نقش اقناعی استعارۀ مفهومی در گفتمان اجتماعی- سیاسی صمد بهرنگی (مطالعه موردی قصۀ "پسرک لبوفروش")
محورهای موضوعی : نقد متون
1 - دانشگاه پیام نور
کلید واژه: ", داستان", , ", صمد بهرنگی", , ", استعارۀ اقناعی", , ", گفتمان اجتماعی- سیاسی", , ", پسرک لبوفروش", ,
چکیده مقاله :
استعاره؛ نگاشت قلمروهای متناظر (مبدأ و مقصد) در نظام مفهومی است. استعاره گر با استفاده از اعتبار اولیه، ثانویه و نهایی همچنین قدرت اقناعی، از طریق ارتقای اطمینان دانشی در نظام شناختی استعاره گیر، با استفاده از دامنۀ منبع و بهکارگیری کانال ارتباطی مؤثر همچنین رعایت شاخصهای بافتی و استعانت از راهبردهای کمکی بلاغت به توسعه و افزایش ضریب معنایی (مفهومسازی و گفتمان) متن کمک میکند. در پژوهش حاضر نقش اقناعی صمد بهرنگی بهعنوان استعاره گر در ایجاد گفتمان اجتماعی- سیاسی در قصۀ "پسرک لبوفروش" مورد بررسی قرار میگیرد در این راستا پس از طرح مقدمه و اشاره اجمالی به مفاهیم پژوهش و تبیین نقش اقناعی استعاره در تولید گفتمان اجتماعی- سیاسی قصه، نتیجهگیری میشود که دامنۀ منبع (حسی) استعارههای صمد بهرنگی در قصه "پسرک لبوفروش" گزارۀ ظلم و دامنه مقصد آن نابرابری اجتماعی و فاصله فاحش طبقاتی است که از نظام سیاسی سوسیالدموکرات نشات گرفته است. نویسنده با تولید این نگاشتها در افکار عمومی به مطالبۀ توسعه عدالت اجتماعی از طریق تغییر نظام حاکم جامعه کمک میکند.
Metaphor is the mapping between the corresponding realms (origin and destination) in the conceptual system. Metaphor using primary, secondary and final validation as well as persuasive power, by enhancing knowledge confidence in metaphorical cognitive system, using source domain and employing effective communication channel, as well as adhering to textural indices and applying rhetorical auxiliary strategies to development and enhancement. The semantic coefficient (conceptualization and discourse) of the text helps. The present study examines the persuasive role of Samad Behrangi as a metaphor in the creation of socio-political discourse in "The Little Boy's Story". After presenting a brief introduction to the research concepts and explaining the persuasive role of metaphor in producing socio-political discourse The story concludes that the source (intuitive) source of Samad Behrangi's metaphors in "The Little Boy's Tale" is the cruelty of the target and the scope of the social inequality and the overwhelming class distances stemming from the social-democratic political system. By producing these mappings in public opinion, the author contributes to the development of social justice by changing the ruling system of society.
منابع
الف-کتاب
1. آقاگلزاده، فردوس (1385)، تحلیل گفتمان انتقادی، تهران: علمی و فرهنگی.
2. بهرنگی، صمد (1397)، قصههای بهرنگ، تبریز: نشر گنجینه دانش.
3. بشیریه، حسن (1384)، تحلیل گفتمان دریچهای برای کشف ناگفتهها، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
4. تاجیک، محمدرضا (1383)، گفتمان، پادگفتمان و سیاست، تهران، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
5. فرقانی، محمدمهدی (1382) راه دراز گذار، تهران: فرهنگ و اندیشه.
6. فرکلاف، نورمن(1379)،تحلیل گفتمان انتقادی، مترجمان فاطمه شایسته پیران و دیگران، ویراستاران محمد نبوی و مهران مهاجر، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
7. راسخ، محمد (1392)، درآمدی بر زبانشناسی شناختی، نظریهها و مفاهیم، تهران: سمت.
8. ساسانی، فرهاد (1383)، استعاره، مبنای تفکر و زیباییآفرینی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزۀ هنری، سورۀ مهر، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
9. صفری، کوروش (1383)، درآمدی بر معنیشناسی، تهران: سوره مهر، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
10. صفریان، سلمان (1391)، تحلیل محتوای آثار صمد بهرنگی، تألیف ، تهران، نشر اندیشه نو.
11. عابدی، مهدیه (1391)، «مقایسۀ استعارههای مفهومی در فارسی نوشتاری روزمره و شعر معاصر»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ زبانشناسی همگانی. تهران: دانشگاه پیام نور.
12. گال، جویس، گال مردیت، دامین و بورگ، والتر (1382)، روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی (جلد اول)؛ ترجمه احمدرضا نصر و همکاران، چاپ اول، تهران: سمت.
13. لیکاف، جورج و جانسون، مارک (1394)، استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم، ترجمۀ هاجر آقاابراهیمی، تهران: نشر علمی.
14. میرفخرایی، تژا (1383)، فرایند تحلیل گفتمان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
15. وندایک، تئون ای (1382)، مطالعاتی در تحلیل گفتمان، ترجمه تژا میرفخرایی و دیگران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
16. هاوکس، ترنس (1377)، استعاره، ترجمۀ فرزانه طاهری، تهران: نشر مرکز.
17. یارمحمدی، لطف الله(1388)، گفتمانشناسی رایج و انتقادی، تهران: انتشارات هرمس.
ب-مقالات
18. برخورداری رمضان و مدنی، سید هادی (1395)، «تحلیل محتوای کیفی قصههای صمد بهرنگی بهمنظور بررسی امکان استخراج مضامین تربیتی-انتقادی»، نشریه خانواده و پژوهش، دوره 13، شماره 30; صص 93 - 116.
19.
20. سجودی، فرزان، (1391)، «بررسی معناشناختی استعارۀ زمان در داستانهای کودک به زبان فارسی»، فصلنامۀ نقد ادبی، س 5، شمارۀ 19، صص 135-156.
21. گلفام، ارسلان و یوسفی راد، فاطمه (1381)، «زبانشناسی شناختی و استعاره»، تازههای علوم شناختی، د 4، ش 3 (پیاپی 1)، صص 59 ـ 64.
22. فاضلی، فیروز و سلطانی، بهروز(1394)، الگوی اقناعی استعاره در گفتمان اجتماعی – سیاسی، ش 8 ، صص 91-114.
