نقش فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی در تعامل با هلاکوخان مغول
محورهای موضوعی : پیوند اندیشۀ فیلسوفان و مکاتب فلسفی با زمانه و شرایط اجتماعی و فکریسیدمحسن حسینی 1 , عین الله خادمی 2 , امیرحسین منصوری نوری 3 , محسن شمس 4
1 - دانشجوي دكتري دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران
2 - استاد دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران
3 - دانشجوي دكتري دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران
4 - دانشآموخته دكتري دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران
کلید واژه: خواجه نصیرالدین طوسی, هلاکوخان مغول, تعامل فرهنگی, كلام اماميه, حكمت شيعي,
چکیده مقاله :
این جستار به بررسی نقش فرهنگی خواجه نصيرالدين طوسي در تعامل با هلاکوخان مغول و عوامل دخیل در این تفاهم فرهنگی ميپردازد. در این تحقیق تبیین میشود که خواجه چگونه با درک صحیح از شاخصهها و نمادهای فرهنگی قوم مغول، توانست در کارزار فرهنگی بر آنها غلبه کند و از علاقة مغولها به نجوم که جزئی از فرهنگ آنها محسوب میشد، استفاده نماید و با هوش فرهنگی بالای خود، به تقویت جریان کلام امامیه در جنبة معرفتی و پایگاه شیعه در ساختار سیاسی حکومت هلاکوخان، مبادرت ورزد. با حضور خواجه نصیر، پس از قرنها کلام امامیه در ساختار سیاسی صاحب نماینده شد و حتی مغولان به اسلام گرایش پیدا کردند. با سقوط خلافت بغداد نیز ـ خواه خواجه در آن مؤثر بوده باشد، خواه نه ـ در واقع یکی از پشتوانههای کلام اشعری از بین رفت و گروههای شیعه امامیه جان گرفتند.
The present paper examines Khwajah Naṣīr al-Dīn al-Ṭūsī’s cultural role in interacting with Hulagu Khān and the other elements involved in this cultural agreement. It also aims to explain how, through a correct perception of the cultural features and symbols of the Mongol ethnic group, Ṭūsī managed to overcome them in a cultural battle. At the same time, he exploited the Mongols’ interest in astronomy, which was a part of their culture, and strengthen the Imāmīyyah kalām regarding its epistemological dimension and the status of Shi‘ism in the political structure of Hulagu Khān’s government. The presence of Khwājah Naṣīr al-Dīn al-Ṭūsī meant that Imāmīyyah Kalām had now a representative in the political structure of the time after many centuries, and even some Mongols became interested in Islam. With the downfall of the caliphate of Baghdad, whether Ṭūsī played a role there or not, one of the supporters of Ash‘arī kalām disappeared, and Imāmīyyah groups were revived.
آشوری، داریوش (1386) تعریفها و مفهوم فرهنگ، تهران: نشر آگه.
ابروش، رضا (1397) هوش فرهنگی و راهکارهای ارتقای آن در منابع انسانی، قم: المصطفی.
ابزری، مهدی؛ خانی، اعظم (1398) «هوش فرهنگی: رویارویی با تفاوتها»، نشریه عصر مدیریت، سال 4، شمارة 16و17، ص57ـ52.
احمدی، حسن؛ ماهر، فرهاد (1385) شناخت بازیهای ذهن، تهران: نشر پردیس.
اشپولر، برتولد (1372) تاریخ مغول، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: علمی و فرهنگی.
امین، سیدحسن (1383) «خواجه نصير و نقش او در گسترش تشيع و حفظ آثار اسلامي»، ترجمه مهدی زندیه، نشریه شیعهشناسی، شمارة 5، ص86ـ67.
الویری، محسن (1377) «مبانی رفتاری بزرگان شیعه در آغاز استیلای مغول» فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق، شمارة 6 و 7.
بیانی، شیرین (1350) تاریخ سری مغول، تهران: دانشگاه تهران.
بیانی، شیرین (1381) دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
بهشتيسرشت، محسن (1389) «مواضع خواجه نصير در قبال يورش هلاكو به ايران»، تاريخ اسلام و ايران، شمارة 87.
پیاژه، ژان (1375) روانشناسی هوش، ترجمه حبیبالله ربانی، تهران: صفی علیشاه.
ترکمن آذر، پروین (1390) «اندیشه غالب بر نوشتههای تاریخی دورة سلجوقی در ایران کلام اشعری و حکمت عملی»، پژوهشنامه تاریخ و تمدن اسلامی، سال 44، شمارة 2، ص51 ـ31.
جوینی، عطاملک (1355) تاریخ جهانگشا، به اهتمام قزوینی، لیدن: بریل.
رضايي، رمضان (1399) «خواجه نصيرالدين طوسي و نقش آن در گسترش تمدن اسلامي»، دستاوردهاى نوين در علوم انسانى، شمارة 29.
رضوی، سیدابوالفضل؛ نادریان، هدايت؛ سپهری، محمد (1395) «رویکرد مشترک سیاسی و فرهنگی آثار کلامی امامیه در دوره ایلخانان»، نامه تاریخ اسلام، سال 6، شمارة 21، ص109ـ81.
سپهری، محمد و دیگران (1390) «نقش علمی خواجه نصیرالدین طوسی در تمدن اسلامی»، نشریه فروغ وحدت، سال 6، شمارة 24، ص54-45.
شيرازي، عبدالله بن فضلالله (1388) تاريخ وصاف الحضرة (تجزية الأمصار و تزجية الأعصار)، بكوشش عليرضا حاجياننژاد، تهران: دانشگاه تهران.
