تحلیل پدیدارشناختی مکان قدسی در شهر ایرانی-اسلامی مبتنی بر انحا حضور عناصر چهارگانه در فضا؛ مطالعه موردی: آرامگاه شاه نعمتالله ولی در شهر ماهان
محورهای موضوعی : شهرسازی اسلامیسمیه طلایی 1 , علی اکبری 2 , مهدی حمزه نژاد 3
1 - گروه معماری، واحد بین المللی کیش، دانشگاه آزاد اسلامی، جزیره کیش، ایران
2 - استادیار گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - استادیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران
کلید واژه: معماری آرامگاهی, مکان قدسی, پدیدارشناسی مکان, معماری اسلامی, عناصر چهارگانه,
چکیده مقاله :
مسئلة عبور از توصیفات صوری و ظاهری بناهای تاریخی و نیل به فهم ماهیت تام آنها با هدف حفظ و تداوم ارزشهای فرهنگی در دوران کنونی، یکی از مهمترین مسائل پیش روی محققان در حوزة معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی است. ازآنجاکه هر بنای ساختهشده نحوی از تجسد جهانبینی و اندیشههای سازندگان آن است و نیز استعارهای است از اطوار بودن آنان در جهان، درک صحیح از بنا میتواند بازتولید هویت تاریخی را در دوران کنونی میسر سازد. هدف از این پژوهش تحلیل بنای آرامگاه شاه نعمت الله ولی مبتنی بر این مفروض است که دلالتهای هستیشناختی عناصر بهمثابه نشانههای معنادار از ساختار رابطة میان آنها قابل تبیین است و میتوان از این طریق در مسیر پایداری ارزشها در معماری امروز گام برداشت. در پژوهش حاضر، مبانی فلسفی تحقیق تفسیری و رویکرد تحقیق، کیفی و روش تحقیق، پدیدارشناختی است. درتحلیل تجربة فضا و نسبت آن با شهر سه مفروض زیر مورد بررسی قرار گرفت: 1. سلسلهمراتب روابط فضایی از فضای شهری تا گنبدخانه موجب ایجاد حس معنویت در افراد میشود. 2. حضور عناصر و انحا حضور عناصر چهارگانه در فضاهای متوالی بر ادراک کاربران از فضا بهمثابه مکان مقدس تأثیرگذار است. 3. حضور عناصر چهارگانه بهمثابه نشانههای معنادار در فضا موجب افزایش حس مکان و تعلق خاطر زائران میشود. برای آزمون فرضیات بالا از طریق تحلیل تجربة زیستة افراد در فضا پرسشنامهای با 2۰ واگویه تنظیم و در میان 85 نفر از زائران و متخصصان توزیع شد. تحلیل دادهها نشان میدهد که نحوه و میزان حضور عناصر چهارگانه در صحنهای متوالی بنای آرامگاه شاه نعمتالله ولی، رابطة معناداری با ادارک معانی عرفانی و سفرهای روحانی سالک در ذهن مخاطبان فضا دارد و منجر میشود تا افراد با حضور در هر صحن کیفیت ادراکی متفاوتی را تجربه کنند و هرآن برای رسیدن به ملجأ و زیارت آمادگی بیشتر یابد.
One of the most crucial issues encountering researchers in the field of Iranian-Islamic architecture and urban planning with the aim of preserving and perpetuating cultural values in the present era is the issue of overcoming formal and physical descriptions and gaining a deep understanding of the nature and essence of the buildings. Since every building is a form of embodiment of ideas and worldviews of its builders and is additionally a metaphor of their existence in the world, a correct understanding of the building can enable the reproduction of historical identity in the present era. The purpose of this study is to analyze the structure of the tomb of Shah Nematollah Vali based on these assumptions that the ontological implications of the elements can be explained as meaningful signs of the structure of their interrelationship. In the present study, the philosophical foundation of research is interpretivism; the research approach is qualitative, and the analysis method is phenomenological. In analyzing the experience of space and the relationship between the building and the city, the following three assumptions were examined: 1. the hierarchy of spatial relations from the urban space to the dome creates a sense of spirituality in individuals. 2. The presence of four Classic Elements in successive spaces affects users' perception of space as a sacred one. 3. The presence of four Classic Elements as meaningful signs in the space increases the sense of place in pilgrims. To examine the above assumptions by analyzing the lived experience of people in the building, a questionnaire with 20 questions was prepared and distributed among 85 pilgrims and specialists. Data analysis shows that the manner and extent of the presence of four Classic Elements in consecutive scenes of the shrine of Shah Nematollah Vali, has a significant relationship with the perception of mystical meanings and spiritual journeys in the minds of the people and leads them to experience a different perceptual quality in each courtyard. And be more prepared to reach the shrine and pilgrimage at any moment.
احمدی، بابک. (1398). هایدگر و تاریخ هستی، چاپ پنجم، تهران: نشر مرکز.
اکبری، علی.(1397الف). برداشتهایی فلسفی از مبانی نظری معماری، قزوین: انتشارات جهاد دانشگاهی.
اکبری، علی.(1397ب). فهم روایتگری معماری مبتنی بر نسبت «دیالکتیک فضازمان» با «بدن». پژوهشهای انسانشناسی ایران، 8(2)، 75-97.
اکبری، علی و الهه نوروزیکیا.(1399). تبیین مؤلفههای روش تحقیق پدیدهشناسی و کاربرد آن در پژوهشهای معماری و شهرسازی. مجموعه مقالات ششمین کنفرانس بینالمللی مهندسی عمران، معماری و شهرسازی. تهران.
الیاده، میرچا.(1390). مقدس و نامقدس. (ترجمه بهزاد سالکی). چاپ سوم. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
الیاده، میرچا.(1393). چشماندازهای اسطوره. (ترجمه جلال ستاری). چاپ سوم، تهران: توس.
اَملی رضویفر (نوو-اگلیز)؛ غفاری، حسین. (1390). نشانهشناسی پیرس در پرتو فلسفه، معرفتشناسی و نگرش وی به پراگماتیسم. نشریه علمی پژوهشی فلسفه، 39(2)، 5-37.
بارت، رولان. (1398). اسطوره، امروز. (ترجمه شیریندخت دقیقیان). چاپ نهم، تهران: نشر مرکز.
بازرگان، عباس. (1397). مقدمهای بر روشهای تحقیق کیفی و آمیخته. ویراست چهارم. تهران: دیدار.
باشلار، گاستون. (1394). آب و رویاها: پژوهشی بر تخیل ماده. (ترجمه مهرنوش کیفرخی). آبادان: پرسش.
پالاسما، یوهانی (1392). دست متفکر، حکمت وجود متجسد در معماری، ترجمه علی اکبری. تهران: پرهامنقش.
پالاسما، یوهانی. (1395). خیال مجسم، تخیل و خیالپردازی در معماری. ترجمه علی اکبری. تهران: پرهامنقش.
پرتوی، پروین. (1394). پدیدارشناسی مکان، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فرهنگستان هنر.
پیردهقان، مریم و محمدتقی پیربابایی (1393). ماهیت بازنمایی عناصر چهارگانه در هنر اسلامی بر اساس پیش متنهای فلسفی. قم: مجموعه مقالات کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی.
حمزهنژاد، مهدی؛ ربانی، مریم و ترابی، طاهری. (1394). نقش باد در سلامت انسان در طب اسلامی و تأثیر آن در مکانیابی و ساختار شهرهای سنتی ایران، فصلنامه علمی پژوهشی نقشجهان، 1(5)، 43-57.
ستاری، جلال. (1393). جهان اسطورهشناسی. چاپ چهارم. تهران: نشر مرکز.
شایگان، داریوش. (1392). هانری کربن، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی. (ترجمه باقر پرهام). چاپ ششم، تهران: فرزان روز.
صابری کاخکی، سیاوش. (1392). ربط کیفیات تألیفی در ادراک معماری اسلامی ایران. مطالعات شهر ایرانی اسلامی، 4 (13)، 8۰- 73.
صادقی تحصیلی، طاهره؛ حسنی جلیلیان، محمدرضا و حیدری، علی. (1395). سیر آتش از اسطوره تا عرفان، ریشههای اسطورهای نمادهای مربوط به آتش در عرفان. فصلنامه علمی پژوهشی کهننامه ادب پارسی، 7 (3)، 51- 27.
صبری، رضاسیروس. (1393). تحول در طراحی، فرایند طراحی با اسطوره، تصور و ذهن طراحانه. تهران: پرهامنقش.
عسگری، نسیم؛ ناسخیان، شهریار؛ ایزدی، محمدسعید (1398). خوانش ساختارِ معنایی و کالبدی حریم اماکن مقدس، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی، 1۰ (2): 36- 21.
فروزانکیا، اسماعیل و استاجی، ابراهیم. (1396). تجلی آتش در اساطیر و ادیان. پنجمین همایش پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی. تهران.
فرهی فریمانی، مریم و حقیقتبین، مهدی. (1395). واکاوی ادراک ایرانیان در مواجهه با طبیعت (مطالعه موردی؛ بررسی تولیدات علمی در رشته معماری منظر و حوزه هنر و معماری)، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی،24(1)، 42- 33.
قائمی، فرزاد و یاحقی، محمدجعفر. (1388). تحلیل نمادینگی عناصر خاك و باد در اساطیر ایرانی. فصلنامه علمی پژوهشی ادب پژوهی، 1۰ (2)، 82- 58.
قویپنجه، زهرا. (1394). نمادشناسی مثلث در عناصر چهارگانه (آب- باد- خاک- آتش). اولین کنفرانس بینالمللی هنر، صنایع دستی و گردشگری، شیراز، موسسه عالی علوم و فناوری خوارزمی.
قویپنجه، زهرا. (1388). رمزگشایی نماد خاک در هنر سرزمین رازها. فصلنامه هنر، 79، 173- 158.
قیومی بیدهندی، مهرداد. (139۰). گفتارهایی در مبانی و تاریخ معماری و هنر، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
کاسیرر، ارنست. (1396). زبان و اسطوره. (ترجمه محسن ثلاثی). چاپ چهارم، تهران: انتشارات مروارید.
کربن، هانری. (1392). انسان نورانی در تصوف ایرانی. (ترجمه فرامرز جواهرینیا). چاپ سوم. تهران: گلبان.
کرمانی، علیرضا. (139۰). چینش نظام عالم از دیدگاه ابنعربی. نشریه حکمت عرفانی، 1(1)، 68- 43.
کمپبل، جوزف. (1398). قدرت اسطوره. (ترجمه عباس مخبر). چاپ پانزدهم، تهران: نشر مرکز.
محمدیاصل، عباس. (1395). انسانشناسی کلود لوی استروس (نیاز دنیای جدید به اسطوره). تهران: آرمان رشد.
مددپور، محمد. (1386). حکمت معنوی و ساحت هنر. چاپ دوم. تهران: مؤسسه فرهنگی منادی تربیت.
مهرعلیزاده، یدالله و رحیم چینیپرداز (1384). روشهای تجزیه و تحلیل دادههای آماری و آزمون فرضیه در علوم اجتماعی و مدیریت با نرمافزار SPSS [اس. پی. اس. اس] در محیط ویندوز. تهران: آبیژ.
نامورمطلق، بهمن. (1386). باشلار، بنیانگذار نقد تخیلی. پژوهشنامه فرهنگستان هنر، 1(3)، 72- 57.
نصر، سیدحسین. (1394). معرفت و معنویت، ترجمه انشالله رحمتی، چاپ ششم، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
نصر، سیدحسین. (1396). نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
نعیما، غلامرضا. (1394). باغهای ایران، چاپ ششم، تهران: انتشارات پیام.
