• فهرس المقالات طبيعت

      • حرية الوصول المقاله

        1 - ارتباطات حكمرانان در دو دوره اسطوره‌اي و پهلواني شاهنامه فردوسي
        سيدمحمد  دادگران مريم  صادقي گیوی خديجه  ططري
        ارتباطات را مي‌توان عمل انتقال مفاهيم يا انتقال معاني و تبادل پيام‌ها برشمرد. آنچه ارتباطات انساني را از ارتباط ديگر موجودات زنده متمايز و مشخص مي‌سازد، به‌كارگرفتن اصول و معيارهايي براي ارتباط بهتر و موفق‌تر و توانايي انسان در خلق و استفاده از نمادها است. اين مقاله در أکثر
        ارتباطات را مي‌توان عمل انتقال مفاهيم يا انتقال معاني و تبادل پيام‌ها برشمرد. آنچه ارتباطات انساني را از ارتباط ديگر موجودات زنده متمايز و مشخص مي‌سازد، به‌كارگرفتن اصول و معيارهايي براي ارتباط بهتر و موفق‌تر و توانايي انسان در خلق و استفاده از نمادها است. اين مقاله در تبيين سير ارتباطات انساني در شاهنامه فردوسي تا پايان دوره پهلواني است. ارتباطات انساني در شاهنامه بر سه نوع: ارتباطات حكمرانان، پهلوانان و مردم قابل تقسيم‌بندي است كه در اين مقاله فقط به ارتباط حكمرانان مي‌پردازيم. ارتباطات حكمرانان در شاهنامه را مي‌توان در پنج بخش قرار داد كه عبارتند از: ارتباط حكمرانان باخود و ديگران، ارتباط حكمرانان با خدا، ارتباط حكمرانان با طبيعت، ارتباط حكمرانان با ماورا طبيعت و ارتباط حكمرانان با موجودات ماورايي. مهم‌ترين اهداف ارتباطي كه دراين مقاله مورد بحث قرار گرفته، عبارت است از: انواع ارتباطات حكمرانان، اهداف ارتباطي آنان و نتايج ارتباط آنان. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - سهراب سپهري در ترازوي نقد منتقدان
        غلامرضا  پيروز فاطمه‌زهرا  صادقي
        تحقيق حاضر در حوزه‌ نقد نقد به مقاله‌ها، سخنراني‌ها و مصاحبه‌هايي مي‌پردازد كه دربارة زندگي، آثار و افكار سهراب سپهري شاعر و نقاش ايراني بر جاي مانده است. در اين پژوهش سعي شده تا شيوه‌هاي انتقادي و رويكرد‌هاي نقد ادبي، تبيين ارزش، سلامت نقدها، ميزان توفيق يا عدم توفيق م أکثر
        تحقيق حاضر در حوزه‌ نقد نقد به مقاله‌ها، سخنراني‌ها و مصاحبه‌هايي مي‌پردازد كه دربارة زندگي، آثار و افكار سهراب سپهري شاعر و نقاش ايراني بر جاي مانده است. در اين پژوهش سعي شده تا شيوه‌هاي انتقادي و رويكرد‌هاي نقد ادبي، تبيين ارزش، سلامت نقدها، ميزان توفيق يا عدم توفيق منتقدان دربارة سپهري، مضامين اصلي نوشته‌ها و رويكرد‌ به آثار سپهري و… از آغاز تا سال 1376 در نشريه‌هاي ادبي فارسي، تحليل و بررسي ‌شود. در عرصه شعر معاصر، پس از نيما يوشيج بيش از هر شاعر ديگري ـ به افراط و تفريط ـ دربارة سهراب سپهري سخن گفته شده است. اين ستايش‌ها و نكوهش‌ها از زمان حيات اين شاعر نقاش تا به امروز ادامه دارد. ارتباط شعر و نقاشي سپهري، توجه شاعر به عرفان و فلسفه شرق، طبيعت‌گرايي، سادگي و صميميت در شعر، عدم كاركرد سياسي ـ اجتماعي، مفاهيم انتزاعي، زبان و سبك بيان از موضوعاتي است كه مضامين غالب نقدها را تشكيل مي‌دهد. در اين ‌ميان منتقداني كه بر اساس اظهار نظر‌هاي علمي ـ پژوهشي به شعر و هنر اين شاعر معاصر نقاش پرداخته‌اند، انگشت شمارند. علاوه بر اين بسياري ازديدگاه‌ها، گرته برداري و تقليد از آثار ديگران است. نگارندگان اين مقاله بر اين باورند كه بايد نقدهاي منتقدان را نيز به محك نقد زد و عيار آنها را مشخص كرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - زندگي هماهنگ با طبيعت از نظر سه فيلسوف رواقي؛ سنکا، اپيکتتوس و مارکوس اورليوس
