چگونگی پدیداری اندیشه با خوانشی روانشناسانه از دیدگاه اسپریگنز: به سوی یک چهارچوب شناختی کلان
الموضوعات : • Innovative, creative and methodical descriptions and explanations in the field of theories and methodsرضا گرشاسبی 1 , علی کریمی مله 2 , محمد تقی قزلسفلی 3
1 - دانش آموخته دکتری علوم سیاسی دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
2 - استاد بازنشسته گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران، ایران
3 - دانشیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران، ایران
الکلمات المفتاحية: اسپریگنز, اندیشه, روانشناسی, چهارچوبِ شناختی, عواطف. ,
ملخص المقالة :
نوشتارِ کنونی به بررسیِ این موضوع میپردازد که «یک اندیشه چگونه پدیدار میگردد؟» و با خوانشی روانشناختی از دیدگاهِ اسپریگنز نشان داده میشود که اندیشه، پدیداری «فرآیندی» است و از فرآیندهای دراز هنگامِ اجتماعی (ویژگیهای زمانی) و کوتاههنگامِ روانی میگذرد. فرآیندهای روانی همانا پویشها و سازوکارهای «شناختی»، «عاطفی» و «انگیزشی» هستند که بسته به چندوچونِ سامانِ زیستی برانگیخته و دگرگون میشوند. این سازوکارها، نقشی سترگ در اندیشهورزی دارند و از پیشرانهای مهمِ آن به شمار میروند. زینسان بینگریستن به آنها نمیتوان به شناختِ درخوری از چگونگیِ شیرازهبستنِ نظریهها رسید. هرچند اسپریگنز بدین نکته آگاه بود، در بررسیِ چهارگامه خویش چنین نکرد. این هنگامی است که میتوان چهار گامِ شناختیِ وی را با سازوکارهای روانی پیوند زد، بهگونهای که گامِ یکم با «ارزیابیِ نخستین و عواطف» و گامِ دوم با فرآیندِ شناختیِ «اسناددهی» پیوند مییابد. گامِ سوم با «انگیزهها» پیوند میخورد و سرانجام گامِ چهارم به معنای «ارزیابیِ دوم» است. با این پیوندزنی، نوشتار میکوشد چهارچوبِ شناختیِ کلانتری برای واکاویِ نظریههای سیاسی فراپیش نهد.