23. معصومی، علی و کردبچه، مریم (1389)، «استعارههای هستیشناختی در دستنوشتههای کودکان»، پازند، سال ششم، شماره 22 و 23، صص 79-97.
24. محمودی تازه کند فاطمه (1391)، «گفتمان، قدرت و زبان در قصههای بهرنگی از دیدگاه تاریخگرایی نوین»، نشریه نقد ادبی، بهار 1391، دوره 5، شماره 17، صص 175 - 191.
25. عبدالله ولی پور و همتی، رقیه (1396)، «در جستوجوی کمال مطلوب، بررسی تطبیقی «ماهی سیاه کوچولو» نوشتهی صمد بهرنگی با جاناتان مرغ دریایی، اثر ریچارد باخ، نشریه مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان 1396، دوره 8، شماره 2 (پیاپی 16) 73، صص 161 – 178.
ج-لاتین
26. Landau, M.J. M.D. Robinson & B.P. Meier (2013). The Power of Metaphor: Examining Its Influence on Social Life. Washington, DC: APA Press.
27. Hovland, C.I. I.L. Janis & H.H. Kelley (1953). Communication and Persuasion. New Haven, Corm: Yale University Press.
28. Wood, W.L. & A. AT. Eagly. (1981). "Stages in the Analysis of Persuasive Message". Journal of Personality and Social Psychology. Vol. 40. pp. 246-259.
سال سوم ، شماره 4،پیاپی 9 ، زمستان 1399
ISSN : 2645-6478
نقش استعارۀ مفهومی در تولید گفتمان انتقادی صمد بهرنگی
(مطالعه موردی قصّۀ «پسرک لبوفروش» براساس نظریۀ فرکلاف و مدل اقناعی هاولند و همکاران، و وود و ایلگی)
دکتر ابوالفضل غنی زاده1
تاریخ دریافت :03/03/1399
تاریخ پذیرش نهایی :29/11/1399
از ص 4 تا ص 20
20.1001.1.26456478.1399.3.9.6.2
چکیده:
به نگاشت قلمروهای متناظر (مبدأ و مقصد) در نظام مفهومی و توسعۀ معنایی استعاره گفته میشود. هاولند و همکاران(1953) و همچنین وود و ایلگی(1981) در حوزۀ توسعۀ معنا و تولید گفتمان معتقدند که استعارهگر با استفاده از اعتبار اوّلیه، ثانویه و نهایی، همچنین قدرت متقاعدسازی از طریق ارتقای اطمینان دانشی در نظام شناختی استعارهگیر با استفاده از دامنۀ منبع و بهکارگیری کانال ارتباطی مؤثر همچنین رعایت شاخصهای بافتی و استعانت از راهبردهای کمکی بلاغت به توسعه و افزایش ضریب معنایی (مفهومسازی و تولید گفتمان) متن کمک میکند. در پژوهش حاضر استعارۀ مفهومی قصۀ «پسرک لبوفروش» صمد بهرنگی و نقش آن در تولید گفتمان انتقادی (تئوری نورمن فرکلاف) مورد بررسی قرار میگیرد؛ در این راستا پس از طرح مقدمه و اشاره اجمالی به مفاهیم پژوهش و تبیین نقش اقناعی استعاره در تولید گفتمان انتقادی قصه، نتیجهگیری میشود که قلمرو منبع (حسی) استعارههای صمد بهرنگی در قصه «پسرک لبوفروش» گزارۀ ظلم و قلمرو مقصد آن نابرابری اجتماعی و فاصلۀ فاحش طبقاتی است که از نظام سیاسی سوسیال- دموکرات نشأت گرفته است. نویسنده با تولید این نگاشتها در افکار عمومی به مطالبۀ توسعه عدالت اجتماعی از طریق تغییر نظام حاکم جامعه کمک میکند.
واژگان کلیدی: صمد بهرنگی، داستان، پسرک لبوفروش، استعارۀ اقناعی و گفتمان انتقادی.
1-مقدّمه
در نظام مفهومسازی استعاره، نیرو و توانایی قلمروی مبدأ با همۀ منابع وابستهاش به قلمرو مقصد از طریق نگاشت انتقال یافته و توسعۀ معنایی صورت میگیرد. استعارهگر از طریق اعتبار اوّلیهای که به همراه دارد، وارد جریان نگاشت میشود تا با استفاده از ظرفیت اقناعی و ایجاد اعتبار ثانویه به اعتبار نهایی که «مفهومسازی و غلبه بر گفتمان مخالف»(وندایک، 1382: 49) است، دست یابد. شناسایی خصوصیات استعاره گیر، برجسته کردنِ نقاط هدف و کمک به برطرف کردن نیازهای مخاطب با استفاده از ابزارهای شنیداری، نوشتاری و دیداری برای به حداقل رساندن فرصت تأمل، در این مسیر کمک میکند تا اقناع مخاطب بهراحتی صورت گیرد؛ همچنین اطمینان دانشی در این مقطع، ضریب پذیرش را در قلمرو مقصد بالا خواهد برد.
«استعارهای که به کار میرود ضمن برخورداری از توجیه استدلال باید از بازدارندههای لفظی و معنایی (تعقید لفظی و معنایی) و جامعهای دور از ذهن و پیچیده بکاهد و با ایجاز، جذّابیت و گویایی همچنین داشتن مایههایی از هیجان، نیازهای مخاطب را پوشش دهد. استعارههای خوشساخت و عاری از پارازیتهای شناختی و همچنین مؤثر در حوزههای عاطفی اعتماد مخاطب را بیشتر جلب میکند» (ساسانی، 1383: 45).استفاده از رسانههای بااعتبار و خوشنام، اثربخشی استعاره را بیشتر کرده و بر فراوانی مشارکتکنندگان میافزاید همچنین برخورد عمودی و مدیریت ادراکی مخاطب را میسر میسازد.
با گزارشگیری از متغیرهای بافت و موقعیت، و همراه ساختن راهبردهای بلاغی دیگر مانند روایت، تمثیل، حکایت سؤالات بلاغی، اشاراتِ کتابهای مقدس و ادبی، بهرهمندی از حالتهای طنز و طعنه میتوان دامنه نفوذ معنا را در قلمرو مقصد گسترش داد.
در پژوهش حاضر توانایی استعارهسازی صمد بهرنگی براساس نظریه هاولند و همکاران(1953) و همچنین وود و ایلگی(1981) در قصه «پسرک لبوفروش» مورد بررسی قرار میگیرد تا نقش اقناعی وی در تولید گفتمان انتقادی (تئوری نورمن فرکلاف) مشخص گردد.
