ارائهی مدلی مناسب برای پاسخ به نیازهای بازار کار از طریق ارتباط کارامد صنعت و دانشگاه
محورهای موضوعی :
1 - دانشگاه آزاد اسلامی
کلید واژه: تواناييها و قابليتهاي دانشآموختگان, ارتباط صنعت و دانشگاه, بازار كار, نيازهاي شغلي, مدل مفهومي,
چکیده مقاله :
اين تحقيق براي بررسي توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان دانشگاههاي ايران در پاسخ به نيازهاي شغلي و حرفهاي در منطقهي انرژي پارس جنوبي به منظور ارائهي مدلی کارامد برای ارتباط مؤثر صنعت و دانشگاه صورت گرفته است. به اين منظور ابتدا با توجه به پيشينهي تحقيق و مباني نظري، چارچوب مفهومي براي توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان ارائه شد. با توجه به مؤلفههاي اين چارچوب پرسشنامهاي در پنج بخش تهيه و پس از اطمينان از روايي صوري و اعتبار آن (83/0)، دادهها از نمونههاي مورد مطالعه(336 نفر شامل96 مدير و242 نفر از كارشناساني كه داراي تحصيلات دانشگاهي هستند) ـ كه با استفاده از روش نمونهگيري طبقهاي انتخاب شدند ـ گردآوري شد. اين دادهها با توجه به سؤالات تحقيق و با استفاده از روشهاي آمار توصيفي و آمار استباطي چون آماره t تك نمونهاي و تحليل عاملي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. بر اساس نتايج بدست آمده چارچوبي پيشنهاد شد كه به كمك آن بتوان رابطهي مطلوبي بين آموزشهاي دانشگاهي در پاسخ به نيازهاي بازار كار برقرار كرد. اين چارچوب شامل پنج دسته مؤلفهی اصلي فلسفه و اهداف، مباني نظري، توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان دانشگاهها (بُعد فني و ابزاري، بُعد شناختي، بُعد شخصيتي، بُعد سازماني، بُعد مديريتي و راهبردي و بُعد ارتباطي)، ارزيابي چارچوب و عوامل محيطي است.
انتظاري، يعقوب، كنترل بهينه نظام ملي نوآوري، فصلنامه پژوهش و برنامهريزي، 1375.
2. انتظاري، يعقوب، تحليل تقاضاي صنعت دانش براي دانشآموختگان آموزش عالي، مؤسسه پژوهش و برنامهريزي،1380.
3. انتظاري، يعقوب، نظام ملي نوآوري تكنولوژيك پيوند دانشگاه با صنعت، فصلنامه پژوهش، 1374.
4. انتظاري، يعقوب، تحليل پيوند صنعت و دانشگاه، فصلنامه پژوهش، 1377.
5. تقوي، نعمتاله، جهاني شدن و توسعهی بنگاههاي كوچك و متوسط، انتشارات وزارت تعاون، 1381.
6. جهرمي، اشراق، الگوي سيستمي تحليل وضعيت دانشگاه و صنعت در ايران، مجلس، 1379.
7. دراكر، پيتراف، ترجمه: طلوع، محمد، چالشهاي مديريت در سده 21، رسا، 1378.
8. سيفالدين اصل، اميرعلي، نظام ملي نوآوري دانشگاه و صنعت، كنگره همكاريهاي دولت، 1381.
9. شفيعي، مسعود، تاريخچه ارتباط صنعت، دانشگاه و كنگره سهجانبه، مجموعه مقالات هفتمين كنگره سراسري همكاريهاي دولت، دانشگاه و صنعت براي توسعهی ملي، اصفهان، 1382.
10. عزيزي، نعمتاله، ارتباط آموزش و توسعهی اقتصادي، فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 3 و 4، 1377.
11. عزيزي، نعمتاله، تحقيقي پيرامون برنامههاي مرتبط با اشتغال، انتشارات دانشگاه كردستان، 1378.
12. عمادزاده، مصطفي، اقتصاد آموزش و پرورش، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1382.
13. قورچيان، نادرقلي، بصيرتها، چالشها و شيوههاي نو در مديريت دانشگاهي جزوه دانشگاهي، 1373.
14. قورچيان، نادرقلي، رسالت آموزش عالي، فصلنامه پژوهش و برنامهريزي شماره 2، 1373.
15. ETZKOWITZ, H, Webster, P., NewIntersections of Industry and academia, 1998.
16. About MIT. Facts – Available at : http: // web. mit. edu / aboutmit/ http 3, 2005.
17. Hatakenaka, S., Univercity Industry Eartnerships in MIT, Cambridge, and Tokyo , Storytelling Across Boundaries New York: Routledge, 2003.
18. MIT (Economic Impact and Industry Partmerships) Available at: Http: // web. M it. edu/ aboutmit/http 3, 2005.
19. OECD, Science , Technology and Industry Outlook Paris; OECD, 2000.
20. Statistics Bureau, (Ministry of Internal Affairs and Communications) A Vailableat :www. stat. go. JP/ english/, 2004.
21. Stigiliz, J. E., Public Policy for a Knowledge Economy A Speed Given at the Department of the Trade and Industry, London: In Sachi Hatakenak, 2003.
ارائهی مدلی مناسب برای پاسخ به نیازهای بازار کار
از طریق ارتباط کارامد صنعت و دانشگاه
محمد بهروزي
استاديار، دانشكده علوم انسانی، واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامي
dr_m_behroozi@yahoo.com
چکیده: اين تحقيق براي بررسي توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان دانشگاههاي ايران در پاسخ به نيازهاي شغلي و حرفهاي در منطقهي انرژي پارس جنوبي به منظور ارائهي مدلی کارامد برای ارتباط مؤثر صنعت و دانشگاه صورت گرفته است. به اين منظور ابتدا با توجه به پيشينهي تحقيق و مباني نظري، چارچوب مفهومي براي توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان ارائه شد. با توجه به مؤلفههاي اين چارچوب پرسشنامهاي در پنج بخش تهيه و پس از اطمينان از روايي صوري و اعتبار آن (83/0)، دادهها از نمونههاي مورد مطالعه(336 نفر شامل96 مدير و242 نفر از كارشناساني كه داراي تحصيلات دانشگاهي هستند) ـ كه با استفاده از روش نمونهگيري طبقهاي انتخاب شدند ـ گردآوري شد. اين دادهها با توجه به سؤالات تحقيق و با استفاده از روشهاي آمار توصيفي و آمار استباطي چون آماره t تك نمونهاي و تحليل عاملي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. بر اساس نتايج بدست آمده چارچوبي پيشنهاد شد كه به كمك آن بتوان رابطهي مطلوبي بين آموزشهاي دانشگاهي در پاسخ به نيازهاي بازار كار برقرار كرد. اين چارچوب شامل پنج دسته مؤلفهی اصلي فلسفه و اهداف، مباني نظري، توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان دانشگاهها (بُعد فني و ابزاري، بُعد شناختي، بُعد شخصيتي، بُعد سازماني، بُعد مديريتي و راهبردي و بُعد ارتباطي)، ارزيابي چارچوب و عوامل محيطي است. کلید واژه: تواناييها و قابليتهاي دانشآموختگان، ارتباط صنعت و دانشگاه، بازار كار، نيازهاي شغلي، مدل مفهومي. |
مقدمه
انقلابي كه در دهههاي اخير در مفهوم سرمايهی انساني رخ داد، موجب شد موضوع تقاضاي اجتماعي براي آموزش به يكي از مهمترين دغدغههاي بشر تبديل شود. امروز تقاضاي اجتماعي براي آموزش عالي در جامعه ايران به دلايل مختلف بسيار بالاست. از اين رو دانشگاهها هم بايد به اين نياز عظيم اجتماعي پاسخ دهند و هم پاسخگوي نيازها وتقاضاهاي صاحبان صنايع باشند. براي اين منظور آنها بايد به توليد دانش و روزامد كردن آموزشهاي دانشگاهي در جهت كاربست اين دانشها با محوريت زندگي و رفع نيازهاي بخشهاي مختلف اقتصادي، صنعتي و كشاورزي تأكيد كنند. اگرچه زماني اين نيروي انساني آموزش ديده به يك سرمايهي انساني مبدل خواهد شد كه بتواند دانستههاي خود را در حوزه زندگي و نيازهاي مختلف جامعه بكار بندد. بدون شك ميتوان گفت بهترين سرمايهگذاري براي توسعهی كشورها سرمايهگذاري در آموزش نيروي انساني است، زيرا در طي اين فرايند انسان به سرمايهاي بيبديل تبديل ميشود.
