مباحث کلامي در تاریخ بيهقي
الموضوعات :
1 -
الکلمات المفتاحية: تاريخ بيهقي اشاعره ماتريديه حنفیه تقديرگرايي خردورزي,
ملخص المقالة :
در اينکه ابوالفضل بيهقي اهل سنت بوده ترديدي نيست؛ اما اينکه بر منوال کدامين فرقه ميگشته جاي درنگ است. از سويي در تاريخ او اعتقاد استواري بر تقديرگرايي که ذهن را به جانب جبر ميبرد، وجود دارد؛ در حالي که بيهقي ضمن تقديرمداري، با توجه به مسئوليتي که براي کارهاي شخصيتهاي تاريخش قائل است، ظاهراً اختيار آدميرا منکر نيست. از ديگر سوي، تمجيد و توصيفهايي گسترده از خرد و خردورزي به چشم ميآيد و اين در حالي است که خردگرايان معتزلي را هم رتبة زنديقان و دهريان، دشمنان دين ميشمارد. اين چه شيوه و مذهبي تواند بود؟ اشعري نميتواند باشد؛ زيرا اشاعره با خردورزي چندان ميانهاي نداشتند و حتي تمييز نيک و بد را از حيطة عقل برکنار ميدانستند و حسن و قبح شرعي را گردن مينهادند؛ ضمن آن که از جنبة سياسي نيز تا زمان به قدرت رسيدن سلجوقيان (حدود نيمة قرن پنجم هجري) مکتب اشعري از موقعيت خوبي برخودار نبود. اما در همان زمان که اشعري در بصره و بغداد به اصلاح عقايد ديني پرداخت در ناحية سمرقند، ابومنصور ماتريدي (متوفاي 333هجري) با آرماني مشابه اشعري ظهور کرد که به سبب اهميت دادن به خرد – نه تا حد معتزله- شاگردان اشعري را به خود جلب كرد و آنان از عقايد ماتريدي به عنوان احيا کنندة تسنن کامل دفاع ميکردند. بنابراين، ابوالفضل بيهقي را «ماتريدي» توان دانست؛ بهويژه که در تاريخ خود از ابوحنيفه به نيکي ياد ميکند و اين، گمان حنفي بودن او را تأييد ميکند. در زمان قديم، بيشتر حنفيان ماتريدي بودند؛ در اين نوشتار، با در نظر گرفتن برخي نوشتههاي بيهقي در تطبيق و مقايسه با انديشههاي اشاعره و ماتريديه، احتمال ماتريدي بودن ابوالفضل بيهقي مطرح شده است.