واثق عباسی، عبداله؛ مشهدی، محمدامیر و رضائی، رؤیا. (1394). تجلیل جایگاه اسطوره باد در شاهنامه، نشریه شعر پژوهی (بوستان ادب) دانشگاه شیراز، 7(3)، 153-170.
وارنر، رکس. (1395). دانشنامه اساطیر جهان. (ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور). چاپ دوم، تهران: انتشارات هیرمند.
هال، استیون و آلبرتو پرز-گومز و یوهانی پالاسما. (1396). پرسشهای ادراک: پدیدارشناسی معماری. (ترجمه علی اکبری و محمدامین شریفیان). چاپ دوم، تهران: پرهامنقش.
Bachelard, Gaston, (1994), The Poetics of Space, Boston: Beacon Press.
Barthes, R. (2015). Mythologies. Le Seuil.
Berrio-Zapata, C., Moreira, F. M., & Sant'Ana, R. C. G. (2015). Barthes' rhetorical machine: Mythology and connotation in the digital networks. Bakhtiniana, 147-170.
Ceceri, K.; Braley, S. (2010). World Myths and Legends. Nomad Press, VT.
Cilesiz, S. (2010). A phenomenological approach to experiences with technology: current state, promise, and future directions for research. Educational Technology Research and Development DOI: 10.1007/s11423-010-9173-2 [accessed Apr 11 2021].
Corbin, H. (1973). En Islam iranien. Aspects spirituels et philosophiques, T. 1. Le shi'isme duodécimain; Y. II. Sohrawardi et les Platoniciens de Perse.
Eliade, M. (1968). Myths, dreams, and mysteries: The encounter between contemporary faiths and archaic realities (Vol. 1320). Harper & Row.
Honko, L. (1984). "The Problem of Defining Myth". In Dundes, Alan (ed.). Sacred Narrative: Readings in the Theory of Myth. University of California Press.
Norberg-Schulz, C. (1976). The phenomenon of place. The urban design reader, 3, 125-137.
Norberg-Schulz, C. (1992). Genius loci. Paesaggio, ambiente, architettura. Documenti di Architettura. Milano, Italy: Electa.
Trevarthen, C. (2013). What Young Children Know About Living and Learning With Companions. Tidsskrift for Nordisk Barnehageforskning, 6. https://doi.org/10.7577/nbf.441.
تحلیل پدیدارشناختی مکان قدسی در شهر ایرانی-اسلامی مبتنی بر انحا حضور عناصر چهارگانه در فضا؛
مطالعه موردی: آرامگاه شاه نعمتالله ولی در شهر ماهان
سمیه طلایی1، علی اکبری21، مهدی حمزهنژاد3
1 پژوهشگر دکتری معماری، گروه معماری، واحد بینالمللی کیش، دانشگاه آزاد اسلامی، جزیره کیش، ایران.
Email: nazi_talaei@icloud.com
2 استادیار گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
* نویسنده مسئول: Email: akbari@iausr.ac.ir
3 استادیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران.
Email: hamzenejad@iust.ac.ir
نشانی نویسنده مسئول: تهران، کیلومتر 6 بزرگراه خلیج فارس، روبهروی مرقد مطهر حضرت امام، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری، دانشکده هنر و معماری، گروه معماری. تلفن: 552292۰۰ – ۰21 – ۰912۰717275
چکیده
مسئلة عبور از توصیفات صوری و ظاهری بناهای تاریخی و نیل به فهم ماهیت تام آنها با هدف حفظ و تداوم ارزشهای فرهنگی در دوران کنونی، یکی از مهمترین مسائل پیش روی محققان در حوزة معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی است. ازآنجاکه هر بنای ساختهشده نحوی از تجسد جهانبینی و اندیشههای سازندگان آن است و نیز استعارهای است از اطوار بودن آنان در جهان، درک صحیح از بنا میتواند بازتولید هویت تاریخی را در دوران کنونی میسر سازد. هدف از این پژوهش تحلیل بنای آرامگاه شاه نعمت الله ولی مبتنی بر این مفروض است که دلالتهای هستیشناختی عناصر بهمثابه نشانههای معنادار از ساختار رابطة میان آنها قابل تبیین است و میتوان از این طریق در مسیر پایداری ارزشها در معماری امروز گام برداشت. در پژوهش حاضر، مبانی فلسفی تحقیق تفسیری و رویکرد تحقیق، کیفی و روش تحقیق، پدیدارشناختی است. درتحلیل تجربة فضا و نسبت آن با شهر سه مفروض زیر مورد بررسی قرار گرفت: 1. سلسلهمراتب روابط فضایی از فضای شهری تا گنبدخانه موجب ایجاد حس معنویت در افراد میشود. 2. حضور عناصر و انحا حضور عناصر چهارگانه در فضاهای متوالی بر ادراک کاربران از فضا بهمثابه مکان مقدس تأثیرگذار است. 3. حضور عناصر چهارگانه بهمثابه نشانههای معنادار در فضا موجب افزایش حس مکان و تعلق خاطر زائران میشود. برای آزمون فرضیات بالا از طریق تحلیل تجربة زیستة افراد در فضا پرسشنامهای با 2۰ واگویه تنظیم و در میان 85 نفر از زائران و متخصصان توزیع شد. تحلیل دادهها نشان میدهد که نحوه و میزان حضور عناصر چهارگانه در صحنهای متوالی بنای آرامگاه شاه نعمتالله ولی، رابطة معناداری با ادارک معانی عرفانی و سفرهای روحانی سالک در ذهن مخاطبان فضا دارد و منجر میشود تا افراد با حضور در هر صحن کیفیت ادراکی متفاوتی را تجربه کنند و هرآن برای رسیدن به ملجأ و زیارت آمادگی بیشتر یابد.
واژگان کلیدی:
معماری آرامگاهی، مکان قدسی، پدیدارشناسی مکان، معماری اسلامی، عناصر چهارگانه
Phenomenological Interpretation of the Sacred Place in Iranian-Islamic Cities based on Presence of The Classical Elements
(Case Study: Shrine of Shah Nematollah Vali)
Abstract
One of the most crucial issues encountering researchers in the field of Iranian-Islamic architecture and urban planning with the aim of preserving and perpetuating cultural values in the present era is the issue of overcoming formal and physical descriptions and gaining a deep understanding of the nature and essence of the buildings. Since every building is a form of embodiment of ideas and worldviews of its builders and is additionally a metaphor of their existence in the world, a correct understanding of the building can enable the reproduction of historical identity in the present era. The purpose of this study is to analyze the structure of the tomb of Shah Nematollah Vali based on these assumptions that the ontological implications of the elements can be explained as meaningful signs of the structure of their interrelationship. In the present study, the philosophical foundation of research is interpretivism; the research approach is qualitative, and the analysis method is phenomenological. In analyzing the experience of space and the relationship between the building and the city, the following three assumptions were examined: 1. the hierarchy of spatial relations from the urban space to the dome creates a sense of spirituality in individuals. 2. The presence of four Classic Elements in successive spaces affects users' perception of space as a sacred one. 3. The presence of four Classic Elements as meaningful signs in the space increases the sense of place in pilgrims. To examine the above assumptions by analyzing the lived experience of people in the building, a questionnaire with 20 questions was prepared and distributed among 85 pilgrims and specialists. Data analysis shows that the manner and extent of the presence of four Classic Elements in consecutive scenes of the shrine of Shah Nematollah Vali, has a significant relationship with the perception of mystical meanings and spiritual journeys in the minds of the people and leads them to experience a different perceptual quality in each courtyard. And be more prepared to reach the shrine and pilgrimage at any moment.
Keywords:
Persian Architecture, Sacred Place, Phenomenology of Place, Islamic Architecture, Classic Elements
مقدمه
یکی از اساسیترین مسائل پیش روی معماران در دوران کنونی، که میکوشند در راستای هویت تاریخی معماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی، گام بردارند، میزان و نحوة بازتولید معماری گذشته در بستر امروز است. عمدة برداشتها از معماری تاریخی در تکرار عناصر صوری مانند طاقها و قوسها و عناصر تزئینی محدود میشود که این امر ناشی از عدم شناخت عمیق آثار تاریخی و عدم فهم دقیق به مبانی نظری و حکمی نهفته در بناهاست. ازآنجاکه هر بنای ساختهشده نحوی از تجسد ایدهها و آرای سازندگان آن است و نیز استعارهای است از اطوار بودن آنان در جهان، رابطة ماهوی بنا و ساحت اندیشة آدمیان روشن است. این امر در سرزمین ایران که همواره رابطة باشندگان آن با امر متعالی و قدسی مشهود بوده است، وجهی متافیزیکی مییابد که فهم دقیق آن مستلزم شناخت چارچوبها و ساختار اندیشهورزی ایرانیان است. معماری ایرانیان بهدرستی فهم نمیشود مگر آنکه دو ساحت وجودیِ ظاهری و باطنی فضای ساختهشده با یکدیگر درک شود. از سوی دیگر، مکانیت امر قدسی در شهر ایرانی بهویژه در دوران اسلامی، حیث مؤلفههای مکانی، پدیدهای است که در ماهیت خود، واجد جنبههای معنایی و اسطورهای است.
معماری آرامگاهی در ایران یکی از مهمترین کاربریهایی است که در طول تاریخ، ساخته شده و با توجه به اهمیت مقام معنوی فرد مدفون در بنا، موردتوجه معماران از حیث خلق فضای قدسی و تجلی باورهای عرفانی بوده است. معماران کوشیدهاند ضمن پاسخگویی به عملکردهای موردنیاز، جنبههای قدسی و ارزشهای معرفتشناختی را در بنا متبلور سازند و آنچه به کار میبردند، فراتر ازآنچه مینماید، واجد معانی استعاری و متعالی باشد؛ اما در مطالعات انجامشده، کمتر از این جنبه بناها مورد کنکاش قرار گرفته است. از طرفی، در دوران کنونی در حوزة ساخت بناهای مذهبی، معناگرایی تاریخی که یکی از مهمترین ارکان معماری بنا بوده است تا حد زیادی فراموش شده و این امر ناشی از عدم شناخت و پرداخت کافی به آن در پژوهشهای راهبردی است. محصول این فرایند، فرم و فضایی است که گاهی حتی در پاسخگویی به عملکرد هم بازمانده است. معماری مذهبی که بارزترین نمایانندة کمال مطلوب هنر نزد ایرانیان بود، امروز یکی از چالشبرانگیزترین حوزههای معماری است و بیشتر معطوف به آفرینش زیبایی بصری و فرمی است تا خلق فضای معنوی و قدسی.