        محمدجواد  اسماعيلي سينا  مشايخي
        «زندگي هماهنگ با طبيعت» شعار اصلي فلسفة رواقي است. همچنين اين مفهوم پيوند ميان طبيعيات و اخلاق را در آراء رواقيان بخوبي نمايان ميسازد. تحقيق در باب ريشه‌هاي اين مفهوم در آراء رواقيان از «زنون کيتيومي» مؤسس مکتب رواقي تا «مارکوس اورليوس» آخرين فيلسوف رواقي، از بسط يافتن أکثر
        «زندگي هماهنگ با طبيعت» شعار اصلي فلسفة رواقي است. همچنين اين مفهوم پيوند ميان طبيعيات و اخلاق را در آراء رواقيان بخوبي نمايان ميسازد. تحقيق در باب ريشه‌هاي اين مفهوم در آراء رواقيان از «زنون کيتيومي» مؤسس مکتب رواقي تا «مارکوس اورليوس» آخرين فيلسوف رواقي، از بسط يافتن گسترة معاني «هماهنگي با طبيعت» حکايت دارد: 1) طبيعت فردي، بمعناي هماهنگي با قوة عاقله؛ 2) طبيعت کلي، بمعناي هماهنگي با تقدير و اموري که در اختيار ما نيستند؛ 3) طبيعت اجتماعي، بمعناي هماهنگي با اجتماع و قوانين اجتماعي. جالب توجه است که در اخلاق رواقيان براي هرکدام از اين گستره‌ها، از اصطلاحات ناظر به طبيعيات استفاده شده است؛ بعنوان مثال، مفاهيم صيانت ذات، مهرباني، عقل سليم و مشيت الهي در جهان. مسئلة اصلي در اين تحقيق، کارکردهاي «زندگي هماهنگ با طبيعت» در اخلاق رواقي است. از اينرو، بررسي ما در آراء سه فيلسوف رواقي ـ سنکا، اپيکتتوس و اورليوس ـ بر پاية منابع موجود از ايشان، صورت گرفته است. در پايان نيز بعنوان نتيجه‌گيري چنين خواهد آمد که تلاش رواقيان، بخصوص اين سه فيلسوف، در جهت تأکيد بر مفهوم رواقي «زندگي هماهنگ با طبيعت» براي ايجاد پيوند ميان نظم درون انسان و نظم کلّ طبيعت و اجتماع است، زيرا در فلسفة رواقي، انسان جزئي از کلّ است و با اين ارتباط ميبايست به هماهنگي و سعادت خود، اجتماع و کلّ کمک کند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - گذار از برهان آنسلم و دکارت به تقريري ديگر از برهان مفهومي بر وجود خدا
        امير  ديواني
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهو أکثر
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهوم نشان‌دهندة خداوند، بمانند وجود خدا که با هر موجودي متفاوت است و نظير ندارد، با مفهومهاي ديگر در گذر مذکور متفاوت است و نظير ندارد. آنسلم به يک شکل و دکارت بشکلي ديگر، برهان مفهومي را تقرير کرده‌اند. صرف‌نظر از درستي يا نادرستي نقدهاي وارد شده بر اين دو برهان، نوشتار حاضر مفهوم ديگري را براي تقرير اين برهان مطرح كرده است که اگر شرايط لازم و کافي را داشته باشد، سريعتر و آسانتر به مقصد ميرسد. اين مفهوم ويژگيهايي دارد که در ميان آنها ويژگي کاشفيت و حکايت از واقع از اهميت بسزايي برخوردار است. مفهوم ياد شده عبارت است از مفهوم وجود؛ مفهوم معقولي که در طبيعت عقل قرار دارد و از هر مصاحبت با چيستي و نيستي فاصله دارد. پس از تقرير اين برهان، با جستجو در مکتوبات فيلسوفان مسلمان، از جمله ملاصدرا به اين نتيجه رسيديم که عباراتي از ايشان را ميتوان بر اين مقصود شاهد آورد. اگر اين برهان به ثمر نشسته باشد، توانايي عام عقل را در شناخت خداوند و نيز صفات خداوند از يک طرف و امکان تقرير جديدي براي پاره ‌يي از مقاصد عالمان حکمت و عرفان، از طرف ديگر را نشان ميدهد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - «طبيعت» از منظر فيلسوفان يوناني و حکيمان مسلمان