كشورهايي كه توانستهاند با درك اين نياز عمده و واقعيت اجتماعي به منظور دادن آموزشهاي دانشگاهي به سمت نيازهاي بازار كار بپردازند، موفق بودهاند. آنان دريافتهاند كه موفقيت دانشگاهها به اين است كه بتوانند نيازهاي بخشهاي مختلف اقتصادي و صنعتي كشورشان را براورده سازند. لذا در ابتدا با دركي وسيع به جمعآوري اطلاعات لازم در بخشهاي مختلف پرداخته، سپس دانشگاهها و مراكز علمي و تحقيقاتي را به سمت رفع اين نيازها تجهيز و هدايت کردهاند.
متأسفانه در كشورهاي در حال توسعه بر خلاف كشورهاي توسعهيافته بين مراكز آموزش عالي با بنگاههاي اقتصادي و صنعتي رابطهی تنگاتنگي وجود ندارد. محصول دانشگاهها نياز بنگاهها را تأمين نميكند. بنگاهها به محصولي فراتر و تواناتر چشم دوختهاند و دانشگاهها به اندك بسنده ميكنند بنا براين روز بروز فاصلهها بيشتر ميشود.
تحولات و تغييرات دائمي كسب و كار ظهور تكنولوژيهاي جديد، قوانين و مقررات حكومتی، تغيير الگوهاي مصرف، الزامات آموزشي و بالا رفتن سطح استانداردها، ضرورت توجه جدي دانشگاهها و مراكز علمي به رفع نياز اين بنگاهها را اجتنابناپذير ميكنند. به نظر ميرسد وقت آن رسيده كه در كشور صاحبان صنعت به عنوان بخشي از دلسوزان جامعه در سياستگذاريهاي آموزشي دخالت داده شوند. تا نياز و خواست آنان در برنامهها لحاظ شود.
1. بيان مسأله
مشكل اساسي فاصله بين بخش صنعت و آموزشهاي دانشگاهي و عدم انطباق اين آموزشها با نيازهاي جامعه و تقاضاي اجتماعي، مشكلي است كه ساليان متمادي بر آن تأكيد ميشود.
آيا اين مشكل در بزرگترين پروژهی اقتصادي و صنعتي كشور در جنوب ايران(پارس جنوبي) كه بستر تمدني جديد در اين منطقه را فراهم خواهد كرد به عنوان يك مشكل اساسي تأثير گذار خواهد بود ؟
جدول 1. آموزشهاي بدو خدمت
|
1. هزينههاي بسيار بالاي آموزشي فارغالتحصيلان جديد (حداقل 16 ماه) پس از اشتغال به كار؛
2. صرف زمان بالا براي آموزش فارغالتحصيلان؛
3. طولاني شدن زمان انجام پروژهها بهدليل عدم توان تخصصي و مهارتي كاركنان؛
4. افزايش ضايعات؛
5. وارد شدن صدمه به دستگاهها و تأسيسات جديد بهدليل عدم آموزش و مهارت در كار با دستگاهها.
آمارها و جدول 1 در خصوص آموزش كاركنان و زمان مترتب بر آن در شركت نفت و گاز پارس كه مديريت هشت فاز عظيم از مجموع 28 فاز منطقهی پارس جنوبي را بر عهده دارند را نشان ميدهد.1
از طرفي كار با دستگاهها و هزينههاي مترتب بر آن و افزايش ضايعات از جمله مواردي است كه در نتيجهی عدم انطباق آموزشهاي دانشگاهي با شرايط عملي كار به شركتهاي
استفادهكننده از نيروي كار و خدمت اين دانشآموختگان به شركتها تحميل ميشود.2
چرا شركتها باید بابت آموزش يك نفر ليسانسيه كه از دانشگاه فارغالتحصيل شده اين مبالغ، هزينههاي ضايعات و هزينهي فرصت از دست رفته را بپردازند. با لحاظ کردن
1. انتشارات شركت نفت و گاز پارس، CD منتشر شده توسط بخش
آموزشی شرکت، بهمن 82.
2. نگاهي به منطقهي ويژهي اقتصادي، انتشارات شركت نفت گاز پارس، آذرماه
1382.
موارد فوق در خصوص موضوع و مسئلهي موجود و اينكه بدليل وجود هزينههاي سربار بر صنعت بالاخص در مواردي كه ذكر شد و دلايل مستندي كه مديران صنعت در اين منطقه ارائه کردهاند مبني بر اينكه نيازهاي اين بخش از صنعت كشور در منطقهی پارس تأمين نميشود، در پروژهی حاضر در پي آنيم كه ميزان موانع و مشكلات ناشي از اين امر را دريابيم تا در آينده با شناخت بيشتر و درك اين مشكلات بتوان آموزشهاي تخصصي را در دانشگاهها با نياز موجود در صنعت به يكديگر نزديك كرد. به عبارتي با شناخت بيشتر، بهتر بتوانيم فاصلهی بين مبانی علمی را با عمل به يكديگر نزديك كرده و فرايند و چرخهی علم ـ تكنولوژي و توليد را تكميل کنیم. اين امر پاسخي عالمانه به شكايات و گلايهی مديران بخش صنعت كشور از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي خواهد بود.
2. اهداف تحقيق
هدف كلي تحقيق بررسي توانایيها و قابليتهاي دانشآموختگان دانشگاههاي ايران در پاسخ به نيازهاي شغلي و حرفهاي در منطقه انرژي پارس جنوبي است كه براي تحقق آن اهداف ويژه زير در نظر گرفته شده است:
1. شناخت ميزان توانمنديهاي دانشآموختگان شاغل در منطقه انرژي پارس جنوبي؛
2. شناخت انتظارات صاحبان صنايع و مديران بخشهاي مختلف صنعت گاز و پتروشيمي از دانشآموختگان شاغل در آن منطقه؛
3. ارائهي چارچوب مناسب ( انطباق آموزشهاي دانشگاهي با نيازهاي شغلي) به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي برای نزديكتر شدن فاصلهی بين مباني علمي و مهارتهاي عملي.
3. سؤالات تحقيق
1. سطح تواناييها و قابليتهاي حرفهاي دانشآموختگان دانشگاههاي شاغل در منطقهی انرژي پارس از نظر مديران و
كارشناسان اين بخش چگونه ارزيابي ميشود؟
2. چه الگو يا چارچوبي براي انطباق آموزشهاي دانشگاهي با نيازهاي شغلي و حرفهاي ميتوان ارائه كرد؟
4. پيشينهي تحقيق
دانشگاهها براي ايفای نقش مؤثر خود در دوران جديد،
نميتوانند در عين وفاداري به سازوكارهاي سنتي خود، پرچمدار و طلايهدار روزهاي بهتر خود باشند. امروزه چالشها نيازمنديهاي متعدد و متنوع علمي و نيز اطلاعاتي پيش روي نهادهاي علمي قرار داده كه براي رويارويي با آن، ضروري است در جهت نوعي تجديد حيات و تغييرات گسترده و حتي تنوع در اهداف، وظايف و كاركردها گام برداشت. براي كسب بيشترين بازدهي با كمترين هزينه اين نهادها بايد به نوسازي خود همت گمارند. از اين رو برنامهريزي نوين و طراحي مجدد فعاليتها و نقشها ضرورتي اجتنابناپذير خواهد بود. زيرا در اثر آن، كاركردهاي اين نهاد تغييرات اساسي کرده است.
بدين خاطر تجديد نظر در برنامهريزي آموزشي، شيوههاي سياستگذاري در نظام آموزشي و تحقيقات، تحليل و تبيين تعامل بين حوزهی صنعت و دانش، بازنگري در ساختار و وظايف نهادهاي قبلي دانش، تجديد نظر در نظام پذيرش دانشجو، يافتن شيوههاي نوين در پژوهش و تحقيقات به منظور توليد دانش، بررسي روشهاي بهبود كيفيت آموزش و نيز تبيين رابطهی ميان آموزش عالي با فرهنگ جامعه و مسائل اجتماعي، پاسخگويي سيستم آموزش عالي به نيازهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه بويژه بازار كار از جمله موضوعات مهمي است كه با توجه به ضرورت مراجعه، با نيازهاي متغير و متنوع جهان امروز براي نيل به توسعه، ضرورتي گريز ناپذير ميكند كه در واقع تأمل و تعمق در عوامل فوق لزوم تحول بنياني در نظام آموزش عالي را بويژه در كشورها به خوبي روشن ميکند.