هدف از انجام این پژوهش، تحلیل جنبههای معنایی فضا به اتکای انحا حضور عناصر چهارگانه در معماری آرامگاهی بهقصد فهم دقیقتر آن در راستای ضرورت بازتولید سنت تاریخی کیفیت فضایی معماری قدسی در ابنیه مذهبی دوران کنونی است. این پژوهش بر این فرض استوار است که در معماری آرامگاهی ایران، رابطة میان امر محسوس و امر معقول واجد مفاهیم قدسی و آفرینش امر قدسی منوط به کیفیت انحای حضور امر محسوس است. همچنین موقعیت مکانی بنا در کلیت کلان خود، واجد و خالق معناست. مفروض است که دلالتهای هستیشناختی عناصر بهمثابه نشانههای معنادار از ساختار رابطة میان آنها قابل تبیین است؛ بنابراین میتوان پرسید:
1. خوانش پدیدارشناختی از فضای ساختهشده چگونه تشریح میشود؟
2. عناصر چهارگانه واجد چه دلالتهای معنایی هستند؟
3. ساختار حضور عناصر چهارگانه در آرامگاه شیخ نعمتالله ولی چگونه است و چه ساختار قدسی را دلالت میکند؟
پیشینه پژوهش
عمدهترین پژوهشها در حوزة مطالعة پدیدارشناسی عناصر چهارگانه رویکرد اسطورهشناختی به آنها بوده است. در اسطورهشناسی مدرن، جوزف کمپبل، اسطورهشناس آمریکایی، اسطوره را نوعی رؤیای جمعی جامعه میداند و برای اسطورهها چهار کارکرد عرفانی، کیهانشناختی، جامعهشناختی و آموزشی متصور است (کمپبل، 1398). زیگموند فروید بنیان اسطوره را در پویایی روان-جسمانی انسان میبیند که گرایشهای ناخودآگاه آدمی را هدایت میکند (ستاری، 1393). یونگ معتقد است اسطوره بهمثابه کهنالگو در ناخودآگاه جمعی نژادی نوع بشر کاشته شده است و تشابه عمیق اسطورهها در فرهنگهای مختلف شاهدی بر سرشت واحد انسانهاست (ستاری، 1393). میرچا الیاده عملکرد اصلی اسطورهها را الگووارههای همة فعالیتهای معنادار انسان معرفی میکند و ازاینرو نقش آنها را در قوامیابی تمدن انسان بیبدیل میداند (الیاده، 1393). کلود لوی استروس اسطوره را ابزار ارتباطی میان مردمان مختلف میداند و اظهار میدارد که عناصر سازندة اسطورهها در ترکیب با یکدیگر معنادار میشوند و واجد ساختار واحد هستند (محمدیاصل، 1395). رولان بارت اسطوره را نوعی نظام نشانهها میداند که هرچند ریشه در فرهنگهای مختلف دارد اما زبانی عام میان انسانهاست (بارت، 1398). کاسیرر معتقد است اسطورهها آنچنان جهانشمول و گسترده هستند که نمیتوان آن را امری متعلق عالم خیال دانست بلکه ریشه در واقعیت طبیعت و سرشت آدمی دارد (کاسیرر، 1396). در نگاهی عمیقتر، گاستون باشلار، فیلسوف فرانسوی، در نقد پدیدارشناختی امر خیالی، خیال را آگاهانه و سرمنشأ اسطورهها را تخیل آدمی و نقطة عزیمت تخیل را نزد شاعران و ادیبان، عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و آتش بهمثابه ماده اولیه و اصیل میداند (باشلار، 1394). باشلار در نگاه پدیدارشناختی خود در مواجهه با اثر هنری، متن ادبی یا فضای زیسته، از مفاهیم تراذهنیت و بیناذهنیت و عناصر و شرایط آنها برای بررسی امکان تجربة مشترک نام میبرد و نوع ارتباط انسان با فضا را بازتابی از ظاهر اثر و پژواکی از باطن آن به تجربه درمیآید، میداند (نامور مطلق، 1386: 67-66). در حوزة نقش اسطورهشناسی در معماری در ایران، نظریة رضاسیروس صبری مبتنی بر نقش اسطورهها در بازتعریف فرایند طراحی معماری یکی از پژوهشهای جامع و کلانی است که در این زمینه مطرح شده است. صبری در این نظریة اسطورهها را رمز شناخت فرهنگ جامعه معرفی میکند و آنها را پاسخگو به مسائل زندگی و روزمره انسان و جایگاه اسطورهها را در برنامهریزی کالبدی تأثیرگذار میداند (صبری، 1393: 142- 137). در پژوهش جامعی، مریم پیردهقان و محدتقی پیربابایی، ضمن تبارشناسی تاریخی عناصر چهارگانه در فلسفه باستانی و اسلامی، به تمیز میان مفهوم اسطورهای و استعاری عناصر چهارگانه پرداخته و با توجه کنکاشی که در منابع و ریشههای تاریخی آنها داشتهاند، به اتکای فهم معنای رمزی آن عناصر، ماهیت بازنمایاننده آنها را مبتنی بر دیدگاههای افلاطونی، نوافلاطونی، هرمسی و عرفانی- اسلامی در روایتهایی تمثیلی و نمادین از پیش موجود، ماهیت استعاری میدانند (پیردهقان و پیربابایی، 1393).
در مطالعات پدیدهشناسی معماری، عمدة پژوهشها در رابطة میان انسان و محیط به تأثیر اثر معماری بر مخاطبان و انگارههایی کم و بیش مشترک و احساساتی بنیادین انسانها نسبت به بنا میپردازند (اکبری و نوروزیکیا، 1399) چراکه بهزعم باشلار پدیدارشناسی معطوف به شکلگیری انگاره در آگاهی فرد، میتواند ما را به اعادۀ ذهنیت انگارهها، توانایی و فراذهنیبودنشان یاری رساند (Bachelard, 1994: xix). در سطح جهانی، پژوهشهای یوهانی پالاسما متمرکز بر نقش ادراکات حسی در فهم فضا و نیز طراحی معماری بوده است (پالاسما، 1392). کریستین نوربرگ-شولتز به ردیابی معنا در طول تاریخ در معماری غرب و روح مکان پرداخته (Norberg-Schulz, 1976 & Norberg-Schulz, 1992) و استیون هال و پیتر زومتور کوشیدهاند بر اساس نگاه پدیدارشناختی به فضا و مکان اقدام به طراحی و پروژههای معماری کنند. بهطور کلی در پدیدارشناسی محیط و مکان، سه موضوع اصلی مورد تحلیل قرار میگیرد: نخست مشخصههای اساسی و ارتباطات درونی تجربۀ محیطی؛ دوم، ویژگیهای اصلی محیط، نظیر صدا، توپوگرافی، نور و کیفیات فضایی که موجب ارتقای کاراکتر خاص مکان و چشمانداز میشود؛ سوم، زمینههای ارتباط انسان با محیط و ارتقای بصیرتها و دیدگاهها در زمینۀ نوعی از طراحی و برنامهریزی که بیشتر با روح مکان در تماس است(پرتوی، 1394، 165).
مبانی نظری پژوهش
اسطوره بهمثابه پدیدة محمل معنا
لاری هونکو، محقق فنلاندی فرهنگ عامه و مطالعات تطبیقی ادیان، اسطوره را داستان خدایان، حکایت مذهبی از سرآغاز جهان، آفرینش، رویدادهای بنیادین و اعمال خدایان تعریف میکند که در نتیجة آن جهان، طبیعت، فرهنگ و نظم موجود در آنها خلق شده است. اسطوره، ارزشها و هنجارهای جامعه و الگویی از رفتارها را تعیین میکند (Honko, 1984: 49)؛ اسطوره هنجارهای رفتاری هر جامعه را قوام میبخشد. اسطورهها بر اساس باورهای جامعه شکل میگیرند (Ceceri & Braley, 2010). به زعم میرچا الیاده، اسطوره روایتگر تاریخ مقدس یعنی رویدادی ازلی است که در لحظة آغاز، اتفاق افتاده است (الیاده، 139۰: 86). مهمترین عملکرد اسطورهها ایجاد الگوهای رفتاری در جامعه است. او اسطوره را بازنمایانندة واقعیت مطلق میداند (Eliade, 1968:23). اسطوره رخنهای قدسی به درون جهان است. هر اسطوره نشان میدهد که چگونه هر واقعیت به عرصة هستی پا مینهد (الیاده، 139۰: 88). انواع اسطوره را میتوان در چند موضوع کلی در مورد شکلگیری کائنات و اسطورههای طبیعت، چگونگی عملکرد جهان طبیعی مانند فصول سال، رفتار حیوانات و گیاهان و داستانهای قهرمانانه که به ماجراجوییهای قهرمانان میپردازد، دستهبندی کرد (صبری،1393: 119). در همة تعاریف و دستهبندیها، آنچه راهبرد کاربرد اسطورهها در فرایندهای خلق فضا است، پیوند سرشتی انسان با طبیعت، سرآغاز و سرانجام جهان و وحدت وجودی انسان با کیهان است که اسطورهها آن را برجسته میسازد. آنچه ابزار بیان این پیوند سرشتی است، غلبة امر رمزی و تمثیلی و روایی دستساختههای آدمی است که بهعنوان هنر رمزی مطرح میشود تا حقایق متعالی در الحان، صورتها، اشکال، رنگها و بهطور کلی صور محسوس به پیدایی آید (مددپور،1386: 3۰6). اسطوره در مرزها متجلی میشوند و رمزها محمل تجلی امر قدسیاند (نصر،1394: 236). بنابراین، امر اسطورهای بهذات امری استعاری و تمثیلی است.
فضامکان قدسی و اسطوره
در نگرش معناگرایانه به امر زیستن، اگر باید در جهان زیست، باید آن را بنیان نهاد. کشفِ نوعی مرکزیت، مترادف با آفرینش جهان است و این کیهانآفرینی آیینی، مکانیت قدسی را میسازد (الیاده، 139۰: 16). هر مکان قدسی دلالت بر ظهور و تجلی امر قدسی دارد که منجر به انفکاک حوزهای از محیط کیهانی مجاور میشود و آن را کیفاً از مکانهای دیگر متفاوت میسازد (پیشین: 2۰). مکان قدسی از نمادها و نشانهها در خلق فضای روحانی و انتقال مفاهیم معنوی بهره میگیرد. نمادها، تجلی ذات مطلق در امر مقید هستند (کربن، 1392: 42). نمادها، معانی ماورای خود را در عالم محسوسات بازتاب میدهند؛ فهم آن معانی مشروط به وجود شرایط درک آن در مخاطب است. فضامکان قدسی به موجب تجلی امر معنوی در آن از طریق نمادها و نشانههای محسوس، با علم شهودی فهم میشود و واسطة این تجلی، اسطورهها هستند که در هر فرهنگی محمل معانی متافیزیکیاند. اسطورهها با تبلور مادی خود در عناصر، اجزا، مصالح و نحوة حضور پدیدههای کیهانی و بازنمایی آن در فضازمان انتقال معانی معنوی و قدسیسازی موقعیت را بهعهده میگیرند. در معماری ذاکرانه، ماده محمل ذکر است (قیومی بیدهندی، 139۰: 9) و سرآغاز و سرانجام آفرینش را مواد و عناصر تشکیلدهندة خود متذکر میشود.
عناصر چهارگانه بهمثابه پدیدارهای اسطورهای
آب، باد، خاک و آتش را عناصر اصلی طبیعت و بنیان جهان مادی میدانند. در نگاه سنتی هستیشناختی به این عناصر، هریک از حیث طبع، گرم یا سرد و تر و یا خشک هستند. به این ترتیب که آب، سرد و تر؛ باد، گرم و تر؛ خاک، سرد و خشک و آتش، گرم و خشک است. این عوامل در طبیعت بر کمیت، کیفیت و نیز ترتیب اثرگذاری، به امر پروردگار طبیعت را رنگارنگ کردهاند. آب عنصر سازنده، مولد و حیاتبخش جهان و همواره نزد ایرانیان مقدس بوده است. آب رمز کل چیزهایی است که بالقوه وجود دارند و سرچشمه همه امکانات هستی است. در اساطیر ایرانی، آب دومین آفریده جهان مادی است و پیش از هر خلقت، نماد استواری و تجلی کائنات بوده است (قویپنجه، 1394: 28). همچنین آب ریزان و از چشمه جاری، زنده و چالاک است؛ درمانگر و مظهر بدر و حیا و پایندگی است. آب مایة تطهیر و پاکی است و در دیدگاه اسطورهای، انسان با فرو رفتن در آب میمیرد و با بیرون آمدن از آن حیات مجدد مییابد (الیاده، 139۰: 123).