طباطبايی، سیدجواد (1366) «اندیشه سیاسی فخررازی»، نشریه سیاست خارجی، شمارة 4، ص693-681.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1407ق) تجرید الاعتقاد، بکوشش حسینی جلالی، تهران: مکتب الاعلام الاسلامیه.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1413ق) قواعد العقائد، بکوشش علی حسن خازم، بیروت: دار الغربه.
الکتبی، محمدبن شاکر (1299ق) فوات الوفیات، مطبعه سعادت علی بیک.
کوئن، بروس (1372) مبانی جامعه شناسی، توسلی و فاضل، تهران: سمت.
گروسه، رنه (1352) امپراتوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
ماجد فخری (1372) سیر فلسفه در جهان اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
مدرسی، محمدتقی (1354) احوال و آثار نصیرالدین طوسی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
مصلح، علی اصغر (1393) فلسفه فرهنگ، تهران: نشر علمی.
میرخواند، غیاثالدین (1317) دستور الوزراء، تصحیح سعید نفیسی، تهران: کتابفروشی اقبال.
نسوري، شهابالدين (1344) سيرت جلالالدين منكبرنى، بكوشش مجتبي مينوي، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
Early, P.C. & Ang, S. (2003). Cultureal intellelligence, individual interacfions across culture. USA: Stanford university press.
Mosakowski, E. & Early, P. (2004, October) Cultural Intelligence. Harvard Business Review. pp. 139-146.
نقش فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی در تعامل با هلاکوخان مغول
سیدمحسن حسینی1، عین الله خادمی2، امیرحسین منصوری نوری3، محسن شمس4
چکیده
این جستار به بررسی نقش فرهنگی خواجه نصيرالدين طوسي در تعامل با هلاکوخان مغول و عوامل دخیل در این تفاهم فرهنگی ميپردازد. در این تحقیق تبیین میشود که خواجه چگونه با درک صحیح از شاخصهها و نمادهای فرهنگی قوم مغول، توانست در کارزار فرهنگی بر آنها غلبه کند و از علاقة مغولها به نجوم که جزئی از فرهنگ آنها محسوب میشد، استفاده نماید و با هوش فرهنگی بالای خود، به تقویت جریان کلام امامیه در جنبة معرفتی و پایگاه شیعه در ساختار سیاسی حکومت هلاکوخان، مبادرت ورزد. با حضور خواجه نصیر، پس از قرنها کلام امامیه در ساختار سیاسی صاحب نماینده شد و حتی مغولان به اسلام گرایش پیدا کردند. با سقوط خلافت بغداد نیز ـ خواه خواجه در آن مؤثر بوده باشد، خواه نه ـ در واقع یکی از پشتوانههای کلام اشعری از بین رفت و گروههای شیعه امامیه جان گرفتند.
كليدواژگان: خواجه نصیرالدین طوسی، هلاکوخان مغول، تعامل فرهنگی، كلام اماميه، حكمت شيعي.
* * *
بیان مسئله
هنگامیکه هلاکوخان مغول بعنوان نمایندة قومي بدوی و خشن و بیابانگرد با عقاید شمنی و خرافی (اشپولر، 1372: 174) به ایران حمله کرد و حاکمان قلعة میمون دز را شكست داد، خواجه نصیرالدین طوسی به اردوی هلاکو پیوست و جزو مشاوران او شد؛ درحاليكه خواجه انساني مسلمان و استادی ممتاز در علوم اسلامی و علم نجوم بود و جايگاه فرهنگی بسیار بالایی در تمدن اسلامی و مذهب شیعه داشت.
پرسشی که از مقایسة جايگاه فرهنگی هلاکو و خواجهنصیرالدین طوسی و تعامل این دو به ذهن خطور ميكند اینست که نقش فرهنگی خواجه در این تفاهم چيست؟ بمنظور روشنتر شدن ابعاد مسئله دو پرسش دیگر نیز بررسي ميشود: عوامل فرهنگی دخیل در تعامل بین خواجه و هلاکو چه بودهاند؟ تفاهم فرهنگی میان خواجه نصیرالدین طوسی و هولاکو چه نتايجي بدنبال داشته است؟
پیشینة پژوهش
مقالاتی که در زمینة نقش خواجه در دورة مغول نگاشته شده بیشتر بر نتایج تعامل خواجه و مغولان در تمدن اسلامی و نهادهای علمی تأکید دارند. به بيان ديگر، به معلول پرداختهاند درحالیکه از نقطه نظر جُستار حاضر، دليل موفقيت خواجه در تعامل با حاکمان مغول، نقش فرهنگی مؤثر او بوده كه به تفاهم سیاسی ـ کلامی نيز منجر شده است. محمد سپهری در مقالة «نقش علمی خواجه در تمدن اسلامی» بیشتر به نقش سازندة خواجه بر تمدن اسلامی تصريح دارد (سپهری و دیگران، 1390). محسن بهشتیسرشت نیز در مقالة «مواضع خواجه نصیر در قبال یورش هلاکو به ایران»، دربارة نقش خواجه در یورش هلاکو به ایران و همچنین سقوط خلافت بغداد بحث میکند و بدنبال پاسخ به این دو مسئله است (بهشتیسرشت، 1389). رمضان رضايی در مقالة «خواجه نصیرالدین طوسی و نقش آن در گسترش تمدن اسلامی» به دفاع از خواجه در زمینة حضور در دستگاه هلاکو و نقش وي در حفظ میراث علمی گذشتگان پرداخته است (رضايی، 1399). مقالة سیدحسن امین نیز با عنوان «خواجه نصیر و نقش او در گسترش تشیع و حفظ آثار اسلامی»، به گسترش شیعه بعنوان نتایج فعالیت خواجه و همچنین حفظ میراث اسلامی ميپردازد (امین، 1383). همة مقالات فوق به نقش علمی خواجه در حفظ و گسترش میراث ایرانی ـ اسلامی پرداختهاند درحالیکه اين تحقیق چند گام قبل از آن را بررسی کرده و بر تعامل خواجه با مغولان و توجه به شاخصههای فرهنگی و نقش آنها در این توافق، متمرکز است.