با توجه به موارد فوق مطرح شدن انتظارات جديد از سيستم آموزش عالي در اغلب كشورهاي جهان بويژه در سالهاي اخير از عمده عواملي است كه برخي از نظامهاي دانشگاهي كشورهاي پيشرفته را دچار تحول و تغييرات بنياني و برخي ديگر را در انديشهی آغاز چنين تحولي قرار داده است كه در زیر به جستارهايي از آن اشاره ميشود.
در هزارهی جديد، برخي از صاحبنظران آموزش عالي بر اين باورند كه كميت وكيفيت آموزش ديدگان فني و حرفهاي و نيز تخصصي ـ علمي بايد با تقاضاي بازار كار آنها متناسب باشد تا پديدههاي توسعه در جامعه شكل گيرد. بنابراين چگونگي سرمايهگذاري براي ارتقای دانش نيروي كار متخصص و بكارگيري مناسب آن، و نيز مديريت صحيح و مبتني بر نيازهاي جامعه از طرف دانشگاهها كه عهدهدار اين امر مهم هستند، از جمله مواردي است كه در سطح و عمق خود نيازمند مطالعه، بازنگري عالمانه و همه جانبه و نيز برنامهريزيهاي آموزشي مناسب است.
بر اساس اعلاميهي نهايي كنفرانس جهاني آموزش عالي كه از 5 تا 9 اكتبر 1998 در مقر يونسكو در پاريس تشكيل شد، نكاتي كه بايد در برنامهريزيهاي آينده آموزش عالي مورد توجه قرار گيرد در اعلاميهي نهايي كنفرانس مورد تأكيد قرار گرفت. از جمله موارد مذكور ميتوان به مسئوليت و پاسخگو بودن دانشگاه در مقابل جامعه و نيازهاي جامعه در راستاي توسعه اشاره کرد. در اين اعلاميه عنوان ميشود كه در يك جامعه متلاطم اطلاعاتي و رقابتي «دانشگاه ايستايي» كه به آموزشهاي يكنواخت و تكراري به سبك سنتي و توليد انبوه فارغالتحصيلان مدرك به دست غيرماهر و غيرحرفهاي و جوياي كار ميپردازد، چگونه ميتواند نقش خود را در نيل به توسعهي پايدار ايفا كند.
گالبدايت در كتاب روشهاي توسعهی خود هشدار ميدهد كه برنامهها و تشكيلات دانشگاه حتماً بايد با مقتضيات هر جامعه در زمينه توسعه و ترقي همراه باشد. از ديد وي انطباق فعاليتهاي آموزشي دانشگاه با اهداف و نيازهاي مختلف جامعه، گسترش دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي غيردولتي، گرايش به علوم عملي و تحقيقات بويژه تحقيقات كاربردي و جامعهگرا را ميتوان از عوامل اصلي و مهم پيشرفت توسعهی ممالك توسعهيافته برشمرد.
در كشور ما با درك اين مهم اقداماتي در زمينه ايجاد ارتباط بيشتر بين صنعت و دانشگاه صورت گرفته است از جمله در دانشگاههاي صنعتي اميركبير (جهانگيريان، 1383)، دانشگاه شهيد بهشتي (مشكوري، 1383)، دانشگاه صنعتي اصفهان (احساني، 1383) اقداماتي در اين زمينه صورت گرفته كه كافي ناست.
اگر چه تحقيقات منسجم و دامنهداري در خصوص نيازهاي كارفرمايان و پاسخگويي دانشگاهها به اين امر به شكلي گسترده انجام نپذيرفته است اما با بررسيهاي گسترده در خصوص موضوع يعني نيازهاي بازار كار و تعامل بخش صنعت با دانشگاه ميتوان نمونههايي در اين زمينه بيان كرد. براي مثال جمعی از استادان دانشگاه اصفهان به تحليل توانمنديهاي شغلي فارغالتحصيلان دانشگاهها (1367) پرداخته و دريافتند كه بخش آموزش عالي كه عرضهكنندهي نيروي انساني متخصص است و بنگاههاي اقتصادي و صنعتي كه متقاضي متخصص هستند، از طريق بازار كار كه محل تلاقي عرضهكنندگان يعني دانشآموختگان متخصص و تقاضاكنندگان يعني كارفرمايان بخشهاي عمومي و خصوصي است، داراي ارتباط ظريف اما در عين حال عيني و تنگاتنگي هستند كه نفي آن توسط برخي از مسئولان نظام آموزش عالي كشور وظيفهی خطير آنها را در زمينهي افزايش ثمربخش فعاليتهاي آموزش عالي يعني تربيت نيروي انساني متخصص مناسب با نيازمنديهاي تخصصي جامعه، كاهش نميدهد و بنابراين، اين نظر كه دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي نبايد به بازار كار متخصصان توجه كرده و ابعاد مختلف آن را تجزيه و تحليل كنند، از نظر علمي نميتواند ديدگاهي مناسب باشد. انتظاري (1374) در مقالهاي تحت عنوان «نظام ملي نوآوري تكنولوژيك» پيوند دانشگاه و صنعت را مورد تأكيد قرار ميدهد. وي تنها راه برونرفت موفق دانشگاهها در پاسخ به نيازهاي بخش صنعت را بالا بردن كيفيت آموزش و تأمين نيروي كيفي براي اين بخش قلمداد ميكند. سليمي و سيفالدين اصل (1381) نيز بر تعامل بين دانشگاه و صنعت تأكيد کرده، در چارچوب نظريهی نظام ملي نوآوري پاركهاي علمي و فناوري، مراكز رشد (انكوباتورها) و شركتهاي مشتق از دانشگاه را به عنوان عوامل تجاريسازي دانش و تحريككننده نوآوري مورد توجه قرار ميدهند. زارعي، معماريان و شفيعي (1377) تعامل دانشگاه و صنعت را با استفاده از روش نظامهاي ديناميكي به طور پيمايشي مطالعه كردهاند. آنان در اين پيمايش الگوي علت و معلولي براي بررسي سياستهاي بهبودي بخش اين نظام ارائه دادهاند. آنان تأكيد ميكنند كه با احياي نگرش نوآوري در دانشگاه همراه با حمايت از طرحهاي تحقيقاتي ميتوان تعامل بين دانشگاه و صنعت را اثربخشتر کرد. انتظاري (1380) تعامل دانشگاه و صنعت را از چشم انداز بازار دانش و به طور تجربي مورد توجه قرار داده و نشان داده است كه دانش، اساس قابليت توليد، ظرفيت نوآوري و دارايي راهبردي هر بنگاهي است كه به آن در مقابل رقباي داخلي و بين المللي مزيت رقابتي ميبخشد.
در ساير كشورها نيز سوابق تجربي و تحقيقاتي
قابل توجهي در اين زمينه وجود دارد. در سال 2003 ميلادي بيش از 1686 ميليارد دلار در دانشگاه دانشگاه ام آي تي هزينه شده است. (About MIT , 2005) در سال 2002، 20 درصد بودجه تحقيقاتي اين دانشگاه از سوي صنعت تأمين شد. اين دانشگاه از ابتداي تأسيس بر كاربردي كردن علم تأكيد داشته است و اين فلسفه يكي از دلايل ارتباط مستحكم با صنعت ارزيابي ميشود. دانشگاه كمبريج يكي از قديميترين مؤسسات آموزش عالي انگلستان است که از سال 1980 به منظور تأمين منابعي مالي به دنبال روشهاي مختلف از جمله ارتباط دانشگاه و صنعت بوده است. در سال 1982، دفتري به نام واحد صنعتي ولفسان كمبريج تأسيس شد كه هدف اين نهاد بررسي ارتباط دانشگاه و صنعت به شيوه دانشگاه ام آي تي بود. در نهايت، اين نهاد مسئوليت همكاري با صنعت و انتقال فناوري در اين دانشگاه را به عهده گرفت. دانشگاه توكيو كه قديميترين دانشگاه ژاپن است در بهبود ارتباط دانشگاه و صنعت نقش مهمي ايفا كرده است. در سال 1995، مركز همكاريهاي پژوهشي در دانشگاه توكيو تأسيس شد. بدنبال تغييرات سازماني، زمينههاي همكاري با صنعت ايجاد و در اين زمينه بانك اطلاعاتي براي ساماندهي پروژههاي تحقيقاتي با صنعت تأسيس شد. يكي ديگر از اقدامات مهم در تقويت همكاريهاي دانشگاه توكيو با صنايع، صدور مجوز ارائهي مشاوره اعضاي هيأت علمي با صنايع بود.