در اوستا واژهای به معنی باد و گاه ایزد باد آمده است و آنچنانکه آمده است ایزد باد در ردیف ایزد آب و آتش و خاک است تا عناصر چهارگانه بهمثابه اسطوره کامل گردد (حمزهنژاد و همکاران،44:1394). باد در اساطیر ایرانی ایزدی نیرومند است که بر فضای تهی میان دو جهان هرمزدی و اهریمنی فرمان میراند و اهورامزدا و شاهان اساطیری از او طلب یاری میکنند. او دلیرترین ایزدی است که خودی بر سر و طوقی بر گردن دارد (قویپنجه، 1394: 29) و به اعتقاد ایرانیان عنصری ذیروح و برخوردار از قدرت و نفوذ فوقالعادهای است. باد در سرزمین ایران اسطوره سرزمین است چرا که در داستان آرش کمانگیر نقش مؤثری در گسترش مرز ایران دارد (واثق عباسی و همکاران، 1394: 158). با وجود آنکه هر چهار عنصر، مظاهر پاکی و عناصر تطهیر هستند اما مقام آتش در این امر متفاوت است. باور به جاری شدن امر قدسی و پاکی با نور و روشنایی، سرمنشأ جشنهای سده و چهارشنبهسوری، جشن چراغ برات، بزرگداشت شب یلدا یا همان زادیشت مهر (روز زایش میترا) بوده است (فروزانکیا و استاجی، 1396: 846). آتش در وجود همة موجودات به ودیعه نهاده شده و جوهر زندگی، خاستگاه وجود و حرکت هر چیز، نماد رستاخیز و وسیلهای برای آزمون پاکی از ناپاکی است (صادقی تحصیلی و همکاران، 1395: 31).
خاک، سرچشمه آفرینش است. عنصر اصلی ازلی-ابدی آفرینش، حیاتبخش و حیاتگیرنده است؛ زنده و نامیرا است (قویپنجه، 1388: 159). خاك در بین عناصر چهارگانه، بیحرکتترین و بیتكاپوترین است و بـه همین دلیل، در جاندارانگاری اساطیری، از كمترین پویـایی ممكـن برخـوردار شـده و بـا توجه به اینكه، در طبیعت نیز محل رویش گیاهان و نباتات است، در اساطیر نیـز نقش «مادة اولیه» را در آفرینش مادی عهدهدار بوده اسـت. در اسـاطیر بینالنهرین نخستین آفریدگانی كه از پیوند تیامت و آپسو به وجود آمدند، «لاهمو» (نیمه نرینه) و «لاهامو» (نیمه مادینه) به معنی گلولای و رسوبی كه در محل بههم رسیدن دریا و رودخانه نشسته است- بودند كه به تعبیر برخـی پژوهشـگران، افقهای مـدور آسـمان و زمـین هستند كه آنشار و كیشار را بـه وجـود میآورند كه جهان آسمان و زمین هسـتند. از تركیب آب- كه نماد هستی است- و خاك- كه مادة ساكن و اولیة خلقت است- حیات جسمانی آغاز میشود. به همین دلیل، در اغلب فرهنگها، حیـات انسانی نیز از خاك آغاز میشود (قائمی و یاحقی، 1388: 66). در اندیشة عرفانی اسلامی نیز نگاه اسطورهشناختی به عناصر چهارگانه در بحث تفسیر عالم، آفرینش و مراتب وجود قابل ردیابی است. آنچه در جهان اندیشة عرفانی اخوان الصفا و حکمت اشراق سهروردی میتوان یافت، عناصر چهارگانه بهمثابه ساختمایه عالم مادی، حامل معانی باطنی و نقطة عزیمت سفر سالک برای نیل به حقیقت فرامادی است (نصر، 1396: 318-412). در جدول شماره 1، بررسی تطبیقی اندیشة عرفانی در سلوک به حقیقت و مرتبة عناصر چهارگانه در این اسفار نشان داده شده است.
جدول شماره 1: بررسی تطبیقی جایگاه عناصر چهارگانه در اسفار عرفانی سالک (مأخذ: نگارندگان)
مراتب ساختمان عالم وجود و سیر در آن (Corbin, 1973, IV: 110) | حیاط آخرت | حیات عقلانی | عالم تعقل |
| مرتبه عرفانی: اکل از کون، آتش نماد معرفت به حقیقت (صادقی تحصیلی و همکاران، 1395: 41) | عناصر چهارگانه به مثابه عناصر ساخت جهان و کیهان
|
حیات روحانی | عالم خیال | مرتبة عرفانی: سیر علی الهوا | ||||
سفر سوم: رستاخیر به عالم آخرت (قیامت کبری) |
| |||||
حیاط برزخ | حیات نفسانی | عالم مثال | مرتبة عرفانی: سیر علی الماء، ماء بهمثابه نفس رحمانی (کرمانی، 139۰: 54 به نقل از: ابنعربی، 1336: 82) | |||
سفر دوم: رستاخیز به عالم برزخ (قیامت صغری) |
| |||||
حیاط دنیا | حیات حسی | عالم محسوس | مرتبة عرفانی: سیر علی الارض | |||
سفر اول: رستاخیر به عالم مادی |
|
رویکرد پدیدارشناختی به ادراک محیط
تحلیل پدیدارشناختی از عناصر موجود در فضا، از مرحلة دریافت محیط عبور کرده و دادههای محیطی را که به حواس پنجگانه در آمده است، با صور خیالین و ذهنی از امر مقدس و معانی متافیزیکی درهممیآمیزد و ادراکی تام را موجب میشود که سوبژکتویتة امر مدرک را بر ابژکتیویتة آن غالب میسازد. از این رو، گام نسخت در فهم معانی پدیداری عناصر، ادراک نشانههایی است که در ساختار فضا، دلالتهای معنایی را بهعهده دارند. این فرایند مبتنی بر ارائة مفروضاتی است که پدیدة موردنظر براساس آن تفسیر میشود (املی رضویفر و غفاری، 139۰: 29). مرحلة فهم فضا در نشانهشناسی پیرس استغراق در کیفیات فضا است و قیاس آغاز میشود. سپس براساس نوعی استدلال احساسات خود را در آیینة فضا مطرح میکند و در مرحلة آخر طی فرایند استقرا در مورد فهم فضا، قضاوت میکند. بهزعم پیرس نقش فضا، معقول ساختن وجه کیفی احساسات است. درتصویر 1 رابطة میان انسان و عناصر فضا در شکلگیری تصویرذهنی و معنا نشان داده شده است.
تصویر شماره 1. مواجهه با فضا وشکلگیری معنا در ادراک ماهیت فضا در رویکرد پدیدارشناختی به فضا (Cilesiz, 2010).
انسان از دوران باستان اسطورهها را واسطهای برای فهم و شناخت آفریدگار خویش کاویده است و باور داشته که اسطورهها ازآنجاکه آفریدهها و نمادهایی خداییاند، از هر آنچه آدمی خلق میکند، ازلیتر و جامعترند. جوامع سنتی در جستوجوی رازهای نهان در اسطورهها و ارتباط با آنها بودهاند تا از طریق آنها بتوانند قدرت غلبه بر نیروهای طبیعی را در خود ایجاد کنند. ازآنجاکه ادامه زندگی ایرانیان در اقلیم فلات ایران به کشاورزی و نیروهای طبیعی وابسته بوده است، باورهای اسطورهای در این سرزمین غالباً ناظر بر نیروهای طبیعی است (فرهی فریمانی و حقیقتبین، 1395، 21). بنابراین اسطورهها در اندیشه ایرانیان بازتاب ادراک آنان از فضای طبیعی سرزمینیشان است و از آنجا که حیات و ممات خود را در این نیروهای طبیعی میدیدند، ماهیت آن عناصر را امر قدسی و در راستای حکمت الهی میپنداشتند. در نظریة کنش متقابل، دریافت محیط و شکلگیری معنا در ذهن ادارککنندة محیط همزمان رخ میدهد و تجربة زیستة پیشین در آن تأثیر دارد (صابری کاخکی، 1392: 75) از این رو ادراک محیط بر اساس تصاویر ذهنی و درونی مادی از اسطورههایی که در ذهن جای دارند، صورت میگیرد و این ادراک که آمیزهای چندگانه از خود مدرك است؛ گاه با عواملی همچون اندیشه، خردگرایی و سرشتِ خدایی تفسیرمیشود. این ادراک، در رویكردی طبیعی، تصویری را خلق میکند كه باعث خوشآمد ذهنی و اعتقادی خود میگردد و رویکردهای گوناگونی در پی دارد: رویکردهای محسوس، كه بیشتر جنبة حسی دارند و متغیرند و رویکردهای معقول (واقعیت)، كه دلالتی هستند و به خرد و عقل و دانایی و توحید میانجامند (وارنر، 1395: 15). در تصویر 2، مدل ادراک تجربة بدنمند انسان از فضا و شکلگیری معنا را در رابطة روانشناختی انسان و محیط نشان داده شده است.
تصویر شماره 2. مدل ادراک تجربه بدنمند انسان از فضا و شکلگیری معنا (Trevarthen, 2013).
در رویکرد نشانهشناختی به عناصر معنادار، بارت اذعان میدارد که هر پدیده میتواند از یک وجود ساکت به بیانی گشوده از موقعیت اجتماعی تبدیل شود. از آنجا که هر متن واجد روایتی مضمونی است، هر شئای که به زبان بیایید، اسطورهای را میسازد که بر پیدایش خود دلالت میکند (Berrio-Zapata, et al, 2015: 161). دلالتهای ضمنی عناصر فرایندی پویاست چراکه برخی از اشیا در زبان اسطورهای باقی میمانند و درحالیکه برخی دیگر با اسطورههای جدید جایگزین میشوند. بهزعم بارت اسطوره بیانی حسی و ساختار دوگانة نشانهای است که از طریق حواس مختلف ادراک میشود و از این طریق زبانی، فرازبان است. زبانی که به ابنتای سرشت وجودی در همة فرهنگها فهم میشود. اسطوره، با تکرار و تعمیمپذیریاش، تأیید میشود (Barthes, 2015).
چارچوب نظری پژوهش
با توجه به تشریح نقش نمادین و اسطورهای عناصر چهارگانه و نیز تبیین کنش مواجهه با فضا در ادراک آن و نیز سازوکار ادراک بدنمند انسان از فضا که در شکلهای 1 و 2 تشریح شد، چارچوب نظری تحقیق برای یافتن پاسخ مسئلة تحقیق که همان فهم تام بنا و خوانش پدیدارشناختی حضور عناصر چهارگانه در فضا در راستای بازتولید ارزشهای فرهنگی-تاریخی معماری ایرانی-اسلامی است، در سه گام متبلور میشود که در تصویر شماره 3 نشان داده شده است.
تصویر شماره 3. گامهای سهگانه چارچوب تحقیق (نگارندگان)
روش پژوهش
در پژوهش حاضر، مبانی فلسفی تحقیق تفسیری و رویکرد تحقیق، کیفی و روش تحقیق، پدیدارشناختی است (بازرگان، 1397: 45-16). روشهای تحقیق پدیدارشناختی متشکل از سه روش پدیدارشناختی اولشخص، پدیدارشناختی هرمونتیک و پدیدارشناختی اگزیستانسیال است (پرتوی، 1394: 17۰-169). در بررسی پدیدهشناسانۀ اول شخص، محقق تجربۀ دست اول خود از پدیدة موردمطالعه را پایۀ بررسی ویژگیهای خاص آن پدیده و کیفیتهای آن قرار میدهد. مبنای تعمیم تحلیلها در تحقیق پدیدارشناختی اگزیستانسیال، تجربۀ افراد و گروههایی است که درگیر موقعیتهای واقعی هستند و مستلزم طی چهار مرحله است: 1- شناسایی دقیق پدیدة موردمطالعه، 2- تهیۀ گزارشهای توصیفی از پاسخگویانی که پدیدۀ موردنظر را تجربه کردهاند؛ 3- مطالعۀ دقیق گزارش پاسخدهندگان به منظور شناسایی اشتراکات و الگوهای اصلی و مهم؛ 4- ارائۀ نتایج حاصله (پرتوی، 1394: 171).
