سخن سربیر
الموضوعات :
1 - دانشگاه علامه طباطبايي
الکلمات المفتاحية: پژوهش علمی,
ملخص المقالة :
از زمره مسائل مبتلابه دانشگاهها و مؤسسات آموزشي و پژوهشي كشور، رسالهها و پاياننامههاي دانشجويي است؛ بگونهيي كه در يكي دو دهه اخير، گذشته از تصويب و ابلاغ آييننامهها و دستورالعملهاي مختلف، شايد دهها گردهمايي و نشست تخّصصي و كارگروه و كميسيون و مانند اينها براي بررسي مشكلات اين عرصه برگزار گرديده و ميگردد. پرسش مبنايي در اينباره چنين است كه براستي تلقي و انتظار ما از تدوين و نگارش رساله دانشجويي چيست و اين معنا بويژه در ساحت علوم انساني چه انعكاسي دارد؟ برخي ملاحظات در اين زمينه بدين قرار است: 1. گزافه نيست بگوييم رساله دانشجويي فارغ از مقطع تحصيلي، نوعي تمرين و ممارست پژوهشي در عرصهيي از عرصههاي تخصصي دانش است. رساله و پاياننامه زمينهيي است براي آشنايي دانشجو با سازوكار تحقيق، منابع و مصادر تخّصصي و بويژه آشنايي با شيوه استنتاج و استخراج نتايج جديد و نوآورانه در آن عرصه پژوهشي. اين انتظار، انتظار اندكي نيست كه دانشجو در پايان يك دوره آموزشي بتواند هم مهارتهاي فني خود را عملاً بكار گيرد و هم استعداد خلاقيّت و ابداع خويش را به فعليت برساند، به همين جهت، نظام آموزشي حاضر بايد در اين معنا درنگ كند كه آيا قادر به تحقق همين حّد از انتظار هست يا خير. 2. فرهنگ ايراني و اسلامي ما داراي پيشينه غني و درازمدتي در عرصه پژوهشهاي علمي است. اين پژوهشها انحاء مختلفي از تحقيق و تتبع و گردآوري و تحشيه و تعليق و تصحيح و ترجمه را تجربه كردهاند و از اين جهت پشتوانه عظيمي از فعاليت و محصول علمي را برجاي گذاردهاند. با اين حال هنوز هم مرزهاي دقيق تحقيق و تتبع و گردآوري براي اغلب دانشجويان و محصلان ما روشن نيست و اينكه پاياننامهها و رسالهها متوجه كداميك از انحاء فعاليت علمي بايد باشد. اگر امروز بخش قابلتوجهي از پاياننامهها صورت اقتباس و گردآوري محض دارند و از خلاقيت و مسئلهمحوري خالي هستند، در اصل به ابهام در اهميت و ارزش و شيوة گردآوري بازميگردد. بسياري از آثار مهم علمي عالم در دانشهاي محض و كاربردي صورت گردآوري دارد (مانند فرهنگها و دانشنامهها و دائرةالمعارفها)، ليكن بر مبناي اصول و قواعد معين و نيز با اهداف و نتايج روشن. اگر دانشجويان ما همينقدر هم بتوانند مجموعة دادههاي يك حوزه تخصصي را بشكل منظم و مضبوط و هدفمند گزارش كنند، كار مهم و ارزشمندي را صورت خواهند داد؛ درحالي كه آنچه عملاً مشاهده ميشود از بسياري جهات با اصول تتبع و گردآوري نيز ناسازگار است. 3. امروزه اصطلاح «مسئله محوري» درفرايند بسياري از داوريها و ارزيابيها وارد شده است. دقت در اين اصطلاح براي راهبري به مقاصد پژوهش بسيار اهميت دارد، ليكن دشواري مطلب اينجاست كه مسئله چگونه و كي و كجا در ذهن و ضمير پژوهشگر نقش ميبندد؟ واقعيت اين است كه اولاً، بسياري از نوشتهها و آثار يا از مسئله و مسائل اصلي فاصله دارند و يا اساساً در فهم و تشخيص مسئله به خطا رفتهاند و ثانياً، در تشخيص اولويت يا اولويتها به اشتباه رفتهاند. واضحتر بگوييم بفرض آشنايي استاد و دانشجو با اصول و قواعد و شيوة پژوهش، طيف عظيمي از رسالهها متوجه مسائل و موضوعاتيند كه دغدغه اصلي و مبتلابه كشور و تاريخ و فرهنگ ما نيست. ميتوان پرسيد در ساحت فلسفه، چند درصد از رسالههاي دانشجويي به پژوهش و كشف ميراث و سنت و فرهنگ تاريخي ما پرداخته است! آگاهي از افكار و انديشههاي ديگران و نقش و اهميت آنها در خودآگاهي تاريخي و قومي ما بر كسي پوشيده نيست، ليكن تفاوت ميان فرهنگ و تاريخ ريشهدار و بيريشه بسيار زياد است. ملت ايران از دو ميراث بزرگ ايرانيت و اسلاميت توأمان برخوردار است و اين امتياز در هيچ تجربه تاريخي ديگر بچشم نميخورد. اكنون با گذشت نزديك به يك قرن از تأسيس نهاد دانشگاه در كشور، بسياري از وجوه علمي، تاريخي و فرهنگي ملت ما همچنان دست نخورده باقيمانده و يا باجمال معرفي شدهاند. شايسته است استادان و صاحبنظران و اصحاب علم و فلسفه با تشويق و ترغيب و هدايت دانشجويان و جوانان، ظرفيت اين ميراث بزرگ و بينظير را از زواياي تاريك و فراموش شده تاريخ خارج ساخته و امروز و فرداي اين ملت فرهمند و فرهيخته را به پشتوانه آن ميراث مستحكم سازند. بيترديد اميد و اعتماد به نفس واقعي هر قوم به آگاهي از ريشهها و پيشينة معنوي آن بازميگردد و دست تطاول بيگانه نيز هميشه متوجه فراموشي و ادبار ملتها به پيشينه اصيل خويش بوده است.