2-پیشینۀ پژوهش
در مورد آثار صمد بهرنگی پژوهشهای ارزشمندی انجام یافته است که از جملۀ آنها میتوان به مقالۀ «گفتمان، قدرت و زبان در قصههای بهرنگی از دیدگاه تاریخگرایی نوین» نوشتۀ فاطمه محمودی تازه کند، در نشریه نقد ادبی(1391: 191- 175) اشاره کرد. نویسنده در این مقاله، نشان میدهد که گفتمانهای چندگانه در آثار بهرنگی، از گفتمانهای انقلابی، سیاسی، ادبی و فرهنگی عصر نویسنده تاثیر پذیرفته است. مقالهای دیگر با عنوان «تحلیل محتوای کیفی قصههای صمد بهرنگی به منظور بررسی امکان استخراج مضامین تربیتی- انتقادی» نوشتۀ رمضان برخورداری و سید هادی مدنی در نشریه خانواده و پژوهش (1395: 116 – 93) است؛ نویسندگان در این مقاله، قصههای صمد بهرنگی را از نظر ویژگیهایی؛ نظیر وضعیت طبقاتی، سرکوب اجتماعی، تشویق آگاهی انتقادی و نقد باور غیرموجه انتخاب و... مورد بررسی قرار دادهاند. عبداله ولیپور و رقیه همتی هم مقالهای با عنوان «در جستوجوی کمال مطلوب» در نشریۀ مطالعات ادبیات کودک، چاپ کردهاند(1396: 178 – 161) و در آن به بررسی تطبیقی «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی با جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ پرداختهاند. در جستجوی پیشینۀ موضوع این جستار و با قید احتیاط، پژوهشی که به صورت مستقل و مبسوط، قصۀ «پسرک لبوفروش»را براساس نظریۀ فرکلاف و مدل اقناعی هاولند و همکاران، و وود و ایلگی مورد بررسی قرار داده باشد، یافت نشد و این امر ضرورت انجام این پژوهش را آشکار میسازد.
3-روش پژوهش
جستار حاضر به روش تحلیل محتوا؛ یکی از شیوههای متداول روش کیفی انجام گرفته است. همان «پژوهشی کیفی که دانش را در درجه اول از طریق گردآوری دادههای کلامی یا مطالعه جدی و عمقی موارد و سپس عرضه این دادهها به استقراء تحلیلی فراهم میآورد» (گال، بورگ و گال، 1382: 60).
3-1-سؤالات پژوهش
1- صمد بهرنگی در قصه پسرک لبوفروش با کدام اعتبار به استعارهگری میپردازد؟
2- ساختار استعاره در قصۀ پسرک لبوفروش چه ترسیمی دارد؟
3-استعارهگیران قصه پسرک لبوفروش چه مشخصاتی دارند؟
4- نگاشت استعاره در قصۀ پسرک لبوفروش از چه کانال ارتباطی صورت گرفته است؟
5- در نگاشتهای استعاره در قصه پسرک لبوفروش کدام بافت موقعیتی و راهبردهای بلاغی برجستگی دارد؟
4-چارچوب نظری
4-1-الگوی متقاعد سازی
هاولند و همکاران در ارائه الگوی متقاعدسازی خود، فرایند تأثیر پیام را در ششگانههای زیر تبیین میکنند؛ «1- مواجهه با پیام 2- توجه به پیام 3- درک پیام 4- پذیرش پیام 5- حفظ نگرش پیام 6- تبدیل نگرش به رفتار»(هاولند و همکاران، 1953: 84-108). و وود و ایلگی این فرایند را در چهار مرحله خلاصه کرده است؛«1- منبع پیام 2- پیام 3- کانال انتقال 4- مخاطب (شنونده)»(وود و همکار، 1981: 248). فیروز فاضلی و همکار در مقالۀ "الگوی اقناعی استعاره در گفتمان اجتماعی- سیاسی" با استفاده از دو نظریّۀ یادشده برای فرایند استعاره، پنج مرحله پیشبینی کرده است: «1- استعاره 2- استعارهگر 3- استعارهگیر 4- کانال ارتباطی 5- بافت» (فاضلی و همکار، 1394: 91).در پژوهش حاضر برای بررسی نقش اقناعی استعارۀ مفهومی در ظهور گفتمان انتقادی صمد بهرنگی؛ (مطالعه موردی قصۀ "پسرک لبوفروش") الگوی اخیر، چارچوب تحقیق قرار میگیرد.
4-2- گفتمان انتقادی
نورمن فرکلاف یکی از شخصیّتهای برجسته در زمینة تحلیل گفتمان انتقادی است. در نظر او تحلیل گفتمان روشی است که در کنار سایر شیوهها برای بررسی تغییرات اجتماعی و فرهنگی به کار گرفته میشود و مرجعی است که در ستیز با استعمار و سلطه مورد استفاده قرار میگیرد.فرکلاف معتقد است تلاشهای اوّلیه در مورد زبانشناسی انتقادی به اندازة کافی بر کنشهای تغییر مخاطبان تمرکز نداشته است. او مدعی است که فعالان حوزة زبانشناسی انتقادی در اغلب موارد در کارهای خود بر این پیشفرض بودند که مخاطبان، متون را دقیقاً به همان روش تحلیلگر تفسیر میکنند و مطالعات اوّلیه در حوزة زبانشناسی انتقادی بیشتر حول محور تحلیلگرایی و لغوی بوده است و به تحلیل بینامتنی متون توجه بسیار کمی کردهاند.
«تحلیل زبانشناختی بر اجزای جمله تمرکز زیادی داشته است؛ درحالیکه به سازمانهای سطح بالاتر از کل متن بیتوجه بوده است» (فرکلاف، 1379: 128-131). به این دلیل بود که «فرکلاف در مطالعات اولیة خود رویکردش را در حوزة زبان و گفتمان، «مطالعة زبان انتقادی» نام نهاد. او هدف این رویکرد را کمک به ایجاد آگاهی در مورد روابط اجتماعی- استثماری دانست که از طریق ایجاد تمرکز بر زبان، این روابط را تعریف میکند» (همان: 119) فرکلاف بر این باور است که «در متن، مجموعهای از عناصر هست که علاوه بر اینکه به یکدیگر مرتبطاند، کلیّتی را میسازند که به آن گفتمان میگویند. متن در درجة اول به آن کلیّت وابسته»(همان: 141) است.
