را ذیل عنوان «نقد نفوذ» در کتاب نقد ادبی تبیین کرد. این پژوهش میکوشد چگونگی عملکرد فروزانفر را در ایجاد روشی منسجم برای بیان تأثیر و نفوذِ صوری و محتوایی در شعر فارسی تبیین کند و ضمن مقایسۀ آن با روش «نقد نفوذ»، آن را بهمثابه یک رویکرد انتقادی مستقل معرفی نماید. فروزانفر با دخل و تصرف در مبحث کهن سرقات ادبی، آن را به ابزاری کارآمد و کاربردی برای توصیف چگونگی تأثیرگذاریهای ادبی در شعر فارسی تبدیل کرد و با وجود فاصله از خاستگاه نظری بینامتنیت، مفاهیمی مشابه با آن را در تحلیل روابط ادبی در شعر و تعیین نقش و جایگاه شاعران در بستر تاریخ بهکار برد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - کارکرد گفتمانیِ واژۀ زندیق: ادبیاتِ پهلوی و نوشتههای عربی و فارسی
علیرضا حیدری مجتبی منشیزاده فائزه فرازنده پوردر این مقاله، با بهرهگیری از رویکردهای مرتبط به تحلیلگفتمان انتقادی، کارکرد واژۀ «زندیق» در طول زمان مطالعه شده است. ظاهراً این واژه در ادبیات پهلویِ ساسانی، نخستینبار در کتیبههای موبد متعصب زرتشتی، کرتیر، به کار رفته است و به مانویانی اطلاق شد که این موبد، آنان ر چکیده کاملدر این مقاله، با بهرهگیری از رویکردهای مرتبط به تحلیلگفتمان انتقادی، کارکرد واژۀ «زندیق» در طول زمان مطالعه شده است. ظاهراً این واژه در ادبیات پهلویِ ساسانی، نخستینبار در کتیبههای موبد متعصب زرتشتی، کرتیر، به کار رفته است و به مانویانی اطلاق شد که این موبد، آنان را سرکوب و کشتار میکرد. واژۀ «زندیق» سپس در ادبیات پهلوی، عربی و فارسی، برای طرد و سرکوب مخالفان عقیدتی به کار برده شد. احتمالاً با تلاش موبدان ساسانی، ارتباط «زند» در واژۀ «زندیق» با ریشۀ اوستائیِzan- به معني «دانستن» پنهان شده بود، که تبیین این نظر تازه، در مقالۀ حاضر، مبتنی بر تقسیمبندی فوکو (1970) از روشهای طرد در گفتمان بوده است. در این تحقیق روشن میگردد که بنابرالگوی سهلایهایِ فرکلاف (1995) در تحلیلِ گفتمانی و «بینامتنیت»، با اتکا به متون یک دوره،کارکردِ گفتمانیِ واژهای چون «زندیق» درک نمیشود. همچنین معلوم خواهد شد که در گذرِ زمان، دامنۀ طرد با «زندقه»، در گفتمانها گستردهتر میگردد و رهبران هر گفتمان در کنار پیروان خود، برای کسبِ هژمونی در ایدئولوژی خود، غالباً مخالفانشان را با اتهام «زندقه» طرد میکردند. این مدعا بنابر نظریۀ گفتمان لاکلائو- موفه (1985) روشن میگردد و نیز مشخص میشود که با عناصر متفاوت، مفاهیمی برای «زندیق» از همان گفتمان فقهیِ عصرساسانی تا دورههای بعدی پدید آمد و معنی و کاربرد «زندیق» از مفسر اوستا به مبدِعِ عاملِ گمراهی، همارز با جادوگر در گناه و... دگرگون شد. بدین ترتیب، دلالتهای فقهاللغوی، بییاریِ تحلیلگفتمان انتقادی در فهم «زندیق» و کاربردش، کارساز نیستند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - عناصر بینامتنی و سیلان ذهن در آثار محمود اکبرزاده و محمدرضا شمس