در پروژههاي تحقيقي كه در كانادا در سال 1995 توسط لروكس و لافير در خصوص مهارتهاي اساسي مورد نياز بازار كار از ديدگاه كارفرمايان انجام شده مهارتهايي را كه به افزايش فرصت اشتغال افراد كمك ميكند در سه گروه به شرح ذيل دستهبندي كردهاند.
1. مهارتهاي علمي شامل مهارتهاي ارتباطي، تفكر انتقادي، توانايي حل مسأله، تشخيص اهميت نياز در زندگي؛
2. مهارتهاي مديريت شخصي شامل توانايي تعيين اهداف، اقدام مسئولانه، اعتماد به نفس، پيشقدمي در امور و دارابودن ديدگاههاي قابل پذيرش؛
3. مهارتهاي كارگروهي شامل توانايي كار با ديگران، احترام قاءل شدن نسبت به ديگران و توانايي رهبري و هدايت ديگران (عزيزي، ص65).
پولن و استارتاپ در يك پروژهی تحقيقي ديگري در انگلستان در سال 1985 كه در صدد تعيين جايگاه آموزش عمومي از ديدگاه كارفرمايان مراكز صنعتي و تجاري بودند به اين نتيجه رسيدند كه نظام آموزشي بايد نسبت به موارد ذيل همت گمارد ـ گسترش و توسعهی ديد دانشآموختگان، بهبود نقش و مهارت آنان در توان كاري مورد نظر و افزايش دانش عمومي آنان به عنوان يك بستر اساسي در اين آموزشها. در پروژهی تحقيقي ديگري كه توسط سولتنا در سال 1990 در آمريكا در خصوص انتظارات كارفرمايان از كاركنان خود در يك كارخانه صنعتي انجام شد، نتيجه گرفت كه هر چند مهارتها و قابليتهاي علمي، فني و مهارتي مورد نيازند اما از نظر برخي كارفرمايان كيفيتها و ويژگيهاي شخصيتي كاركنان از اهميت و جايگاه بالايي نزد آنان برخوردار است (ولينگتن، ص65). اين كيفيتهاي مورد نظر را اينگونه عنوان ميدارد:علاقهمندي به كار، پيشي جستن در انجام امور، اعتماد به نفس و بلوغ رواني و عاطفي.
5. روششناسي تحقيق
نوع تحقيق توصيفي. توسعهای است كه به شيوه پيمايشی و اسنادي انجام گرفت و جامعه آماري شامل دوگروه شاغل در منطقه انرژي پارس است:( مديران شاغل درشركتهاي نفت، گاز و پتروشيمي در منطقهی پارس جنوبي که در دوره مورد مطالعه مشغول خدمت بودهاند . 320 نفر. و شاغلان با مدرك ليسانس و بالاتر در رشتههاي شيمي، مهندسي شيمي، پالايش شيمي گاز و در رشتههاي مرتبط با توليد، پالايش و پخش كه مدارك تحصيلي خود را از دانشگاههاي ايران اخذ كرده در دورهي مورد مطالعه در شركتهاي فعال در منطقه مشغول به كار بودهاند. 2500 نفر. از بين جامعه آماري به ترتيب 96 و 242 نفر از مديران و كارشناسان به روش نمونهگيري تصادفي ساده با در نظر گرفتن حداكثر واريانس0.25=(1.0.5)0.5 (pq= و خطاي 5 درصد در سطح آلفاي 05/0 انتخاب شدند.
براي جمعآوري دادههاي مورد نياز در اين پروژه از پرسشنامه استفاده شده است .با توجه به اينكه پرسشنامهاي استاندارد شده در اين زمينه وجود نداشت، لذا براساس مباني نظري تحقيق، همچنين بر اساس مطالعات انجام شده توسط هالاك (1990)، و كميسيون كيفيت نيروي انساني و كارايي بازار كار اروپا (1991) و همچنين ارائهی شايستگيها و صلاحيتهاي كليدي توسط مرتنز(1992) و ابل(1998) و ارائهی ابعاد شايستگيهاي كليدي و مورد نياز بازاركار توسط زولينگن (1995) و همچنين بر اساس شرح شغل و شرح وظايف موجود در شرکتها برای کارشناسان، پرسشنامهاي براي دو گروه نمونه مورد مطالعه تهيه شد :
الف) پرسشنامهي سنجش نظر مديران در مورد كارشناسان
شاغل؛
ب) پرسشنامهي سنجش نظر كارشناسان.
اين پرسشنامه كه از پنج بُعد اساسي تشكيل شده است (ابعاد فلسفي و اهداف، مباني نظري، چارچوب ادراكي، بُعد ارزيابي و مؤلفههاي محيطي) در مقياس 5 درجهاي ليكرت با ميانگين 3 تنظيم شده است و پس از محاسبهی روايي و اعتبار آن با استفاده از نظر متخصصان و اجراي آزمايشي آن بر روي يك نمونهی 30 نفري، تعداد 360 پرسشنامه در بين نمونههاي مورد مطالعه توزيع شدكه از اين تعداد 325 پرسشنامه تكميل و اعاده شد، از مجموع پرسشنامههاي اعاده شده تعداد 25 پرسشنامه به دليل ناقص بودن کنار گذاشته شد و 300 پرسشنامه مورد تجزيه و تحليل قرارگرفت. دادههاي جمعآوري شده با استفاده از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي چون فراواني و درصد، مقايسهی ميانگينها، آزمون t و تحليل عاملي مورد تجزيه وتحليل قرار گرفت.
6. يافتههاي تحقيق
يافتههاي اين تحقيق نشان داد كه كارشناسان شاغل در منطقهی انرژي پارس جنوبي در بخش گاز و پتروشيمي در واقع انتظارات مديران اين بخش را براورده نساختهاند. كارشناسان در فهم فني سيستم، استخراج گاز، كار با دستگاهها و ابزارهاي فني، توليد و بهرهبرداري و تصفيه و پالايش و نهايتاً انتقال، ايمني و كاهش ضايعات موارد مورد انتظار را براورده نساختهاند. همچنين مستندات حاصل از نتايج تحقيق نشان ميدهد كارشناسان از حيث تواناييهاي شناختي و قابليتهاي شخصيتي، توانايي مديريتي و رهبري، تواناييهاي ارتباطي و همچنين در بُعد هنجاري و سازماني توان لازم براي پاسخگويي به انتظارات از شغل را نداشتهاند. براي اينكه دانشآموختگان قابليت و توان لازم براي پاسخگويي به نيازهاي بازار كار در منطقهی پارس جنوبي و انتظارات مورد نياز را براورده نمايند، چارچوب اوليهاي طراحي شد كه شامل پنج مؤلفه است ( ابعاد فلسفي، مباني نظري، بُعد فني و ابزاري، عوامل محيطي و ارزيابي چارچوب). با توجه به تحقيقات ميداني براساس اين چارچوب، بار عاملي هريك از عوامل آن براساس تجزيه و تحليل دادهها مشخص شد كه عوامل اوليه وعوامل باقي مانده پس از تحليل عاملي در جدول 2 آمده است.
با توجه به اين دادهها چارچوبي پيشنهاد شد كه اين چارچوب صرفاً يك چارچوب مفهومي نيست بلكه باتوجه به نتايج حاصل از نظر كمي نيز پشتيباني ميشود. جدول 2 مؤلفههاي اين چارچوب را نشان ميدهد.
