نقد رمان «شکار کبک» از رضا زنگیآبادی براساس مبانی روانشناسی ژاک لاکان
الموضوعات : Research in Contemporary Iranian Literature
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
ژاک لاکان بدونشک یکی از تأثیرگذارترین چهرههای دانش روانشناسی بعد از زیگموند فروید است که اندیشههایش نهتنها در زمینة روانشناسی، بلکه در سایر زمینهها همچون ادبیات، انسانشناسی، علوم اجتماعی و مطالعات زنان اثرگذار بوده است. مهمترین ایدة این روانشناس، تشریح فرایند فردیت، ذیل نظام سهگانة «ساحتهای خیالی»، «نمادین» و «امر واقع» است. دیدگاههای وي که در شرح ایدههایش در زمینة سوبژکتیویته و ناخودآگاه، به اصطلاحاتي همچون استعاره و مجاز توجهی ویژه دارد، در مطالعات ادبی در مرکز توجه قرار گرفته است و یکی از شاخههای نقد روانشناسانه، خوانش متون ادبی براساس آموزههای اوست. رمان «شکار کبکِ» رضا زنگیآبادی ازجمله آثار داستاني سالیان اخیر است كه مورد اقبال مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است. این رمان، سرگذشت نوجوانی معصوم را روايت ميكند که به دلیل مصائب و پيشآمدهاي زندگی، به قاتلی بیرحم تبديل میشود. مقالة حاضر در صدد است تا به شیوة توصیفي- تحلیلی با رويكرد تحليل مضمون و با در نظر گرفتن مبانی فکری ژاک لاکان، این رمان را تحلیل کند و در پي ارزيابي ميزان تأثير عواملي همچون، فقدان مادر و ساير ابژههاي جانشين مادر و همچنين ناكارآمدي پدر و نقش منفي ساير ابژههاي جانشين پدر، در فرايند تبديل «قدرت» از نوجواني معصوم به فردي روانپريش و منزوي است. نتایج نشان میدهد گذار این شخصیت از دوران كودكي به بزرگسالي يا به تعبير لاكان، از «ساحت خیالی» به «ساحت نمادین» به دليل فقدان مادر و ناكارآمدي نقش پدر -که از نظر لاکان گرهگاه روانی سوژه در ساحت نمادین محسوب میشود- باعث تعلیق دائمی و بدگمانی او نسبت به نظم اجتماعی و درنتیجه پناهبردنش به دامن ابژههای مادرانه شده است. موضوعی که به دليل تعارض با ماهیت ساحت نمادین، زمينة شكلگيري اختلالهايي همچون پارانویا، ترس، انزوا و بدگمانی را در اين شخصيت فراهم آورده است.