دربارة ضرورت پرداختن به این موضوع نیز میتوان گفت ارتباطهای میانفرهنگی همواره موضوعی چالشبرانگیز و تعیینکننده در سرنوشت فرهنگها و اقوام بوده است، زیرا طرفین رابطه هر كدام به مجموعة فرهنگی خاصی تعلق دارند که شاید كمترين نزدیکی را با یکدیگر داشته باشند و اگر در تعامل خویش راه فهم مشترک را پیش نگیرند و به درکي صحیح از نمادهای فرهنگی طرف مقابل نرسند، به رابطة پایدار دست نخواهند یافت. بهمين دليل تحلیل و بررسی رفتار فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی در مقام شخصیتی تمدنساز میتواند الگويی مناسب در راستاي ایجاد و ترمیم روابط فرهنگی پیشروی ما قرار دهد.
بخشبندی این مقاله بگونهيی است که هر بخش پاسخگوی یکی از پرسشهای سهگانه مطرح شده در مقاله باشد. بنابرین ابتدا به بررسی و شناخت ابعاد نقش فرهنگی خواجه خواهیم پرداخت. در بخش اول برای روشنشدن مفاهیم کلیدی بکار رفته، ناگزیریم تعریفی از فرهنگ، نقش فرهنگی و هوش فرهنگی، ارائه دهيم. در بخش دوم نیز به تبيين عوامل مؤثر در تعامل خواجه متمرکز میشویم و در نهایت، بخش سوم عهدهدار ارائة ثمرات این تعامل در ساحت کلامی ـ سیاسی خواهد بود.
نقش فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی
قبل از بررسی شخصیت فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی شایسته است معنایی که از فرهنگ در این مقاله مدنظر است را بطور خلاصه توضیح دهیم؛ در اینجا به دو تعریف که جامعیت بیشتری دارند اشاره میکنیم. تیلور، مردمشناس معروف انگلیسی، فرهنگ را مجموعهيي منسجم از اندیشه و باور، رفتار، دین و هنر و دانش که اکتسابپذير باشند تعریف کرده است (آشوری، 1386: 47). بروس کوئن فرهنگ را مجموع رفتارهای اکتسابی و اعتقادی افراد یک جامعه معین میداند که از نسلی به نسل بعد منتقل شده و شامل زبان، ارزشها، باورها و قوانین است (کوئن، 1372: 59 و 60).
تعاریف مختلف فرهنگ بطور طبیعی دارای عناصر مشترک هستند. اما بنظر ميرسد تعریف مایرس هماهنگی بیشتری با هدف موردنظر در این مقاله داشته باشد. به اعتقاد او فرهنگ چیزی است که از گذشته آدمیان باقيمانده، در زمان حال آنها تأثير داشته و آیندهشان را شکل میدهد (مصلح، 1393: 45). وجه هماهنگی این تعریف با هدف پژوهش حاضر در اینست که از ديدگاه نگارندگان مقاله نيز بعضی عناصر فرهنگ مغولی که از گذشته به آنها ارث رسیده، در حال و آینده تعامل با خواجه مؤثر بوده است؛ همانطور که ویژگیهای فرهنگی خواجه نیز در تعامل با آنها تأثير داشته است.
1ـ شخصیت فرهنگی خواجه
خواجه نصیر در خانوادهيی متولد شد که در علوم اسلامی شناخته شده بودند. پدر و دایی او كه از معلمان وی بودند، از مدرسين سرآمد فقه و حکمت آن روزگار محسوب میشدند (مدرسی، 1354: 5ـ4). اما نقش فرهنگی خواجه از زماني پررنگتر شد كه بعنوان یکی از اعضای هیئت مذاکره از طرف خورشاه اسماعیلی با فرستادگان هلاکو ديدار كرد؛ یعنی در کنار شخصیت علمی، جايگاه سیاسی نيز بدست آورد؛ اگرچه او در ميان اسماعیلیان بعنوان چهرهيی فرهنگی و عالمي ممتاز شناخته ميشد. اما با خروج از بین اسماعیلیان که در واقع فصلي تازه در زندگی خواجه بود، او فرصت بيشتري برای ایفای نقش فرهنگی در ساحتي گستردهتر یافت. برای توصیف قلمرو فرهنگیيی که بدنبال پیوستن خواجه به هلاکوخان مغول براي او فراهم شد، میتوان به عرصة گسترده سیاسی ـ کلامی آن روزگار اشاره کرد که با حمله هلاکو بدست قوم بیابانگرد مغول افتاد. در آن زمان اسماعیلیان از بین رفته بودند و خلافت بغداد بعنوان پشتوانه مهم کلام اشعری رو به اضمحلال و سقوط بود. میتوان گفت در عرصة فرهنگی ایران و جهان اسلام، حكومتي مسلط و قدرتمند باقی نمانده بود. این شرايط راه را براي اثرگذاري وسيع خواجه نصیرالدین طوسی هموار كرد و از بخت نیک وي، مورد نیاز و توجه هلاکو بود. خواجه زماني با نمایندگان هلاکو ديدار كرد كه تقریباً 57 سال داشت و صاحب آثار بسیار مهم در فلسفه و منطق و نجوم بود و آوازهاش حتی به چین و نزد قاآن مغول نیز رسیده بود.