نتيجه گيري، بحث و تفسير
يافتههاي تحقيق در بُعد فلسفه و اهداف بيشترين تأكيد را بر نزديكتر كردن رابطهی بين تئوري و عمل دارد. امروز يكي از ايرادات جدي كه به رابطهی بين حوزهي دانشگاه و صنعت وارد است، بوجود آمدن خلأ بين تئوري و عمل است. دانشآموختگان از نظر دانش تئوريك در حد مطلوبي قراردارند ولي مديران بخشهاي مختلف صنعت از جمله صنعت مورد پژوهش، يعني گاز و پتروشيمي، اذعان ميدارند دانشآموختگان دانشگاهي فاقد مهارت لازم از نظر عملي در برآوردن انتظارات در حوزهی مشاغل مورد تصدي خود هستند. اين نظر توسط دانشآموختگان شاغل نيز در اين پژوهش مورد تأیيد قرارگرفته است. مطالعات و تحقيقات انجام گرفته در اين حوزه نيز بر اين مهم تأكيد دارد كه بين دانشگاه و صنعت ارتباطي مستحكم و مناسب وجود ندارد و بيشتر بر مبناي سليقهها و ارتباطات افراد است مشكوري (1383)، به اعتقاد احساني(1383) ارتباط دانشگاه و صنعت در ايران مستحكم و قانونمند نيست. انتظاري(1374) نيز پيوند دانشگاه و صنعت را مورد تأكيد قرار داده، نظام ملي نوآوري "تكنولوژيك را بر پايه سه زيرنظام مرتبط يعني صنعت، دانشگاه و دولت مورد تأكيد قرار ميدهد. معماريان و شفيعي(1377) نيز تعامل دانشگاه و صنعت را با استفاده از روش نظامهاي ديناميكي كه به طور پيمايشي مطالعه كردهاند مورد تأكيد قرار دادهاند. به نظر ميرسد دولت باید به عنوان يك نهاد قدرتمند به كمك اين دو
نهاد مهم يعني صنعت و دانشگاه شتافته با تخصيص منابع لازم و حمايتهاي جدي، استانداردها و چارچوبي قانونمند و مستحكم را براي ارتباط مناسب و مؤثر اين دو نهاد تدارك كند.
از آنجا كه تصميمگيري در هر حوزه خصوصاً تعيين سياستها و خطيمشيهاي دانشگاهها بايد از يك پشتوانهی تئوريك و منسجم نظري برخوردار باشد. در بُعد دوم چارچوب ادراك پروژهی حاضر مباني نظري به عنوان يكي از مؤلفهها و ابعاد اصلي است. براساس يافتههاي تحقيق در اين بُعد ضمن تأكيد بر تعامل عملي بين صنعت و دانشگاه به منظور به حداقل رسانيدن رابطهی بين تئوري و عمل در شرايط واقعي براي ايجاد مراكز از رشد و انكوباتورها به عنوان حلقههاي واسط بين تئوري و عمل در دانشگاه با صنعت تأكيد شده است.
سليمي و سيفالدين اصل(1381) نيز ضمن تأكيد بر تعامل دانشگاه و صنعت در چارچوب نظريهی نظام ملي نوآوري پاركهاي علمي و فناوري، و مراكز رشد را به عنوان عاملي مهم در نزديك كردن اين ارتباط مورد تأكيد قرار ميدهند. همچنين چرحي(1382) ايجاد مراكز رشد را براي دستيابي به هدف فوق مورد تأكيد قرارداده و اعتقاد دارد يك مركز رشد جريان دانش و مهارت عملي و فنآوري را در ميان دانشگاهها و صنايع مختلف به حركت انداخته، موجبات نوآوري و خلاقيت در اين بخش را تسهيل ميكند. رضواني(1382) نيز اهداف مراكز رشد را تعامل مؤثر دانشگاه با مراكز عملي، جذب دانش فني دانشگاهها در روند توسعهی پايدار و توسعه و تحقق روند كارآفريني قلمداد ميكند.
مؤلفههاي اوليه | عوامل حاصل از تحليل عاملي | ||
1 | بُعد فلسفه و اهداف ارائه يك چارچوب مناسب در انطباق آموزشها | 1 | ارائهی يك چارچوب مناسب در انطباق آموزشها |
2 | شناسايي توانایيها و مهارتهاي مورد نياز | 2 | شناسايي توانایيها و مهارتهاي مورد نياز |
3 | شناسايي انتظارات | 3 | شناسايي انتظارات |
4 | شناسايي ميزان توانايي و مهارت | 4 | شناسايي ميزان توانايي و مهارت |
5 | آمادهسازي دانشآموختگان | 5 | آمادهسازي دانشآموختگان |
6 | نزديك كردن آموزشهاي دانشگاهي با نيازها | 6 | نزديك كردن آموزشهاي دانشگاهي با نيازها |
7 | نزديكتر كردن رابطهی بين آموزشهاي دانشگاهي با شرايط عملي | 7 | نزديكتركردن رابطهی بين آموزشهاي دانشگاهي با شرايط عملي |
8 | تعامل بيشتر دانشگاه با صنعت | 8 | تعامل بيشتر دانشگاه با صنعت |
|
|
| نظريهی تعامل دانشگاه با صنعت |
|
|
| نظريهی ايجاد دفاتر مشترك |
|
|
| الگوي مهندسي مجدد |
|
|
| نظريهی نظام توسعه دانش |
9 | بُعد مباني نظري نظريهی تعامل دانشگاه با صنعت | 9 |
|
10 | نظريهی ايجاد دفاتر مشترك دانشگاه با صنعت | 10 |
|
11 | نظريهی ايجاد مراكز رشد | 11 | نظريهی ايجاد مراكز رشد |
12 | الگوي مهندسي مجدد | 12 |
|
13 | نظريهی نظام توسعهی دانش | 13 |
|
14 | نظريهی سرمايه انساني | 14 | نظريهی سرمايه انساني |
15 | نظريهی پاركهاي تحقيقاتي | 15 | نظريهی پاركهاي تحقيقاتي |
16 | بُعد فني و ابزاري در فهم فني سيستم | 16 | خلاقيت و نوآوري |
17 | استفاده از ابزارهاي فني | 17 | شناخت آنان با فرايند استخراج |
18 | خلاقيت و نوآوري | 18 | شناخت و درك كار و مكانيزم چاههاي گاز |
19 | شناخت آنان با فرايند استخراج | 19 | شناخت آنان نسبت به مكانيزم ظرفيت چاههاي گاز |
20 | شناخت و درك كار و مكانيزم چاههاي گاز | 20 | مهارت و شناخت لازم براي آنان در نرخ برداشت |
21 | شناخت آنان نسبت به مكانيزم ظرفيت چاههاي گاز | 21 | مهارت و شناخت لازم حفظ ساختار و عمر چاهها |
22 | مهارت و شناخت لازم براي آنان در نرخ برداشت | 22 | افزايش مهارت و توان آنان در استفاده از ابزارهاي فني |
23 | مهارت و شناخت لازم حفظ ساختار و عمر چاهها | 23 | مهارت و شناخت لازم در آنان براي كار با دستگاهها |
24 | افزايش مهارت و توان آنان در استفاده از ابزارهاي فني | 24 | مهارت و شناخت كاركنان در خصوص استفاده از دستگاهها |
25 | مهارت و شناخت لازم در آنان براي كار با دستگاهها | 25 | موجبات آشنايي آنان با عملكرد ( Control Room) |
26 | مهارت و شناخت كاركنان در خصوص استفاده از دستگاهها | 26 | مهارت و شناخت لازم براي آنان در اجراي عمليات توليد |
27 | موجبات آشنايي آنان با عملكرد ( Control Room) | 27 | ايجاد مهارت و شناخت آنان در فرايند توليد |
