مطالعۀ تاریخی نظریۀ استقراء
محورهای موضوعی : ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) فلسفی
1 - دانشگاه آزاد اسلامي
کلید واژه: استقراء تام استقراء ناقص حکم تجربی تاریخ استقراء فخر رازی فارابی ابن سینا ,
چکیده مقاله :
مسئله اصلی مورد تحقیق در نوشتار حاضر اینست که آیا استقراء علم یقینی ببار می آورد یا نتیجه یی ظنی؟ وانگهی آیا استقراء تام امری محال است یا ممکن؟ اگر محال است، آیا استقراء ناقص را ميتوان با افزودن تکمله، به حکمی ارتقا داد که مؤدی به قطعیت و یقین باشد؟ در پاسخ به این پرسشها، تطور تاریخی این نظریه بررسی و نظریۀ مختار مقاله تبیین شده است. نظریۀ استقراء در تاریخ تفکر منطقی اندیشمندان مسلمان تاریخي پر فراز و نشیب ندارد و ميتوان آن را در سه مقطع یا برش تاریخی مورد مطالعه قرار داد. در مقطع اول که نقش آفرینی آن به فارابی و بیش از او، به ابن سینا بازمیگردد، تقسیم استقراء به تام و ناقص پذیرفته شد، در عین حال فارابی بصراحت استقراء تام را محال و استقراء ناقـص را غیر یقین آور دانست. ابن سینا بـرای جبران نقیصۀ استقراء نشان داد که چگونه ميتوان نتایج استقراء ناقص را بمدد یک قیاس مرکب و با بهرهمندی از قاعدۀ اتفاقی، به حکمی تجربی ارتقا داد که اطمینانبخش و یقین آفرین باشد. نقشآفرین مقطع دوم، فخر رازی است. او معتقد است استقراء ناقص یقین آور نیست و آنچه از آن به حکم تجربی تعبیر شده و آن را یقینیات و حتی در زمرۀ بدیهیات قرار داده اند، ارزشی بیش از تمثیل ندارد. مقطع سوم به تلاشهای محمدباقر صدر بازمیگردد که معتقد است اگرچه استقراء ناقص به حکم یقینی منجر ميشود اما بر خلاف نظر ابن سینا، یقین مذکور ناشی از وساطت قیاس مرکب و قاعدۀ اتفاقی نیست. به اعتقاد او، یقین احکام استقرائی ناشی از این ویژگی عقل انسانی است که احتمالات خُرد را در مقابل احتمالات فـراوان، نادیده میگیرد. صدر چنین یقینی را «یقین موضوعی» نامید. نوشتار حاضر پس از گزارش و تحلیل مقاطع سهگانه، نشان میدهد که در این میان فقط مدعای فخر رازی قابل دفاع و موجه است و استقراء در هـر صورت، چه بتنهایی و چه بكمك قیاس، بیش از نتیجهیی ظنی ببار نمی آورد.
This study is intended to provide an answer to the following questions: Does induction generate certain knowledge or tentative conclusions? Is perfect induction possible or impossible? If it is impossible, could the addition of a supplement to imperfect induction result in certain and absolute judgments? In order to provide some answers to the raised questions, the writer has explored the historical development of the theory of induction and then discussed the theory adopted in this paper. This theory has not undergone many fluctuations in the history of Muslim thinkers’ logical thoughts and can be studied in three historical phases or periods. In the first phase, the greatest player of which was Fārābī and, more than him, Ibn Sīnā, induction was divided into perfect and imperfect types. At the same time, Fārābī explicitly stated that perfect induction is impossible and emphasized that imperfect induction results in uncertain conclusions. In order to compensate for the defects of induction, Ibn Sīnā demonstrated how the conclusions of an imperfect induction can be promoted to the level of an empirical judgment through using a compound syllogism and benefitting from the chance principle so that it would turn into an ensuring and certain conclusion. The main player of the second period is Fakhr al-Dīn Rāzī. He maintained that imperfect induction does not yield certain results, and what has been interpreted as empirical judgment and placed within the category of certainties and even axioms is not anything more than an analogy. The third phase is characterized by the efforts and ideas of Muhammad Baqir Sadr, who believed that, although imperfect induction results in certain conclusions, the mentioned certainty, in contrast to Ibn Sīnā’s view, does not result from the mediation of a compound syllogism and the chance principle. He, rather, acknowledged that the certainty of inductive judgments arises from a specific feature of human intellect which persuades it to ignore fewer possible instances in the face of numerous possible ones. He calls this kind of certainty subjective certainty. The present paper, after reporting and analyzing the three- fold periods, demonstrates that the only defensible and justifiable standpoint regarding the theory of induction belongs to Fakhr al-Dīn Rāzī and concludes that induction, whether by itself or with the help of a syllogism, yields nothing more than a tentative conclusion.
ابنسینا (1363) النجاه، تهران: چاپ مرتضوی.
ابنسینا (1375) الاشارات و التنبیهات، قم: نشر البلاغه.
ابنسینا (1960م) الشفاء، تحقیق ابراهیم مدکور، چاپ قاهره.
ابنسینا (1980م) عیون الحکمه، تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت: دارالقلم.
ارسطو (1366) متافیزیک، ترجمه شرف¬الدین خراسانی، تهران: نشر گفتار.
ارسطو (1980م) منطق ارسطو، تحقیق عبدالرحمن بدوی، کویت ـ لبنان: وکاله¬ المطبوعات و دارالعلم.
بهمنیار (1375) التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران: دانشگاه تهران.
جرجاني، عليبن محمد (1370) التعريفات، تهران: ناصرخسرو.
رازي، قطبالدين (1363) شرح الشميه، قم: منشورات رضی.
رازي، قطبالدين (1393) شـرح مطالع¬الانوار، تحـقیق ابوالقاسم رحمانی، تهـران: انجمن حکـمت و فلـسفه.
ساوی، عمربن سهلان (1993م) بصائرالنصیريه، تصحیح دکتور رفیق العجم، بیروت: دارالفکر.
سروش، عبدالکریم (1366) تفرج صنع، تهران: سروش.
سهروردی، شهاب¬الدین (1391) منطق تلویحات (در شرح تلویحات ابن¬کمونه)، تصحیح نجفقلی حبیبـی، تهران: میراث مکتوب.
صدر، محمدباقر (1982م) الاساس المنطقيه للاستقراء، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات.
طوسی، نصیرالدین (1367) اساس الاقتباس، تصحیح مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.
طوسی، نصیرالدین (1375) شرح الاشارات، قم: نشر البلاغه.
طوسی، نصیرالدین (1985م) نقد المحصل، تصحیح عبدالله نورانی، بیروت: دارالاضواء.
فارابی، ابونصر (1408ق) المنطقیات، تحقيق محمدتقی دانش¬پژوه، قم: کتابخانه آيه¬الله مرعشی.
مظفر، محمدرضا (1408ق) المنطق، قم: انتشارات فیروزآبادی.
فخر رازی محمدبن عمر (1373) شرح عیون الحکمه، تحقيق احمد حجازي لقا، تهران: مؤسسه الصادق.
فخر رازی محمدبن عمر (1387) منطق¬الملخص، تحقیق احد فرامرز قراملکی و آدینه اصغرینژاد، تهران: دانشگاه امام صادق(ع).