بررسی جامعهشناختی تعاملات خشونتزا میان زنان و مردان در روابط خانوادگی
شاهو رستگاری
1
(
دکتری مسائل اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران.
)
اسدالله بابایی فرد
2
(
دانشیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران.
)
کلید واژه: تعارضات خانوادگی, تعاملات خشونتزا, روابط زوجین, جامعهشناسی خانواده, تنشهای زناشویی.,
چکیده مقاله :
خشونت یا تنش، در روابط خانوادگی یکی از مسائل مهم اجتماعی است که از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار میگیرد. در این میان، تجربه مردان از تنشهای خانوادگی و نقش زنان در این تعارضات کمتر مورد توجه پژوهشی قرار گرفته است، بهویژه در بافت فرهنگی ایران که الگوهای سنتی نقشهای جنسیتی بر روابط خانوادگی تأثیرگذار هستند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ابعاد مختلف رابطه بین طلاق عاطفی و تنشهای خانوادگی میان زنان و مردان متأهل ساکن تهران انجام شده است. این تحقیق از نوع پیمایشی-همبستگی بوده و به بررسی ارتباط میان طلاق عاطفی و تجربه مردان از تعارضات خانوادگی پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مردان متأهل شهر تهران در سال ۱۳۹۹ میباشد که با استفاده از فرمول کوکران، ۳۷۲ نفر از آنان به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که میان برخی متغیرهای فردی، مانند سطح تحصیلات و نوع شغل، با میزان تجربه مردان از تنشهای خانوادگی رابطه معناداری وجود دارد، در حالی که این ارتباط در متغیر درآمد مشاهده نشد. همچنین، ضریب همبستگی چندگانه (R=0.757) نشاندهنده رابطه قوی بین متغیرهای مستقل و میزان تنشهای خانوادگی است. ضریب تعیین تعدیلشده (564/0) نیز حاکی از آن است که بیش از ۵۰ درصد تغییرات متغیر وابسته (میزان تجربه تنشهای خانوادگی) توسط متغیرهای مستقل ازجمله طلاق احساسی، طلاق شناختی، طلاق رفتاری و پایگاه اقتصادی-اجتماعی فرد و همسر تبیین میشود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تعارضات خانوادگی پدیدهای چندبعدی است که تحت تأثیر ویژگیهای فردی و روابط متقابل میان زنان و مردان قرار دارد. ازاینرو، سیاستگذاریهای آگاهانه در حوزه حقوق خانواده باید بهگونهای باشد که به درک بهتر نقشهای دوطرفه در این تعارضات کمک کند. همچنین، افزایش آگاهی عمومی درباره ابعاد مختلف این پدیده و کاهش موانع اجتماعی برای طرح و حل مسائل مرتبط میتواند به بهبود تعاملات خانوادگی و کاهش پیامدهای منفی آن کمک کند.
چکیده انگلیسی :
Tensions and conflicts in family relationships are among the significant social issues that have been examined from various perspectives. However, men's experiences of family tensions and the role of women in these conflicts have received less research attention, particularly in the cultural context of Iran, where traditional gender roles influence family dynamics. This study aims to explore different aspects of the relationship between emotional divorce and family tensions among married men and women residing in Tehran. This research is a survey-based correlational study that investigates the association between emotional divorce and men's experiences of family conflicts. The statistical population consists of all married men in Tehran in 2020. Using Cochran's sampling formula, 372 married men were selected through a multistage cluster sampling method. The findings indicate a significant relationship between certain individual variables, such as education level and type of occupation, and the level of family tensions experienced by men, whereas no significant relationship was found with income. Moreover, the multiple correlation coefficient (R=0/757) suggests a strong relationship between the independent variables and family tensions. The adjusted coefficient of determination (0/564) further indicates that more than 50% of the variations in the dependent variable (family tensions) can be explained by the independent variables, including emotional divorce, cognitive divorce, behavioral divorce, and the socioeconomic status of both the individual and their spouse. The results of this study highlight that family conflicts are multidimensional phenomena influenced by individual characteristics and reciprocal interactions between men and women. Therefore, informed policymaking in family law should aim to foster a deeper understanding of the mutual roles in these conflicts. Additionally, raising public awareness about the various aspects of this issue and reducing social barriers to addressing and resolving these conflicts can contribute to improved family interactions and mitigate negative consequences.