نظرية انتقادي روابط بينالملل و گفت وگوي تمدنها
الموضوعات :
1 - دانشيار روابط بينالملل دانشگاه تهران
الکلمات المفتاحية: نظريه انتقادي هستيشناسي,
ملخص المقالة :
اگرچه گفتوگوي تمدنها مفهومي كاملاً جديد نيست؛ با طرح مجدد آن از سوي سيدمحمد خاتمي، رئيس جمهوري اسلامي ايران، در اواخر دهة 1990 ميلادي مورد توجه جدي قرار گرفت. اين مفهوم در روابط بينالملل داراي مدلولات مهم نظري در سطوح مختلف هستيشناختي، معرفتشناختي، جامعهشناختي و هنجاري است و در عين حال، به اندازة كافي مداقة نظري نشده است. به نظر ميرسد كه از ميان نظريههاي روابط بينالملل، نظرية بهاصطلاح انتقادي، يكي از بهترين بسترهاي نظري براي فهم و مفهومبندي جايگاه نظري گفتوگوي تمدنها است. شهرت نظرية انتقادي به دليل تأكيد آن بر گفتوگو و گفتمان و نقش آن در شكلدادن به بنيان حقيقت، غيبت و اجماع است. اينها ميتوانند در سطح بينالملل پيامدهاي مهمي در ابعاد نظري و فرانظري داشته باشند. اين مقاله نشان ميدهد كه چگونه اين انگاره ميتواند در سطح هستيشناسي، برداشت دولت محور را از روابط بينالملل متحول سازد. از لحاظ معرفتشناختي ميتواند به عنوان بنياني براي برداشتهايي غير اروپا محور از روابط بينالملل عمل كند و در سطح جامعهشناختي، راهي به سمت شكلگيري اجتماع اخلاقي است. سرانجام اينكه از نظر هنجاري معطوف به سياست جهاني عادلانهتري است كه كمتر جنبة برونگذارانه دارد. استدلال اين مقاله آن است كه همة اين ابعاد كموبيش با تعهدات فرانظري، نظري و اخلاقي نظرية بينالمللي انتقادي همخواني دارند.