2ـ نقش فرهنگی
هر دانشمندی دستكم در حوزة تخصص خود دارای نقشي فرهنگی است؛ به این معنا که یا به میراث آن دانش اضافه میکند یا صرفاً شارح و حامل آثار گذشتگان است و آن حوزه از دانش را حفظ مينمايد؛ اما بعضی دانشمندان نقش فرهنگی بیشتري ایفا كردهاند. برای آشکار شدن نقش فرهنگی يك انديشمند و نسبت آن با جنبههای فکری میتوان به جریانسازی در حوزههایی از دانش و همراه کردن گروههایی از جامعه یا جریانهاي سیاسی هیئت حاکمه براي حمایت از نظر آن دانشمند اشاره کرد. هرچه دایرة تأثیر و نفوذ يك انديشمند بین هیئت حاکمه و مردم گستردهتر باشد، اندیشة وي و در واقع حضورش در جریانات اجتماعی ـ سیاسی پررنگتر خواهد بود و بالتبع نقش فرهنگی قویتری ايفا خواهد كرد. هر متفکری توان همسو کردن طبقات مختلف جامعه و هیئت حاکمه با ايدههاي خود را ندارد یا از این شانس برخوردار نيست که جریانات سیاسی از وی حمایت کنند یا مورد توجه مردم باشد. بعضی دانشمندان صرفاً مدرس دانش خود هستند و شعاع نقش فرهنگیشان محدود به شاگردان و موافقان اندک آنهاست، اما دایرة اثرگذاری برخي از آنها به جامعه و سیاست نيز ميرسد و حوزههای بیشتری از فرهنگ جمعی را تحت تأثیر قرار میدهند و با خود همراه میکنند، تا آنجا که گفتماني جديد در عرصة فرهنگی بنيان مينهد. بزعم ما خواجه نصیر یکی از دانشمنداني است که هم حكومت حاکم و هم بخشهای از مردم را در جهتی خاص هدایت كرده است. او نه تنها از حيث علمی شخصیتي طراز اول در علوم اسلامی و نجوم محسوب میشود بلکه با ورود به هیئت سیاسی دربار مغول، نقشی جديد در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ايفا نموده است.
3ـ هوش فرهنگی
برای درک بهتر نقش فرهنگی خواجه لازم است به توضیح یکی از مفاهیم مهم در روابط فرهنگی بویژه با اقوام و فرهنگهای دیگر بپردازیم. اصطلاح «هوش فرهنگی» اگرچه بتازگی در ادبیات پژوهش درباب فرهنگ رايج شده است اما کارکرد آن را میتوان بخوبی در رفتار خواجه نصیر در تعامل با هلاکو ـ در مقام يك مهاجم از قوم و فرهنگی دیگر ـ مشاهده کرد.
دربارة هوش تعاریف مختلفی وجود دارد. مثلاً پیاژه هوش را حالت تعادلی میداند که همة استعدادهای سازشی از نوع حسی و حرکتی و نیروهای شناختی و اکتسابی و همچنین کلیه تبادلات جذبی و انطباقی که بین جسم و محیط صورت میگیرد، به آن گرایش پیدا کنند (پیاژه، 1375: 37)؛ تعاریفی چون توانایی تفکر بر حسب ایدههای انتزاعی نیز دربارة هوش ارائه شده است. لکن تعریفی که مناسب بحث فرهنگی ماست اینست که هوش عبارتست از توانایی فرد برای درک اشخاص و ایجاد رابطه و کارکردن با آنها (احمدی و ماهر، 1385: 35)؛ خواجه بسرعت توانست با افرادی که با وی كاملاً تضاد فرهنگی داشتند تعامل و همکاری كند و آثاري ارزشمند برجاي گذارد.
در فرهنگهای غربی اغلب هوش را توانایی حل مسائل دشوار و تفکر خلاق میدانند درحالیکه فرهنگهای غیرغربی هوش را به نقشپذیری فرد در مسئولیت اجتماعی و مهارت ایجاد روابط بین فردی تعریف كردهاند (ابروش، 1397: 29).
اصطلاح هوش فرهنگی برای اولینبار توسط ایرلی و انگ مطرح شد. از نظر آنها این مفهوم عبارت بود از توانايي یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائة پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها. این عکسالعمل فرهنگی هوش فرهنگی نامیده میشود چراکه در مواجهه با موقعیتهای فرهنگی جدید بزحمت میتوان علائم و نشانههای آشنايی برای برقراری ارتباط یافت (Early and Ang, 2003: p.3).
كاركرد هوش فرهنگي فهم و سازگاری درست با ديگر فرهنگهاست. نقش مهم هوش فرهنگی در تفسیر نمادهای فرهنگی اقوام در تعریف ارلی و موساکوفسکی از هوش فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است. «[هوش فرهنگی بمعنای] توانایی تفسیر و تحلیل اشارات و ژستهای نامفهوم فرد یا افرادی دقیقاً مثل همکاران و هموطنان آن فرد[است]» (Mosakowski and Early, 2004: p. 139).
در واقع هوش فرهنگی موانع موجود در ارتباط میان فرهنگی را کاهش میدهد و به افراد قدرت ميدهد تنوع فرهنگی را مديريت كنند (ابزری و خانی: 1398). چالشی که فرد را نیازمند بکارگیری هوش فرهنگی میکند اینست که فرهنگ و اجزاء آن در تعامل با قومیت و ملیت بیگانه همواره دارای لایههای پنهان است. اگرچه بعضی از نشانههای فرهنگی، مثل زیست فردی و اجتماعی، قابل مشاهده است اما عقاید و باورها و ارزشهای قومی جزو لایههای درونیتر فرهنگی است که برای تعامل موفق با این ابعاد باید از هوش فرهنگی قویيي برخوردار بود تا به الگوی ذهنی افراد پی برد و آن را پیشبینی و مدیریت کرد. از نظر برخی محققان حوزة هوش فرهنگی، شناخت علائم و نمادهای فرهنگی و تفسیر درست هر یک و اتخاذ رفتار متناسب، یکی از چالشهای دشوار بر سر راه ارتباط دو فرهنگ است (Early and Ang, 2003: p. 59).
