• فهرس المقالات حران

      • حرية الوصول المقاله

        1 - پیوند میان «سوفیا» و «صوفی» در منابع و متون کهن بر پایۀ روایت ابوریحان بیرونی
        حجت الله  عسکری زاده
        در این نوشتار، روایت ابوریحان بیرونی، دانشمند برجستة جهان اسلام در مورد پیوند میان «سوفیا» و «صوفی» را مقدمه یی برای آغاز بحث از حقیقت حکمت و فلسفه در متون کهن قرار داده ایم. اغلب محققان و پژوهشگران دورة جدید، ارتباطی میان اصطلاح صوفی و سوفیای یونانی لحاظ نمیکنند و منشأ أکثر
        در این نوشتار، روایت ابوریحان بیرونی، دانشمند برجستة جهان اسلام در مورد پیوند میان «سوفیا» و «صوفی» را مقدمه یی برای آغاز بحث از حقیقت حکمت و فلسفه در متون کهن قرار داده ایم. اغلب محققان و پژوهشگران دورة جدید، ارتباطی میان اصطلاح صوفی و سوفیای یونانی لحاظ نمیکنند و منشأ اشتقاق لغوی صوفی را پشم، لباس پشمی و مانند آن، دانسته و ارتباط فلسفه و سوفیای یونانی را با تصوف و صوفی انکار میکنند. در این مقاله، در حد امکان منشأ حکمت و فلسفة یونان باستان را بر اساس منابع و متون کهن مورد توجه قرار میدهیم تا از رهگذر آن بتوانیم از دریچه‌یی دیگر به سوفیای یونانی بنگریم. اگرچه انگیزة آغاز این پژوهش ارتباط سوفیای یونانی و صوفی بنا بر ورایت ابوریحان بیرونی است اما هدف اصلی پژوهش سخن گفتن از حقیقت فلسفه و حکمت و منشأ آن بر اساس متون کهن است که به استناد آنها، میان حکمای بزرگ گذشتۀ اقوام مختلف ایران، یونان و هند، و عرفا و صوفیان پیوندی خاص برقرار میکند. سخن ابوریحان بیرونی در مورد ارتباط میان سوفیا و صوفی، نشانه ها و اشارات محکمی را در اینباره از منابع و متون قدیم بدست میدهد. ریشة پیوند سوفیای یونانی و صوفی در جهان اسلام را باید فراتر از تاریخ تصوف پس از اسلام دانست، بلکه باید آن را در سیر تاریخی حکمتی جستجو کرد که ریشه در اندیشه‌های حکمی یونان باستان، ایران قدیم، هند، و تفکرات حرانیان و مجوس و زرتشت و صابئین، و نیز ارتباط آنها با پیامبران الهی دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - یادداشت سردبیر
        حسین کلباسی اشتری
        <p>درباره چگونگی سیر و انتقال فلسفه و علوم یونانی به شرق و سرزمینهای اسلامی، پژوهشهایی مفصّل، اعم از دانش&zwnj;نامه&zwnj;ها و تک&zwnj;نگاریها، نگاشته شده و میشود. از آنچه مربوط به انتقال علوم و دانشمندان از آتن به اسکندریه بوده، گزارشهایی نسبتاً دقیق در اختیار نسل حاضر أکثر
        <p>درباره چگونگی سیر و انتقال فلسفه و علوم یونانی به شرق و سرزمینهای اسلامی، پژوهشهایی مفصّل، اعم از دانش&zwnj;نامه&zwnj;ها و تک&zwnj;نگاریها، نگاشته شده و میشود. از آنچه مربوط به انتقال علوم و دانشمندان از آتن به اسکندریه بوده، گزارشهایی نسبتاً دقیق در اختیار نسل حاضر قرار گرفته، اما از انتقال میراث علمی اسکندریه به سرزمینهای شرق، یعنی از اسکندریه تا حّران و نصیبین، و از آنجا به جندی شاپور و سپس بغداد و مرو و ری و دیگر مناطق و مراکز علمی سده&zwnj;های دوم تا پنجم هجری قمری، اطلاعاتی جامع در دست نیست. مشهور است که فیلسوفان مسلمان از خلال منشور نوافلاطونیان با فلسفۀ یونانی آشنا شدند و همین امر در شکلگیری فلسفۀ فارابی و ابن&zwnj;سینا بصورت تلاقی و پیوند دین با فلسفه و عقل با شریعت ظهور کرده است. بیتردید، این معنا از جهاتی چند قابل مناقشه است، از آنرو که گرچه نوافلاطونیان ـ بویژه اسکندرانیها ـ نسبت به اسلاف یونانی خود دغدغۀ بیشتری نسبت به دین و اخلاق و عرفان داشتند، و چهره&zwnj;های متأخر نوافلاطونی، از زمرۀ متألهان مسیحی قلمداد میشوند. اما از سویی دیگر، آنچه بعنوان دین (مثلاً) نزد فارابی میخوانیم و میبینیم، شباهت چندانی با دین مدنظر غربیها، حتی از نوع نوافلاطونی آن، ندارد؛ بویژه در مقولاتی چون وحی و نبوّت و رستاخیز و توحید. پس حتی با فرض اینکه الگوی فارابی و ابن&zwnj;سینا در پیوند میان عقل و وحی ـ&zwnj;یا دین و فلسفه&zwnj;ـ برگرفته از اسلاف نوافلاطونی آنها باشد، در جزئیات و مفردات، با پرسشها و مغایرتهای متعددی مواجه خواهیم شد، چنانکه در اخلاق و عرفان نیز این فاصله و تفاوت افزونتر میشود.</p> تفاصيل المقالة