در نگاه وی «متن یا گفتمان به مجموعهای از عوامل بیرونی متکی است که در فرایند تولید و تفسیر متن مؤثرند. فرایند تولید و تفسیر دارای تعامل و کنش دوسویهاند و در نتیجه همدیگر را متأثّر میکنند. هر متنی علاوه بر بافت متن و فرایند تفسیر آن از شرایط اجتماعی متأثّر است که متن در آن تولید یا تفسیر میشود. بافت اجتماعی و فرهنگی تأثیری بیشتر نسبت به بافت متن و فرایند تولید و تفسیر آن دارد» (یارمحمدی، 1388: 42).
فرکلاف تحلیل گفتمان را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی میکند.
سطوح گفتمان از نظر وی عبارت است از:
1- سطح توصیف: سطح اول گفتمان به مثابة متن است.
2- سطح تفسیر: سطح دوم گفتمان به مثابة تعامل بین فرایند تولید و تفسیر متن است.
3-سطح تبیین: سطح سوم بهعنوان سطح کلان است که گفتمان به مثابة زمینه عمل میکند.
«مرحلة توصیف به تحلیل مقولههای زبانشناسیِ گفتمان، فارغ از نقش زمینه میپردازد. مرحلة تفسیر به روابط موجود بین روندهایی میپردازد که باعث تولید و درک این گفتمان میشود و دانش زمینة تولید متن و نسبت گفتمان با ساختارهای اجتماعی است. مرحلة تبیین نیز گفتمان را بهعنوان جزئی از روند مبارزة اجتماعی در ظرف مناسبات قدرت بررسی میکند»(آقا گل زاده، 1385: 54).
در پژوهش حاضر سطح تبیینی قصه «پسرک لبوفروش» مورد تحلیل قرار میگیرد تا مشخص شود صمد بهرنگی در تعامل با سلطه، چه رویکردی دارد؟ و چقدر در ستیز با استعمار و سلطه و ایجاد آگاهی در مورد روابط اجتماعی- استثماری کمک می کند؟
4-3- از استعارۀ سنتی تا نظریههای معاصر
«استعاره در معنای سنتی خود، به تشبیه فشردهای اطلاق میشود که وظیفۀ انتقال معنا را برعهده دارد؛ امّا نظریۀ معاصر استعاره، در چارچوب معناشناسی شناختی، به تبیین استعاره میپردازد» (صفوی، 1383: 46-51). این نظریه مدعی است که نهتنها زبان، بلکه شیوۀ درک ما از مقولات انتزاعی جهان بر مبنای استعاره استوار است «استعاره با کنار هم آوردن عناصری که کنش و واکنششان بُعد جدیدی به هر دو میبخشد، واقعیت جدیدی خلق کرده و آن را در قالب زبان حفظ میکند؛ زیرا آن را به اینترتیب در دسترس همۀ کسانی قرار میدهد که بدان زبان سخن میگویند» (هاوکس،1377: 95) و بر این اساس استعاره اساساً فرآیندی ذهنی و شناختی شمرده میشود. «معناشناسانِ شناختی معتقدند که استعاره عنصری بنیادین در مقولهبندی و درک انسان از جهانِ خارج و نیز در فرآیندِ اندیشیدن است؛ بنابراین در این رویکرد، استعاره مفهومی نوینی مییابد و به هرگونه فهم و بیانِ یک مفهوم انتزاعی در قالبِ تصورات ملموستر گفته میشود» (سجودی،1391: 136).
«ماهیتِ استعاره، مفهومسازی است»(فرقانی، 1382: 94) یعنی معمولاً حوزة معنایی پیچیده و انتزاعی را با حوزة معناییِ ساده و ملموس قیاس کرده و از آن طریق حوزة پیچیده و انتزاعی را قابلفهم میکنند. «در استعاره حوزة مفاهیمِ پیچیده برحسب حوزۀ مفاهیم ملموس، فهم و درک میشود» (راسخ، 1392: 26)؛ بهعبارتدیگر «استعارة مفهومی تجربههای فرد در حوزههای مشخص ملموس را به کار میگیرد و او را قادر میسازد تا مقولههایی را که در حوزههای ناشناخته و نامأنوس هستند، درک کند»(لیکاف،1980: 124). به همین خاطر است که علی معصومی و مریم کردبچه بر این باورند که «استعاره، گُذاری است از حوزۀ ملموس به حوزۀ ناملموس. بهعبارتدیگر، حوزة مقصد از طریق حوزة مبدأ فهمیده میشود؛ زیرا که شباهتها یا مطابقتهایی میان این دو حوزه وجود دارد»(معصومی و کردبچه،1389: 84).
با این تعریف استعاره فقط «یکی از ابزارهای تخیّل شاعرانه و ویژگی زبانی نیست، بلکه در زندگی روزمره و نیز در اندیشه و عمل ما جریان دارد» (عابدی، 1391: 24-31). بر اساس دیدگاه لیکاف و جانسون استعاره اساساً روشی است که «از طریق آن مفهومسازی یک حوزه از تجربه در قالب حوزهای دیگر بیان میشود. حوزۀ مقصد معمولاً انتزاعیتر و حوزۀ مبدأ عینیتر و ملموستر است. آنها استعارههای مفهومی را به سه دستۀ هستی شناختی، ساختاری و جهتی تقسیم کردهاند» (گلفام و یوسفیراد، 1381: 61).
5-خلاصۀ قصه
این قصه که احتمالاً از خاطرات دوران معلمی صمد بهرنگی هست، داستان زندگی پسرک لبوفروشی است به نام تاریوردی. او متعلق به خانوادۀ روستایی و فقیری است که پدرش را که یک قاچاقچی بوده، امنیهها روی اسب زده و کشتهاند و اکنون او با مادر مریض و خواهر جوانش زندگی میکند. هر دو خواهر و برادر در یک کارگاه قالیبافی متعلق به حاجی قلی، کار میکردهاند. حاجی قلی به خواهر نظر بدی داشته که پسرک پسازآنکه متوجه قضیه میشود با وی درگیر شده، او را زخمی کرده و فرار میکند. اما حاجیقلی با حیلهگری پسرک را گیر آورده و انتقام زخمش را از او میگیرد. پس از این حوادث، خواهر و برادر به کار خود در کارگاه حاجی قلی پایان میدهند و زندگی خود را با لبوپزی خواهر و فروش آن توسط برادر میگذرانند و نهایتاً موفق میشوند که اوضاع خود را جمعوجور کنند؛ ابتدا خواهر به خانة بخت برود و سپس برادر مهیای ازدواج شود. آقای معلم تابستان برای تفریح به آن ده میرود و میبیند؛ تاریوردی گوسفند میچراند و برای عروسی خودش پول جمع میکند.