در مرحلة تدوین مبانی نظری تحقیق جمعآوری اطلاعات و آراء نظریهپردازان، به اتکای متون و اسناد کتابخانهای، صورت گرفته است. با توجه به آنکه تأمل و تفکر، توصیفهای کیفی عمیق از سوژهها و بررسی گروهی، مشاهدۀ دقیق مکانها و محیط از ابزار گردآوری دادهها در روشتحقیق پدیدارشناختی است، در این پژوهش تلاش شده است تا ضمن کسب تجربة شخصی از فضا، دادههای خام مطالعۀ پدیدهشناسانه از طریق مصاحبه با تجربه کنندگان فضا گردآوری و از طریق تحلیلهای آماری موردمطالعه قرار گرفته است.
تصویر شماره 3: نمودار ساختار و مدل مفهومی پژوهش (مأخذ: نگارندگان)
نمونه مورد مطالعه
آستانه شاه نعمت ا... ولی که حدود شش هزار مترمربع وسعت دارد در 35 کیلومتری جنوب شرقی ماهان واقع در استان کرمان است. ساخت این مجموعه به سال 848 ه.ق آغاز و طی6 قرن تا اواخر قرن چهاردهم ادامه یافت. این ساختمان توسط شاگردان و مریدان او، ابتدا بهصورت تک بنا با گنبدی رفیع بر فراز فضایی چهارگوش درون باغی بزرگ بوده که بعدها بناهای دیگری به آن افزوده شده است. از آنجا که شاه نعمتالله ولی عامل اصلی شهرت و آبادانی شهر ماهان بوده است (نعیما، 1394: 18۰) و نیز علاوه بر مقام عرفانی، شاعر و ادیب نیز بوده است، در دوران مختلف پس از درگذشت او، به بنای آرامگاه او افزوده شده و بنا هماینک واجد شش صحن است. قدیمیترین بخش بنا گنبدخانه آستانه است که به سال 84۰ ه.ق به هزینه احمدشاه بهمنی، از ارادتمندان وی، احداث شده است (پیشین: 18۰). دلایل انتخاب این مجموعه را میتوان اینچنین برشمرد: اهمیت تاریخی بنا در فرهنگ عرفان ایرانی، تنوع انحا حضورپذیری فضاهای مجموعه، سیر تکمیلی و تکاملی مجموعه متأثر از دیدگاه عرفانی نسبت به آرامگاه، تشخص عناصر نمادین بنا و تنوع حضور عناصر چهارگانه در مجموعه، نظم سلسلهمراتبی چیدمان و تنوع کیفیت ادراکی فضاها هر یک از اجزای مجموعه. همچنین در نگاه اسطورهای به محیط انسانساخت، عرفا، مزار را باغی از باغهای بهشت میدانند که برزخی است که نفس در آن مانند کودکی در گهواره است که بستر رستاخیز از عالم مادی و بیداری در عالم نفس است (Corbin, 1973, iv, 110؛ شایگان،1392: 261).
تصویر شماره 4. سلسلهمراتب دسترسی و چشمانداز شهری گنبدخانه آرامگاه شاه نعمت ا... ولی در ماهان کرمان
تحلیل پدیدارشناختی بنا
پدیدارشناختی اگزیستانسیال: حضور در فضاها و تجربة عناصر چهارگانه
با توجه به اینکه ساختار کالبدی اماکن مقدس در سه موزة عرصه، منطقة حائل و حوزة مقدس تقسیمپذیر است (عسگری و دیگران، 1398: 21) میتوان گفت معماری، تعاملی است میان عالم طبیعت و جهان انسانساخت بهنحوی که بهواسطة خیالات و استعارههای نظم چیدمانی عناصر و اجزا، میان ابعاد انسانی و نظم کیهانی، زندگی ابدی-ازلی و لحظة اکنون، دیالکتیکی برقرار میسازند که از طریق تناسبات فضاهای پروخالی، حضور و عدم حضور نور، آب و گیاهان و نیز کالبد مادی بنا اسطورة حیات جاودان را بازنمایی کنند (اکبری، 1397 ب: 91). در مجموعة آستانه شاه نعمتالله ولی، همة این ابزارها قابل درک و تجربه است. درتحلیل تجربة فضا و نسبت بنا با شهر سه مفروض زیر مورد بررسی قرار گرفت: 1. سلسلهمراتب روابط فضایی از فضای شهری تا گنبدخانه موجب ایجاد حس معنویت در افراد میشود. 2. حضور عناصر و انحا حضور عناصر چهارگانه در فضاهای متوالی بر ادراک کاربران از فضا بهمثابه مکان مقدس تأثیرگذار است. 3. حضور عناصر چهارگانه بهمثابه نشانههای معنادار در فضا موجب افزایش حس مکان و تعلق خاطر زائران میشود.
برای آزمون فرضیات بالا از طریق تحلیل تجربة زیستة افراد در فضا پرسشنامهای با 2۰ واگویه تنظیم شد و با مقیاس لیکرت مورد امتیازدهی قرار گرفت. محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران انجام شده است. با توجه به مبانی نظری و بررسی مؤلفههای: روابط فضایی (سلسلهمراتب دسترسی تا مرقد)، نحوة حضور عناصر چهارگانه مؤثر بر ادراک، ساختار نشانهای فضا و عناصر، حضور پذیری مکان مقدس، معنامندی و قداست مکان، برای تعیین جامعه آماری پژوهش، با توجه به اینکه جمعیت روزانه تقریبی زائران و نمازگزاران 1۰۰ نفر برآورد میشود که این عدد به دلیل شرایط ویژه و ممنوعیت مراجعین به حرم ها به میانگین 65 نفر در روز تقلیل پیدا کرده است. درنهایت با حجم جامعه آماری (N) برای محاسبه در فرمول کوکران 1۰۰ نفر در نظر گرفته شد که نهایتاً تعداد 85 پرسشنامه برای پاسخگویی لازم دانسته شد. با توجه به اهمیت دریافتهای ذهنی و ادراکی مخاطبان مستقیم در فضا، پرسشنامه تحقیق در محل آستانه در روزهای مختلف هفته بین زائرین و تولیت آستان توزیع شد. از سوی دیگر از مختصصان معماری که آن فضا را تجربه کردهاند، خواسته شد تا به پرسشنامه پاسخ دهند. نهایتاً از 85 پرسشنامه پاسخ داده شده به دلیل قابلقبول نبودن تعدادی از پاسخنامهها تعداد آن به 73 تنزل پیدا کرد.
روایی پرسشنامه حاضر با توجه به نوع پرسشها به روش پیشآزمون انجام گرفته تا آگاهی نسبی از پاسخهای مورد انتظار، ویژگیهای جامعه آماری موردبررسی و قابلیت پرسشنامه در پاسخگویی به پرسشها و اهداف تحقیق حاصل شود.
برای سنجش پایایی پرسشها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. منظور از پایایی، توانایی آزمون در اندازهگیری صفت یا ویژگی مورد نظر است و آلفای کرونباخ برای تعیین هماهنگی درون یک آزمون بهکار میرود (مهرعلیزاده و چینیپرداز، 1384: 91) بدین منظور برای محاسبه ضریب پایایی ابتدا در مرحلة پیشآزمون 20 پرسشنامه تکمیل و در محیط نرمافزار SPSS ضریب آلفای کرونباخ به صورت زیر محاسبه شده است:
نتیجه حاصل از محاسبه آلفای کرونباخ برای ارزیابی پایایی محتوای پرسشنامه در جدول شماره 2 آمده است. با توجه به بزرگتر بودن عدد آلفای کرونباخ از 8/0 میتوان پایایی این پرسشنامه را در سطح مطلوب ارزیابی کرد.
جدول شماره 2. جدول آلفای کرون باخ مؤلفهها
نام متغیر | نوع متغیر | آلفای کرون باخ |
روابط فضایی (سلسلهمراتب دسترسی تا مرقد) | مستقل | 866/0 |
نحوة حضور عناصر چهارگانه مؤثر بر ادراک | مستقل | 846/0 |
ساختار نشانهای فضا و عناصر | مستقل | 854/0 |
مکانیت قدسی و حس معنویت بنا | وابسته | 803/0 |
معنامندی عناصر در فضا و چشمانداز شهری | وابسته | 858/0 |
آزمون فرضیههای تحقیق
در این مرحله، عامل فضای کالبدی ناظر بر عناصر چهارگانه به مؤلفههای 1- روابط فضایی (سلسلهمراتب دسترسی تا مرقد)، (با 4 گویه) 2- نحوة حضور عناصر چهارگانه مؤثر بر ادراک (با 4 گویه) 3- ساختار نشانهای فضا و عناصر (با 4 گویه ) و عامل پدیدارشناسی مکان به مؤلفههای 1- مکانیت قدسی بنا (با 4 گویه) 2- معنامندی عناصر (با 4 گویه) تقسیم شد. متغیرهای مستقل و وابسته در پرسشنامهای با 2۰ گویه ذکرشده مطرح و سپس توسط افراد ذیصلاح پاسخ داده شد. نتایج بررسیها در نرمافزار SPSS به شرح زیر است:
آزمون فرضیه شماره 1: جدول زیر نتایج آزمون همبستگی پیرسون میان مؤلفه روابط فضایی (سلسلهمراتب دسترسی تا مرقد) و مکانیت قدسی و حس معنویت بنا را نشان میدهد.
| روابط فضایی | مکانیت قدسی | |
|
|
|
|
روابط فضایی | Pearson Correlation | 1 | .377** |
Sig. (2-tailed) |
| .000 | |
N | 83 | 83 | |
مکانیت قدسی | Pearson Correlation | .377** | 1 |
Sig. (2-tailed) | .000 |
| |
N | 83 | 83 | |
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).
|
با توجه به خروجی SPSS، ضریب همبستگی پیرسون برای این دو متغیر 377/0 است. مقدار عدد معنی دار(Sig) مشاهده شده کوچکتر از(01/0Sig<) و در واقع صفر است که از سطح معنی داری استاندارد (5%=α) کمتر است. لذا میان این دو متغیر در سطح اطمینان 99% رابطة معنیداری برقرار است. با توجه به اینکه ضریب همبستگی بین این دو متغییر دارای علامت (+) است میتوان گفت که جهت تغییرات این دو متغیر با یکدیگر هم جهت و از نوع مثبت بوده است یعنی سلسلهمراتب فضاهای طراحی شده در صحنهای متوالی بنا منجر به افزایش حس معنویت و تقدس مکان از خیابان به سمت ملجأ شده است.
آزمون فرضیه شماره 2: جدول زیر نتایج آزمون همبستگی پیرسون میان مؤلفه نحوة حضور عناصر چهارگانه مؤثر بر ادراک و مؤلفه مکانیت قدسی و حس معنویت بنا را نشان میدهد.
