انسانمداري از منظر سوفيستها و فلاسفه بزرگ يونان؛ بررسي وجوه اشتراک و افتراق ديدگاهها
محورهای موضوعی : اندیشههای حکمی و فلسفی ایران باستانحسن بلخاري قهي 1 , مينا محمدي وکيل 2
1 - دانشگاه تهران
2 - دانشگاه تهران
کلید واژه: انسانمداري سوفيستها سقراط افلاطون ارسطو عقل انساني ,
چکیده مقاله :
سوفيستها را ميتوان از نخستين متفکران باستان دانست که موضوع اصلي انديشه را معطوف به مسئلة انسان ميدانستند. ايشان براي نخستين بار جهت پژوهش فلسفي را از «فوسيس» به «نوموس» تغيير دادند. تقريباً همزمان و اندکي پس از ظهور سوفيستها، سقراط، افلاطون و همچنين ارسطو نيز با وجود مخالفتها و تعارضات بنيادين با ايشان، انسان را نخستين خواست نظرية فلسفي برشمردند. اين امر اصليترين وجه اشتراک دو ديدگاه سوفيستي و فلاسفة کهن را نشان ميدهد. از سوي ديگر، ميان سقراط و سوفيستها از لحاظ شيوة ديالکتيک و بحث نيز نوعي قرابت صوري وجود دارد. اما از آنجا که سقراط معرفت را داراي معيار ثابت و فارغ از تأثيرات و متغيرات حسي قلمداد ميکند، ازاينرو «انسان معيار همه چيز است» پروتاگوراس از آنجا که نظر به انسان فردي دارد و حقيقت را نسبي تلقي ميکند، مورد انتقاد و اعتراض سقراط قرار ميگيرد. بدينترتيب مطالعة تطبيقي آراء سوفيستي و اهالي فلسفه نشان ميدهد که موضوع و روش، نزد دو گروه يکسان، اما غايت انديشه متفاوت بوده است. اين غايت نزد سوفيستها آموزش يا «پايديا» بود، در حالي که فلاسفه غايت عمل را در شناخت حقيقت ميجستند. نوشتار حاضر با هدف کشف وجوه اشتراک و افتراق دو ديدگاه، در گام نخست به تدقيق آراء شاخص آن خواهد پرداخت و سپس روشن ميکند که برخي نتايج فکري بدست آمده توسط سوفيستها، با وجود بدنامي تاريخي ايشان، تأثيراتي پاينده تا فلسفة معاصر غربي داشته است. بعبارت ديگر، اينان با تغيير جهت فلسفه به مسئلة انسان بنوعي مباني فلسفة نوين غرب را پي افکندند.
The Sophists were the first ancient thinkers who considered the issue of man as the main subject of philosophy. They were the first to change the direction of philosophical research from phusis to nomos. Almost at the same time and a short while after the rise of the Sophists, in spite of their disagreements with and fundamental oppositions to these thinkers, Socrates, Plato, and also Aristotle introduced man as the primary concern of philosophical theories. This was the main commonality between the views of the Sophists and ancient philosophers. On the other hand, there is also a kind of formal proximity between Socrates and the Sophists in terms of their method of dialectics and discourse. However, since Socrates considers a fixed criterion for knowledge which is free from sense impressions, he criticizes Protagoras’ statement as to “Man is the measure of all things”, and argues that Protagoras focuses on individual man and considers the truth to be relative. In this way, a comparative study of the ideas of the Sophists and philosophers reveals that both groups followed the same subject and method but had different purposes. The Sophists’ purpose was teaching, while philosophers sought their end in knowing the truth. This paper aims to discover the differences and similarities between these two approaches. In doing so, it initially deliberates accurately over their distinctive ideas and then clearly explains that some of the philosophical findings of the Sophists, in spite of their historical notoriety, have exercised some lasting effects on contemporary philosophy. In other words, by changing the direction of philosophy’s attention to the problem of man, in a sense, they developed the basis for modern philosophy.
ارسطو، مابعدالطبيعه، ترجمة محمدحسن لطفي، تهران، انتشارات طرح نو، چ2، 1385.
ارسطو، اخلاق نيکوماخوس، ترجمة محمدحسن لطفي، تهران، انتشارات طرح نو، چ3، 1389.
افلاطون، دورة کامل آثار افلاطون، ترجمة محمدحسن لطفي، تهران، انتشارات خوارزمي، چ3، 1380.
خراساني، شرفالدين، از سقراط تا ارسطو، تهران، انتشارات دانشگاه ملي ايران، چ2، 2536.
دکرشنتزو، لوچانو، فيلسوفان بزرگ يونان باستان، ترجمة عباس باقري، تهران، نشر ني، 1377.
دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج2، يونان باستان، ترجمه اميرحسين آريان¬پور، فتح¬الله مجتبائي و هوشنگ پيرنظر، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چ 12، 1385.
زرين¬کوب، عبدالحسين، ارسطو و فن شعر، تهران، مؤسسة انتشارات اميرکبير، چ5، 1385.
سوفوکلس، افسانه¬هاي تباي، ترجمة شاهرخ مسکوب، تهران، انتشارات خوارزمي، 1352.
سيسرون، چهار خطابه از سيسرون، ترجمة مقدم مراغه¬اي، تهران، انتشارات جاويدان، 2536.
شوان، فريتيوف، عقل و عقلِ عقل، ترجمة بابك عليخاني، تهران، انتشارات هرمس با همکاري مرکز بينالمللي گفتگوي تمدنها، 1384.
کاپلستون، فردريک چارلز، تاريخ فلسفه، ج 1، يونان و روم، ترجمة سيد جلالالدين مجتبوي، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چ8، 1388.
کاسيرر، ارنست، اسطوره¬ دولت، ترجمة يدالله موقن، تهران، نشر هرمس، 1377.
کاسيرر، ارنست، فلسفة صورتهاي سمبليک، ج2، انديشة اسطوره¬اي، ترجمة يدالله موقن، تهران، انتشارات هرمس، چ 3، 1390.
گاتري، دبليو. کي. سي، تاريخ فلسفه¬ي يونان، سوفسطاييان (بخش نخست)، ترجمة حسن فتحي، تهران، انتشارات فکر روز، 1375.
گاتري، دبليو. کي. سي.، سقراط، ترجمة حسن فتحي، تهران، انتشارات فکر روز، 1378.
گادامر، هانس گئورگ، آغاز فلسفه، ترجمة عزتالله فولادوند، تهران، انتشارات هرمس، چ2، 1384.
لاندمان، مايکل، انسان¬شناسي فلسفي، ترجمه و نگارش رامپور صدر نبوي، مشهد، چاپخانة طوس، 1350.
هالينگ ديل، ر.ج، مباني و تاريخ فلسفة غرب، ترجمة عبدالحسين آذرنگ، تهران، سازمان انتشارات کيهان، 1364.
Heidegger, Martin, Letter sur l’ Humanism, traduit et présenté par Roger Munier, Aubier, Paris, 1957.