مثالی که در مورد فقدان هوش فرهنگی میتوان بيان کرد رفتار حاکمان خوارزمشاهی با بازرگانان مغول در عهد چنگیز بود. آنها با اهانت به نمادهای فرهنگی مغول (نسوی، 1344: 50 و 51) باعث شعلهور شدن آتش انتقام ـکه از شاخصههای فرهنگی مغول بودـ در چنگیز مغول شدند تا با حمله به ایران تمامی نمادها و شاخصههای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی را نابود كنند (جوینی، 1355: 1/76 ـ 75). استفاده از هوش فرهنگی بمعنای غلبه بر عناصر ناشناخته فرهنگی بیگانه است که در اکثر موارد مانع ارتباط سالم بینفرهنگی میشود.
در نهايت، هوش فرهنگی نوعی مهارت در تعامل با فرهنگ دیگر است که موجب میشود در تعامل با نمادهای فرهنگی اقوام دیگر، شتابزده برخورد نکنیم بلکه نوعی انعطاف که ناشی از درک صحیح تفاوتهای فرهنگی بین اقوام است را در رفتار خود لحاظ کنیم.
رفتار هوشمندانه خواجه نصیر با هلاکو و درک صحیح وي از شاخصههای فرهنگی مغولان موجب شد با حسن استفاده از علاقة فرهنگی مغولان به نجوم (بیانی، 1350: 38) (در شرایطی که خواجه خود متخصص این دانش بود) از این علاقة مشترک در راستای ایفای نقش فرهنگی خود و ترمیم بعضی از بخشهاي نابود شده فرهنگی، بهترين بهره را ببرد.
احتمالاً اولین تجربه خواجه نصیر در تعامل با مغولان مربوط به زمانی است که بعنوان یکی از اعضای هیئت مذاکرهکننده از طرف خورشاه اسماعیلی با فرستادگان هلاکو ملاقات كرد. او در آن زمان (654 ه. ق) مردی تقریباً پنجاه و هفت ساله و صاحبنظر در علوم اسلامی و دارای تألیفات مهم در فلسفه و منطق و متخصص در نجوم بود. بهر حال، او به حاکمان قلعه میمون دز پيشنهاد داد تسليم شوند و خود نيز بلافاصله به اردوی هلاکو پیوست. میتوان گفت با توجه به شناختي که خواجه بر اثر ديدار با مغولان بدست آورده بود تصمیم او مبنی بر پیوستن به اردوی هلاکو آگاهانه و صحيح بوده است.
خواجه نصیر در نقش جدید فرهنگی خود، در مقام دانشمندی ایرانی و شيعي، تصميم ميگيرد با مهاجمان پیروزی که از لحاظ دینی و آداب و رسوم اجتماعی و سیاسی متفاوت بودند، همکاری کند. شاید خواجه از همان ابتدا متوجه خلافت بغداد و اسماعیلیان شده بود و ميدانست عرصة سياسي و اعتقادي جهان اسلام در خطر است اما فضاي فرهنگي هنوز بستري مناسب براي نقشآفريني است.
تعامل با هلاکو مغول
وقتی مغولها به ایران حمله کردند در واقع ملیت، دین، رسوم اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و همچنین نظام آموزشی كشور را مورد هجوم قرار دادند. خواجه نیز تلاش کرد دستكم در حوزة اعتقادی و علمی و نیز در بعضی موارد سیاسی در مقام چهرة شاخص فرهنگی، نقش يك احیاگر را ایفا کند.
الف) شاخصههای فرهنگی هلاکوخان مغول
فرهنگ یکی از مهمترین ساختارهایی است که بر شخصیت و نحوة تعامل فرد اثری ماندگار دارد، زیرا از طریق تربیت و آداب و رسوم در شخصیت آدمی نفوذ میکند، بطوریکه جدايي از بعضی عادات و آداب فرهنگی بهآسانی میسر نیست. بنابرین هر انساني در کلیت خود یک فرهنگ است؛ به این معنا که دستكم بعضی از شاخصههای فرهنگ جامعة خويش را بهمراه دارد.
هلاکو نیز بعنوان فرماندهيی جنگجو، به فرهنگ مغولی تعلق داشت. زندگی در جغرافیایی سخت و طاقتفرسا از مغولها انسانهايي جنگی و بیرحم ساخته بود. آنها پیرو آيین شمنی بودند و خورشید و ماه و ستارگان را ميپرستيدند، زیرا بر این باور بودند که مدت سلطنتشان را ستارگان معلوم میکنند (میرخواند، 1317: 5/ 114).
با این اوصاف روشن است که فرهنگ مغولها با فرهنگ مسلمانها كاملاً متضاد بود. اما خواجه با هوش و ابتکار عمل توانست بر آنها فائق شود.
ب) عوامل زمینهساز تعامل با هلاکو
برقراري تعاملي موفق ميان خواجه نصیر و هلاکو در گرو عواملی بود که پیوند فرهنگی بین مغولها و ايرانيها را تحكيم بخشيد. در ادامه به بررسی بعضی از عناصر فرهنگی مهم که در ایجاد و تحکیم تفاهم مذکور نقش داشتند میپردازیم.
1. سیاست منکوقاآن
روی کارآمدن منکوقاآن آغاز دوراني تازه در رفتار مغولان با ایرانیان و مسلمانان بود. بگفتة جوینی «کار عالمیان عموماً و به تخصیص بازار اهل اسلام رونق و طراوت تازه گرفت» (جوینی، 1355: 3/ 15). منکوقاآن به استثنای حکومت سرزمینهای اشغالی ایران که به يكي از افراد خود واگذار کرد، ساير شغلها و حتی مقام وزارت و فرماندهی سپاه شهرهای مهم و حساس را به ایرانیان سپرد و اسلام را از زیر فشار و قیود زمان گیوک (قاآن قبلی) آزاد کرد. این اقدامات باعث اقبال ایرانیان به حکومت مغول شد (همانجا).