6-بحث و بررسی
نقد ارکان استعاره و تحلیل استعاره مفهومی قصه «پسرک لبوفروش» مشخص می کند که صمد بهرنگی با نگاشتِ «نابرابری اجتماعی، ظلم و تعدّی است»، چقدر در جریانسازی گفتمان انتقادی موفق بوده و با دخالت دادن متغیّرهای سیاسی دورۀ اعتراض، همچنین رعایت موقعیت زمانی، چقدر در ترسیم آشفتگی اجتماعی و اقتصادی و همچنین تشریح ناکارآمدی سیاسی اثربخش عمل کرده است.
6-1-نقد
6-1-1-ساختار استعاره
6-1-1-1-قلمروهای مبدأ (منبع) و مقصد
انتقال انباشت قلمرو مبدأ (حسی و تجسمی) به قلمرو مقصد (ذهنی و انتزاعی) از طریق نگاشت صورت میگیرد. هر نگاشت مجموعهای است از تناظر مفهومی فراتر از واژه و عبارت است. به تعبیر دیگر استعارۀ مفهومی، مجموعهای است از دو قلمرو حسی و ذهنی که در تناظر هم قرار دارند.
استعاره اصلی قصه پسرک لبوفروش چنین نگاشت میشود: «نابرابری اجتماعی و فاصله فاحش طبقاتی ظلم و تعدی است».
قلمرو مبدأ: ظلم و تعدّی
قلمرو مقصد: نابرابری اجتماعی و فاصله فاحش طبقاتی
برای اینکه مفاهیم قلمرو مقصد در نظام فکری استعارهگیر قابل درک شود و به اقناع نگرش بیانجامد از انباشتِ قلمرو مبدأ - که بیشتر حسی است و قابل تجسم- استفاده میشود.
6-1-1-2- استدلال
«فرایند استعاره در صورتی به نتیجۀ شناختی- اقناعی مؤثر منجر خواهد شد که بازدارندههای لفظی و معنایی (تعقید لفظی و معنایی و جامعهای دور از ذهن و پیچیده) به حداقل خود رسیده و استدلال استعاره به سمت توجیه حداکثری خود پیش برود» (وود و ایگلی، 1981: 249). در قصۀ «پسرک لبوفروش» ترسیم دو طبقه بالادست و پاییندستِ جامعه واضح و صریح صورت گرفته و ساختار استعاره را از استدلال بینیاز ساخته است.
مؤلفههایی نظیر بیسرپرستی، نیاز، فقر، فلاکتِ توأم با آبرو برای طبقه پاییندست و پول، ثروت، قدرت، زورگویی قهری و غیراخلاقی برای طبقه بالادست، شاخصهای شناسایی بهحساب میآیند.
6-1-1-3- خوشساخت
«استعارۀ موجز، جذّاب و گویا با مایههای هیجانی، پذیرشِ آن را تقویت میکند»(همان، 251). فرایند داستانِ پسرک لبوفروش از انباشت قلمرو مبدأ، بهتدریج جذّاب، گویا و متناسبِ موقعیت کمک میگیرد.
6-1-1-4-پارازیت شناختی
استعاره وقتی در مسیر جوابگویی به مطالبات و نیازهای مخاطب قرار گیرد در حوزههای عاطفی وی بهراحتی تأثیر میگذارد. «ساختار استعاره نباید با نظام ارزشی و شناختی مخاطب در تقابل و تضاد باشد»(همان، 252). در قصۀ «پسرک لبوفروش» انباشت و منابع قلمروی مبدأ از ارزشها، مشکلات، هستی و طبقات جامعه روستایی برخوردار است.
6-1-1-5-نگرش
«استعاره وقتی از نظر معرفتی مؤثّر و قابلاعتماد واقع شود، نگرش مخاطب را بهراحتی تحتالشعاع خود قرار میدهد»(هاولند و همکاران، 1953: 85). قلمروی مقصد در پسرک لبوفروش، نابرابری اجتماعی و تبیین شکاف فاحش طبقاتی است. انباشتِ قلمروی مبدأ به دلیل همخوانی با مشکلات و سطح معرفتی جامعۀ روستایی، تأثیر دانشی و اعتماد نگرشی تولید میکند.
6-1-2-استعارهگر
6-1-2-1-اعتبار اوّلیه (دارایی)
استعارهگر قبل از ورود به فرایند استعاره از اعتبار مثبت یا منفی برخوردار است که بر جذابیت و باورپذیری وی تأثیر اساسی دارد. «ارسطو سخنران معتبر را قدرتمندترین وسیلۀ اقناع میداند. داراییهای اعتقادی، جسمی، روانی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تحصیلات، رشتۀ تخصصی، توان اقتصادی، لحن و سخنوری، قد و وزن، سن و جنس، جمال و خوشخلقی و قدرتهایی نظیر قدرت قهری، پاداشی، قانونی، تخصصی، مرجع و ... در فرایند اقناعی استعاره تأثیر دارد»(همان: 86).
نویسندۀ داستان مورد بحث از هستی انتقادی – سیاسی برخوردار است. صمد بهرنگی با تولید مقالات و قصههای سیاسی- انتقادی خود در دورۀ اعتراض (1342 – 1357) گفتمان انقلاب را در کنار سایر نویسندگان، شاعران و هنرمندان، خیلی آتشین همراهی میکرد. مجموعه مقالات و قصههایی که در دورۀ اعتراض از خلاقیت صمد بهرنگی به ظهور میرسید در تدابیر راهبردی انقلابیون و گفتمان غالب انتقادی نقش بسزای ایفا میکرد.
6-1-2-2- اعتبار ثانویه (توانایی)
«توان اقناعی استعارههای فرستادهشده، به میزان هماهنگی آن با نیازهای مخاطب و سطح دانش آنها بستگی دارد»(همان: 87). بهرنگی همواره تلاش دارد نوعی اعتراض و مشروعیت زدایی را در ذهن مخاطب خود برجسته کند. قصه «پسرک لبوفروش» از آن نوع نوشتههایی است که بر نوعی عقلانیت انتقادی در ایدئولوژی نویسنده دلالت دارد. نویسنده با تقابل ثروتمندان و فقرای جامعه سعی دارد نابرابری اجتماعی و تضاد طبقاتی را برملا سازد و با بهکارگیری قدرت اقناعی با مشروعیتزدایی از چهرۀ حاکمیت وقت، مردم را با دیدگاههای انقلابی زمان پیوند زند.