28 | مهارت و شناخت لازم براي آنان در اجراي عمليات توليد | 28 | مهارت و شناخت آنان از عملكرد ( مكانيسم) مخازن |
29 | ايجاد مهارت و شناخت آنان در فرايند توليد | 29 | مهارت و شناخت لازم براي آنان در كنترل فرايندهاي توليد |
30 | مهارت و شناخت آنان از عملكرد ( مكانيسم) مخازن | 30 | شناخت آنان از عمليات شيميايي |
31 | مهارت و شناخت لازم براي آنان در كنترل فرايندهاي توليد | 31 | شناخت لازم از عمليات آزمايشگاهي |
32 | شناخت آنان از عمليات شيميايي | 32 | ايجاد شناخت آنان از فرايند طبقه بندي محصولات |
33 | شناخت لازم از عمليات آزمايشگاهي | 33 | ايجاد شناخت آنان در فرايند تفكيك گاز |
34 | ايجاد شناخت آنان از فرايند طبقه بندي محصولات | 34 | مهارت آنان در اجراي فرايند تصفيه گاز |
35 | ايجاد شناخت آنان در فرايند تفكيك گاز | 35 | مهارت آنان در تهيه گزارشهاي فني در محيط كار |
36 | مهارت آنان در اجراي فرايند تصفيه گاز | 36 | شناخت آنان از فرايند انتقال گاز |
37 | مهارت آنان در تهيه گزارشهاي فني در محيط كار | 37 | شناخت آنان از فرايند پمپاژ گاز در خطوط مصرف |
38 | شناخت آنان از فرايند انتقال گاز | 38 | آگاهي آنان از اهميت مسئله ايمني |
39 | شناخت آنان از فرايند پمپاژ گاز در خطوط مصرف | 39 | مهارت آنان در كنترل و كاهش ضايعات |
40 | آگاهي آنان از اهميت مسئله ايمني | 40 | مهارت آنان در كنترل و كاهش هزينهها |
41 | مهارت آنان در كنترل و كاهش ضايعات | 41 |
|
42 | مهارت آنان در كنترل و كاهش هزينهها | 42 |
|
43 | بُعد شناختي شناخت، درك و تحليل فرايند كار | 43 | شناخت، درك و تحليل فرايند كار |
44 | تشخيص و شناخت مسائل و مشكلات | 44 | تشخيص و شناخت مسائل و مشكلات |
45 | شناخت قابليتها و ظرفيتهاي بالقوه | 45 | شناخت قابليتها و ظرفيتهاي بالقوه |
46 | درك و شناخت زمينههاي پيشرفت | 46 | درك و شناخت زمينههاي پيشرفت |
47 | دارا بودن توان لازم در ارائه راه حلهاي مفيد | 47 | دارا بودن توان لازم در ارائه راه حلهاي مفيد |
48 | توانايي درك اثرات فناوري | 48 | توانايي درك اثرات فناوري |
49 | توانايي درك فراپيچيدگيها | 49 | توانايي درك فراپيچيدگيها |
50 | بُعد شخصيتي اعتماد به نفس | 50 | اعتماد به نفس |
51 | قدرت خلاقيت | 51 | قدرت خلاقيت |
52 | داشتن جسارت | 52 | داشتن جسارت |
53 | انعطاف پذيري در حوزه وظايف | 53 | انعطاف پذيري در حوزه وظايف |
54 | مشاركت پذيري و مشاركت جويي | 54 | مشاركت پذيري و مشاركت جويي |
55 | داشتن پشتكار و نيل به پيشرفت | 55 | داشتن پشتكار و نيل به پيشرفت |
56 | بُعد ارتباطي ايجاد ارتباط ( تعامل) با ديگران | 56 |
|
57 | انجام كارهاي جمعي و مشاركت پذيري | 57 | انجام كارهاي جمعي و مشاركت پذيري |
58 | ارتباط با مشتريان و ارباب رجوع | 58 | ارتباط با مشتريان و ارباب رجوع |
59 | ايجاد مهارتهاي ارتباطي گروهي | 59 | ايجاد مهارتهاي ارتباطي گروهي |
60 | موجبات مشاركت در هم افزايي | 60 | موجبات مشاركت در هم افزايي |
61 | موجبات توانايي نفوذ در ديگران | 61 | قدرت انتقال مفاهيم به ديگران |
62 | توانايي آنان در فن مذاكره | 62 |
|
63 | قدرت انتقال مفاهيم به ديگران | 63 |
|
64 | بُعد مديريتي و راهبردي داشتن بصيرت و توانايي در درك اهداف | 64 |
|
65 | موجبات توانايي فرد در خودرهبري مؤثر در محيط كار | 65 | موجبات توانايي فرد در خودرهبري مؤثر در محيط كار |
66 | توانايي فرد در برنامهريزي و تصميم گيري مناسب | 66 | توانايي فرد در برنامهريزي و تصميم گيري مناسب |
67 | توانايي فرد در استفاده از نظرات ديگران | 67 | توانايي فرد در استفاده از نظرات ديگران |
68 | موجبات انگيزه بالا براي موفقيت | 68 | موجبات انگيزه بالا براي موفقيت |
69 | قدرت و توان كنترل موقعيت | 69 | قدرت و توان كنترل موقعيت |
70 | بُعد هنجاري ( سازماني) وفاداري به سازمان و تعهد به شغل | 70 | وفاداري به سازمان و تعهد به شغل |
71 | ميزان رعايت قوانين، مقررات و الزامات سازماني | 71 | ميزان رعايت قوانين، مقررات و الزامات سازماني |
72 | توجه و احترام به سلسله مراتب سازماني | 72 | توجه و احترام به سلسله مراتب سازماني |
73 | توانايي در پذيرش و ايفاي نقش سازماني | 73 | توانايي در پذيرش و ايفاي نقش سازماني |
74 | درك اهميت زمان و مقيد بودن به وقت | 74 | درك اهميت زمان و مقيد بودن به وقت |
75 | ارزيابي چارچوب شناسايي نيازهاي بازار كار | 75 | شناسايي نيازهاي بازار كار |
76 | بررسي برنامههاي آموزشي از نظر انطباق آموزشها با نيازها | 76 | بررسي برنامههاي آموزشي از نظر انطباق آموزشها با نيازها |
77 | تعيين فاصله بين نيازها و آموزشهاي دانشگاهي | 77 | تعيين فاصله بين نيازها و آموزشهاي دانشگاهي |
78 | تجديد نظر در اهداف و برنامههاي آموزشي | 78 | تجديد نظر در اهداف و برنامههاي آموزشي |
79 | بازخورد و مهندسي مجدد | 79 | بازخورد و مهندسي مجدد |
80 | مؤلفههاي محيطي عوامل اقتصادي | 80 | عوامل اقتصادي |
81 | عوامل فرهنگي ـ اجتماعي | 81 | عوامل فرهنگي ـ اجتماعي |
82 | عوامل قانوني | 82 | عوامل قانوني |
83 | عوامل فني | 83 | عوامل فني |
بنابراين به نظر ميرسد دولت باید با توجه به روند رو به رشد مراكز رشد و پاركهاي علمي در سراسر دنيا و تأثيري بيبديل اين مراكز در توسعهی اقتصادي و صنعتي اين كشورها و كمك مؤثر اين مراكز به ارتباط مؤثر و مستمر بين بخش صنعت و دانشگاه، توسعهی كمّي و كيفي اين مراكز را هدف قرار میدهد، بر اين اساس بستري مناسب را براي توسعهی اقتصادي و فني در كشور فراهم آورد.