Correlations | |||||
| عناصر چهارگانه مؤثر بر ادراک | مکانیت قدسی | |||
حضور عناصر چهارگانه مؤثر بر ادراک | Pearson Correlation | 1 | .311** | ||
Sig. (2-tailed) |
| .004 | |||
N | 82 | 82 | |||
مکانیت قدسی و حس معنویت بنا | Pearson Correlation | .311** | 1 | ||
Sig. (2-tailed) | .004 |
| |||
N | 82 | 83 | |||
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed). |
با توجه به خروجی SPSS، ضریب همبستگی پیرسون برای این دو متغیر 311/0 است. مقدار عدد معنی دار(Sig) مشاهده شده کوچکتر از(05/0Sig <) و از سطح معنیداری استاندارد (5%=α) کمتر است. لذا میان این دو متغیر در سطح اطمینان95% رابطة معنیداری وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی بین این دو متغیر دارای علامت (+) است بنابراین میتوان گفت که جهت تغییرات این دو متغیر با یکدیگر هم جهت و از نوع مثبت بوده است یعنی نحوة حضور عناصر چهارگانه در فضاهای متوالی منجر به ایجاد قدسیت در مکان و معنویت بنا از فضای شهری به سمت ملجأ شده است.
آزمون فرضیه شماره 3: جدول زیر نتایج آزمون همبستگی پیرسون میان مؤلفه ساختار نشانهای عناصر در فضا و مؤلفة معنامندی عناصر در فضا و چشمانداز شهری را نشان میدهد.
Correlations | |||
| ساختار نشانهای عناصر در فضا | معنامندی عناصر در فضا و چشمانداز شهری | |
ساختار نشانهای عناصر در فضا | Pearson Correlation | 1 | .384** |
Sig. (2-tailed) |
| .000 | |
N | 81 | 79 | |
معنامندی عناصر در فضا و چشمانداز شهری | Pearson Correlation | .384** | 1 |
Sig. (2-tailed) | .000 |
| |
N | 79 | 81 | |
**. Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed). |
با توجه به خروجی SPSS، ضریب همبستگی پیرسون برای این دو متغیر 377/0 است. مقدار عدد معنی دار(Sig) مشاهده شده کوچکتر از(01/0Sig<) و در واقع صفر است که از سطح معنی داری استاندارد (5%=α) کمتر است. لذا میان این دو متغیر در سطح اطمینان 99% رابطة معنیداری برقرار است. با توجه به اینکه ضریب همبستگی بین این دو متغیر دارای علامت (+) است بنابراین میتوان گفت که جهت تغییرات این دو متغیر با یکدیگر هم جهت و از نوع مثبت بوده است یعنی ساختار نشانهای عناصر چهارگانه در فضا منجر به افزایش معنامندی عناصر فضایی در بنا و چشمانداز شهری میشود.
تحلیل کیفیت بنا مبتنی بر پدیدارشناسی ادراک فضا
براساس مدل برهمکنش لایههای ساختارهای بازنمایی دلالتهای ضمنی نشانهها، چارچوب هستیشناختی ادراک فضا را میسازد. فضای معماری بیانیهای بصری است که خود را بیواسطه در وجود انسانها جای میدهد (پالاسما، 1395: 135) و تجربة کیفیت فضا توسط کاربران مهمترین ابزار فهم آن است. کنش میان کاربران و فضا، مبادله عواطف و احساسات افراد و بناست. برداشتها، تصاویر ذهنی و خاطرة افراد از فضا، ماهیت و هویت آن را میسازد. پدیدارشدن معانی امر بیرون از ذهن برای انسان مشروط به حضور او در فضا، تجربة زیستة او و التفات ذهن انسان به آن است (احمدی، 1398: 55). معماری، بیش از دیگر صور هنر، درگیر ادراکات حسی بیواسطة انسانهاست. گذر زمان؛ نور، سایه و شفافیت؛ پدیدة رنگ، بافت، ماده و جزئیات، همگی در تجربة کامل معماری نقش دارند (هال و همکاران، 1396: 53). در پدیدارشناسی مکان به موضوع مورد آزمون بررسی قرار میگیرد: نخست، خصوصیات اساسی و ارتباطات درونی تجربة محیط؛ دوم، ویژگیهای کالبدی فضا و برهمکنش آنها و سوم، زمینههای ارتباط انسان با محیط (پرتوی، 1394: 165). برهمین اساس، کیفیت فضاهای متنوع آستانة شاه نعمتالله ولی، تجربة متفاوتی را در هر مرحله برای زائران فراهم میآورد.
حضور آب در حوض بزرگ جلوخان، دعوتی است برای وضو گرفتن و تطهیر و حضور و مکث زیر سایهسار درختان، کسب آمادگی لازم برای آغاز سفر به سمت زیارتگاه. همچنین آیینهای است برای بازتاب تصویر جلوخان و نیز منشأ طراوت و لطافت هوا. حوض آب در صحنهای شاهعباسی، وکیلالملک و اتابکان، با درختان محصور است و برکیفیت بهشتی فضا میافزاید و فضایی برای افراد فراهم میکند تا در کنار آن روی زمین بنشینند و فضا را در موقعیت نشسته تجربه کنند. بوی خاک را احساس کنند و با زمین، بهمثابه سرمنشأ وجود آدمی، پیوند بخورند. تجربة آفتاب مطلق در صحن محمدشاهی، نگاه انسان را به سمت آسمان میچرخاند و خاک و افلاک را بههم میدوزد. در این صحن و نیز در صحن کوچک شاهعباسی، سکوت فضا عنصر غالب و تجربة حضور افراد مبتنی بر حرکت به سمت زیارتگاه است. در زیارتگاه با تجربة بصری گنبدخانه آبی به سمت آسمان همراه است، حرکت از حالت خطی و مستقیم به حرکت دورانی تبدیل میشود و تجربة زیارت، اسطورة آفرینش، سرمنشأ و معاد را بهخاطر زائران میآورد. کاربرد مصالح غالب آجری و تکرنگ در همة فضاها بهجز صحن محمدشاهی که با کاشیکاری آبی ترکیب شده است، بافت، دما، رنگ و بوی خاک را بیش از هر چیز برای افراد متبلور میسازد و تأکید بنا بر ماهیت زمینی و سرمنشأ آفرینش را میرساند.
جدول شماره 6 : تحلیل اسفار اربعه در حیاطهای پیدرپی بنا و نقش کم و زیاد شدن عناصر چهارگانه در نیل از خاک به افلاک (مأخذ: نگارندگان)
فضا | تحلیل بنا | تفسیر اسطورهای سفر |
جلوخان |
| نظام دلالت نشانهها زندگی روزمره با تمام عناصر چهارگانه، به منزلة نقطة عزیمت با تولد دوباره پس از تطهیر، بازنمایی میکند. در جلوخان، تناسبات عمودی سردر شمالی و دومناره، توجه مخاطب را به سفر از خاک به افلاک جلب میکند. |
صحن محمدشاهی |
| سلسله مراتب حرکتی از خاک به افلاک و از روشنایی مادی به تاریکی و جستجوی نور معنویت در مزار، عبور از حیاط خاک (سیر علیالارض) |
صحن شاهعباسی |
| عبور از حیاط آب (سیر علی الماء)، محدودیت تابش آفتاب و تعمیق فضا با کمک تاریکی و خلق ژرفا |
صحن اتابکان |
| نیل به سرمنزل مقصود، با عبور از خاک و آب، تاریکی مطلق فضا و نبود باد با هدف جستوجوی آنها (سیر علی هوا) و نیل به آفتاب در حیات خیالی و روحانی بقعه و گنبدخانه |
نتیجهگیری
تحلیل دادهها نشان میدهد که نحوه و میزان حضور عناصر چهارگانه در صحنهای متوالی بنای آرامگاه شاه نعمتالله ولی، رابطة معناداری با ادارک معانی عرفانی و سفرهای روحانی سالک در ذهن مخاطبان فضا دارد و منجر میشود تا افراد با حضور در هر صحن کیفیت ادراکی متفاوتی را تجربه کنند و هرآینه برای رسیدن به ملجأ و زیارت آمادگی بیشتر یابد. پیش از ورود به بنا، عناصر بلند یعنی چهار مناره و گنبدخانه در چشمانداز منظر شهری، تجربة بینایی مخاطبان را به چالش کشیده و خبر از وجود بنایی مذهبی میدهد. در جلوخان، ساختار فضا کیفیتی متعادل از نشانههای معنادار ساخته است. حضور عناصر برتری نسبت به یکدیگر ندارد و عالمی کامل و معتدل از عناصر تطهیر فراهم آمده است تا زائر را در نخستین گام حضور در فضا، مهیای سفر معنوی سازد. فضا اسطورههای حیات و بهشت را متبلور میسازد. در صحن محمد شاهی ساختار فضا با حذف آب و درخت، فضایی کاملاً باز ایجاد کرده است که آفتاب و باد با بیشترین حد، فضا را پر کنند. دریافت پدیدارشناختی عناصر، دلالت بر کمرنگ شدن عناصر حیات و تقویت اسطورههای مرگ و تنهایی دارد. در صحن شاه عباسی حضور مختصر آب و گیاه و آفتاب، در فضایی با تناسبات کوچک و کشیدگی برخلاف جهت مسیر اصلی حرکت، نوعی مکث را قبل از ورود به صحن آستانه ایجاب میکند و اسطوره سکوت و تفکر را متبلور میسازد. کاربری حجرههای طلاب گرداگرد فضا، این امر را معنادار میکند. در صحن وکیلالملک ساختار فضا با کنترل تابش آفتاب و وزش باد، با تأکید بر پویایی حضور آب و گیاه و خاک در صحن، اسطورههای حیات و بهشت را با بیشترین حد امکان بازتولید میکند و در صحن اتابکان، رابطة شئای عناصر به رابطة بازنمایاننده تبدیل میشود و معنای زندگی انسانها را در بر میگیرد.
معماری آرامگاهی در ایران بهویژه مزار بزرگان و عرفا از قرن هشتم هجری به بعد که اندیشههای اسلامی و باورهای عرفانی در ایران تعمیق یافته است، متأثر از نگاه معناگرای قدسی و عرفانی بوده و اندیشههای عرفانی و اسطورهای را در خود متبلور ساخته است. بنابراین عناصر، اجزا، فضاها، نشانهها و روابط فضایی و انحا حضور انسان در فضاها، فراتر از تجسد امر مادی خود است. براین اساس، در این پژوهش نتایج بحث نشان میدهد که سلسلهمراتب فضایی در مجموعة آرامگاه شاه نعمتالله ولی، تنوع ظهور عناصر چهارگانه در آن و مواجهة مرتبهمند انسان از ورودی تا مقبره مبتنی بر دیدگاه اسطورهشناختی آن عناصر معنادار است. در تحلیل بنا، به اتکای فهم اسفار اربعة عرفانی، سیر از خاک به آب، هوا و آتش و عبور از دنیا به سمت برزخ و آخرت، در تطبیق با عناصر چهارگانه، دریافتهای حسی فضاها، تصاویر مثالی عناصر و اجزا و تناسبات و حرکت به سمت عالم خیال به نحوی آگاهانه در بنا بهکار برده شده است که بازنمایی اسطورة آفرینش و مرگ، در گذار از توالی فضاها قابل ادراک و فهم است. به اتکای قضایای تجربی، تحلیلی و متافیزیکی مبتنی بر پدیدارشناختی ذهن در استدلال منطقی در بحث، معرفت شهودیِ ادراک فضا، رفتاری کهنالگویی را در کاربران ایجاب میکند که هدف آن توجه به عالم ماورا و ادراک امر قدسی است. عریانی حضور عناصر چهارگانه در جلوخان و حضور تمثیلی خاک در صحن محمدشاهی، آب در صحن شاهعباسی و نور و هوا در گنبدخانه به نحو رازآمیز، کیفیتی فضایی خلق کرده که تجربة عبادت با معرفت را در پیوند با بنیاد مادی جهان و فهم کیهانی از سیر زندگی تقویت میکند.