6-1-2-3- اعتبار نهایی (قدرت)
اعتبار نهایی، قدرتی است که در نتیجۀ «مفهومسازی و مقابله آن با گفتمان مخالف»(ون دایک، 1382: 49) محقق میشود. استعارههای مفهومی و ساختارهای تمثیلی داستانهای صمد بهرنگی به صراحت و دلالت مستقیم، رودرروی قدرت حاکم ایستاده و عقلانیت زمان را خیلی انتقادی- انقلابی در دل ایدئولوژی جاری آتشین میسازد. قصۀ «پسرک لبوفروش» این نویسندۀ سیاسی دورۀ اعتراض از نگاه تحلیل گفتمان، کارکردها و رویکردها قابلتأمّل است.
6-1-3-استعارهگیر
6-1-3-1- شناسایی
«مخاطبان دارای ویژگیهای کمّی، کیفی ذهنی، بیرونی و ... هستند. شناسایی و ورود به دستهبندی آنها با لحاظ کردن مؤلفههای سن، جنس، مذهب، انگیزه، عزّتنفس، سطح زندگی و ... و همچنین رعایت ارزشها و علایق استعارهگیر ضریب اقناع را افزایش میدهد»(همان: 90). صمد بهرنگی در خرداد ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی تبریز فارغالتحصیل شد و از مهر همان سال و درحالیکه تنها 18 سال داشت به آموزگاری پرداخته و تا پایان عمر کوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و اخیجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد. حضور در روستا، شناساییِ ارزشها و علائق استعارهگیر را برای نویسنده محقّق ساخته است.
6-1-3-2- ارتباطگیری
«در نوع نگاشت استعارههای انتزاعی و اقناع نگرش باید به تفاوتهای فردی، اعم از استعداد و توانایی و ... استعارهگیر اهمیت داد» (فاضلی و همکار، 1394: 93).قصۀ پسرک لبوفروش در دورۀ اعتراض نوشته شده است؛ دورهای که هنوز مدرنیته نتوانسته بود چهره و سبک زندگی سنتی را دگرگون سازد و سبک زندگی غالبِ جامعه، سبک روستایی بود. عناصر داستان اعم از صحنه، مکان، شخصیت، لحن و حتی پیرنگ و طرح، گیرندههای استعاره را ملاحظه کرده است.
6-1-3-3- اطمینان دانشی
لاندو، رابینسون و مایر (2013) در پژوهشی نشان دادهاند که «دانشِ مخاطب چگونه در نگاشتبرداری از مسائل انتزاعی تعدیل و تضعیف میشود»(لاندو و همکاران، 2013: 48). و وود و ایگی نیز بر این باورند که «دانش و آگاهی افراد از استعارههای یکسان، تفاوتهای تفسیری تولید میکند»(وود و ایگلی، 1981: 254). در دوره اعتراض، بین فاصلۀ سالهای 1342-1357 سطح دانشیِ جامعه در موقعیت نزدیک به هم قرار داشت. بهرنگی طرح قصۀ خود را از جامعۀ روستایی انتخاب کرده است و این انتخاب، همخوانی سطح دانشی جامعه را در تراز سنت تقویت میکند.
6-1-4-کانال ارتباطی
6-1-4-1- اعتبار
استفاده از رسانههای بااعتبار و خوشنام، اثربخشی استعاره را بیشتر کرده و بر فراوانی مشارکتکنندگان میافزاید همچنین برخورد عمودی و مدیریت ادراکی مخاطب را میسر میسازد.در دورۀ اعتراض، ادبیات؛ اعم از داستان، قصه و شعر، ظرفیتِ آشنا و قابلاعتمادی برای انتقال مفاهیم اجتماعی- سیاسی بوده است.
6-1-4-2-ابزار
نقص ابزار یا دشواری دسترسی به رسانه میتواند موانع محکمی در انتقال پیام و مفهومسازی آن ایجاد کند. «ابزار شنیداری، نوشتاری و تصویری، فرصتِ تأم؛ل را از مخاطب میگیرد و انتقال مفهوم قلمروی مبدأ را به مقصد به سهولت فراهم میسازد»(هاولند و همکاران، 1953: 92). در دورۀ اعتراض مراکز چاپ و انتشار تنوّع و انبوهی داشت و نوشتههای شبنامهای و زیرزمینی نیز در این راستا در انتقال مفاهیم انتقادی- سیاسی نقش ایفا میکرد. لایههای تودرتو و پیچیدۀ ادبیات؛ اعم از شعر و داستان در این دوره، ابزار کارآمد به شمار میرود.
6-1-5- بافت (موقعیت، زمان، متن و ...)
«نگرش حاصل از استعاره به عوامل متعددی از قبیل استعارهگر، استعارهگیر، ساختار استعاره، کانال ارتباطی وابسته است که هرکدام با توجه به موقعیت زمانی و شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در تولید نگرش از ضریب تأثیر برخوردارند» (فاضلی و همکار، 1394: 95). دورۀ اعتراض که فاصلۀ سالهای 1342 – 1357 را در تاریخ معاصر ایران به خود اختصاص میدهد، صفآرایی نظام سیاسی- راهبردی پهلوی در مقابل احزاب و گروههای مخالف و معترض تلقی میشود و ادبیّات، هنر و رسانۀ این دوره، تمام ظرفیّت و توانایی خود را با افکار انتقادی- انقلابی همراه و همدل ساخت و گفتمان انقلاب را روزبهروز تقویت و تحکیم و سرانجام در بهمن 1357 به نتیجه پیروزی رساند.
ناکامی دورۀ مشروطیّت، افکار انتقادی- انقلابی و دغدغۀ ادبیّات را بیشاز پیش و منسجمتر از گذشته در دل هم فروبرد طوریکه در ادامه مسیر به خوبی همدیگر را همراهی کرده، بدون قطع رابطه، بسته به موقعیّت سیاسی زمان از طریق تولید واژگان، مفاهیم، عبارات و متن، قصه و داستان و ... گفتمان انقلابی را توسعه میدادند.
