مبانی هستی شناختی معنای زندگی از دیدگاه ویکتور فرانکل و ویلیام جیمز
الموضوعات : Islamic theologyحسن شیخیانی 1 , محمد حسین مهدوینژاد 2 , مهدی خادمی 3 , معصومه سالاری راد 4
1 - دانشجوی دکتری، گروه فلسفه دین، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
2 - دانشیار، گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
3 - استادیار، گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
4 - استادیار، گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
بررسی و مقایسه نظریات ویلیام جیمز و ویکتور فرانکل در زمینه معناداری زندگی و به تبع آن یافتن راهی نو برای حل مسئله بی معنایی زندگی و تجدیدنظر در نگرشهای معاصر درباره معناداری زندگی و استفاده از آرمانها و ارزشهای کلاسیک برای درک عمیقتر این مفهوم میباشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف برسی مبانی هستی شناختی معناداری زندگی از دو بعد جهانئ شناختی و انسان شناختی) انجام شده است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و بهره گیری از منابع کتابخانهای و اسنادی انجام شده است. چارچوب نظری این تحقیق، مبتنی بر نظریات ویکتور فرانکل و ویلیام جیمز در زمینه معناداری زندگی است. واکاوی دیدگاه های آنها نسبت به معناداری زندگی، نشان می¬دهد هر دو فیلسوف تأکید دارند که یافتن هدف و معنا در زندگی برای شادابی و خوشبختی انسان ضروری است و هر دو معتقد هستند که معناداری زندگی نتیجه فعالیت و عمل است. رویکرد فرانکل بر ارزشها و معنای شخصی اشاره دارد، در حالیکه جیمز در رویکرد خود بر تجربه شخصی و رابطه با جهان بیرونی تاکید دارد، همچنین دیدگاه فرانکل، بر نیاز انسان به معنا تأکید دارد ولی جیمز، بر تجربه و کاربرد عملی معنا تأکید دارد.