از آنجايي كه هدف اصلي اين تحقيق شناخت قابليتها و توانایيهاي عملي دانشآموختگان دانشگاهها در پاسخ به انتظارات مديران بخشهاي مختلف در صنعت گاز و پتروشيمي است، يافتههاي تحقيق در بُعد اصلي اين پروژهی تحقيقي يعني بُعد فني و ابزاري كه شامل اهداف فرعي ديگري شامل توانايي و مهارت دانشآموختگان در فهم فني سيستم، استخراج گاز، كار با دستگاهها و ابزارهاي فني، توليد و بهرهبرداري و تصفيه و پالايش و نهايتاً انتقال، ايمني و كاهش ضايعات حكايت از اين مفهوم دارد كه هم مديران و هم كارشناسان شاغل بر داشتن اينگونه توانايي و قابليت تأكيد دارند. اما نتايج بدست آمده ار انجام تحقيق نشان ميدهد كه فاصلهی زيادي بين توانايي و مهارت كارشناسان مشاغل و انتظارات مديران در بخشهاي مختلف اين صنعت وجود دارد. تئوريهاي موجود و تحقيقاتي كه در ايران و جهان انجام شده بر ضرورت داشتن توانايي و مهارت فني لازم براي پاسخگويي به نيازهاي بازار كار تأكيد دارد. سهرابي (1376) عامل اصلي برتري جوامع صنعتي را دانش، تخصص و توانمندي عملي نيروي انساني آن كشورها در پاسخ به نيازها آن جوامع قلمداد ميكند.هالاك (1990) از اهم مسئوليتهاي نظام آموزشي در كشورها را تلاش براي پيوند محكم و منطقي بين آموزش با نيازهاي جامعه در بخشهاي مختلف قلمداد ميكند. متكالف (1990) آمادهسازي جوانان براي تامين خواستههاي بازاركار را از اهداف مهم نظامهاي آموزشي قلمداد ميكند، شايستگيها و مهارتهايي از جمله مهارت فني را براي تامين اين خواسته مورد تأكيد قرارميدهد. فرش (1979) يكي از ناخوشايندترين تنگناهاي موجود در كشورهاي در حال توسعه را اينگونه بيان ميدارد. "در حالي كه ميليونها نفر از دانشآموختگان بيكارند، ميليونها فرصت شغلي نيز به دليل نبود نيروي انساني ماهر كار ورزيده و توانمند فروگذار مانده است"، زولنگن (1995) از مهمترين شايستگيها و صلاحيتهاي كليدي و حرفهاي لازم براي ورود به بازار كار را داشتن مهارت فني و ابزاري قلمداد ميكند. ولي داشتن توان استفاده از ابزارهاي فني، فهم فني سيستم و توانايي طراحي در كار را از عمدهترين ويژگيهاي اين صلاحيت بر ميشمارد. هروي (1994)، ويلسن (1995)، نيز تواماً بوجودآمدن يك شكاف مهارتي در كشورهاي در حال توسعه بين نياز بازاركار و توان دانشآموختگان را مورد تأكيد قرار ميدهند. بنابراين به نظر ميرسد با توجه به اهميت اين بُعد از تحقيق و مباني نظري و تئوريك ارائه شده و نتايج تحقيقات انجام شده، دانشگاهها بايد بيشترين تلاش خود را بر ايجاد و تجهيز آزمايشگاهها و كارگاههاي فني و همچنين اعزام دانشآموختگان به مراكز صنعتي مرتبط با رشتههاي تحصيلي تحت عنوان كارورزي براي گذراندن دروس عملي در اين مراكز مصروف دارند. چه از اين طريق ميتوان فاصله بين دروس نظري و عملي را كاهش داد و شكاف مهارتي موجود كه اكثر كشورهاي در حال توسعه از آن رنج ميبرند را به حداقل رسانيد. زيرا بهترين فرصتي كه دانشجويان ميتوانند به درك شرايط واقعي محيط كاري آينده خويش دست يابند از طريق كارورزي در كارخانجات و صنعت مرتبط با تخصص آنان است. نتايج حاصل از تحقيق در اين بُعد نشان ميدهد كه دانشآموختگان در درك آن فرايند كار در محيط واقعي فاقد توان مهارتي لازم ميباشند، در استفاده از دستگاهها و ابزارهاي فني از مهارت لازم برخوردار نيستند، مهارت و شناخت كافي از نرخ برداشت از چاههاي گاز را در شرايط واقعي ندارند، مهارت كافي در كنترل و كاهش ضايعات نداشته و مهارت كافي در طبقهبندي محصولات توليد شده ندارند. بنابراين با درك نتايج اين پروژه ميتوان استنباط كرد كه دانشگاهها براي رفع اين نقص بزرگ هيچ راهي جز نزديكتر شدن به صنعت و تلاش براي رفع شكاف مهارتي بوجود آمده ندارند. هم دانشگاه و هم صنعت بايد ارادهي خود را براي رفع اين مشكل بكار بندند زيرا دانشآموختهشدن فردي كه نتواند انتظارات شرايط واقعي محيط كار خود را براورده كند ميتواند از جهات زيادي زيانبخش باشد. زيرا از يك طرف انرژي و اعتبار زيادي صرف آموزش وي شده است و
از طرف ديگر نيازهاي شغلي براورده نشده ميماند، نتيجهي اين امر چيزی جز افزايش ضايعات، كيفيت نامناسب محصولات توليدي، استهلاك ماشينآلات، و... نخواهد بود. بنابراين با درك اين شرايط ميتوان با تعامل مناسب و ايجاد زمينهی كارورزي مؤثر و همچنين حمايت صنعت از بخشهاي مختلف دانشگاه خصوصاً مراكز تحقيقاتي و كارگاهي به حل اين مشكل پرداخت.
از آنجايي كه هدف اصلي اين تحقيق شناخت قابليتها و تواناييهاي عملي دانشآموختگان دانشگاهها در پاسخ به انتظارات مديران در بخشهاي مختلف صنعت گاز و پتروشيمي در منطقهی پارس جنوبي است. يافتههاي تحقيق در بُعد اصلي اين پروژه در بُعد فني مورد بررسي و تفسير قرار گرفت اما واقعيت اين است كه توانايي و مهارت يك دانشآموختهی دانشگاه محدود به داشتن تواناييهاي فني و مهارتي صرف نيست بلكه دانشآموختگان به مهارتهايي بس پراهميتتر نيز نيازمندند، و آن توان و مهارت در ابعاد ديگري از جمله بُعد شناختي، شخصيتي، ارتباطي، مديريتي و راهبردي و هنجاري (سازماني) است. پر واضح است كه اگر يك دانشآموختهی دانشگاه از نظر فني مهارتي بيبديل داشته باشد اما از مهارت در ابعاد فوقالذكر بيبهره باشد نتواند انتظارات حوزهی شغلي خود را براورده كند. اين مهم به طور مكرر مورد حمايت تحقيقات انجام گرفته در اين حوزه و تئوريهاي موجود است. طي چند دههی گذشته تحقيقات متعددي در كشورهاي مختلف در خصوص تشريح خواستههاي كارفرمايان و مديران بخشهاي مختلف صنعت از دانشآموختگان دانشگاهها و مراكز آموزشي صورت پذيرفته است و محور اصلي آن بر مهارتهايي بوده كه آنان از نيروهاي كار انتظار داشتهاند (ولينگتن:1986).
در اين ارتباط و در تحقيقي كه در كانادا راجع به مهارتهاي اساسي مورد نياز بازار كار از ديدگاه كارفرمايان در اين خصوص توسط لروكس و لافلير (1995) انجام شد مهارتهاي اساسي موردنياز به شرح ذيل طبقهبندي گرديد:
· مهارتهاي عملي شامل: مهارتهاي ارتباطي، تفكر انتقادي، توانايي حل مسأله، تشخيص اهميت نياز به يادگيري براي زندگي.
· مهارتهاي كارگروهي: شامل توانايي كار با ديگران، احترام قائلشدن به ديگران، ارتباط مؤثر و توانايي رهبري و هدايت ديگران.
· مهارتهاي مديريت شخصي: شامل توانايي تعيين اهداف،
اقدام مسئولانه، اعتماد به نفس، و ريسكپذيري، پيشقدمي در امور و دارا بودن ديدگاههای قابل پذيرش.
پژوهشگران همچنين در يك طرح تحقيقي در بريتانيا كه درصدد تعيين جايگاه آموزش از ديدگاه كارفرمايان بود به اين نتيجه رسيدند كه نظام تعليم و تربيت و دانشگاهها بايد نسبت به موارد زير همت گمارند (پولن و استارتاپ: 1985).
الف) گسترش و توسعهی ديد دانشآموختگان
ب) تقويت مهارتهاي فني موردنياز آنان
ج) افزايش دانش عمومي آنان
در پروژهی تحقيقي ديگر كه توسط سولتانا (1995) انجام پذيرفت بيان شد كه هرچند مهارتها و قابليتهاي علمي و فني موردنياز هستند اما از نظر كارفرمايان و مديران بخش صنعت، كيفيتهاي تشخيص كاركنان از اهميت بيشتر و مهمتري برخوردار بود. اين كيفيتها از نظر ولينگتن(1995) عبارتند از علاقهمندي به كار، پيشيجستن در انجام امور، اعتماد به نفس و بلوغ دروني و عاطفي.
اكثر تحقيقات انجام پذيرفته اين مهم را مورد تأیيد قرار ميدهد كه دانشآموختگان بجز داشتن توان و مهارت فني مورد نياز بايد داراي ويژگيها و برتريهايي در ابعاد شناختي، تخصصي، ارتباطي، مديريتي و سازماني باشند. نتايج حاصل از تحقيق حاضر نشاندهندهی آن است كه دانشآموختگان دانشگاهها كه در منطقهی ويژهی پارس جنوبي به خدمت مشغولند، در تشخيص مسائل و مشكلات حوزهی كاري فاقد مهارت لازم بوده، در بُعد سازماني به اندازهی كافي توانايي پذيرش ايفاي نقش خود را نداشتهاند، فاقد انگيزهی بالا براي موفقيت در محيط كار بوده، از نظر شخصيتي توان بالا در داشتن جسارت و خطرپذيري نداشته و مهارت اندكي در مشاركتپذيري در كارگاههاي جمعي داشتهاند، و همچنين مهارت و توان بالايي براي نفوذ در ديگران و انتقال مفاهيم به همكاران از خود بروز نميدهند.