6-1-5-1-گزارشگیری
«گزارشگیری از متغیّرهای موقعیتی، کمک میکند که در گزینش طرح استعاره و تناسب بهکارگیری آن بر اساس فهم و نیاز مخاطب، عملکرد کارآمدی رقم بخورد»(وود و همکار، 1981: 255) و «آشفتگی سیاسی، ناکارآمدی اداری و نابسامانی سیاسی متغیّرهایی هستند که فضای جامعه را در دوره اعتراض به سمت نارضایتی عمومی پیش بردند»(تاجیک، 1383: 92). این متغیرها در دامنه منابع " قصه پسر لبوفروش" انباشت قابل قبولی دارد.
6-1-5-2-استعانت
«همراه ساختن راهبردهای بلاغی دیگر نظیر روایت، تمثیل، حکایت، سؤالات بلاغی، اشارات کتابهای مقدّس و ادبی، بهرهمندی از حالتهای طنز و طعنه و... میتواند دامنه نفوذ معنا را در قلمرو مقصد گسترش دهد»(همان: 257). مثل اکثر قصههای دیگر، صمد بهرنگی در این قصّه نیز از فاصله طبقاتی، بیعدالتی و فقر مینالد. او با به تصویر کشیدن فقر و فلاکت، تنفّر خود را از سرمایهداران و استثمارگران ابراز داشته و بیعفّتیهای امثال حاجیقلی فرشباف را فاش میسازد. قهرمانان قصّه در بـدترین شرایط سیاسی بـه مبارزه برخاسته و برای توسعۀ عدالت اجتماعی تلاش میکنند. بهرنگی در داستانهای خود معمولاً به هر آنکسی که در مقابل ظلم و جور میایستد و مبارزه میکند، نـوید رهایی میدهد.
6-2-کوتاه سخن
استعارۀ اصلی قصۀ پسرک لبوفروش چنین نگاشت میشود که «نابرابری اجتماعی و فاصلۀ فاحش طبقاتی ظلم و تعدّی است».
قلمرو مبدأ: ظلم و تعدی
قلمرو مقصد: نابرابری اجتماعی و فاصلۀ فاحش طبقاتی
برای اینکه مفاهیم قلمرو مقصد در نظام فکری استعارهگیر قابل درک شود و به اقناع نگرش بیانجامد از انباشت قلمرو مبدأ که بیشتر حسی است و قابل تجسّم، استفاده میشود. در قصۀ «پسرک لبوفروش» ترسیم دو طبقه بالادست و پاییندستِ جامعه واضح و صریح صورت گرفته و ساختار استعاره را از استدلال بینیاز ساخته است. مؤلفههای بیسرپرستی، نیاز، فقر و فلاکت توأم با آبرو برای طبقه پاییندست و پول، ثروت، قدرت و زورگویی قهری و غیراخلاقی برای طبقه دوم شاخصهای شناسایی بهحساب میآیند.
فرایند قصه از انباشت قلمرو مبدأ، نرم نرمک، جذّاب، گویا و متناسب موقعیت کمک میگیرد. انباشتی که از ارزشها، مشکلات و هستی و طبقات جامعه روستایی برخوردار است و نابرابری اجتماعی و تبیین شکاف فاحش طبقاتی را تبیین کرده و به دلیل همخوانی با مشکلات و سطح معرفتی جامعۀ روستایی تأثیر دانشی و اعتماد نگرشی تولید میکند.
نویسندۀ قصۀ «پسرک لبوفروش» از «هستی انتقادی – سیاسی»(میرفخرایی، 1383: 92) برخوردار است. وی با تولید مقالات و قصههای سیاسی- انتقادی خود در دورۀ اعتراض (1342 – 1357) گفتمان انقلاب را در کنار سایر نویسندگان، شاعران و هنرمندان خیلی آتشین همراهی میکرد. مجموعه مقالات و قصههایی که در دورۀ اعتراض از خلاقیت صمد به ظهور میرسید در تدابیر راهبردی انقلابیون و گفتمان غالب انتقادی نقش بسزا ایفا میکرد.
بهرنگی همواره تلاش دارد نوعی اعتراض و مشروعیتزدایی را در ذهن مخاطب خود برجسته کند. قصۀ «پسرک لبوفروش» از نوع نوشتههایی است که بر «نوعی عقلانیت انتقادی در ایدئولوژی» (بشیریه، 1384 :49) نویسنده دلالت دارد. نویسنده با تقابل ثروتمندان و فقرای جامعه سعی دارد نابرابری اجتماعی و تضاد طبقاتی را برملا سازد و با بهکارگیری قدرت اقناعی با «مشروعیتزدایی از حاکمیت» (تاجیک، 1383: 44) وقت، مردم را با دیدگاههای انقلابی زمان پیوند زند.
استعارههای مفهومی و ساختارهای تمثیلی داستانهای صمد بهرنگی بهصراحت و دلالت مستقیم رودرروی قدرت حاکم ایستاده و عقلانیت زمان را خیلی انتقادی-انقلابی در دل ایدئولوژی جاری آتشین میسازد.
7-نتیجهگیری
با توجه به بررسیهای بهعمل آمده به این نتیجه رسیدیم؛ که
1- قصۀ پسرک لبوفروش با نگاشت «نابرابری اجتماعی و فاصله فاحش طبقاتی ظلم و تعدّی است» انباشت قلمرو مبدأ (ظلم و تعدّی) را به قلمرو مقصد (نابرابری اجتماعی و فاصلۀ فاحش طبقاتی) انتقال داده است تا ضمن گسترش معنا به درک محتوا سهولت بخشد. استعارهگر با برخورداری از اعتبار اوّلیه و قدرت اقناعی در تفهیم قلمروی مقصد بهخوبی عمل کرده و پایان قصّه را از اعتبار نهایی «مفهومسازی و غلبه بر گفتمان مخالف»(ون دایک، 1382: 49) برخوردار ساخته است.
2- حضور چندین سالۀ نویسنده در جوامع روستایی، شناسایی و ارتباطگیری با استعارهگیر را بهراحتی میسر ساخته و باعث شده است تحصیل اطمینان دانشی از محتوای داستان به سهولت میسر گردد.
3- انتخاب قصّه بهعنوان رسانۀ آشنا و دارای نام و اعتبار انتقال مفاهیم اجتماعی- سیاسی مخصوصاً در حوزههای انتقادی، کانال ارتباطی استعاره را تقویت نموده است.
