با توجه به نقش كهن الگويي سيمرغ در ميان صاحبان قلم و هنر، شاهد حضور پر رنگ سيمرغ در متون كلاسيك فارسي در كاركردهـاي مختلفـي اعـم از اسطوره اي، حماسي، فلسفي، عرفاني و... هستیم. از اين ميان در دورههاي نخستين، اين موجود متشكّل از هيئت پرندگان، انسان، خدايان، فرشتگان و... أکثر
با توجه به نقش كهن الگويي سيمرغ در ميان صاحبان قلم و هنر، شاهد حضور پر رنگ سيمرغ در متون كلاسيك فارسي در كاركردهـاي مختلفـي اعـم از اسطوره اي، حماسي، فلسفي، عرفاني و... هستیم. از اين ميان در دورههاي نخستين، اين موجود متشكّل از هيئت پرندگان، انسان، خدايان، فرشتگان و... است كه به دليل تأثيري كه از حضور اسطوره میگیرد، شكل ها، ويژگيها و كاركردهاي مختلفي دارد. حال آنكه در دنياي معاصر، سيمرغ ديگر موجودي عجيب و پيچيده نيست، بلكه چه در حوزة ادبيات و چه ساير هنرهـا، تنهـا پرنده اي است پر نقش و نگار. اين موضوع نشان می دهد که سيمرغ در دورۀ گذار تاريخي به دنياي هنر و ادبيات معاصر، از تجرّد به عينيّت رسيده است و در حوزۀ شعر معاصر نيز به جاي پيشرفت و يا حداقل توقف در کارکردهای فاخر پيشين، از مقام نخستين خود نيز تنزّل نموده است.
تفاصيل المقالة
سیمرغ و ققنوس به مثابۀ موجوداتی اسطوره ای، جلوه های تصویری متفاوتی در هر یک از گونه های ادبی دارند. مدعای مقاله اثبات، این است که این پرندگان از حیث وجودی دارای ویژگی های متعددی هستند که هر گونة ادبی به فراخور بافتار خود، بر بخشی از آن ویژگی ها توجه میکند و این نکته در أکثر
سیمرغ و ققنوس به مثابۀ موجوداتی اسطوره ای، جلوه های تصویری متفاوتی در هر یک از گونه های ادبی دارند. مدعای مقاله اثبات، این است که این پرندگان از حیث وجودی دارای ویژگی های متعددی هستند که هر گونة ادبی به فراخور بافتار خود، بر بخشی از آن ویژگی ها توجه میکند و این نکته در گذارِ شعرِ کلاسیک به نو فارسی کاملاً مشهود است. برای اثبات مدعای مطرح شده، شباهت ها و تمایزهای وجودی سیمرغ و ققنوس را در نمونه های برجستۀ حماسی، عرفانی و شعر نو بررسی کرده ایم و تمایز نگاه نیما را از این منظر تحلیل نمودهایم. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به دو سؤال اساسی است: خوشههای تصویری سیمرغ و ققنوس در گذار از حماسه و عرفان به شعرِ نو فارسی دچار چه تحولاتی شده است؟ بوطیقای تصویرِ ققنوس در شعرِ «ققنوس» نیما تا چه اندازه معرفِ نگاه نوی است که او به دنبال طرح و بسط آن در شعرِ نو فارسی بوده است؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که نیما با بهرهگیری از آشنایی ذهن انسان ایرانی با تصاویرِ سیمرغ و ققنوس، این بار ققنوس را در ساختاری سمبولیک و با غلبه دادن وجه عینیتگرای شعرش و برای ارائه اندیشه سیاسی- اجتماعیاش به کار میگیرد، حال آنکه در اشعار سمبولیک پیش از او، همواره وجه انتزاعی شعر غلبه داشت. علاوه بر این ارائه روایت تام و البته کوتاه این شعر، در پرتو انسجام تصاویر شعری، تلاش تازه نیما را برای جایگزین کردن «تصویر به جای تصریح» نشان میدهد.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.