درون¬مایة بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. این یعنی حجم عظیمی از تذکرهها و مناقبنامههای عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه که همگی را میتوان با عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصة رد و قبولِ گروههای گوناگون از مخاطبانِ خود بوده است. برخی از أکثر
درون¬مایة بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. این یعنی حجم عظیمی از تذکرهها و مناقبنامههای عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه که همگی را میتوان با عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصة رد و قبولِ گروههای گوناگون از مخاطبانِ خود بوده است. برخی از کرامتباوران نه-تنها این حکایات را پذیرفتهاند، بلکه کوشیدهاند کراماتی چند در همین قالب برای مشایخ صوفیه جعل کنند. در مقابل، برخی از منکران و کرامتناباوران نیز به نپذیرفتن و انکار قلبی بسنده نکرده، کار را به کرامتستیزی کشاندهاند. برخی از پژوهشگران معاصر نیز به دلایلی همچون کرامتسازی، یا رسماً و علناً به ستیزه با کرامات برخاستهاند، یا به گونهای واقعگراییِ اینگونه حکایات را زیر سؤال بردهاند، و یا برای آن، محدودیتهایی قائل شدهاند. چگونه میتوان در میانة این کرامتسازیها و کرامتستیزیها، کرامات اولیا را به عنوان یک پدیدة عرفانی به طور علمی بازشناسی نمود؟ در این نوشتار پس از بررسی انگیزة کرامتسازان و انکار کرامتستیزان، به شیوة توصیفی و تحلیلی مشخص میشود که کرامتسازیها و کرامتستیزیها مانع از آن نیست که نوع کرامات اولیا را به عنوان واقعیتهایی عرفانی به رسمیت نشناسیم. اهمیت موضوع در باورپذیری و واقعنمایی حکایات کرامات است که حجم بسیاری از تراث ادبی و عرفانی را شامل می¬شود.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.