2. علاقة فرهنگی مغولان به نجوم
مغولان به نقش اجرام آسمانی در زندگی خویش باوری عمیق داشتند (بیانی، 1350: 38). بگمان آنها حوادث آسمانی بر رخدادهای طبیعی تأثيري مستقيم دارند. آنها خورشید و ماه و ستارگان را ستایش میکردند چون معتقد بودند مدت حکمرانیشان را ستارگان معین میکنند. حتی در انجام اموری مثل تعیین زمان حمله و لشکرکشی و صلح و ... با مشاوران روحانی خویش مشورت ميكردند (همانجا). منکوقاآن در فکر ایجاد رصدخانهيی بزرگ بود (میرخواند، 1317: 83) و آوازة تبحر خواجه در نجوم به گوش حاکمان مغول رسیده بود.
این عامل نيز وجه اشتراكي ديگر بین خواجه و حاکمان اصلی مغول بود که به اصطلاح حلقة وصل ميان آنها شد. مغولان به یکی از آرزوها و علاقههای ديرينه فرهنگی خود میرسیدند و خواجه نیز به گسترش نفوذ خویش در هیئت حاکمه دست مییافت؛ تعاملی که هر دو طرف از آن سود میبردند، ولي در نهایت منجر به پیروی مغولان از اعتقادات و هویت دینی خواجه نصیر شد.
3. اکرام خواجه
در حكومت هلاکو خواجه وزیر نبود اگرچه ادارة امور اوقاف بدست او صورت میگرفت (بیانی، 1381: 2/ 407). از همان ابتدا که خواجه به اردوی هلاکو رفت، مورد احترام قرار گرفت و بدون اینکه مسئولیت رسمی بپذیرد ادارة اوقاف را عهدهدار شد و املاک و اراضی وقف شده را از تاراج مغولان نجات داد (شيرازي، 1388: 1/ 51). سپردن این مسئولیت مهم اقتصادی به خواجه، نشان از تکريم وی توسط هلاکو دارد. افزون بر آن، هلاکو خواجه را از بند اسماعیلیان رها کرد و او را از مقربان خود ساخت.
نمیتوان نادیده گرفت که نیاز حاکمان مغول به ایرانیان کاردان براي ادارة کشور، از عواملي بود كه تعامل خواجه با آنها را آسان كرد. این جنگجویان مهاجم، قلمرويي گسترده بدست آورده بودند درحالیکه جز در جنگ و امور مربوط به آن، در کار ديگری مهارت نداشتند. خواجه از گشایش بوجود آمده استفاده کرد و توانست در بعضی از جنبههاي فرهنگي اثرگذار باشد و حاکمان مغول را با خود همراه کند. مغولان اگرچه از نظر نظامی پيروز ميدان بودند لکن از لحاظ فرهنگی تهي بودند و جز عقاید شمنی و خشونت و جنگ چيزي نداشتند. همين مسئله زمينه را برای نقشآفريني ایرانیان کاردان فراهم ساخت که خواجه از چهرههای شاخص و بلکه سرآمد آنهاست.
آثار تعامل خواجه با هلاکو
حضور خواجه در هیئت حاکمه حکومت هلاکو خود اولین و مهمترین اثر غلبة فرهنگی ايرانيان بود. همانطور که اشاره شد وجه بارز شخصیت خواجه در نظر هلاکو یک منجم بود که میتوانست مغولان را به یکی از علاقههای فرهنگی دیرینشان، یعنی آگاهي از اوضاع اجرام آسمانی، برساند. منصب ادارة اوقاف نیز جايگاهي مناسب برای نقش فرهنگی خواجه در احیاي بعضی از جنبههاي ویران شده فرهنگ بحساب میآمد. ما در ادامه آثار تفاهم و درواقع غلبة فرهنگی خواجه بر حکومت هلاکوخان مغول را صرفاً در بخش بخش سیاسی ـ مذهبی مورد توجه قرار ميدهيم.
علم کلام همواره با سیاست همراه بوده است. علم کلام با حضرت علي(ع) آغاز شد؛ بدنبال منازعات سیاسی بین گروهی که بعدها خوارج نامیده شدند (ماجدفخری، 1372: 55). در این میان، مکتب کلامی اشعری تأثیر بسیاری بر اندیشه و عمل مسلمانان داشت. یکی از عوامل اهمیت کلام اشعری حضور آن در روش سیاسی حاکمان اسلامی بود. جریان ضد فلسفی اشعری از جانب حکومتها مورد حمایت قرار میگرفت، زیرا بجز فاطمیان مصر و اسماعیلیان ایران، امپراتوری اسلامی تحت تأثیر ایدئولوژی اهل تسنن بود (طباطبايی، 1366). در واقع این حکومتها از کلام اشعری بعنوان الگوی رفتار سیاسی ـ مذهبی بهره ميبردند.
در دوران سلجوقیان هنگامی که خواجه نظامالملک به وزارت رسید، نفوذ کلام اشعری در سیاست و آموزش به اوج خود رسید (ترکمن آذر، 1390). تأسیس مدارس نظامیه و رواج اندیشة اشعری در ساختار نظام آموزش سلجوقیان نيز به نهادینه شدن کلام اشعری کمک شایانی کرد. غزالی برای تدریس به این مدارس دعوت شده بود و به گسترش طرز فکر اشعری و ضدیت با فلسفه بسیار کمک نمود. او آثاري مثل تهافت الفلاسفه را نوشت و در حمله به فلاسفه از حربة تکفیر استفاده كرد.
