نقد فلسفی جوهرگرایی فرهنگی در نظریۀ برخورد تمدنها
محورهای موضوعی : پژوهش سیاست نظریاصغر ميرفردي 1 , علیرضا سمیعی اصفهانی 2 , آرش موسوی 3
1 -
2 -
3 -
کلید واژه: نقد فلسفی جوهرگرایی برخورد تمدنها چندفرهنگگرایی تک فرهنگگرایی,
چکیده مقاله :
این مقاله به نقد فلسفی نظریۀ برخورد تمدن ها پرداخته است، که نظریۀ مهمی در گفتمان حاضر در روابط بین الملل محسوب می شود. طبق نظریۀ «هانتینگتون»، جهان را می توان به تمدن های متمایز تقسیم کرد و ارزش های تمدنی، تعیین کنندۀ نوع برخورد کشورها با یکدیگر است. با انتخاب نقد فلسفی به عنوان رویکرد نظری و روش شناختی، متن نظریۀ هانتینگتون تجزیه و تحلیل شد. در این نظریه، ایدئولوژی جوهرگرایی فرهنگی به دو شکل قرار دارد: اول، مجموعه ای از ارزش های بنیادی وجود دارد که به طور تغییرناپذیری با گذشت زمان نیز حائز اهمیّت باقی می ماند. دوم، بسیاری از افراد با پیشینۀ نژادی مشترک حتی در صورت مهاجرت، به این ارزش ها متوسل شده و در مواقع بحران، کشورهای خویشاوند و مهاجران با هم متحد می شوند. یافته ها نشان میدهد رهبران و سیاست هایشان بیش از باورهای فرهنگی نهان در تعاملات و تحولات سیاسی تعیین کننده هستند. زمانی که ارزش های فرهنگی، تعیین کنندۀ کنش های رهبران سیاسی تلقی شود، اهمیت رهبری و قدرت نظارتی ملت ها نادیده و کم اهمیت انگاشته می شود.
This research is a philosophical critique of Samuel Huntington’s The Clash of Civilizations and, an important theory in current discourse on international relations. According to Huntington, the world can be divided into several distinct civilizations and civilization beliefs/values will determine how countries will act towards each other. By drawing upon philosophical critique as a theoretical stance and methodological path, the text of Huntington’s theory was analyzed. In this theory, cultural essentialism can be found in two forms: monoculturalism and multiculturalism. While the research aims to identify specific discursive patterns, open them to criticism, and explain their existence in the text, it also discusses questions related to understanding of the nature, form and function of the clash of civilization discourse. Compacted within the theory is the ideology of cultural essentialism in their two components. The first is that there is a core set of basic beliefs that remains immutably important through time. The second is people of similar cultural background resort to these values, even if they migrate to other countries and in times of crisis, relative countries and emigrants will unite together. The findings show the leaders and their policies, rather than covert cultural beliefs are determining in political interaction and evolution. When a country’s culture values are seen as determining the actions of its political leaders, the importance of individual leadership and the supervisory power of nations are underestimated.