پیوند ذاتی عناصر چهارگانه با امر زایش، تبلور نمادین اسطوره آفرینش، زندگی و حیات پس از مرگ است. ظهور این عناصر در ساخت کیفیت ادراکی- معنوی فضای قدسی به اتکای ماهیت سرشتیشان امری بنیادین در ایجاد فضای ساختهشدة قدسی به دست ایرنیان بوده است که میتواند امروز راهبردی اساسی در امر خلق فضای عبادت باشد. موضوعی که در طراحی و ساخت امروز کمتر مورد توجه قرار گرفته است و حوزه نمادشناسی و نشانهشناسی فضاهای عبادی به تکرار برخی عناصر فرمال تقلیل یافته است.
بنابراین با توجه به نتایج آزمون فرضیات و یافتههای تحقیق میتوان راهکارهای عملیاتی زیر را در جهت طراحی و خلق فضای مطلوب عبادت مبتنی بر ارزشها و جهانبینی ایرانی-اسلامی در دوران کنونی از معماری آرامگاه شاه نعمت الله ولی آموخت.
1. فهم عمیق ماهیت مصالح ساختمانی بهویژه آجر که در سرشت خود تبلور عنصر خاک است، تطهیرکننده است و انسان را به زمین بهمثابه مبدأ و مقصد زندگی پیوند میدهد. زمین در معنای اسطورهای خود مادر انسانهاست و نحوة طراحی مواجهة افراد با آن باید دال بر این معنا باشد.
2. خلق موقعیتهای حضورپذیر با مقیاس انسانی که زمینة بودن افراد در فضا را فراهم و منجر به شکلگیری خاطرات در ذهن ایشان میشود. این امر موجب احساس یگانگی با فضا در افراد و هویتمندی آنان میشود. کیفیتی که در پروژههای معاصر موردبیتوجهی است.
3. توجه به نقش نمادین آب در فضا چه از منظر تطهیرکنندگی و چه بهمثابه عنصر معنادار در فضا که میتواند حواس بینایی، بویایی شنوایی و لامسه افراد را درگیر کند و ذهنیت ایشان را نسبت به مکان تعالی دهد. همچنین توجه به حضور جریان هوا در فضا بهویژه در ترکیب با فضای سبز که میتواند اصوات دلپذیری ایجاد کند. توجه به تنوع معنادار حضور آب و خاک و هوا و نور، سرچشمه طراحیهای خلاقانه و نوآورانه است که میتواند تکثر در عین وحدت را تضمین کند.
4. خلق سلسلهمراتبی موقعیتهای حضور بهمثابه منازل سفر که در هر مرحله، فضا، داستان منحصربهفردی را روایت و اذهان افراد را درگیر کند. در این زمینه، توجه به محورهای افقی و عمودی ارتباط با بنا و آسمان یکی از اصول متقنی است که در بناهای مذهبی تاریخی همواره مورد توجه بوده است. تجربة خارقالعاده و منحصربهفردی که آموزة آرامگاه شاه نعمت الله ولی است.
5. پرهیز از برداشتهای سطحی، فرمال و صوری از عناصر معماری در طراحیهای امروز و توجه به مفاهیم و ارزشهای معنوی و حکمی نشانههای موجود در هر یک از فضاهای بناهای تاریخی و مذهبی.
فهرست منابع
1. احمدی، بابک. (1398). هایدگر و تاریخ هستی، چاپ پنجم، تهران: نشر مرکز.
2. اکبری، علی.(1397الف). برداشتهایی فلسفی از مبانی نظری معماری، قزوین: انتشارات جهاد دانشگاهی.
3. اکبری، علی.(1397ب). فهم روایتگری معماری مبتنی بر نسبت «دیالکتیک فضازمان» با «بدن». پژوهشهای انسانشناسی ایران، 8(2)، 75-97.
4. اکبری، علی و الهه نوروزیکیا.(1399). تبیین مؤلفههای روش تحقیق پدیدهشناسی و کاربرد آن در پژوهشهای معماری و شهرسازی. مجموعه مقالات ششمین کنفرانس بینالمللی مهندسی عمران، معماری و شهرسازی. تهران.
5. الیاده، میرچا.(1390). مقدس و نامقدس. (ترجمه بهزاد سالکی). چاپ سوم. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
6. الیاده، میرچا.(1393). چشماندازهای اسطوره. (ترجمه جلال ستاری). چاپ سوم، تهران: توس.
7. اَملی رضویفر (نوو-اگلیز)؛ غفاری، حسین. (1390). نشانهشناسی پیرس در پرتو فلسفه، معرفتشناسی و نگرش وی به پراگماتیسم. نشریه علمی پژوهشی فلسفه، 39(2)، 5-37.
8. بارت، رولان. (1398). اسطوره، امروز. (ترجمه شیریندخت دقیقیان). چاپ نهم، تهران: نشر مرکز.
9. بازرگان، عباس. (1397). مقدمهای بر روشهای تحقیق کیفی و آمیخته. ویراست چهارم. تهران: دیدار.
10. باشلار، گاستون. (1394). آب و رویاها: پژوهشی بر تخیل ماده. (ترجمه مهرنوش کیفرخی). آبادان: پرسش.
11. پالاسما، یوهانی (1392). دست متفکر، حکمت وجود متجسد در معماری، ترجمه علی اکبری. تهران: پرهامنقش.
12. پالاسما، یوهانی. (1395). خیال مجسم، تخیل و خیالپردازی در معماری. ترجمه علی اکبری. تهران: پرهامنقش.
13. پرتوی، پروین. (1394). پدیدارشناسی مکان، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فرهنگستان هنر.
14. پیردهقان، مریم و محمدتقی پیربابایی (1393). ماهیت بازنمایی عناصر چهارگانه در هنر اسلامی بر اساس پیش متنهای فلسفی. قم: مجموعه مقالات کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی.
15. حمزهنژاد، مهدی؛ ربانی، مریم و ترابی، طاهری. (1394). نقش باد در سلامت انسان در طب اسلامی و تأثیر آن در مکانیابی و ساختار شهرهای سنتی ایران، فصلنامه علمی پژوهشی نقشجهان، 1(5)، 43-57.
16. ستاری، جلال. (1393). جهان اسطورهشناسی. چاپ چهارم. تهران: نشر مرکز.
17. شایگان، داریوش. (1392). هانری کربن، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی. (ترجمه باقر پرهام). چاپ ششم، تهران: فرزان روز.
18. صابری کاخکی، سیاوش. (1392). ربط کیفیات تألیفی در ادراک معماری اسلامی ایران. مطالعات شهر ایرانی اسلامی، 4 (13)، 8۰- 73.
19. صادقی تحصیلی، طاهره؛ حسنی جلیلیان، محمدرضا و حیدری، علی. (1395). سیر آتش از اسطوره تا عرفان، ریشههای اسطورهای نمادهای مربوط به آتش در عرفان. فصلنامه علمی پژوهشی کهننامه ادب پارسی، 7 (3)، 51- 27.
20. صبری، رضاسیروس. (1393). تحول در طراحی، فرایند طراحی با اسطوره، تصور و ذهن طراحانه. تهران: پرهامنقش.
21. عسگری، نسیم؛ ناسخیان، شهریار؛ ایزدی، محمدسعید (1398). خوانش ساختارِ معنایی و کالبدی حریم اماکن مقدس، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی، 1۰ (2): 36- 21.
22. فروزانکیا، اسماعیل و استاجی، ابراهیم. (1396). تجلی آتش در اساطیر و ادیان. پنجمین همایش پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی. تهران.
23. فرهی فریمانی، مریم و حقیقتبین، مهدی. (1395). واکاوی ادراک ایرانیان در مواجهه با طبیعت (مطالعه موردی؛ بررسی تولیدات علمی در رشته معماری منظر و حوزه هنر و معماری)، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی اسلامی،24(1)، 42- 33.
24. قائمی، فرزاد و یاحقی، محمدجعفر. (1388). تحلیل نمادینگی عناصر خاك و باد در اساطیر ایرانی. فصلنامه علمی پژوهشی ادب پژوهی، 1۰ (2)، 82- 58.
25. قویپنجه، زهرا. (1394). نمادشناسی مثلث در عناصر چهارگانه (آب- باد- خاک- آتش). اولین کنفرانس بینالمللی هنر، صنایع دستی و گردشگری، شیراز، موسسه عالی علوم و فناوری خوارزمی.
26. قویپنجه، زهرا. (1388). رمزگشایی نماد خاک در هنر سرزمین رازها. فصلنامه هنر، 79، 173- 158.
27. قیومی بیدهندی، مهرداد. (139۰). گفتارهایی در مبانی و تاریخ معماری و هنر، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
28. کاسیرر، ارنست. (1396). زبان و اسطوره. (ترجمه محسن ثلاثی). چاپ چهارم، تهران: انتشارات مروارید.
29. کربن، هانری. (1392). انسان نورانی در تصوف ایرانی. (ترجمه فرامرز جواهرینیا). چاپ سوم. تهران: گلبان.
30. کرمانی، علیرضا. (139۰). چینش نظام عالم از دیدگاه ابنعربی. نشریه حکمت عرفانی، 1(1)، 68- 43.
31. کمپبل، جوزف. (1398). قدرت اسطوره. (ترجمه عباس مخبر). چاپ پانزدهم، تهران: نشر مرکز.
32. محمدیاصل، عباس. (1395). انسانشناسی کلود لوی استروس (نیاز دنیای جدید به اسطوره). تهران: آرمان رشد.
33. مددپور، محمد. (1386). حکمت معنوی و ساحت هنر. چاپ دوم. تهران: مؤسسه فرهنگی منادی تربیت.
34. مهرعلیزاده، یدالله و رحیم چینیپرداز (1384). روشهای تجزیه و تحلیل دادههای آماری و آزمون فرضیه در علوم اجتماعی و مدیریت با نرمافزار SPSS [اس. پی. اس. اس] در محیط ویندوز. تهران: آبیژ.
35. نامورمطلق، بهمن. (1386). باشلار، بنیانگذار نقد تخیلی. پژوهشنامه فرهنگستان هنر، 1(3)، 72- 57.
36. نصر، سیدحسین. (1394). معرفت و معنویت، ترجمه انشالله رحمتی، چاپ ششم، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
37. نصر، سیدحسین. (1396). نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، چاپ سوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
38. نعیما، غلامرضا. (1394). باغهای ایران، چاپ ششم، تهران: انتشارات پیام.
39. واثق عباسی، عبداله؛ مشهدی، محمدامیر و رضائی، رؤیا. (1394). تجلیل جایگاه اسطوره باد در شاهنامه، نشریه شعر پژوهی (بوستان ادب) دانشگاه شیراز، 7(3)، 153-170.
40. وارنر، رکس. (1395). دانشنامه اساطیر جهان. (ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور). چاپ دوم، تهران: انتشارات هیرمند.
41. هال، استیون و آلبرتو پرز-گومز و یوهانی پالاسما. (1396). پرسشهای ادراک: پدیدارشناسی معماری. (ترجمه علی اکبری و محمدامین شریفیان). چاپ دوم، تهران: پرهامنقش.
42. Bachelard, Gaston, (1994), The Poetics of Space, Boston: Beacon Press.
43. Barthes, R. (2015). Mythologies. Le Seuil.
44. Berrio-Zapata, C., Moreira, F. M., & Sant'Ana, R. C. G. (2015). Barthes' rhetorical machine: Mythology and connotation in the digital networks. Bakhtiniana, 147-170.