فخررازی نیز مورد حمایت حکومت خوارزمشاهیان بود و در بعضی آثار خود آنها را جانشین پیامبر معرفی میکرد (همانجا). خوارزمشاهیان نیز بعلت همسویی با افکار اشعری فخررازی، از او حمایت ميكردند. در حوزة معرفتی نیز فخررازي با نگارش شرحی بر الإشارات و التنبیهات، جریان ضد فلسفه را تقویت نمود. در نتیجه کلام اشعری هم سپهر سیاست و هم جریان غالب معرفتی را با خود همراه کرده بود.
اما حضور خواجه نصیرالدین طوسی بعنوان دانشمندی از امامیه و استاد مسلم فلسفه، در ساختار سیاسی، پس از قرنها جریان امامیه را در میان هیئت حاکمه صاحب نماینده کرد. تخصص خواجه در نجوم براي مغولها بسيار اهميت داشت اما آنها به خواجه مجال حضور سياسي نيز دادند و بنابرين میداني وسیع از فضای سیاسی ـ اعتقادی بطور طبیعی در اختیار وی قرار گرفت. فعالیتهای کلامی خواجه در زمان حضور در ساختار سیاسی مغولان به سه دسته تقسیم ميشود: اول، اقدام براي نگارش آثار کلامی بر اساس مشرب امامیه، دوم، نقد بعضی از آثار کلام اشعری، سوم، حضور خود او در فضای سیاسی مغولان و طرف مشورت قرار گرفتنش که موجب شد مغولان به تشیع گرايش پيدا كنند.
کتاب تجریدالأعتقاد و قواعدالعقائد كه از مهمترین آثار خواجه است، در این دوران نگاشته شد و خواجه در آنها اصول اعتقادی شیعه امامیه رو مبنا قرار داد. وی در این آثار بر وجود امام، عصمت امام و اختصاص امامت به علی بن ابیطالب استدلال کرده است و امامت را تابع نوبت ميداند (طوسی، 1407: 84 و 223). همچنین وجود امام را لطف، و نصب او را بر خداوند واجب دانسته است (همو، 1413: 84؛ همو، 1407: 221). او همچنين کلام امامیه را از حالت اتکا به جدل و منقولات خارج کرده و روش استدلالی را در آن بکار برد.
احتمالاً دلیل نقد کتاب المحصل توسط خواجه، رواج این کتاب در ساختار آموزش اشعری و شاید نزدیکی زمانی خواجه با فخررازی و نیز اعتبار فخررازی نزد اشاعره بوده است. در واقع نقد این کتاب بیشتر براي نقد كلام اشعري مورد توجه قرار گرفت.
همچنین مسلمان شدن مغولان با تقدیم یک شاهزادة مغول (بیانی، 1381: 2/ 411) حاصل تعامل موفق خواجه با مغولان و جذب آنها بسمت فرهنگ ایرانی بود (گروسه، 1352: 606). بنابرین ميتوان گفت خواجه جریان حاکمیت را نیز بسمت خود هدایت کرده بود.
در واقع خواجه نصیر اساس کلام شیعه را پایهگذاری نمود. سیاست آسانگیرانه مغولان در امر مذهب در زمان ایلخانان (رضوی و دیگران، 1395) بازار مجادلات و مباحث کلامی را پررونق کرده و فضای مساعدی برای فعاليت شیعيان و متکلمان شیعی فراهم ساخته بود که البته سرآمد و امام آنها خواجه نصیرالدین طوسی بود. در این مجادلات کلامی بود که وجه استدلالی و کمالیافته کلام شیعی که به قلم خواجه در آثار اعتقادی او همانند تجرید الإعتقاد و قواعد العقائد تقریر یافته بود، توانست به دل حاکمان مغول راه یابد و حتی آنها را به تشرف به تشیع دوازده امامی مشتاق کند. این رویداد توفیقی بزرگ برای خواجه محسوب میشود و در واقع بخشی از نتایج مهم جریانسازی او ترويج شیعه دوازده امامی است.
دربارة فتح بغداد و سقوط خلافت نیز چه رأی خواجه در انجام این کار مؤثر بوده باشد و چه نبوده، با از بین رفتن خلافت شرایطي مناسب برای فعالیت شیعیان فراهم شد (الکتبی، 1299: 2/ 152). خواجه روحانیون و دانشمندان شیعه را از گوشه و کنار گرد هم آورد و با این کار به اعتبار اجتماعی و جایگاه علمی آنها در بین مردم و مغولان افزود. در حقيقت تعامل فرهنگی خواجه با هلاکوخان مغول موجب جانبخشی دوباره به شیعیان در حیات تازة اجتماعی ـ سیاسی آنان شد و فعالیتهای پنهانی و تقیه شيعيان به حضور علنی و رسمی و به اصطلاح مجاز در عرصة سیاست و فرهنگ تبدیل شد و زمینهساز حضور گستردة آنها در شکلگیری حکومت صفویه و رسمیتبخشی به مذهب تشیع گرديد (الویری، 1377).
جمعبندي و نتیجهگیری
خواجه نصیرالدین طوسی بعنوان دانشمندی از امامیه توانست با بهرهمندی هوشمندانه از عناصر فرهنگی مورد توجه مغولان، با هلاکوخان مغول تعامل برقرار سازد. آنچه وي را در این توافق یاری داد، نیاز و علاقة مغولان به نجوم و ایرانیان کاردان بود. خواجه نیز از این دریچه به فضای سیاسی هیئت حاکمه مغول وارد شد و پس از قرنها اولین متکلم امامیهيي بود که فضای سیاسی حاکمیت را با خود همراه کرد و در جنبة معرفتی نیز به نقد جریان کلام اشعری پرداخت. افزون بر آن، خواجه نصیر به گروههاي شيعي که متفرق و سرخورده بودند جانی تازه بخشید و بدین وسیله باعث شد شیعیان قدرت اجتماعی پیدا کنند.