4- صمد بهرنگی در قصۀ پسرک لبوفروش با بهکارگیری استعارۀ کارآمد و نگاشت جریان ساز، گفتمان انتقادی- سیاسی را در جهت مشروعیتزدایی از رژیم حاکم، برای توسعۀ عدالت اجتماعی و حذف نابرابری طبقاتی مفهومسازی کرده است.
منابع
آقاگلزاده، فردوس (1385) تحلیل گفتمان انتقادی، تهران: علمی و فرهنگی.
بشیریه، حسن. (1384)تحلیل گفتمان دریچهای برای کشف ناگفتهها، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
برخورداری رمضان و مدنی، سید هادی. (1395). «تحلیل محتوای کیفی قصههای صمد بهرنگی بهمنظور بررسی امکان استخراج مضامین تربیتی-انتقادی»، نشریه خانواده و پژوهش، دوره 13، شماره 30، صص 93 - 116.
بهرنگی، صمد. (1397)، قصههای بهرنگ، تبریز: نشر گنجینه دانش.
تاجیک، محمدرضا. (1383)، گفتمان، پادگفتمان و سیاست، تهران: موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی.
راسخ، محمد. (1392)، درآمدی بر زبانشناسی شناختی (نظریهها و مفاهیم)، تهران: سمت.
ساسانی، فرهاد. (1383)، استعاره، مبنای تفکر و زیباییآفرینی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزۀ هنری، سورۀ مهر، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
سجودی، فرزان. (1391)، «بررسی معناشناختی استعارۀ زمان در داستانهای کودک به زبان فارسی»، فصلنامۀ نقد ادبی، س 5، شمارۀ 19، صص 135-156.
صفوی، کوروش. (1383)، درآمدی بر معنیشناسی، تهران: سوره مهر، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
صفریان، سلمان. (1391)، تحلیل محتوای آثار صمد بهرنگی، تهران: اندیشه نو.
عابدی، مهدیه. (1391)، مقایسۀ استعارههای مفهومی در فارسی نوشتاری روزمره و شعر معاصر»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ زبانشناسی همگانی. تهران: دانشگاه پیام نور.
فاضلی، فیروز و سلطانی، بهروز(1394)، «الگوی اقناعی استعاره در گفتمان اجتماعی – سیاسی»، ش 8 ، صص 91-114.
فرقانی، محمدمهدی (1382)، راه دراز گذار، تهران: فرهنگ و اندیشه.
فرکلاف، نورمن (1379)، تحلیل گفتمان انتقادی، مترجمان فاطمه شایسته پیران و دیگران، ویراستاران محمد نبوی و مهران مهاجر. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
گال، مردیتدامین و بورگ، والتر و گال، جویس (1382)، روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی(جلد اول)، ترجمۀ زهره خسروی و همکاران، تهران: سمت.
گلفام، ارسلان و یوسفیراد، فاطمه (1381)، «زبانشناسی شناختی و استعاره»، تازههای علوم شناختی، د 4، ش 3 (پیاپی 1)، صص 59 ـ 64.
لیکاف، جورج و جانسون، مارک (1394)، استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم، ترجمۀ هاجر آقاابراهیمی، تهران: علمی.
محمودی تازه کند، فاطمه. (1391)، «گفتمان، قدرت و زبان در قصههای بهرنگی از دیدگاه تاریخگرایی نوین»، نشریه نقد ادبی، بهار 1391، دوره 5، شماره 17، صص 175 - 191.
معصومی، علی و کردبچه، مریم (1389)، «استعارههای هستیشناختی در دستنوشتههای کودکان»، پازند، سال ششم، شماره 22 و 23، صص 79-97.
ولیپور، عبدالله و همتی، رقیه (1396)، «در جستوجوی کمال مطلوب»(بررسی تطبیقی ماهی سیاه کوچولو» نوشتۀ صمد بهرنگی با جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ)، نشریه مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان 1396، دوره 8، شماره 2 (پیاپی 16) 73، صص 161 – 178.
میرفخرایی، تژا(1383)، فرایند تحلیل گفتمان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
وندایک، تئون.ای(1382)، مطالعاتی در تحلیل گفتمان، ترجمه تژا میرفخرایی و دیگران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
هاوکس، ترنس (1377)، استعاره، ترجمۀ فرزانه طاهری، تهران: مرکز.
یارمحمدی، لطف الله(1388)، گفتمانشناسی رایج و انتقادی، تهران: انتشارات هرمس.
ب-لاتین
Landau, M.J. M.D. Robinson & B.P. Meier (2013). The Power of Metaphor: Examining Its Influence on Social Life. Washington, DC: APA Press.
Hovland, C.I. I.L. Janis & H.H. Kelley (1953). Communication and Persuasion. New Haven, Corm: Yale University Press.
Wood, W.L. & A. AT. Eagly. (1981). "Stages in the Analysis of Persuasive Message". Journal of Personality and Social Psychology. Vol. 40. pp. 246-259.
The role of conceptual metaphor in producing critical discourse by Samad Behrangi (A case study of "The Little Boy's Tale" based on Falkloff's theory and the persuasive model of Holland and Fellow authors, and Wood and Ilgie)
Abolfazl ghanizadeh2
Abstract
English The metaphor is the mapping of the respective territories (origin and destination) in the conceptual system and the semantic development.
Howland et al. (1953) as well as Wood and Ilgie (1981) in the field of meaning development and discourse production: The metaphor uses primary, secondary and final validity as well as the power of persuasion, by enhancing knowledge confidence in the metaphorical cognitive system, by The use of source domain and the use of effective communication channels also help in the development and enhancement of the semantic coefficient (conceptualization and production of discourse) of the text, as well as the adherence to contextual indices and the ability to use rhetorical auxiliary strategies.
The present study investigates the conceptual metaphor of Samad Bahrangi's "The Little Boy's Tale" and its role in the production of critical discourse (Norman Falkloff's theory). Critically the story concludes that the source (intuitive) territory of Samad Behrangi's metaphors in The Little Boy's Tale is that of cruelty and its intended destination is the social inequality and the overwhelming class distance that came from the social-democratic political system. By producing these mappings in public opinion, the author contributes to the development of social justice by changing the ruling system of society.
Key words: English "Story", "Samad Behrangi", "Persuasive Metaphor", " Critical Discourse ", "Little Boy
[1] - استادیار دانشگاه پیام نور تبریز.تبریز، ایران.//نشانی ایمیل: ab.gh9966@gmail.com
[2] - Assistant professor of payam noor university.iran.Tabriz, Iran. Email: ab.gh9966@gmail.com