45. Ceceri, K.; Braley, S. (2010). World Myths and Legends. Nomad Press, VT.
46. Cilesiz, S. (2010). A phenomenological approach to experiences with technology: current state, promise, and future directions for research. Educational Technology Research and Development DOI: 10.1007/s11423-010-9173-2 [accessed Apr 11 2021].
47. Corbin, H. (1973). En Islam iranien. Aspects spirituels et philosophiques, T. 1. Le shi'isme duodécimain; Y. II. Sohrawardi et les Platoniciens de Perse.
48. Eliade, M. (1968). Myths, dreams, and mysteries: The encounter between contemporary faiths and archaic realities (Vol. 1320). Harper & Row.
49. Honko, L. (1984). "The Problem of Defining Myth". In Dundes, Alan (ed.). Sacred Narrative: Readings in the Theory of Myth. University of California Press.
50. Norberg-Schulz, C. (1976). The phenomenon of place. The urban design reader, 3, 125-137.
51. Norberg-Schulz, C. (1992). Genius loci. Paesaggio, ambiente, architettura. Documenti di Architettura. Milano, Italy: Electa.
52. Trevarthen, C. (2013). What Young Children Know About Living and Learning With Companions. Tidsskrift for Nordisk Barnehageforskning, 6. https://doi.org/10.7577/nbf.441
References
1. Ahmadi, B. (2019). Heidegger and history of existence (5th ed.). Nashr Markaz. https://b2n.ir/u47976
2. Akbari, A. (2018). A Philosophical Notes on Theoretical Bases of Architecture. Jahade Daneshgahi. https://www.researchgate.net/publication/339612885_A_Philosophical_Notes_on_Theoretical_Basis_of_Architecture
3. Akbari, A. (2019). Investigation of Built-Space Narratives based on Ratio of “Dialectic of Space-Time” and “Body.” Iranian Journal of Anthropological Research (IJAR), 8(2), 75–97. https://doi.org/10.22059/IJAR.2019.71599
4. Akbari, A.; Norouzikia, E. (2020). “Investigation of phenomenological research methodology and its application in architecture and urban planning researches”, 6th Intl Conf on Civil Engineering, Architecture and Urban Planning, Tehran. https://b2n.ir/j56400
5. Amélie Razavifar, (Neuve-Eglise), & Ghaffari, H. (2012). Peirce’s Semiotics in the light of His philosophy, Epistemology and His Vision of pragmatism. Philosophy, 39(2), 5–37. https://jop.ut.ac.ir/article_35799.html
6. Asgari, N., Nasekhiyan, S., & Izadi, M. S. (2021). Reading the semantic and physical structure of the sacred places. Journal of Iranian-Islamic City Studies, 10(2 (38)), 21–36. http://iic.icas.ir/Journal/Article_Details?ID=269
7. Bachelard, G. (2015). L’eau et les rêves: essai sur l’imagination de la matiere (M. Keyfarokhi (ed.); Persain tr). Porsesh Publications. https://b2n.ir/d02025
8. Barthes, R. (2015). Mythologies. Média Diffusion.
9. Barthes, R. (2019). Myth, Today (S. D. Daghighian (ed.); Persian tr). Nashr Markaz. https://b2n.ir/e34369
10. Bazargan, A. (2019). Introduction to qualitative and mixed research methods (9th ed.). Didar Publication. https://b2n.ir/197726
11. Berrio-Zapata, C., Moreira, F. M., & Sant’Ana, R. C. G. (2015). Barthes’ Rhetorical Machine: Mythology and Connotation in the Digital. Bakhtiniana: Revista de Estudos Do Discurso, 10(2), 135–157. https://doi.org/http://dx.doi.org/10.1590/2176-457321910
12. Campbell, J., & Moyers, B. (2019). The Power of myth (A. Mokhber (ed.); Persian tr). Nashr Markaz. https://b2n.ir/x88313
13. Cassirer, E. (2017). Language and Myth (M. Salasi (ed.); Persian tr). Morvarid Publications. https://b2n.ir/x09884
14. Cilesiz, S. (2010). A phenomenological approach to experiences with technology: current state, promise, and future directions for research. Educational Technology Research and Development DOI: 10.1007/s11423-010-9173-2 [accessed Apr 11 2021].
15. Corbin, H. (2013). L’homme de lumiere dans le soufisme Iranien (F. Javahernia (ed.); Persian tr). Golban. https://b2n.ir/g13356
16. Corbin, Henry. (1978). En Islam iranien : aspects spirituels et philosophiques. Gallimard. https://www.worldcat.org/title/en-islam-iranien-aspects-spirituels-et-philosophiques-tome-iv-lecole-dispahan-lecole-shaykhie-le-douzieme-imam/oclc/38262410
17. Eliade, M. (1961). Myths, dreams, and mysteries: The encounter between contemporary faiths and archaic realities. In The Library of religion and culture.
18. Eliade, M. (2011). Sacré et le profane (B. Saleki (ed.); Persian tr). Elmi Farhangi Publications. https://b2n.ir/h04658
19. Eliade, M. (2013). Aspects du myth (J. Sattarie (ed.); Persian Tr). Toos Publications. https://b2n.ir/m26919
20. Everaert-Desmedt, N. (2006). L’esthétique d’après Peirce. Signo.
21. Farahi Farimani, M., & Haghighatbin, M. (2016). Analysis the Perception of the Iranian in the face of Nature (Case Study: Scrutinizing Scientific Products in the Fields of Landscape Architecture, Art and Architecture). Journal of Studies on Iranian-Islamic City, 6(4), 33–42. http://iic.icas.ir/Journal/Article_Details?ID=185
22. Foroozan Kia, E., & Ostaji, I. (2017). Fire manifestation in myths and religions. The 5th Conference on Language Studies and Persian Literature. https://search.ricest.ac.ir/dl/search/defaultta.aspx?DTC=36&DC=69489
23. Ghaemi, F., Yahaghi, M. J., & Poor Xhaleghi, M. (2009). An Archetypical Criticism of the Symbolic Aspect of the Elements “Earth” and “Air” in Mythology and Ferdowsi’s Shâhnâmeh. Journal of Adab Pazhuhi, 3(10), 57–82. https://adab.guilan.ac.ir/article_355.html
24. Ghavipanjeh, Z. (2009). Decoding the symbol of soil in the art of the Land of Secrets. Honar Quarterly, 79, 158–173. https://b2n.ir/f33483
25. Ghavipanjeh, Z. (2015). Symbolism of triangles in Classical Elements (water-wind-soil-fire). First International Conference on Art, Crafts and Tourism. https://civilica.com/doc/543577/
26. Hamzehnejad, M., Rabbani, M., & Torabi, T. (2015). Wind’s Role in Human Health in Islamic Medicine Approach and Its Impact on Locating and Structure of Iranian Traditional Cities. BSNT, 5(1), 43–57. http://bsnt.modares.ac.ir/article-2-10352-fa.html
27. Holl, S., Perez-Gomez, A., & Pallasmaa, J. (2017). Questions of Perception: Phenomenology of Architecture (A. Akbari & M. A. Sharifian (eds.); persian ed). Parham Naghsh. https://b2n.ir/x30205
28. Honko, L. (1972). The problem of defining myth. Scripta Instituti Donneriani Aboensis. https://doi.org/10.30674/scripta.67066
29. Kalantar, N., Sadeghi Tahsili, T., Hasani Jalilian, M. R., & Heydari, A. (2016). The journey of fire from myth to mysticism (Mythical roots of fire-related symbols in mysticism). Classical Persian Literature, 7(3), 27–51. http://classicallit.ihcs.ac.ir/article_2582.html?lang=fa
30. Kermani, A. (2011). Arrangement of world system based on attitude of Ibn Arabi. Hekmat Erfani (Mystic Wisdom), 1(1), 43–68. http://erfani.nashriyat.ir/node/10
31. Madadpour, M. (2007). Spiritual wisdom and the realm of Art. Monadi Tarbiat. https://b2n.ir/f14014
32. Mehralizadeh, Y., & Chinipardaz, R. (2006). Methods of data analyzing and hypothesis testing in social Sciences and management with SPSS software in Windows environment. Tehran: Abij. https://b2n.ir/m22299
33. Mohammadi Asl, A. (2020). Anthropology of Claude Levi-Strauss (need of modern world to myth) (2nd ed.). Arman Roshd Pub. https://b2n.ir/e44534
34. Naeima, G. (2015). Persian Garden (6th ed.). Payam Publications. https://b2n.ir/086009
35. Namvar Motlagh, B. (2007). Bachelard: Founder of imaginative critique. PazhouheshNameh-e Farhangestan-e Honar, 1(3), 57–72. http://pazhouheshnameh.ir/article-1-50-fa.html
36. Nasr, S. H. (2015). Knowledge and the Sacred (E. Rahmati (ed.); Persian tr). Sohravardi Research and Publication Office. https://b2n.ir/h87299
37. Nasr, S. H. (2018). Conceptions of nature in Islamic thought (3rd ed.). Tehran University Press. https://press.ut.ac.ir/book_2916.html
38. Norberg-Schulz, C. (1976). The phenomenon of place. The urban design reader, 3, 125-137.
39. Norberg-Schulz, C. (1992). Genius loci. Paesaggio, ambiente, architettura. Documenti di Architettura. Milano, Italy: Electa.
40. Pallasmaa, J. (2016). The Embodied Image, Imagination and Imagery in Architecture (A. Akbari (ed.); Persian tr). Parham Naghsh. https://b2n.ir/t61880
41. Pallasmaa, J. (2019). The Thinking Hand: Existential and Embodied Wisdom in Architecture (Trans. & A. Akbari (eds.)). Parham Naghsh. https://b2n.ir/733151
42. Partovi, P. (2015). Phenomenology of Place (4th ed.). Art Academy Press. https://b2n.ir/247521
43. Peirce, C. S. (1992). The essential Peirce: selected philosophical writings. Vol. 2. Indiana University Press. https://b2n.ir/w32893
44. Pirdehghan, M., & Pirbabaei, M. T. (2013). Representative nature of Classical Elements in Islamic art based on philosophical primary texts. International Congress on Culture and Religious Thought. https://civilica.com/doc/301242/
45. Qayyumi Bidhandi, M. (2011). Articles on the basics and history of architecture and art. Elimi va Farhangi. http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2250479
46. Saberi Kakhki, S. (2013). Relation of authorial qualities in the perception of Islamic architecture in Iran. Journal of Iranian-Islamic City Studies, 4(13), 73–81. http://iic.icas.ir/Journal/Article_Details?ID=115
47. Sabri, C. R. (2014). Evolution in design: myths and images in design process (A. Akbari (ed.)). Parham Naghsh. https://b2n.ir/h52305
48. Sattarie, J. (2014). The world of mythology (4th ed.). Nashr Markaz. https://b2n.ir/g52764
49. Shayegan, D. (2013). Henri Corbin, horizons of intellectual doctrine in Persian Islam (B. Parham (ed.); 6th ed.). Farzan Rooz Pub. https://b2n.ir/z53006
50. Trevarthen, C. (2013). What Young Children Know About Living and Learning With Companions. Tidsskrift for Nordisk Barnehageforskning, 6. https://doi.org/10.7577/nbf.441
51. Vasegh Abbasi, A., Mashahdi, M. A., & Rezaei, R. (2015). Mythic structure analysis “wind” in the Shahnameh. Journal of Poetry Studies (Boostan Adab), 7(3), 153–170. https://doi.org/10.22099/jba.2015.3032
52. Warner, R. (2020). Encyclopedia of world mythology (A. Esmaeilpour (ed.); Persian tr). Hirmand. https://b2n.ir/k37623