در واقع خواجه نصیر که ابتدا نقشی علمی در قالب استاد در علوم اسلامی و نجوم داشت، با بهرهگيري صحیح از جایگاه سیاسیيي که هلاکوخان مغول به وی بخشيد، نقش فرهنگی تازهيي پيدا كرد. اهمیت هوش فرهنگی خواجه زمانی بیشتر بچشم میآید که تقابل فرهنگی بین چنگیز و حاکمان خوارزمشاهی را در نظر آوریم؛ جایی که دو طرف با بیتوجهی به نمادهای فرهنگی یکدیگر، تفاوت فرهنگها را به تقابل و تهاجم تبدیل کردند درحالیکه خواجه با غلبة فرهنگی بر مغولان در مدتي کوتاه، کاری کرد که شاهزادگان مغول مسلمان شدند و کلام امامیه رونق گرفت و بدست وی به کمال رسید.
منابع
آشوری، داریوش (1386) تعریفها و مفهوم فرهنگ، تهران: نشر آگه.
ابروش، رضا (1397) هوش فرهنگی و راهکارهای ارتقای آن در منابع انسانی، قم: المصطفی.
ابزری، مهدی؛ خانی، اعظم (1398) «هوش فرهنگی: رویارویی با تفاوتها»، نشریه عصر مدیریت، سال 4، شمارة 16و17، ص57ـ52.
احمدی، حسن؛ ماهر، فرهاد (1385) شناخت بازیهای ذهن، تهران: نشر پردیس.
اشپولر، برتولد (1372) تاریخ مغول، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: علمی و فرهنگی.
امین، سیدحسن (1383) «خواجه نصير و نقش او در گسترش تشيع و حفظ آثار اسلامي»، ترجمه مهدی زندیه، نشریه شیعهشناسی، شمارة 5، ص86ـ67.
الویری، محسن (1377) «مبانی رفتاری بزرگان شیعه در آغاز استیلای مغول» فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق، شمارة 6 و 7.
بیانی، شیرین (1350) تاریخ سری مغول، تهران: دانشگاه تهران.
ــــــــــ (1381) دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
بهشتيسرشت، محسن (1389) «مواضع خواجه نصير در قبال يورش هلاكو به ايران»، تاريخ اسلام و ايران، شمارة 87.
پیاژه، ژان (1375) روانشناسی هوش، ترجمه حبیبالله ربانی، تهران: صفی علیشاه.
ترکمن آذر، پروین (1390) «اندیشه غالب بر نوشتههای تاریخی دورة سلجوقی در ایران کلام اشعری و حکمت عملی»، پژوهشنامه تاریخ و تمدن اسلامی، سال 44، شمارة 2، ص51 ـ31.
جوینی، عطاملک (1355) تاریخ جهانگشا، به اهتمام قزوینی، لیدن: بریل.
رضايي، رمضان (1399) «خواجه نصيرالدين طوسي و نقش آن در گسترش تمدن اسلامي»، دستاوردهاى نوين در علوم انسانى، شمارة 29.
رضوی، سیدابوالفضل؛ نادریان، هدايت؛ سپهری، محمد (1395) «رویکرد مشترک سیاسی و فرهنگی آثار کلامی امامیه در دوره ایلخانان»، نامه تاریخ اسلام، سال 6، شمارة 21، ص109ـ81.
سپهری، محمد و دیگران (1390) «نقش علمی خواجه نصیرالدین طوسی در تمدن اسلامی»، نشریه فروغ وحدت، سال 6، شمارة 24، ص54-45.
شيرازي، عبدالله بن فضلالله (1388) تاريخ وصاف الحضرة (تجزية الأمصار و تزجية الأعصار)، بكوشش عليرضا حاجياننژاد، تهران: دانشگاه تهران.
طباطبايی، سیدجواد (1366) «اندیشه سیاسی فخررازی»، نشریه سیاست خارجی، شمارة 4، ص693-681.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1407ق) تجرید الاعتقاد، بکوشش حسینی جلالی، تهران: مکتب الاعلام الاسلامیه.
ــــــــــ (1413ق) قواعد العقائد، بکوشش علی حسن خازم، بیروت: دار الغربه.
الکتبی، محمدبن شاکر (1299ق) فوات الوفیات، مطبعه سعادت علی بیک.
کوئن، بروس (1372) مبانی جامعه شناسی، توسلی و فاضل، تهران: سمت.
گروسه، رنه (1352) امپراتوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
ماجد فخری (1372) سیر فلسفه در جهان اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
مدرسی، محمدتقی (1354) احوال و آثار نصیرالدین طوسی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
مصلح، علی اصغر (1393) فلسفه فرهنگ، تهران: نشر علمی.
میرخواند، غیاثالدین (1317) دستور الوزراء، تصحیح سعید نفیسی، تهران: کتابفروشی اقبال.
نسوري، شهابالدين (1344) سيرت جلالالدين منكبرنى، بكوشش مجتبي مينوي، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
Early, P.C. & Ang, S. (2003). Culturyal intellelligence, individual interacfions across culture. USA: Stanford University Press.
Mosakowski, E. & Early, P. (2004, October). Cultural Intelligence. Harvard Business Review. pp. 139-146.
[1] . دانشجوي دكتري دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران (نويسندة مسئول)؛ hosseini.mohsen.s.1362@gmail.com
[2] . استاد دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران؛ e-khademi@ymail.com
[3] . دانشجوي دكتري دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران؛ amirhoseindoa@gmail.com
[4] . دانشآموخته دكتري دانشگاه تربيت دبير شهید رجايی، تهران، ايران؛ mohsenshams68@gmail.com
تاریخ دریافت: 3/6/1400 تاریخ پذيرش: 5/10/1400 نوع مقاله: پژوهشي