الگوی بررسی زبان حماسی
محورهای موضوعی : پژوهشهای ادبیات کلاسیک ایراناصغر شهبازی 1 , مهدی ملکثابت 2
1 -
2 -
کلید واژه: حماسهسرایی شاهنامه زبان حماسی حملة حیدری باذل مشهدی,
چکیده مقاله :
یکی از موضوعات نقد جدید، بررسی زبان در آثار ادبی است. الگوی بررسی زبان حماسی، چگونگی زبان شعر حماسی را در سطوح گوناگونِ آوایی و موسیقایی، واژگانی و نحوی، بلاغی و ادبی، محتوایی و درونمایهای بررسی ميكند تا چگونگی تجلّی نوع ادبی حماسه در زبان را کشف و توصیف کند. به همین منظور نگارنده در این مقاله، با استفاده از نظریات نقد جدید، بهویژه صورتگرایی و بر اساس زبان حماسی معیار (شاهنامة فردوسی) یک الگو برای بررسی زبان حماسی در سطوح گوناگون، طراحی نموده است و در هر سطح، شاخصهای لازم را تبیین کرده و سپس چگونگی ظهور آن شاخصها در زبان حماسی را، با بيان شواهدی از متون حماسی، بهویژه شاهنامة فردوسی نشان داده است تا بر اساس آن بتوان اولاً به ویژگیهای زبان حماسی دست یافت و ثانیاً این شاخصها را در متون حماسی منظوم آزمود و به میزان موفقیّت یا عدم موفقیّت شاعران حماسهسرای پس از فردوسی، در بهکارگیری زبان حماسی پی برد. بر اساس همین الگو و در این مقاله مشخص شده است که مثلاً باذل مشهدی، به عنوان یکی از مقلدان زبان حماسی معیار، در استفاده از زبان حماسی موفقیّت چشمگیری کسب نکرده است و در برخی از وجوه زبان حماسی از جمله انواع موسیقی شعر حماسی، ترکیب سازی، جزالت شعر حماسی و تصویرسازی دچار ضعف و کاستی است.
One of the issues in modern criticism is the study of language of the literary works. The framework suggested for studying the epic language has focused on the reading of the language of epic poetry at different phonological and musical, morphological and syntactic, rhetorical and literary as well as theatrical levels in order to describe the quality of literary type of epics in language. For this purpose, through the innovative critic theories, mainly formalism, and based on the standard epic language (Shah-nameh Ferdowsi), the framework has been suggested for the study of the epic language at different levels. Subsequently, the paper is going to clarify the necessary indicators and illustrate the quality of them in the epic language by applying a number of evidences from epic texts, in particular Shah-nameh Ferdowsi, in order to access two goals: not only achieving the indicators of epic language but also examining them in the epic poetry and finding how the poems after Ferdowsi were or were not successful in the application of the epic language. According to this framework, it has been shown that Bazel Mashhadi, for instance, has not been successful in his using of the epic language. Moreover, the epic poetry as well as its created images, in some different aspects such as rhythms, composition and coherence, has a range of deficits as well.