مریم غفاری جاهدجریان مدرنیسم در ایران پدیدهای تازه ا.ست که مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته و با الگوپذیری از ادبیات غرب، آثاری پدید آوردهاند که در مواردی موفق بودهاست. با توجه به این که مدرنیسم هنوز در ادبیات داستانی بزرگسال ایران جای خود را چنانکه باید پیدانکرده، ورود آن به اد چکیده کاملجریان مدرنیسم در ایران پدیدهای تازه ا.ست که مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته و با الگوپذیری از ادبیات غرب، آثاری پدید آوردهاند که در مواردی موفق بودهاست. با توجه به این که مدرنیسم هنوز در ادبیات داستانی بزرگسال ایران جای خود را چنانکه باید پیدانکرده، ورود آن به ادبیات کودک، به سختی میتواند مورد پذیرش قرارگیرد. از سویی، عدم توجه نویسندگان به شرایط سنّی کودک و نوجوان و گرایش به ابهام و ایجاز، درک مفهوم متن را برای این قشر غیر ممکن ساختهاست. در این پژوهش با هدف شناخت ویژگیهای مدرنیستی ادبیات کودک در دهههای اخیر و جنبههای نوآوری نویسندگان، داستانهای محمود اکبرزاده و محمدرضا شمس را از جهت کاربرد عناصر مدرن با تأکید بر بینامتنیت و سیّال ذهن بررسیکرده و به این نتیجه رسیدهایم که محمود اکبرزاده در حوزۀ داستاننویسی مدرن، دارای نوآوریهایی است و بیشترین عناصر بینامتنی در آثارش عبارت از فراداستان و فولکلور بوده و در مواردی از جریان سیّال ذهن برای روایت داستان سود جستهاست. عناصر بینامتنی محمدرضا شمس نیز بیشتر شامل باورهای عامیانه، فولکلور و اسطورههاست و از جریان سیّال ذهن به وفور استفاده نمودهاست. بنابراین، آثار وی، پیچیده تر از آثار محمود اکبر زاده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - بررسی رابطه ترامتنی غزل رهی معیری با سعدی
هوشنگ محمدی افشار مبین صالحی نیاچکیده سخنوران برجستة ادب فارسی هرکدام در برخی از انواع ادبی دستی توانا داشته اند. به گونه ای که آن نوع ادبی را به شاخص و معیاری برای آثار ادبی دیگر تبدیل کرده اند و آثارشان به عنوان مادر متن مورد توّجه شاعران، نویسندگان و دیگر هنرمندان قرار گرفته است. از جملة این سخ چکیده کاملچکیده سخنوران برجستة ادب فارسی هرکدام در برخی از انواع ادبی دستی توانا داشته اند. به گونه ای که آن نوع ادبی را به شاخص و معیاری برای آثار ادبی دیگر تبدیل کرده اند و آثارشان به عنوان مادر متن مورد توّجه شاعران، نویسندگان و دیگر هنرمندان قرار گرفته است. از جملة این سخنوران بزرگ، از «سعدی شیرازی» – استاد مسلّم غزل فارسی – می توان نام برد. بسیاری از غزلسرایان در شیوة شاعری خود متأثر از سبک سخن سعدی هستند. یکی از غزلسرایان معاصر که در شیوة سخن پردازی و انتخاب واژگان، ترکیبات، مضمون، محتوا و نوع نگاه بیش تر از دیگران از سعدی متأثر است، «محمّدحسن رهی معیّری» (1347 – 1288) است. این مقاله سعی دارد کیفیّت تأثیرپذیری رهی معیّری از سعدی در غزل را بر مبنای نظریة «ترامتنیت ژرار ژنت» بررسی و تحلیل کند. این نظریه کلیة روابط یک متن با متون دیگر را بررسی و بیان می کند و کیفیّت تأثیر و تأثر «پیش متن» و «بیش متن» را مشخص و وجوه آن را متمایز می سازد. آنچه از نتایج این گفتار حاصل شده ، عبارت است از: چگونگی برخورد رهی با غزل سعدی و استفاده از واژه ها و ترکیبات به شکل صریح و غیر صریح، پردازش مضمون و موضوع، نوع نگاه و برداشت رهی از شعر سعدی در موضوعات متفاوت و کیفیّت تقلید یا تغییر نگاه به مضامین شعری سعدی که به شیوة تحلیلی - توصیفی بر اساس روش کتابخانه ای تنظیم گردیده است. پرونده مقاله