        داود محمدیانی
        تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پ أکثر
        تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پرداخته و درصدد پاسخ به این پرسش بوده‌اند که طبیعت به چه معناست؟ ساختار آن چیست؟ چه ارتباطی بین موجودات و طبیعت میتواند وجود داشته باشد؟ آیا طبیعت منشأ اولیه پیدایش موجودات در جهان است؟ یا اینکه طبیعت بعنوان ماده و صورت، بستری برای پیدایش گونه‌های مختلف موجودات است؟ فیلسوفان یونانی و پس از آنها حکیمان مسلمان، پاسخهايي متفاوت به این پرسشها داده‌اند. در اندیشة یونانیان باستان، «فوزیس» یا طبیعت بمعنای روییدن و زندگی کردن و حیات بود. اين معنا که محور اصلی اندیشة پیش‌سقراطیان را شکل داده بود، در فلسفة رواقی به معنای «محتوای جهان» و «موجد اشیاء» تغییر یافت و نزد افلاطون بعنوان منشأ پیدایش همه چیز بکار رفت. او واژة تخنه (هنر) و آرخه (اصل) را برای توضیح پیدایش جهان بکار برده و خلقت جهان را ابداع هنری دانسته است. ارسطو نیز که جهان را مترادف با کل طبیعت میدانست، معتقد بود طبیعت مبدأ حرکت و دگرگونی در اشیاء است. اما اندیشمندان مسلمان آرائي متفاوت دربارة طبیعت ارائه کرده‌اند. اخوان الصفا طبیعت را پنجمین مرتبه از مراتب هستی‌ و جنبة «فعال» جهان، و ماده را جنبة «منفعل» آن، تلقي كرده‌اند. ابن‌سینا طبیعت و همه فعل و انفعالات آن را فعل خداوند دانسته و معتقد بود طبیعت با ترکیب ماده و صورت، موجب پیدایش جوهر جسمانی میشود. سهروردی بر خلاف مشائین که صورت نوعیه را طبیعت اشیاء میدانستند، با نفی صورت نوعیه، طبیعت نوری را جایگزین آن کرد و ملاصدرا عالم طبیعت را عین تجدد و دگرگونی دانسته و طبیعت جوهر را دارای حرکت و سیلان دائمی معرفی نمود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - ناموس طبيعت بمثابه راهكار سعادت بشر
        آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای
        جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جه أکثر
        جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جهان، هم ميتواند بر آن اثر بگذارد و هم ميتواند از آن تأثير بپذيرد. اين تأثير و تأثر بر اساس قانون (ناموس) و قاعده» اصلي اين جهان، يعني تساوق «وجود» و «خير» مقدر شده است؛ آنجا كه خير هست، وجود نيز هست (و برعكس) و آنجا كه خير نباشد، «شر»، يعني‌لاوجود و عدم است (و برعكس.) يگانه راه رسيدن انسان به سعادت حقيقي، هماهنگي و همراهي با نظام طبيعت و قواعد حاكم بر آن است؛ سنت الهي يا قانون و ناموس طبيعت بگونه‌يي است كه انحراف از آن، شر، بلا، ضرر، آفت، بيماري و ... را در پي خواهد داشت. جهان (انسان كبير) در برابر اعمال خوب و بد انسان (عالم صغير) واكنش نشان ميدهد؛ «گناه» كه همان تمرد از فرامين الهي يا انحراف از قواعد تكوين و طبيعت است، موجب شقاوت و بدبختي انسان خواهد بود و عذاب و كيفر الهي را در پي خواهد داشت. در اينجاست كه اسماء و صفات جلاليّه» خداوند، ظهور و تجلي مي‌يابد. تفاصيل المقالة