معيار تشخيص مسائل فلسفه اولي و ميزان پايبندي فيلسوفان اسلامي بدان
محورهای موضوعی : ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) فلسفی
1 - دانشگاه شهيد مدني آذربايجان
کلید واژه: فلسفه اولي موضوع فلسفه عرض ذاتي حدود فلسفه مسائل فلسفه فلسفه اسلامي,
چکیده مقاله :
پرسش اصلي اين مقاله، اين است که در تاريخ فلسفه اسلامي، مسائل فلسفه اولي براساسِ چه ملاک مشخّصي متمايز شدهاند و آيا فيلسوفان اسلامي در مقام واقع به اين ملاک پايبند و ملتزم بوده اند يا نه؟ نگاه به آثار فيلسوفان يوناني به ويژه ارسطو و تامّل در آنها، نشان مي دهد که سخنان ارسطو در باب موضوع فلسفه اولي متشتّت و گوناگون است و مسائل فلسفه اولي نيز به صورت نظام مند، ازموضوع مشخّصي استنتاج و صورت بندي نشدهاند. با ورود فلسفه يوناني با همه لوازمش به جهان اسلام، فيلسوفان اسلامي، بويژه شيخ الرئيس تلاش نمودند تا به ايضاح موضوع فلسفه اولي و مسائل آن و تشريح رابطه آن دو بپردازند و ملاکي براي تشخيص مسائل فلسفي از مسائل علوم ديگر ارائه کنند. آنها غالباً، موضوع فلسفه اولي را موجود بماهو موجود دانسته و مسائل آن را مشتمل بر محمولاتي تلقي نمودند که از عوارض ذاتي موجود مطلق محسوب ميشود. بنابرين، ملاک اصلي تشخيص و تمييز مسائل فلسفه اولي، همان عرض ذاتي بودن محمولات آن مسائل براي موجود مطلق معرّفي شد؛ لکن اين فيلسوفان در مقام واقع، از مسائلي بحث نمودند که به نظر ميرسد محمولات آنها، عوارض ذاتي موجود مطلق نيستند. با تأمّل در آثار ارسطو و فيلسوفان اسلامي ميتوان دريافت که سرّ اين ابهام، در اين رويکرد نهفته است که آنها ابتدا علوم نظري را به سه علم طبيعي و رياضي و فلسفه اولي تقسيم نمودند و سپس در مقام واقع، مسائل غير قابل بحث در دو علم ديگر را به سمت فلسفه اولي سوق دادند؛ در حالي که عرض ذاتي بودن محمولات آنها براي موجود بماهوموجود، محلّ ترديد است. نوشتار حاضر بر آن است تا به تشريح و تفصيلِ مستدلّ و مستند ِمطالب و مدّعيات مذکور بپردازد و علّت اصلي عدمِ انسجام بين مسائل و موضوع فلسفه اولي در تاريخ فلسفه اسلامي را تبيين نمايد.
The main question advanced in this paper is as follows: Which specific criterion is used to distinguish the problems of prime philosophy from each other. Another related question here is whether Islamic philosophers really employ this criterion or not. A review of the works of Greek philosophers, particularly Aristotle, indicates that Aristotle’s words regarding the subject of prime philosophy are diverse and divided. It also reveals that the problems of prime philosophy have not been inferred and formulated with reference to a specific subject in an organized manner. In spite of the entrance of Greek philosophy and all its concomitants into the world of Islam, Islamic philosophers, especially Ibn Sina, tried to explain the subject of prime philosophy and its problems, dissect the relationship between them, and provide a criterion for distinguishing philosophical problems from the problems of other sciences. They often considered the subject of prime philosophy to be existent qua existent and assumed that its problems include predicates which are deemed to be among the essential accidents of pure existents. Therefore, the main criterion for identifying the problems of prime philosophy and distinguishing them from each other was introduced as follows: the predicates of those problems had to be essential accidents for absolute existents. Nevertheless, in reality, these philosophers discussed some problems the predicates of which did not follow this rule. A study of the works of Aristotle and Islamic philosophers reveals that the secret of this ambiguity is hidden in an approach according to which they firstly divided theoretical sciences into three categories: natural sciences, mathematics, and prime philosophy. Then, in reality, they transferred the problems that could not be discussed in the other two sciences to the domain of prime philosophy while the equivalence of their predicates with essential accidents for existent qua existent were questionable. The present paper aims to analyze and explain the above claims in detail based on reliable documents and arguments and disclose the main reason behind the lack of conformity between the problems and the subject of prime philosophy in the history of Islamic philosophy.
ابنسينا، الالهيات(الشفاء)، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1363. #
ابنسينا ، النجاة، تهران، انتشارات مرتضوي، 1364. #
ابنسينا ، برهان شفا، ترجمه مهدي قوام صفري، تهران، انتشارات فکر روز، 1373. #
ابنسينا ، الاشارات و التنبيهات، قم، النشرالبلاغه، ج2، 1375. #
ارسطو، مابعدالطبيعه، ترجمه محمدحسن لطفي، تهران، نشر طرح نو، 1389. #
ارسطو ، متافيزيک، ترجمه شرفالدين خراساني، تهران، نشر گفتار، 1366. #
بهمنيار، التحصيل، بتصحيح مرتضي مطهري، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1375. #
سهروردي، شيخ شهابالدين، حکمةالاشراق (مجموعه مصنفات شيخاشراق)، تصحيح هانري کربن، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ج2، 1372. #
فارابي، ابونصر، الجمع بين رأيي الحکيمين، بيروت، دار و مکتبه الهلال، 1996م. #
فارابي، ابونصر، احصاء العلوم، بيروت، دار و مکتبه الهلال،1996م. #
فارابي، ابونصر، مقاصد متافيزيک ارسطو(رسائل فلسفي فارابي)، ترجمه سعيد رحيميان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1387. #
فياض لاهيجي، عبدالرزاق، شوارق الالهام، مقدمه و اشراف جعفرسبحاني، قم، مؤسسه الامامالصادق، ج1، 1428ق. #
رازي، قطب الدين، تحريرالقواعد المنطقيه، تصحيح محسن بيدارفر، قم، انتشارات بيدار، 1384. #
کاپلستون، فردريک، تاريخ فلسفه، ترجمه سيد جلالالدين مجتبوي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي و انتشارات سروش، ج1، 1375. #
بورمان، کارل، افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفي، تهران، نشر طرح نو، 1389. #
کندي، في الفلسفه الاولي(رسائل الکندي الفلسفيه)، تحقيق ابوريده، مصر، دارالفکرالعربي، 1950م. #
مصباح يزدي، محمدتقي، شرح الاسفارالاربعه، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ج1، جزء اوّل، 1380. #
مصباح يزدي، محمدتقي، شرح الهيات شفاء، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ج1،1386. #
ملاصدرا، الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، قم، منشورات مصطفوي، ج1، 1368. #
ملاصدرا، الشواهدالربوبيه، مقدمه و تصحيح سيد جلال الدين آشتياني، قم، بوستان کتاب،1382. #
يگر، ورنر، ارسطو مباني تاريخ تحوّل انديشه وي، ترجمه حسين کلباسي اشتري، تهران، انتشارات اميرکبير،1390. #
Ross, David, Aristotle, London and New York, Routledge, 1996. #