سرمقاله
الموضوعات :
1 - بنیاد حکمت اسلامی صدرا
الکلمات المفتاحية: سند 2030,
ملخص المقالة :
يكي از وقايع گزارش شدة سياسي ـ و بظاهر فرهنگي ـ كشور ما و تردستيهاي مسئولين امضاي سندي بنام سند 2030 ميباشد؛ بمنظور تعريف وضع آموزشي آيندة كشور، اين سند در كمسيوني در يونسكو بامضاي نمايندگان ايران رسيده و بموجب آن، همرنگ شدن ايران با جهان در زمينة آموزش و پرورش جوانان، زمينة اصلي بوده است. حسب شنيدهها، هيچيك از مراكز بالادستي و رسمي و قانوني مرتبط با امور فرهنگي، مجلس شوراي اسلامي يا مرجع قانونگذاري ديگري از اين قرارداد حساس و پر زيان، يا اطلاعي نداشته يا رسماً مورد مشورت قرار نگرفته و دعوت به مشاركت در تصميمگيري نشدهاند. اين بيگانهانگاري و دور از ماجرا نگه داشتن مراكز قانوني و مسئولين امور فرهنگي از سوي برخي كارگزاران دولتي، پديدة باورنكردني و عجيبي است كه متأسفانه در پيش و پس قراردادهايي همانند آن، اندك اندك در اين كشور به عادت تبديل ميشود و صورت نهادينگي بخود ميگيرد و نوعي ياغيگري در روابط خارجي، در جاي اطاعت از قانون و پيروي از سياستها و سياستگذاران مسئول مينشيند و سر به ناكجا آباد خواهد زد. عجيب بودن اين قرارداد سستبنياد از نظر حقوقي و اسلامي، هنگامي بيشتر ميشود كه به محتواي آن توجه شود؛ محتوايي كه مضمون پروتكولهاي صهيونيسم و فتاوي و اهداف تلمود يهود است كه اصرار به فساد كشيدن جامعة بشري و ويرانسازي بنيان خانواده و نشر فساد و فسق و اصول غيراخلاقي و مانند اينها دارد و دولتهاي تابعة خود را در غرب، در ظاهر و قالب مسلك ليبرالي به ويرانسازي اصول اخلاق و تمدن و تهذيب وادار ميكند و سازماني بينالمللي و بظاهر خوشنام نيز گهگاه عامل و ابزار دست آنها ميشود. ما از دولتها و ملتهايي در جهان كه از آئين و فرهنگ اصيل ديني پيروي نميكنند ـ يا اصولاً چنين آئين و فرهنگي ندارندـ انتظاري نداريم اما از دولتي كه نمايندة ملت مسلمان ميباشد و از اصل ولايت وابسته به امامان بحق شيعه پيروي ميكند و مشروعيت خود را از آن گرفته و رهبراني چون امام خميني(ره) داشتهاند و دارند، در حيرتيم كه چگونه اين تناقض عجيب بين قانون كشور و كردار سياسي خود را در نمييابند! ملت و جامعة ايراني كه در طول قرنهاي گذشته ـ بويژه پس از اسلام و بطور اخص پس از انقلاب اسلامي ايرانـ همواره علمدار فرهنگ و اخلاق و تمدن و تربيت نسلهاي بشر بوده و امروز نيز ميتوان ادعا كرد كه تنها پايگاه اين اصول و خصايص انساني و مسئول گسترش و تبليغ آن در جهان ميباشد، چرا بايد از فرهنگ صهيونيستي و تلمودي و سياستهاي شيطاني برخي از دول غربي و سازمانهاي وابسته به آنها پيروي كند و كدام عقل سليم اجازه ميدهد كه حكمت راستين سعادتساز اسلامي و قرآني را به كناري بگذارند و بيخردي و بدبختي و سقوط و انحطاط اخلاقي غربي را ترويج كنند و كدام انسان عاقل و رشيد (غيرسفيه) بجاي ترجيح راجح ـ كه اصل فطري بشر استـ «مرجوح» و ضدفطرت را ترجيح و اولويت ميدهد و اصولي قرآني همچون «نفي سبيل» و ردّ سلطة دشمن كافر كيش را پشت گوش مياندازد؟ بديهي است كه سياست و نظام حكيمانه، الهي و اسلامي ايراني و اصول و قواعد آن هرگز اجازة چنين پيوندي را با دشمن صهيونيستي نميدهد و امروزه كه ملتهاي آزاده و نوانديش به حكمت و آئين فطري نظام جمهوري اسلامي ما روي آوردهاند و فوج فوج به حمايت ما و مخالفت با نظامهاي دولتي و اجتماعي خود برخاستهاند، بسيار دور از خردمندي است كه به سياست اقليتي مستكبر و مرتجع صهيونيستي تسليم شود. ملت رشيد ايران، هرگز تسليم اين فضيحت و ننگ نخواهد شد چرا كه «هيهات منا الذّله» شعار هميشة اين نظام بوده و هست.