نتايج حاصل حكايت از اين مهم دارد كه دانشگاهها حتي در دروس نظري و برنامههاي جانبي نيز كه بايد در جهت تقويت اين ويژگيها و خصوصيات مديريتي باشد فراگيران را به ميزان كافي براي پذيرش مسئوليتهاي شغليآماده نساختهاند. بنابراين لازم است كه علاوه بر تعامل مثبت و مؤثري كه باید با بخش صنعت صورت پذيرد براي آماده كردن دانشآموختگان در جنبههاي فوق برنامههاي جنبي شامل سخنرانيهاي علمي، اردوهاي علمي و فرهنگي، قراردادن دانشآموختگان در شرايط واقعي، اعطاي مسئوليت به آنان در شرايط آزمايشي موردنظر قرارگيرد. تا دانشآموختگان ضمن آموزش براي دريافت مهارتهاي فني موردنياز از توان بالاي مديريتي و تخصصي نيز براي پذيرش ايفاي نقش آماده شوند.
پيشنهادات
1. با توجه به نتايج تحقيق در خصوص بُعد فلسفه و اهداف چارچوب تحقيق پيشنهاد ميشود، دانشگاهها با تجديد نظر در برنامههاي خود زمينه و چارچوب لازم را براي تأكيد بيشتر بر جنبههاي عملي دروس فراهم آورند تا فاصلهی جنبههاي نظري با جنبههاي عملي هر درس كمتر شود.
2. با توجه به نتايج تحقيق در بُعد مباني نظري پيشنهاد ميشود دولت زمينهی گسترش هر چه بيشتر مراكز رشد (انكوباتورها) را به منظور نزديكتر شدن تعامل و ارتباط بيشتر دانشگاه با صنعت فراهم آورد. چه از اين طريق ميتوان زمينههاي عملي شدن آموختههاي نظري در دانشگاه را فراهم کرد .
3. با توجه به نتايج تحقيق درخصوص مؤلفههاي اصلي در بُعد فني و ابزاري پيشنهاد ميشود، دانشگاهها ضمن تأكيد بر دروس عملي زمينه حضور بيشتر دانشآموختگان در آزمايشگاهها را فراهم کرده و دانشآموختگان را بيشتر و به صورت عملي با فرايند استخراج گاز در ميادين، نرخ برداشت از چاههاي گاز، استفاده از دستگاهها و ماشينآلات مورد نياز در حوزهی شغلي، طبقهبندي محصولات توليدي، تهيهي گزارشهاي فني در محيط كار و آشنا كردن مهارت آنان در كنترل و كاهش ضايعات در حوزههاي كاري تقويت كنند.
4. با توجه به نتايج تحقيق در بُعد شخصيتي از مؤلفههاي اصلي تحقيق پيشنهاد ميشود، دانشگاهها در تمام دروس و از طريق برنامههاي آموزشي و حتي جانبي توانايي لازم در داشتن جسارت و خطرپذيري را در دانشآموختگان تقويت كنند. زيرا امروزه يكي از ابعاد اصلي توانايي يك كارشناس در محيط كار داشتن قدرت و توان خطرپذيري در حوزهی مسئوليتهاي شغلي است .
5. با توجه به نتايج تحقيق در بُعد مديريتي و راهبردي كه نشان ميدهد دانشآموختگان شاغل انگيزههاي كافي و بالا براي داشتن موفقيت در محيط كار و طي مدارج ترقي را نداشتهاند لذا پيشنهاد ميشود، دانشگاهها در تمام دروس زمينههاي لازم را براي موفقيتطلبي بيشتر در دانشآموختگان ايجاد كنند.
6. بنا به نتايج حاصل از تحقيق در بُعد ارزيابي چارچوب از مؤلفههاي اصلي مشخص شد كه برنامههاي آموزشي انطباق كمتري با شرايط بازار كار و همچنين انتظارات مديران بخشهاي مختلف در اين صنعت را داشته است. لذا پيشنهاد ميشود، دانشگاهها به منظور انطباق هر چه بيشتر آموزشها با شرايط بازار كار در اين صنعت و برآوردن نيازهاي مديران، در آموزش دروس تجديدنظر کرده و زمينههاي عملي لازم را براي اين امر فراهم آورند.
7. نتايج حاصل از تحقيق در بُعد مؤلفههاي محيطي بر حمايت دولت در تعامل بين دانشگاه و صنعت تأكيد دارد. لذا پيشنهاد ميشود دولت به عنوان يك حلقهی واسط نسبت به امور زير اقدامات لازم را در دستور كار خود قرار دهند :
الف) همكاري تحقيقاتي مابين دانشگاه و صنعت.
ب) افزايش اعتبارات تحقيقاتي دانشگاهها ومراكز آموزش عالي.
ج) بخش صنعت خصوصاً بخشهاي دولتي مرتبط با نفت و گاز را ملزم به حمايت جدي از پروژههاي تحقيقاتي مرتبط در دانشگاهها كند .
د) بخش صنعت را ملزم كند نسبت به حمايت از تجهيز كارگاه ها و آزمايشگاهها از خود اقبال بيشتري نشان دهند.
8. با توجه به نتايج حاصل از تحقيق، دانشگاهها بخشهاي مختلف صنعت را به عنوان يك دلسوز در جهتگيري سياستهاي آموزشي به حساب آورده و خواست آنان را به منظور نزديك كردن رابطه بين تئوري و عمل مورد توجه قرار دهند.
منابع
1. انتظاري، يعقوب، كنترل بهينه نظام ملي نوآوري، فصلنامه پژوهش و برنامهريزي، 1375.
2. انتظاري، يعقوب، تحليل تقاضاي صنعت دانش براي دانشآموختگان آموزش عالي، مؤسسه پژوهش و برنامهريزي،1380.
3. انتظاري، يعقوب، نظام ملي نوآوري تكنولوژيك پيوند دانشگاه با صنعت، فصلنامه پژوهش، 1374.
4. انتظاري، يعقوب، تحليل پيوند صنعت و دانشگاه، فصلنامه پژوهش، 1377.
5. تقوي، نعمتاله، جهاني شدن و توسعهی بنگاههاي كوچك و متوسط، انتشارات وزارت تعاون، 1381.
6. جهرمي، اشراق، الگوي سيستمي تحليل وضعيت دانشگاه و صنعت در ايران، مجلس، 1379.
7. دراكر، پيتراف، ترجمه: طلوع، محمد، چالشهاي مديريت در سده 21، رسا، 1378.
8. سيفالدين اصل، اميرعلي، نظام ملي نوآوري دانشگاه و صنعت، كنگره همكاريهاي دولت، 1381.
9. شفيعي، مسعود، تاريخچه ارتباط صنعت، دانشگاه و كنگره سهجانبه، مجموعه مقالات هفتمين كنگره سراسري همكاريهاي دولت، دانشگاه و صنعت براي توسعهی ملي، اصفهان، 1382.
10. عزيزي، نعمتاله، ارتباط آموزش و توسعهی اقتصادي، فصلنامه تعليم و تربيت، شماره 3 و 4، 1377.
11. عزيزي، نعمتاله، تحقيقي پيرامون برنامههاي مرتبط با اشتغال، انتشارات دانشگاه كردستان، 1378.
12. عمادزاده، مصطفي، اقتصاد آموزش و پرورش، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1382.
13. قورچيان، نادرقلي، بصيرتها، چالشها و شيوههاي نو در مديريت دانشگاهي جزوه دانشگاهي، 1373.
14. قورچيان، نادرقلي، رسالت آموزش عالي، فصلنامه پژوهش و برنامهريزي شماره 2، 1373.
15. ETZKOWITZ, H, Webster, P., NewIntersections of Industry and academia, 1998.
16. About MIT. Facts – Available at : http: // web. mit. edu / aboutmit/ http 3, 2005.
17. Hatakenaka, S., Univercity Industry Eartnerships in MIT, Cambridge, and Tokyo , Storytelling Across Boundaries New York: Routledge, 2003.
18. MIT (Economic Impact and Industry Partmerships) Available at: Http: // web. M it. edu/ aboutmit/http 3, 2005.
19. OECD, Science , Technology and Industry Outlook Paris; OECD, 2000.
20. Statistics Bureau, (Ministry of Internal Affairs and Communications) A Vailableat :www. stat. go. JP/ english/, 2004.
21. Stigiliz, J. E., Public Policy for a Knowledge Economy A Speed Given at the Department of the Trade and Industry, London: In Sachi Hatakenak, 2003.